15.
عبدالله بن قَيس (ابو موسى اشعرى). وارسى بعضى از اجتهادات عمر
1.
سهم «مؤلّفه قلوبهم»
استاد
خالد محمّد خالد مىنويسد:
عمر
آن گاه كه مصلحت اقتضا مىكرد، قرآن و سنّت را كنار مىنهاد. در حالى كه قرآن
براى «مؤلفة قلوبهم» بهرهاى در زكات قرار داد و پيامبر
صلى الله عليه و آله آن را مىپرداخت و ابوبكر بدان ملتزم بود، عمر كه آمد گفت: ما
براى اينكه كسى به اسلام گرايش يابد چيزى نمىپردازيم، هركه خواهد ايمان آورد و
هركه خواهد كفر ورزد.
وبا
اينكه پيامبر و ابوبكر، فروش امّ ولد را (كنيزانى كه از مولايشان حامله يا داراى
فرزند بودند) جايز مىدانستند، عمر بيعِ آنها را حرام ساخت.
وسه
طلاق در يك مجلس، به حكم سنّت و اجماع، يك طلاق شمرده مىشد. عمر كه آمد، سنّت را
ترك گفت و اجماع را درهم شكست[1].
ابن
قُدامه مىگويد:
كتاب
خدا و سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله پيش روى ماست، خداى متعال،
«الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» را در اصنافى آورده كه برايشان سهمى
از زكات مىباشد، و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «خدا درباره آنها حكم كرد،
از اين رو زكات را هشت قسمت ساخت».
و
در اخبار مشهور آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله، فراوان، سهم آنان را
مىداد و بر اين روش بود تا زمانى كه از دنيا رفت.
ترك
قرآن و سنّت، جايز نيست مگر با نَسخ، و نَسْخ با احتمال، ثابت نمىشود.
[1] . الديمقراطية أبداً: 155، طبعِ المطبعة العمومية،
دمشق.