responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : منع تدوين حديث انگيزه ها و پيامدها نویسنده : شهرستانى، سيد على؛ مترجم سيد هادي حسيني    جلد : 1  صفحه : 242

14. ابو سعيد خُدرى و انصار.

15. عبدالله بن قَيس (ابو موسى اشعرى). وارسى بعضى از اجتهادات عمر

1. سهم «مؤلّفه قلوبهم»

استاد خالد محمّد خالد مى‌نويسد:

عمر آن گاه كه مصلحت اقتضا مى‌كرد، قرآن و سنّت را كنار مى‌نهاد. در حالى كه قرآن براى‌ «مؤلفة قلوبهم» بهره‌اى در زكات قرار داد و پيامبر صلى الله عليه و آله آن را مى‌پرداخت و ابوبكر بدان ملتزم بود، عمر كه آمد گفت: ما براى اينكه كسى به اسلام گرايش يابد چيزى نمى‌پردازيم، هركه خواهد ايمان آورد و هركه خواهد كفر ورزد.

وبا اينكه پيامبر و ابوبكر، فروش امّ ولد را (كنيزانى كه از مولايشان حامله يا داراى فرزند بودند) جايز مى‌دانستند، عمر بيعِ آنها را حرام ساخت.

وسه طلاق در يك مجلس، به حكم سنّت و اجماع، يك طلاق شمرده مى‌شد. عمر كه آمد، سنّت را ترك گفت و اجماع را درهم شكست‌[1].

ابن قُدامه مى‌گويد:

كتاب خدا و سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله پيش روى ماست، خداى متعال، «الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» را در اصنافى آورده كه برايشان سهمى از زكات مى‌باشد، و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «خدا درباره آنها حكم كرد، از اين رو زكات را هشت قسمت ساخت».

و در اخبار مشهور آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله، فراوان، سهم آنان را مى‌داد و بر اين روش بود تا زمانى كه از دنيا رفت.

ترك قرآن و سنّت، جايز نيست مگر با نَسخ، و نَسْخ با احتمال، ثابت نمى‌شود.


[1] . الديمقراطية أبداً: 155، طبعِ المطبعة العمومية، دمشق.

نام کتاب : منع تدوين حديث انگيزه ها و پيامدها نویسنده : شهرستانى، سيد على؛ مترجم سيد هادي حسيني    جلد : 1  صفحه : 242
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست