اين موضوع
نيز مهم است كه آيا منشأ قانون خداوند متعال باشد؟ كه خالق و آفريدگار انسان هاست
يا منشأ قانون روابط اجتماعى و خرد جمعى باشد؟
اسلام
امر به اقامه قسط و عدل مى نمايد آن را فطرت الهى مى داند[1]
و پيامبران را هم براى اقامه قسط و عدل فرستاده و با آنها كتاب و ميزان قرار داده
و دستور داده تا كيل و پيمانه ها پر و ميزان و قسط و قانون عدل در تمامى شئون
زندگى انسان ها حاكم باشد و با هر گونه فساد و افساد و هنجار شكنى برخورد شود[2].
قرآن
كريم، خود، جامع اصول و فروع و مصالح و منافع فردى و اجتماعى همه انسان ها تا قيام
قيامت است. و فقه پوياى اسلامى چراغ راهنما برابر تبيين نيازها و تحولات خواهد
بود.
واين
رسالت ما و فقهاى بزرگ اسلام است تا با بصيرت و تعمّق عميق در فقه و شناخت حوادث و
تحولات راه عزت، سربلندى، كرامت و عظمت را براى همه مسلمانان و آزادى خواهان جهان
هموار نمايند.
نظام
حقوقى دراسلام
آنچه
درمباحث گذشته آمد، ناظر به نظام حقوقى از ديدگاه اسلام بود و اين مطلب كه اسلام داراى
نظام حقوقى است و خانواده حقوقى گسترده به عمق و ريشه دارد. جهانى و جاودان،
كارآمد وتاثير گذار، پايدار وپويا، پاسخگو و تحول آفرين است و ريشه در فطرت عميق
انسانى و در گوهر آفرينش دارد. اين نظام، تعامل يافته نظام حقوقى مكتب پيامبران
عظيم الشأن الهى و پيامبران اولوالعزم (ع) و تعالى بخش انسان ها و جامعه بشرى است.