نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 315
كه ظهور خاص اقوى از ظهور عام باشد بلكه
مساوى هم باشند،باز هم خاص مقدم است.به دليل اينكه هميشه در ميان عرف و عقلا،هر
دليل خاص،قرينه است بر مراد واقعى متكلم از دليل عام و عرف اين را قرينۀ آن مىگيرد
و مفسر و مبين آن مىداند و هميشه قرينه بر ذو القرينه مقدم است...
مثل:رأيت اسدا يرمى.يرمى كه آمد،تفسير
مىكند مراد متكلم را از اسد كه مراد، رجل شجاع است نه حيوان مفترس.پس قرينه مقدم
است و سبب مىشود ذو القرينه را حمل كنيم برخلاف ظاهر و لازم نيست قرينه اقوى
ظهورا باشد از ذو القرينه.
تذكره:شهيد صدر(در بحوث فى علم
الاصول،جلد 3،صفحۀ 287)مىگويد:در تقديم خاص بر عام،دو مبناست:
1.خاص مقدم است لكونه اظهر او نصا و اظهر يا نص قوىتر است و يقدم القوى
على الضعيف،كه مبناى آخوند و پيروان او است.
2.خاص مقدم است لكونه قرينة على العام عرفا و القرينة مقدم على ذو
القرينه،كه مبناى نايينى است.
تنها در يك صورت است كه خاص مفهومى مقدم
نمىشود بر عام منطوقى،و آن در صورتى است كه فرض كنيم كه عام ما نص در عموم
باشد،مثلا مولى تصريح كند كه،كل ماء طاهر،چه ملاقات با نجس كند يا نكند،چه به حد
كر رسيده باشد يا نه،در اينجا كه عام ما نص است،جلوى مفهوم را مىگيرد و اجازه نمىدهد
كه«اذا بلغ قدر كر»مفهوم پيدا كند و در حقيقت قرينه مىشود بر اينكه اين جمله
مفهوم ندارد؛و ما قبلا گفتيم كه بحث ما در جملاتى است كه قرينۀ خاص
نداشته باشد؛اينجا نص مولى قرينه مىشود و جلوى«مفهوم داشتن»را مىگيرد.ولى اين از
بحث ما خارج است.
بحث ما در موردى است كه عام ما ظهور در
عموم دارد و احتمال خلاف ظاهر دارد نه نص در عموم و در موارد ظهور ثابت كرديم كه
خاص(و لو مفهومى)مقدم بر عام است.
10.تخصيص قرآن به وسيلۀ خبر واحد
دهمين بحث از مباحث عام و خاص،در اين
رابطه است كه آيا عام قرآنى را به توسط خبر واحد اخص مىتوانيم تخصيص بزنيم يا نه؟
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 315