نام کتاب : امام بخارى و جايگاه صحيحش نویسنده : قاسم اف، الياس جلد : 1 صفحه : 170
النعمة
ووفى بالبيعة وعمل برجاء العاقبة؛[1]
از بنده خدا على، اميرالمؤمنين عليه السلام به عبدالله بن قيس. اما بعد؛ اى فرزند
متكبر اى گازگيرندهاى آلت پدرش، به خدا سوگند من مىدانستم كه دورى تو از اين
امرى كه خداوند تو را براى آن اهل قرار نداده و هيچ نصيبى براى تو در آن قرار
نداده است، به زودى تو را از جدا شدن به سوى من و از كمك من باز مىدارد. من ابن
عباس و ابن ابوبكر را به سوى تو فرستادم. پس مصر و اهل آن را به اينها واگذار و
از عمل ما با خوارى وذلت كنار رو و دور شو، اگر قبول كردى كه كردى والا به آن دو
امر كردم تا تو را دور بيندازند. همانا خداوند حيله خائنان را هدايت نمىكند. پس
وقتى به تو دست يافتند، اعضاى بدنت را قطعه قطعه كنند، وسلام بر كسى كه قدر نعمت
بداند و به بيعت وفا كند و براى آخرت عمل نمايد.
بلاذرى
با سند صحيح، از صالح بن كيسان اين نامه را ذكر كرده است، ولى تنها به آن اشاره
كرده و طبرى اين نامه را با سند صحيح از ابوليلى كمى طولانىتر از اين نقل كرده
است و ابن ابىالحديد اين نامه را از ابومخنف نقل كرده است و نامه در «انساب»
بلاذرى با همين متن و الفاظ فوق شروع شده است، ولى طبرى «ابن الحائك و عاض اير
ابيك» را ندارد. مابقى در معنا مساوى هستند.
اميرالمؤمنين
عليه السلام و نفرين ابوموسى
قال
أبومحمد بن متويه فى كتاب «الكفاية» قال رحمه الله: اما أبوموسى ... وكان علي يقنت
عليه وعلى غيره فيقول: اللهم العن معاوية اولا وعمرا ثانياً وابا الاعور السلمى
ثالثاً وابا موسى الاشعرى رابعاً؛[2] ابن متويه
در كتاب «الكفايه»
[1] . تاريخ طبرى، ج 3، ص 512؛ شرح نهج البلاغه، ج 14،
ص 10؛ انساب اشراف، ج 3، ص 29؛ تذكرة الخواص، ج 1، ص 373؛ مروج الذهب مسعودى، ج 2،
ص 359.