responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على    جلد : 1  صفحه : 164

مقدمۀ مباحث حجت)و علم تنها در تنجز تكليف دخالت دارد يعنى اگر كسى عالم بود،تكليف بر او منجز مى‌شود و مخالفت آن عقاب دارد اما جاهل،و لو در واقع مكلف است،اما اگر مقصر باشد،در حكم عالم است و اگر قاصر باشد،معذور است و تكليف در حق او منجز نخواهد بود.البته خود اين آقايان(كه علم را در تنجز تكليف دخيل مى‌دانند)دو دسته‌اند:

1.بعضى‌ها علم را علت تامۀ تنجز تكليف مى‌دانند و مى‌گويند علم كه آمد، تكليف منجز مى‌شود و تمام راه‌هاى ترك بسته مى‌شود(مثل آخوند صاحب كفايه).

2.بعضى‌ها علم را مقتضى يا شرط تنجز مى‌دانند كه شرط اگر بخواهد اثر كند،بايد موانع از سر راه مرتفع شود تا اثر بگذارد(مثل جناب مظفر).

2.معلق و منجز

واجب،در يك تقسيم،منقسم مى‌شود به معلق و منجز.مقدمتا بايد بدانيم كه وجوب چيست و واجب كدام است؟

وجوب عبارت است از:نفس تكليف و امر شارع.و واجب عبارت است از آن عملى كه حكم شرعى به او تعلق مى‌گيرد و پس از تعلق حكم شرعى،اين عمل نام واجب به خود مى‌گيرد.مثل صلاة،صوم و...

به عبارت ديگر:وقتى مولا امر مى‌كند(مثلا مى‌گويد صل)،اين امر،ماده‌اى دارد و هيئتى.مفاد ماده(كه صلاة باشد)نامش واجب است و مفاد هيئت،نامش وجوب است.كه امر دلالت بر وجوب و الزام به فعل دارد.

حال،هر واجب مشروطى،مادامى‌كه شرطش نيامده،واجب مشروط است و همين‌كه شرطش محقق شد،از«مشروط بودن»به در آمده تبديل به واجب مطلق مى‌گردد.روى اين اساس،هر واجب مشروطى،پس از حصول شرطش،وجوبش فعليت پيدا مى‌كند لكن فعليت تكليف،به دوگونه متصور است:

1.گاهى فعليت وجوب،از لحاظ زمانى،هم‌زمان با فعليت واجب است يعنى همان زمانى كه عمل را بايد انجام بدهم،همان زمان،وجوب مى‌آيد.مثلا واجب الآن

نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على    جلد : 1  صفحه : 164
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست