نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 242
گفتهاند:لقب مفهوم ندارد،2.بعضى از علماى سنى(مانند حنابله)گفتهاند:لقب مفهوم
دارد.
اما سومى:معناى مفهوم لقب.اگر گفتيم لقب
مفهوم دارد،معنايش آن است كه سنخ اين حكم فقط براى همين عنوان(به مقدارى كه گسترش
دارد و دامنهاش افراد را مىگيرد)ثابت است و براى غير اين عنوان(از افراد عناوين
ديگر)ثابت نيست.مثلا براى عنوان عالم،ثابت است،نه براى عادل و هاشمى و ابيض و...و
اگر گفتيم لقب مفهوم ندارد،معنايش آن است كه اين كلام،نسبت به ساير عناوين،ساكت
است؛نه نفى مىكند وجود حكم را و نه اثبات مىكند.الا كارى به ساير عناوين ندارد
نفيا او اثباتا.
اما چهارمى:جناب مظفر مىفرمايد:ما كه
در جملۀ وصفى گفتيم دلالت بر مفهوم ندارد چون صفت،قيد خود موضوع است نه حكم،در
باب لقب به طريق اولى مىگوييم:مفهوم ندارد،به جهت اينكه در باب وصف موصوف و صفت
جداگانه ذكر شده بود لذا آوردن وصف مشعر به اين معنا بود كه حكم،داير مدار او
باشد.
مع ذلك ما گفتيم اشعار فايده ندارد بايد
به درجۀ ظهور عرفى برسد،اما در باب لقب،اصلا اشعار به تعليق حكم بر اين عنوان هم
ندارد چون خود وصف موضوع واقع شده و هيچ موضوعى دلالت نمىكند بر اينكه اين حكم
فقط معلق بر من است و لا غير؛اصلا بوى تعليق هم نمىآيد تا چه رسد به اينكه
كلام،ظهور در انحصار حكم به اين عنوان داشته باشد تا مفهومش اين باشد كه پس در غير
اين عنوان نيست.
آرى،نهايت معنايى كه از لقب استفاده مىشود،آن
است كه شخص الحكم معلق بر اين عنوان است و شامل ساير عناوين نمىشود؛اما اين از
باب مفهوم داشتن نيست و بحث ما در دلالت بر نوع الحكم و طبيعى الحكم است.كه آن را دلالت
ندارد،چون اثبات شىء،نفى ما عدا نمىكند.بعضىها(مثل حنابله)گفتهاند:كه مفهوم لقب
در صف نعال مفاهيم و از اضعف مفاهيم است.
خاتمه
دلالات اقتضا،تنبيه،اشاره
در تعبيرات فقها و اصوليان،كثيرا ما نام
دلالت اقتضا يا تنبيه يا اشاره برده مىشود و
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 242