نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 275
آمد كه تقييد مطلق موجب مجازيت نمىشود
بلكه تعدد دال و مدلول درست مىشود (عند من تأخر عن سلطان العلماء).
اما در آنجا كه عام به مخصص منفصل تخصيص
بخورد،در اينجا هم هيچگونه مجازيتى ايجاد نمىشود،نه در ادات عموم و نه در مدخول
آنها.
اما نسبت به ادات عموم:سخن همان است و
همان گونه كه مخصص متصل موجب تقييد مدخول مىشد(و سيأتى كه تقييد موجب مجازيت مطلق
نمىشود) همچنين مخصص منفصل هم قيدى است كه به وسيلۀ او مدخول ادات
عموم تقييد مىشود.فلا مجازية فى البين.
و لو فرض:برفرض كسى بگويد كه اين مخصص
منفصل،تنها موجب تقييد مدخول نيست بلكه موجب تخصيص خود عموم است و عموم عام را
تخصيص مىزند روى اين اساس كه تا مخصص نيامده،خيال مىكرديم كه مراد مولى عموم
است؛بعد كه آمد،معلوم شده كه مراد مولى عموم نيست.
در جواب،باز هم خواهيم گفت كه اين موجب
مجازيت نمىشود زيرا كه قبلا گفتيم كه مخصص منفصل كارى به مراد استعمالى ندارد.
مراد استعمالى،همان عموم است و كلام در
عموم استعمال شده و در عموم هم ظهور پيدا كرده،فقط مخصص منفصل،قرينۀ كاشف
از مراد جدى است و جلوى حجيت عام را مىگيرد.فلا مجازية فى البين.
4.حجيت عام مخصص در باقى
چهارمين بحث در باب عام و خاص،اين بحث
است كه آيا عام،بعد از تخصيص،در باقىماندۀ افراد حجيت دارد يا نه؟
يعنى نسبت به باقىمانده هركجا شك كرديم
آيا مىتوانيم به عموم عام تمسك كنيم يا خير؟
چند مثال:
مثال الف.مولى فرمود:اكرم العلماء،سپس
فرمود:لا تكرم مرتكب الكبائر،ما
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 275