7. باز در روايت سوم مى‌گويد: در دست پيامبر صلى الله عليه و آله چوب بود و با آن بر آب و خاك مى‌زد. اين عبارت نيز تنها در يك سند آمده است.

اين همه اضطراب و تناقض در اين خبر موجود است كه تنها راوى آن ابوموسى اشعرى است.

اما دلائل خارجى بى‌اساس بودن اين نوع اخبار

اين نوع احاديث با در نظر گرفتن ترتيب خلافت خلفا در زمان حكومت معاويه، و پس از گذشت زمان و به خلافت رسيدن اين افراد با اين ترتيب، به وجود آمده است. از اين نوع احاديث فراوان وضع شده است و در بعضى آن‌ها اميرالمؤمنين على عليه السلام نيز به اين ترتيب اضافه شده‌اند. و اين واقعيت را دلائل زير ثابت مى‌كند:

1. عن ابن أبى مليكة، سمعت عائشة وسئلت: من كان رسول الله صلى الله عليه و آله مستخلفا لو استخلفه؟ قالت: أبوبكر فقيل لها: ثم من بعد أبى بكر؟ قالت: عمر ثم قيل لها من بعد عمر؟ قالت: أبوعبيدة بن الجراح ثم انتهت إلى هذا؛[1] ابن ابى‌مليكه مى‌گويد: شنيدم كه از عائشه سؤال شد: پيامبر صلى الله عليه و آله اگر كسى را خليفه قرار مى‌داد چه كسى بود؟ گفت: ابوبكر بعد از او عمر و بعد از او ابوعبيده جراح.

2. عن عبد الله بن شقيق قال: قلت لعائشة: أى أصحاب رسول الله صلى الله عليه و آله كان أحب إلى رسول الله؟ قالت: أبوبكر قلت: ثم من؟ قالت: عمر قلت: ثم من؟ قالت: ثم أبوعبيدة بن الجراح قلت: ثم من؟ قال فسكتت؛[2] عبدالله بن شقيق مى‌گويد: به عائشه گفتم: كدام يك از اصحاب نزد پيامبر صلى الله عليه و آله محبوب‌تر بودند؟ گفت: ابوبكر سپس عمر سپس ابوعبيده و بعد سكوت نمود.

[1] . صحيح مسلم، كتاب فضائل الصحابة، باب: من فضائل ابى‌بكر، ج 4، ص 1856، ح 2385؛ مصنف ابن ابى‌شيبه، ج 7، ص 433، ح 37052؛ سنن الكبرى نسائى، ج 5، ص 57، ح 8202.

[2] . سنن ترمذى، ج 5، ص 607، ح 3657؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 38، ح 102؛ مسند احمد، ج 6، ص 218، ح 25871؛ سنن الكبرى نسائى، ج 5، ص 57، ح 8201.