نام کتاب : ابن تيميه امام سلفى ها نویسنده : قاسم اف، الياس جلد : 1 صفحه : 431
نظر
سليمان بن عبدالوهاب در باره برادرش
سليمان
بن عبدالوهاب در باره برادرش محمد بن عبدالوهاب در كتاب خود مىگويد:
فإن
اليوم ابتلى الناس بمن ينتسب إلى الكتاب والسنة، ويستنبط من علومهما، ولا يبالي
بمن خالفه. وإذا طلبت منه أن يعرض كلامه على أهل العلم لم يفعل. بل يوجب على الناس
الأخذ بقوله، وبمفهومه، و من خالفه فهو عنده كافر. هذا، و هو لم يكن فيه خصلة
واحدة من خصال أهل الاجتهاد، ولا والله عشر واحدة. ومع، هذا فراج كلامه على كثير
من الجهال. فإنا لله وإنا إليه راجعون. الأمة كلها تصيح بلسان واحد، و مع هذا لا يرد
لهم في كلمة، بل كلهم كفار أو جهال، اللهم اهد الضال ورده إلى الحق؛[1]
امروزه مردم گرفتار كسى شدهاند كه به قرآن وسنت نسبت داده مىشود وعلوم قرآن وسنت
را استنباط مىكند و از مخالفان خود باكى ندارد. اگر به او گفته شود: سخن و نظريه
خودت را بر علما عرضه بكن، نخواهد كرد بلكه (معتقد است كه) بر مسلمين واجب است از
سخن و برداشت او تبعيت كنند و هر كه با او مخالفت كند، پس او نزد وى كافر است.[2]
اين در حالى است كه او حتى يكى از شرايط اهل اجتهاد را هم ندارد. به خدا سوگند كه
او حتى يك دهم از شرايط اجتهاد را هم ندارد. و با اين حال سخن او در ميان بسيارى
از جاهلان رواج يافته است. إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا
إِلَيْهِ راجِعُونَ. با اين وجود كل امت اسلام (علما اسلام) يك صدا
نارضايتى خود را اعلام مىكنند، ولى او بر آنها رد علمى نمىدهد، بلكه همه آنها
نزد او كافر ويا جاهل هستند. خدايا شخص گمراه را هدايت فرما و او را به سوى حق
برگردان.
پيروى
از ابن عبدالوهاب ركن ششم اسلام است
بين
سليمان و برادرش محمد چنين گفت وگويى پيش آمده است: سليمان به برادرش محمد گفت: اى
محمد، اركان اسلام چند تاست؟ رهبر وهابىها مىگويد: پنج تا. سليمان مىگويد: تو
آن را شش تا كردى و ششمِ آن اينكه: «هر كه از تو پيروى نكند مسلمان نيست و اين نزد
تو ركن ششم از اركان اسلام است.»[3]
ابن
فرحان بعد از نقل اين خبر مىگويد: «سخن سليمان اينجا لازمهاى عمل واعتقاد ابن
عبدالوهاب است، نه اينكه او چنين سخنى را گفته باشد.[4]
2.
عثمان بن منصور حنبلى نيز مىگويد: ولى اين مرد اطاعت وپيروى از خودش را ركن ششم
اسلام قرار داد.[5]
باز
سليمان در كتاب خود خطاب به برادرش و پيروانش مىگويد:
[1] . فصل الخطاب فى الرد على محمد بن عبدالوهاب، نوشته
سليمان بن عبدالوهاب برادر رهبر وهابيت، ص 25.
[2] . در حاشيه كتاب در مورد اين سخن محققان كتابش كه
گروهى از علما هستند، مىگويند: منظورش در اين سخن برادرش محمد بن عبدالوهاب است و
اما تكفيرش مخالفانش را امر مشهورى است كه از او به تواتر رسيده است و اين واقعيت
را غير سليمان نيز گفته است.( فصل الخطاب، حاشيه ص 26.
[3] . دعاوى مناوئين لدعوة الشيخ محمد بن عبدالوهاب،
عبد العزيز عبد الطيف، ص 166. مىبينيد كه يك عالم وشخصيت وهابى اين سخن را نقل
كرده است و اگر اين سخن را عالم سنى هم نقل مىكرد حتماً وهابىها او را تكذيب
كرده و نويسنده آن را متهم به دروغگويى مىكردند.
[4] . داعية و ليس نبيا، ص 135. با اين كتاب و مؤلفش در
آخر كتاب آشنا خواهيم شد.
[5] . دعاوى مناوئين، عبد العزيز وهابى، ص 166 به نقل
از داعية وليس نبيا، ابن فرحان.
نام کتاب : ابن تيميه امام سلفى ها نویسنده : قاسم اف، الياس جلد : 1 صفحه : 431