نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 16
احكام ظاهرى است.
فلسفۀ جعل احكام
ظاهرى
جعل اين احكام،به منظور بيرون آوردن
مجتهد از حيرت و سرگردانى است؛يعنى هنگامى كه مجتهد،از ادلۀ اجتهادى نمىتواند
حكم واقعى را به دست آورد و معطل و سرگردان مىماند.از اين احكام استفاده مىكند؛مثلا
فرض كنيم كه فقها،در باب نظر به نامحرم،دو گروه شدهاند و گروهى نگاه به نامحرم را
حرام مىدانند و گروهى ديگر فتوا به جواز مىدهند.حال،مجتهدى كه بخواهد در اين
مسئله فتوا دهد،به آيات و روايات و گفتار فقها مراجعه مىكند،اما دليل قانعكنندهاى
براى هيچيك از دو نظر پيدا نمىكند و متحير مىگردد كه فتوا به حرمت دهد يا
جواز.در اينجا اصول عملى به فرياد او رسيده و شارع مىفرمايد كه از اين اصول،حكم
ظاهرى را استنباط كن و خود را،به صورت موقت،از حيرت خارج كن(نظير قرص
مسكن).مجتهد،پس از مراجعه به اصول،اگر برائتى بود،به اصل برائت و اگر احتياطى
بود،به اصل اشتغال تمسك مىكند و مشكل خود و مقلدينش را حل مىكند.
دليل اجتهادى و فقاهتى
همان گونه كه حكم شرعى به دو قسم واقعى
و ظاهرى تقسيم مىشود ادلهاى هم كه دلالت بر حكم شرعى مىنمايند،بر دوگونهاند:1.ادلۀ اجتهادى،2.ادلۀ فقاهتى و يا
اصول عملى.
دليل اجتهادى دليلى است كه توسط
آن،احكام شرعى واقعى ثابت مىگردند و منحصر به ادلۀ
اربعه(كتاب،سنت،اجماع و حكم عقل)است.
دليل فقاهتى دليلى است كه توسط آن،حكم
شرعى ظاهرى ثابت مىگردد.
اصول عملى،خود دوگونهاند:
1.اصول عملى خاص كه در باب خاصى از ابواب مباحث فقهى جارى مىشوند؛ از
قبيل:اصالة الطهارة،اصالة الحلية و...
2.اصول عملى عام كه در جميع ابواب فقه(از طهارت تا ديات)قابل اجرا
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 16