نام کتاب : امام بخارى و جايگاه صحيحش نویسنده : قاسم اف، الياس جلد : 1 صفحه : 189
(سلاطين
جور) مىنشينيم و آنها سخنانى مىگويند كه ما مىدانيم حق غير از آن است، ولى باز
آنها را تصديق مىكنيم وآنها به ظلم و جور قضاوت مىكنند و ما آنها را تقويت و
عملشان را تحسين مىكنيم و تو اين عمل ما را چگونه مىبينى؟ ابن عمر گفت: پسر
برادرم، همراه پيامبر صلى الله عليه و آله بوديم و اين عمل را نفاق مىخوانديم و
من نمىدانم كه آن نزد شما چيست.
سند
اين خبر صحيح و رجالش ثقاتاند و اينگونه عروه از حقيقت حال خود با حاكمان ظالم
خبر مىدهد و ابن عمر نيز منافق بودن او و دوستانش را از نظر اسلام برايش بازگو
مىكند.
عروه
و دشمنى با اهل بيت عليهم السلام
ابن
ابىالحديد مىگويد: جرير بن عبدالحميد از محمد بن شيبه نقل كرده كه گفته است: در
مسجد مدينه شاهد بودم كه عروه و زهرى نشسته بودند و از على ياد كرده و از او
بدگويى مىكردند. اين خبر به على بن حسين (امام سجاد عليه السلام) رسيد و حضرت به
نزد آنها آمد و فرمود: اما تو اى عروه، همانا پدرم بين خود و پدرت خداوند را حاكم
قرار داد و خداوند به نفع پدرم حكم فرمود و اما تو اى زهرى، اگر در مكه بودى برايت
نشان مىدادم كه قبر پدرت كجاست.[1]
زهرى
از عروه و او از عائشه روايت كرده و به پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت دادهاند
كه فرموده باشند: اى عائشه اين دو (عباس و على عليه السلام) بر غير ملت اسلام
محشور مىشوند.[2]
عبدالرزاق
از معمر نقل كرده كه گفته است: نزد زهرى دو حديث از عروه از عائشه در مورد على
بود، روزى من از او آن دو حديث را سؤال كردم و او به من گفت: با آن دو و حديثشان
چه مىكنى، خدا به حال آن دو داناتر است و من آن دو را در مورد بنى