نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 47
وجود مدلول كشف نمىكند؛چون و لو مدلولش
وجود نداشته باشد، دلالت در ذهن متكلم پيدا مىشود.
مثال 1.مطرقه(يعنى«زنگ
در منزل»)وضع شده است به منظور كشف از اينكه شخصى پشت در آمده و با اهل منزل كار
دارد.هنگامى كه در منزل به صدا در مىآيد، وقتى دلالت برآن معنا دارد كه«دو
علم»براى سامع پيدا شود:الف.بداند كه كوبندهاى هست،ب.بداند كه اين طارق،اراده و
قصدى دارد و با اهل منزل كار دارد.هنگامى كه علم دوم پيدا شد،برمىخيزد و ترتيب
اثر مىدهد و طارق را اجابت مىكند و الا هرگز ترتيب اثر نمىدهد؛مثلا اگر از«تصور
كوبيدن در»شخصى را تصور كند و اين انتقال ذهن پيدا شود؛ولى«علم به قصد»نباشد،حركت
نمىكند تا او را اجابت كند؛چون گاهى اين صدا از وزش باد پيدا مىشود و...هكذا در
دلالت الفاظ وقتى متكلم مىگويد:«اضرب زيدا»،تا مخاطب آن چهار امر را(مخصوصا امر
سومى را كه:
متكلم معناى كلامش را«اراده»كرده
است)احراز نكند،هرگز ترتيب اثر نمىدهد و كلام متكلم در نزد او ظهور در معنايى
پيدا نمىكند.
مثال 2.علايم
راهنمايى كه در جادهها و كنار خيابانها نصب مىشود،هركدام براى دلالت بر معنايى
وضع شدهاند؛مثلا جاده بسته است يا مسير جاده به سمت راست يا چپ است و...اما چه
وقتى بر اين معنا دلالت مىكند؟هنگامى كه واضع اين علايم را با نظم و ترتيب خاصى
كنار جاده نصب كند؛به طورى كه بينندگان يقين كنند كه قصد واضع هدايت مسافران بوده
است.آنگاه،ترتيب اثر مىدهند.اما اگر همين علايم كنار جاده افتاده باشد يا در
مغازه نقاش و تابلونويسى گذاشته شده باشد،با ديدن آن معنا خطور مىكند،ولى هرگز
ترتيب اثر نمىدهد؛چون علم به اراده و قصد در كار نيست و فقط مىداند كه در آينده
دلالت خواهد كرد،ولى بالفعل دلالتى ندارد.
پس خلاصه دلالت منحصر است به دلالت
تصديقى.
9.وضع شخصى و نوعى
مفردات دو دستهاند:الف.جوامد،ب.مشتقات.
جوامد،به ماده و هيئت خود،يك وضع بيشتر
ندارند(كالانسان و الحجر و...)؛اما
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 47