آرى، امثال
اينان بودند كه عبدالله بن عمرو بن عاص را از تدوين حديث رسول خدا صلى الله عليه و
آله بازداشتند، وافكار و آرائى را منتشر ساختند كه بعدها جزو سنّتِ پيامبر شمرده
شد[1].
موضع گيرى ابوبكر و عمر در برابر اين دو شيوه
در
راستاى بحثِ منع تدوين، شناخت ديدگاه ابوبكر و عمر مهم است (اينكه آيا شيخين از
هواداران روش تعبد محض بودند يا از اصحاب رأى و اجتهاد) تا بتوانيم ايده خود را در
پرتو آن ترسيم كنيم. هرچند ما پرداختن به چنين بحثهايى را دوست نمىداريم چراكه
بيم برانگيخته شدن فرقه گرايى وجود دارد، ليكن اين بررسى و پژوهش ما را بر اين
موضوع وامىدارد؛ زيرا ترك آن به منزله كتمان بعضى از حقايق و پردهافكنى بر
آنهاست و دست نيافتن بر سببِ حقيقىاى كه در وراى منع تحديث و تدوين نهفته
مىباشد، بلكه حجم انبوهى از نگرشها و عقايد پديد مىآيد و آزادانديشى در ابراز
نظريهها و اسباب از بين مىرود.
بنابراين،
گرچه اين بحث با موقعيت ابوبكر و عمر و بعضى از صحابه ارتباط مىيابد، ليكن
چارهاى جز مطرح كردن آن نيست بعضى از متون در اين زمينه چنيناند:
داستان مرد عابد
اين
قصه را ابو سعيد خُدرى و انس بن مالك و جابر بن عبدالله انصارى و ديگر بزرگان
صحابه روايت كردهاند.
انس
گويد: پيش پيامبر صلى الله عليه و آله از مردى سخن به ميان آمد كه در عبادت بسيار
كوشا و موفق است.
[1] . از جمله اينكه گفتند: بر رسول خدا امر وحى پوشيده
ماند تا اينكه وَرَقَة بن نَوْفَل او را باخبر ساخت.
اين سخن برخلاف ويژگىهاى پيامبر
صلى الله عليه و آله است و اينكه خاتم نبوّت بر شانه آن حضرت حك شده بود و نيازى
به شهادت ابن نوفل و ديگران نداشت( نگاه كنيد به: صحيح بخارى 4: 1، حديث 3؛ و جلد
3: 1241، حديث 3212؛ و جلد 4: 1894، حديث 4670؛ و جلد 6: 2651، حديث 6581).