responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على    جلد : 1  صفحه : 238

كه حكم مجىء،فقط مال زيد است و مال غير زيد نيست؛پس مفهوم ندارد.

2.گاهى استعمال مى‌شود به منظور تأكيد ما قبل و تقرير و تحكيم و تثبيت او كه حتما چنين است.مثلا مى‌گويد:محمد نبى بل رسول؛كه هركس رسول بود،مسلم نبى هم هست.يا مثلا:صديقى عالم بل مجتهد؛كه هركس مجتهد بود،قطعا عالم هم هست.يا مثل:حبيبى قمر بل شمس؛كه كنايه از زيبايى و جمال بيشتر او است.و امثال ذلك.اين قسم از بل هم،دلالت بر انحصار نمى‌كند تا مفيد مفهوم باشد.

تبصره:جناب مظفر مثال مى‌آورند به زيد عالم بل شاعر.اين مثال،براى اين قسم، به نظر حقير،مناسب نيست چون كه بين علم و شاعرى عموم و خصوص من وجه است.ممكن است شخص عالم باشد و شاعر هم باشد؛يا عالم باشد و شاعر نباشد؛يا شاعر باشد و عالم نباشد.پس نمى‌توان گفت كه«بل شاعر»آمده براى تثبيت عالم بودن.خير،اين را نمى‌فهماند.

مثال بهتر،همان امثله‌اى بود كه ذكر شد كه نسبت عموم و خصوص مطلق بود.

البته مى‌شود گفت كه مراد اين است كه«زيد نه تنها عالم است بلكه شاعر هم هست»؛ ولى اين تأكيد روشن نيست.مثل:زيد انسان بل ابيض است.

3.و گاهى كلمۀ«بل»استعمال مى‌شود براى ابطال و ردع آنچه كه قبل از او ذكر شده.مثل اين آيه:

أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جٰاءَهُمْ بِالْحَقِّ .

اين قسم از بل،دلالت بر حصر مى‌كند.يعنى پيامبر جن‌زده نيست فقط و فقط به حق آمده.مفهومش در اين است كه به غير حق نيامده؛سخنان او حق است و باطلى در او راه ندارد.بل جاءهم بالحق من عند الحق.

هيئت‌هاى دلالت‌كننده بر حصر

چهار از امورى كه دلالت بر حصر مى‌نمايد،به تصريح علماى ادب،عبارت‌اند از يك سلسله هيئاتى كه در كلام پيدا مى‌شود كه از هيئت استفاده مى‌كنيم حصر را.به عنوان نمونه،دو مورد را ذكر مى‌كنيم:

1.تقديم ما حقه التأخير يفيد الحصر و الاختصاص.مثلا مفعول اگر بر فعل و فاعل

نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على    جلد : 1  صفحه : 238
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست