responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على    جلد : 1  صفحه : 72

رابطه لفظ و معنا

رابطۀ لفظ و معنا آن‌چنان قوى است كه متكلم گويا خود معانى را مستقيما دارد به مخاطب القاء مى‌كند و معانى را ايجاد مى‌نمايد،چون هدف از استعمال الفاظ،تفهيم همين معانى است و الفاظ،استقلالى ندارند،بلكه آيينۀ معانى هستند و آنكه مستقلا منظور نظر ذهن است،خود معانى هستند و در اثر همين ارتباط زياد است كه مى‌بينيم حسن و قبح معانى،به الفاظ هم سرايت مى‌كند؛لفظى كه براى معناى قبيح به كار مى‌رود،انسان از شنيدن آن لفظ هم متنفر است و بالعكس در محسنات.

مثال لفظ و معنا

مثل لفظ و معنا،مثل آيينه و صورت است كه در خارج،آنچه حقيقتا موجود است، خود آيينه است و صورت،وجود مستقلى ندارد،بلكه توسط آيينه و به تبع او موجود است.پس يك وجود است كه ينسب الى المرآة حقيقة و الى الصورة مجازا.اما هنگامى كه بيننده‌اى مى‌خواهد در آيينه صورت را بنگرد،اينجا آنچه مقصود اصلى ناظر است،همانا رؤيت وجه است و به آيينه فقط به عنوان آلت و وسيله مى‌نگرد.پس همان‌طورى كه لفظ،فانى در معنا ديده مى‌شود در هنگام استعمال و از خود هيچ استقلالى ندارد،بلكه به منظور نشان دادن معنا به كار مى‌رود،همچنين آيينه هم فانى در صورت است و مستقلا منظور نظر نيست،بلكه تابع صورت است و ما به ينظر است نه ما فيه ينظر.

اصل استدلال

پس از اينكه دانستيم كه لفظ،نسبت به معنا،جنبۀ مرآتى دارد؛يعنى آنكه مقصود بالاصالة و بالاستقلال است،معناست و لفظ،آيينه و فانى در معناست و عنوان براى معناست و ذهن ما لفظ را مرآت للمعنى لحاظ مى‌كند و مى‌بيند،مى‌گوييم لفظ واحد، در آن واحد،فقط مى‌تواند وجه براى يك معنا باشد و مرآت براى يك معنا باشد و فانى در يك معنا شود و عنوان براى يك معنا باشد و وقتى مرآت يك معنا شد،كأنّ فانى در او شده و محو شده و ديگر محال است كه در همان آن،اين لفظ،عنوان و مرآت معناى ديگرى باشد و دوباره به تبع معنا لحاظ شود؛چون شىء واحد،در

نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على    جلد : 1  صفحه : 72
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست