responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : منع تدوين حديث انگيزه ها و پيامدها نویسنده : شهرستانى، سيد على؛ مترجم سيد هادي حسيني    جلد : 1  صفحه : 321

آرى، سيره ابوبكر و عمر در شريعت اجرا شد و بازپرسى خلفا پديده‌اى گشت كه صحابه در تعامل با آنان در پيش گرفتند. خلفا اين ترفند را حس كردند و به تهديد اين گونه كسان پرداختند.

در تاريخ دمشق و حياة الصحابة آمده است:

سعيد بن سفيان مسئله‌اى را از عثمان پرسيد، عثمان گفت: آيا از كس ديگر- پيش از من- آن را پرسيده‌اى؟

گفت: نه.

عثمان گفت: اگر از احَدى پيش از من آن را استفتا كرده باشى و فتواى او بر خلاف فتواى من باشد، گردنت را مى‌زنم‌[1].

خواننده را با اين سخن- بى‌آنكه تعليقى بر آن بزنيم- وامى‌گذاريم.

دنباله روى از عمر در تعليل منع تدوين‌

دوستداران خليفه- به طور گسترده- به نقل تعليل‌هاى عمر در منع از تدوين، پرداختند. تعليل‌هاى ديگران (صحابيانى كه از تدوين نهى مى‌كردند) با تعليل‌هاى عُمَر هماهنگ گشت. اين امر، نمايان‌گر آن است كه خليفه و يارانِ وى، پشت پرده اين حقيقتِ سياسى قرار داشتند.

عمر- از بيم اختلاط سنّت با قرآن- به ترك تدوين فراخواند يا اين توجيه را مطرح ساخت كه مردم به حديث گرايش مى‌يابند و قرآن را وامى‌گذارند! عين همين تعليل را در حديث ابو هُرَيره مى‌يابيم و در آنچه از ابن مسعود و ابو سعيد و ابو موسى اشعرى، حكايت شده است.

* عبدالرحمان بن زيد بن اسلم، از پدرش، از عطاء بن يَسار، از ابو هُرَيْرَه روايت مى‌كند كه گفت:

رسول خدا بر ما درآمد در حالى كه احاديث را مى‌نوشتيم، فرمود: چه مى‌نويسيد؟


[1] . تاريخ دمشق 1: 248؛ تهذيب تاريخ دمشق 1: 54( متن از اين مأخذ است)؛ حياة الصحاب- ه 2: 390- 391.

نام کتاب : منع تدوين حديث انگيزه ها و پيامدها نویسنده : شهرستانى، سيد على؛ مترجم سيد هادي حسيني    جلد : 1  صفحه : 321
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست