نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 22
دود،پى به وجود آتش مىبرند؛در حالى كه
از واضحات است كه انسان فارسىزبان، معانى لغات عربى را بدون تعليم و تعلم هرگز
نمىفهمد و متقابلا انسان عربزبان هم نسبت به كلمات فارسى چنين است.
نتيجه:دلالت الفاظ بر معانى خود،تابع
وضع واضع است و لذا منطقىها دلالت الفاظ بر معانى را از نوع دلالت وضعى قرار دادهاند؛در
مقابل دلالت عقلى و طبيعى.
در اين كه حقيقت وضع و تعريف آن
چيست؟آيا معناى مصدرى دارد يا اسم مصدرى؟و...ديدگاههاى فراوانى وجود دارد كه ما
در اينجا مجملا بيان مرحوم مظفر را مىآوريم كه به معناى مصدرى ذكر كردهاند و آن
اينكه:
الوضع جعل اللفظ بازاء المعنى و تخصيصه
به؛
وضع عبارت است از قرار دادن لفظى در
مقابل معنايى و اختصاص دادن لفظى به معنايى.
سه تقسيم،براى وضع،بيان مىكنند:
1.تقسيم وضع به لحاظ منشأ وضع يا واضع.
2.تقسيم وضع به لحاظ موضوع له«معنا».
3.تقسيم وضع به لحاظ موضوع«لفظ».(جناب مظفر،تقسيم سوم را در امر 9 و 10 مقدمه خواهد
آورد).
2.واضع كيست؟
پس از روشن شدن اين امر كه دلالت الفاظ
بر معانى،ذاتى نيست،بلكه اعتبارى و وضعى است،حال اين بحث مطرح مىشود كه واضع اولى
در هر لغتى چه كسى است؟واضع لغت عرب كيست؟واضع لغت فارسى كيست؟و...
در مسئله،ديدگاههاى فراوان و تفصيلات
مختلفى وجود دارد؛لكن مهمتر از همه سه قول است:
1.واضع نخستين خداوند است(قول اشاعره و...)و ادلهاى هم دارند.
2.واضع نخستين در هر لغتى،فرد خاصى است؛مثلا واضع لغت عرب،يعرب بن قحطان
است.
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 22