نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 127
بيان اينكه«چگونه اين جمع،شاهد بر ما
نحن فيه است».اگر وجوب و استحباب، از قبيل دو معنا براى صيغۀ افعل
بودند(حالا يا به صورت حقيقت و مجاز يا به صورت اشتراك لفظى و يا معنوى)،در اينگونه
موارد كه جمع بين هر دو شده،چند احتمال پديد مىآمد:
1.صيغۀ افعل،هم در وجوب و هم در استحباب استعمال شده،آنهم به نحو اشتراك لفظى.
2.به نحو حقيقت و مجاز كه در وجوب،حقيقت و در استحباب،مجاز باشد.
3.استعمال شده باشد مجازا در مطلق الطلب به نحو عموم الاشتراك يا عموم
المجاز.
و حال آنكه كليۀ احتمالات باطل
است به جهت اينكه:احتمال اول و دوم مستلزم استعمال لفظ در اكثر از معناى واحد است
و در مقدمۀ 13 كتاب ثابت شد كه اين از محالات است اما
احتمال سوم باطل است به دو جهت:
اولا:اين،تجوز و مجازگويى است و ما دليل
و قرينهاى برآن نداريم.
ثانيا:با اسلوب روايات وارده نمىسازد.
«بداهة انه لا يعقل ان يوجد الطلب
بالاحد خاص من الشدة و الضعف اذ لا يمكن الكلى بالاحد». 1
يا شايد همان بيان صاحب معالم باشد در
جواب قائلين به قدر مشترك كه فرمود:
نداريم جايى كه صيغۀ افعل
در روايات و آيات در مطلق طلب استعمال شود.
پس به اين نتيجه مىرسيم كه در اينگونه
موارد و به طور كلى در همه جا صيغۀ افعل در نسبت طلبى استعمال شده و دلالتش بر وجوب،عند التجرد عن
القرائن،به حكم عقل است نه بالوضع او بالاطلاق.
دو نكته
نكته اول.جملههاى خبرى دو دستهاند:
1.بعضىها ظاهرا و باطنا در مقام اخبار از واقعيتى است كه در گذشته موجود
بوده
1) .فوائد الاصول،ج 1 و 2،ص 136.
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 127