و او گفت: آيا مى‌دانى آن مرد دومى كه عائشه نام او را ذكر نكرده چه كسى بود؟ وى على بود، ولى عائشه دوست ندارد وخوشش نمى‌آيد كه او را به خوبى ياد كند.

هر دو سند احمد را شعيب ارنؤوط به شرط شيخين صحيح دانسته و البانى نيز سند آن را صحيح دانسته و رجال سند عبدالرزاق نيز رجال شيخين هستند.

ولى بخارى باز اين حديث را كه در موارد زيادى از صحيحش روايت كرده، در آن تصرف نموده و سخن ابن عباس را كه گفت: «عائشه دوست ندارد على را به خوبى ياد كند» از حديث حذف كرده است.[1]

10. مروان و امر به سب اميرالمؤمنين عليه السلام‌

عن سهل بن سعد قال: استعمل على المدينة رجل من آل مروان قال: فدعا سهل بن سعد فأمره أن يشتم عليا قال: فأبى سهل فقال له: أما إذا أبيت فقل: لعن الله أبا التراب. فقال سهل: ما كان لعلي اسم أحب إليه من أبي التراب و ان كان ليفرح إذا دعي بها فقال له: أخبرنا عن قصته لم سمي أبا التراب؟ قال: جاء رسول الله صلى الله عليه و آله بيت فاطمة فلم يجد عليا في البيت فقال: أين ابن عمك؟ ...؛[2] سهل بن سعد مى‌گويد: مردى از آل مروان (خود مروان) حاكم مدينه شد و سهل را طلبيد و او را به سب و دشنام على امر كرد، ولى سهل از آن امتناع نمود. (مروان) گفت: اكنون كه امتناع كردى، پس بگو: خدا ابوتراب را لعنت كند. سهل گفت: على اسمى محبوب‌تر از ابوتراب نداشت و هر وقت با اين اسم صدا

[1] . صحيح بخارى، كتاب الوضوء، باب الغسل والوضوء فى المخضب، وكتاب الاذان، باب حد المريض أن يشهد الجماعة، ح و 198 و 665 و 687 و 2588 و 4442 و 5714.

[2] . صحيح مسلم، كتاب فضائل الصحابة، باب من فضائل علي بن ابى‌طالب، ج 4، ص 1874، ح 2409؛ صحيح بن حبان، ج 15، ص 368.