نام کتاب : امام بخارى و جايگاه صحيحش نویسنده : قاسم اف، الياس جلد : 1 صفحه : 346
عبدالملك
فرستاد و من به شام رفتم ....[1] از اين
خبر استفاده مىشود كه شعبى در كنار حجاج بوده و خود را در خدمت او قرار داده است.
پس
او از خادمين به دستگاه خلافت بنى اميه بود و عبدالملك ماموريتهاى ديگر نيز به او
واگزار مىكرد.[2]
3.
شعبى مىگويد: پيوسته نزد حجاج بهترين موقعيت را داشتم تا اينكه ابن اشعث قيام
كرد و من نيز به او ملحق شدم سپس نزد حجاج با ذلت از اين كه ابن اشعث را همراهى
نمود، توبه كرد و او نيز قبول كرد و دو باره بر خدمت خود به حجاج و بنى اميه ادامه
داد.[3]
4.
سليمان تيمى مىگويد: هر كسى را كه بر حجاج خروج كرده بود، به نزد او مىآوردند.
حجاج مىگفت: آيا اقرار و اعتراف مىكنى كه با خروجت بر من كافر شدى؟! اگر پاسخ
مثبت داده و به كفر خود حكم مىكرد وى را آزاد مىنمود و گرنه گردنش را مىزد.
وقتى از سعيد بن جبير سؤال كرد او گفت: نه، كافر نشدم، پس گردن او را زد.[4]
از اين خبر استفاده مىشود كه، پس شعبى از ترس حجاج به كفر خود نيز حكم كرده و لذا
حجاج او را بخشيده است كه از متن اين خبر نيز استفاده مىشود؛ زيرا سليمان
مىگويد: شعبى تقيه را جائز مىدانست، ولى سعيد نه. يعنى او مىخواهد بگويد كه
شعبى از روى تقيه به كفر خود حكم نمود!
و
اين نوكرى و همكارى شعبى با حجاج در حالى است كه ذهبى در مورد حجاج مىگويد:
خداوند در 95 سالگى او را هلاك نمود، او ظالم، جبار و ناصبى خبيث بود و خيلى آدم
مىكشت ... او را دوست نداريم بلكه براى خدا او را دشمن داريم و اين از