responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على    جلد : 1  صفحه : 188

تحريك او متحرك شوى.

همچنين در اينجا مى‌گوييم:عقل،حاكم است به اينكه اگر مولاى واجب الاطاعة،عبدش را از انجام كارى زجر و ردع و منع و نهى نمود،بر عبد لازم است منزجر و مرتدع شود و قبول منع كند و منتهى شود مادامى‌كه خود مولى اذن و رخصت در ارتكاب نداده باشد.

و آيۀ شريفۀ مٰا نَهٰاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ارشاد به همين حكم عقل است كه چون رسول،واجب الاطاعة است(طبق آيۀ أَطِيعُوا اللّٰهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ ،پس اگر رسول شما را نهى كرد،بايد منتهى و منزجر شويد و خود صيغه براى تحريم وضع نشده چون تحريم معناى اسمى و مستقل است و هيئت دلالت بر معناى مستقل ندارد.

4.مطلوب از نهى چيست؟

مباحثى كه تا به حال در باب نواهى ذكر كرديم و اختلافاتى كه مطرح شد و نيز مباحثى كه بعد از مبحث چهارم خواهيم گفت،همانند مباحثى است كه در باب اوامر مطرح كرديم از حيث اقوال و مختار ما؛لكن يك بحث و اختلافى هست كه مختص به صيغۀ نهى است و در باب اوامر مطرح نبود و آن بحث اين است كه بنا بر قول مشهور كه مى‌گويند نهى همانند امر دلالت بر طلب مى‌كند،آيا مطلوب مولى در نهى،مجرد الترك است يا مطلوب،كف النفس و خوددارى كردن از فعل منهى عنه است؟

فرق بين آن دو

1.مجرد ترك،امر عدمى محض است يعنى به‌جا نياوردن و عدم الاتيان.ولى كف النفس،امر وجودى است يعنى جلو ميل را گرفتن كه فعلى از افعال نفسانى و ارادى انسان است.

2.كف النفس همراه با ميل باطنى است و الا كف‌نفس معنا ندارد.آنجا كه انسان دسترسى دارد و ميل باطنى هم دارد و مع ذلك صرفا به خاطر نهى مولى،شرب خمر نمى‌كند،مى‌گويند:كف النفس كرد.اما ترك،اعم است از اينكه ميل باطنى باشد يا نباشد.چون گاهى انسان ذاتا از شرب خمر بدش مى‌آيد لذا ترك مى‌كند بدون اينكه كف النفس صدق كند.

نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على    جلد : 1  صفحه : 188
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست