نام کتاب : امام بخارى و جايگاه صحيحش نویسنده : قاسم اف، الياس جلد : 1 صفحه : 431
چنانكه
ملاحظه مىكنيد به اين راحتى به دروغهاى بزرگ ابوهريره استدلال مىكنند و آن را
در كتابى كه در مقام دفاع از ابوهريره نوشتهاند، به اين راحتى ذكر مىكنند. پس
بدون شك اين سخنان از ابوهريره است و به روشنى سخنان بىاساس او را ثابت مىكند؛
زيرا او حتى مىگويد: هميشه همراه پيامبر صلى الله عليه و آله بودم. آيا او در
مدينه مؤذن علاء حضرمى بود و براى مردم بحرين اذان مىگفت؟! بىاساس بودن اين
سخنان ابوهريره براى ذهبى نيز ثابت بوده و لذا اين سخنان ابوهريره را كه «عمر وعلى
و ... از من حديث سؤال مىكردند» را حذف كرده است تا خواننده به دروغ بودن آن پى
نبرد.
همكارى
ابوهريره با معاويه
طبرى
و ديگران چنين نقل كردهاند: معاويه در سال چهل بسر بن ارطاة را با سه هزار لشكر
به حجاز فرستاد. وقتى او وارد مدينه شد ابوايوب انصارى كه حاكم مدينه از جانب
اميرالمؤمنين عليه السلام بود به كوفه به نزد حضرت فرار نمود. او با ترساندن مردم
مدينه با زور از آنها براى معاويه بيعت گرفت و به بنى سلمه گفت: شما نه در امان
هستيد و نه بيعت شما را قبول خواهم كرد تا زمانى كه جابر بن عبدالله را به نزد من
نياوريد. جابر به امسلمه (همسر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) وارد شد و گفت:
اين بيعت، بيعت ضلالت است و حالا من چه كنم؟ امسلمه گفت: من فرزندانم را امر كردم
تا بيعت كنند و تو نيز بيعت بكن و از ريخته شدن خون خود وقبيلهات جلوگيرى نما.
سپس بسر به مكه رفت و همين كار را كرد و سپس به يمن رفت و عبيدالله بن عباس كه
حاكم يمن بود به كوفه فرار نمود و دو كودك عبيدالله را بسر به طور فجيع ذبح نمود
وافراد ديگرى را نيز كشت و در اين مسيرش خيلى از شيعيان اميرالمؤمنين عليه السلام
را به قتل رسانيد.[1] وقتى خبر
به اميرالمؤمنين عليه السلام رسيد هر كدام از جاريه بن قدامه و وهب بن مسعود را با
دو هزار لشكر به طرف او
[1] . ابن كثير مىگويد: اين خبر نزد اهل مغازى وسيره
مشهور است.
نام کتاب : امام بخارى و جايگاه صحيحش نویسنده : قاسم اف، الياس جلد : 1 صفحه : 431