آرى، رسول
خدا صلى الله عليه و آله- در حديث حوض- ما را آگاه ساخت كه كسانى از اصحابش از حوض
رانده و طرد مىشوند!
جاى
شگفتى است كه چرا پيامبر صلى الله عليه و آله بسنده نكرد به اين سخن (كه بر حسب
نقل اهل سنّت) فرمود: «عليكم بكتاب الله وسنّتي» (بر شما باد كتاب خدا و سنّتِ من)
تا اينكه به آن دو، چيز ديگرى را افزود؟ آيا معقول است كه سنّت ناقص باشد تا اكمال
آن به سيره شيخين لازم آيد؟!
آيا
وضع قيد
«سنّة
الخلفاء من بعدي»
(سنّتِ
خلفاى پس از من) يا «اقْتدوا بالَّذَين مِن بعدى» (به دو نفر كه پس از من مىآيند
اقتدا كنيد) در كنار سنّت، نمايانگر اجتهادات جديدى نيست كه درحياتِ علمى مسلمان
پديدآمد وبرخلاف سنّت مطهّر بود؟ و خواستهاند با وضع اين قيد بر زبان پيامبر، هر
دو نگرش را تصحيح كنند؟
آيا
عقلًا و شرعاً اين سخن درست است؟ چگونه مىتوان ميان قول عمر و سخن پيامبر صلى
الله عليه و آله جمع كرد؟
به
عنوان مثال، مُتعه (ازدواج موقّت) يا به جهت قول عمر كه گفت: «كانتا على عهد رسول
الله» (دو متعه در عهد پيامبر بود) مشروع است، يا حرام مىباشد؛ زيرا گفت: «أنا
أُحرّمهما» (من آن دو را حرام مىسازم)!
امثال
اين مفردات در شريعت فراوان است.
احتمال
راجح در اين نصوص (احاديثى كه در آن نام خلفا آمده است يا بر «الذين من بعدى»- طبق
ترتيب زمانى خلافت؛ ابوبكر، عمر، عثمان، امام على عليه السلام- تأكيد شده است) اين
است كه اينها از معناى اصلى شان تحريف شدهاند يا پس از پيامبر صلى الله عليه و
آله براى تصحيح رويكرد ابوبكر و عمر (و پيروان مكتب اجتهادىشان) ساخته شدهاند.
ما
در اين عرصه، دلايل مفصّلى داريم كه در زمانِ خودش خواهيم گفت.
دگرگونى
ها و تغييرات
در
اينجا لازم است به آنچه در عصرهاى بعد بر سر امّت آمد، اشاره شود.
دكتر
ناديه عمرى در كتابش- الاجتهاد في الإسلام- مىنويسد: