* مدرسه
اجتهاد به مشروعيّت اجتهاد پيامبر قائل بود. امّا مدرسه «تعبّد محض» آن را انكار
مىكرد؛ زيرا مبتنى بر ظن و گمان است و ميان فرض و تخمين و جزم و يقين، فاصله
بسيارى وجود دارد.
*
مكتب اجتهادى مىگفت كه پيامبر صلى الله عليه و آله براى جانشينى پس از خود، وصيّت
نكرد. امّا مكتب اهل بيت، عقيده داشت كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به جانشينى
حضرت على و اهل بيت عليهم السلام- بعد از آن حضرت- نصّ دارد.
*
قريش و مدرسه اجتهاد از تدوين سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله جلوگيرى كردند.
امّا مدرسه اهل بيت به تدوين سنّتِ پيامبر پرداختند و على رغم شرايط دشوار آن
دوران، به تدوين فراخواندند.
*
مدرسه اجتهاد قائل بود كه «كتاب خدا ما را بس است» و «كتاب خدا را با چيزى
نمىپوشانم» امّا مدرسه اهل بيت درباره قرآن بر اين باور بود كه: «قرآن در بر
دارنده چند وجه است»[1] و فهم
حقايق قرآن و تفصيل آياتِ آن، جز از طريق سنّت و تفسير كسانى كه از سوى خدا طلايه
دارانِ علمِ قرآناند، امكان ندارد.
*
مدرسه اجتهاد به اينكه سخن صحابى بر قرآن عرضه شود، تن نمىداد، بلكه قول و عمل
صحابى را مخصِّص قرآن مىدانست. امّا مدرسه اهل بيت به لزوم عرضه كلام آنها به
قرآن و طرح آنچه بر خلافِ قرآن باشد، فراخواند. از امام صادق عليه السلام روايت
شده كه فرمود: «هرگاه برايتان حديثى را گفتم، خواستگاهِ قرآنى آن را از من بپرسيد»[2]
يا فرمود: «سخن مرا بر كتاب خدا عرضه بداريد، آنچه را موافق با قرآن بود برگيريد،
و آنچه را بر خلافِ قرآن بود دور افكنيد»[3].