و امّا ظلمى
كه بعد از صحابه بر اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله جريان يافت، چنان آشكار
است كه جايى براى سرپوش گذاشتن باقى نمىگذارد و چنان زشت و نفرتانگيز است كه
احتمال اشتباه در آن منتفى است؛ چراكه جمادات و زبان بستهها هم به آن شهادت
مىدهند و موجودات زمين و آسمان برايش گريستند، كوهها از آن فرو پاشيد و صخرهها
شكافت و اين كردار زشت در طولِ زمان و گذشتِ روزگاران همچنان باقى است. لعنت خدا
بر كسى كه به اين كار دست يازيد يا به آن رضايت داد يا در اين راستا كوشيد؛ و عذاب
آخرت در حقِّ اينان شديدتر و پايدارتر است.
اگر
گفته شود: بعضى از علماى مذهب، لعن بر يزيد را جايز نمىدانند با اينكه مىدانند
وى مستحق فراتر از لعن است!
مىگوييم:
اين كار براى آن است كه اين لعن به بالاتر و پيشكسوتتر از يزيد كشانده نشود؛
چنان كه شعار روافض است ...[1]
از
مهمترين عوامل اين مبانى اختراعى و اصول نادرست، منع نقل و تدوين حديث مىباشد.
اين امر بود كه به رأى ميدان داد تا بر نصوص حكمفرما شود.
سليمان
بن عبدالقوى حنبلى (م 716 ه-) در شرح الأربعين مىنويسد:
تعارض
روايات و نصوص، سبب اختلافى است كه علما با هم دارند. بعضى از مردم گمان مىكنند
كه عامل اصلى اين اختلاف عُمَر است؛ زيرا صحابه از او خواستند كه اجازه دهد سنّت
را تدوين كنند، وى با اينكه مىدانست پيامبر فرمود: «براى ابو شاة بنويسيد»، «علم
را با كتابت ماندگار سازيد»، آنان را از تدوين سنّت منع كرد.
اگر
مىگذاشت كه هريك از صحابه آنچه را از پيامبر شنيده بود مىنوشت، سنّت ضبط مىشد،
و ميان آخرين نفر امّت و پيامبر جز صحابىاى كه روايتش