تحت تأثير
قرار مىدهد، بسيارى از سياستهاى مهم را مىتوان بهبود بخشيد. تحليل شايسته و
مناسب اين نهادهاى فرعى، نياز به يك روششناسى علمى منسجم دارد، كه استفاده از
دستاوردهاى چشمگيرى علوم اجتماعى در زمينههاى مورد نظر، دستيابى به اين مهم را
امكانپذير مىسازد.
5-
خلاصه مطالب
در
اين فصل، رويكردى نهادى براى مطالعه نوينسازى، ارائه و عنوان شد كه نوگرايى را
بايد در قالب تركيبى از سه عنصر اساسى تشكيلدهنده نهاد انسانى، يعنى اقتصاد،
حكومت و حيات اجتماعى، درك كرد كه در اين تركيب، سه عنصر مذكور، على رغم تفكيك و
تمايز از هم، مدام در كنش متقابل با يكديگر قرار دارند. بازار، يك دولت ملى كارا و
مشاركتى و يك جامعه مدنى، به ترتيب، گونههاى آرمانى از سازمانهاى درونى سه نهاد
مذكور تلقى مىشوند. با اين حال، در مفهوم نوگرايى، ويژگىهاى درونى اين سه نهاد
در درجه دوم اهميت قرار دارند. از نظر تاريخى، بسته به اينكه كدام نهاد زودتر به عنوان
عامل مستقل حركتدهنده شكل مىگيرد تا كاروان نوينسازى را پيش ببرد، مسيرهاى
متفاوتى براى نيل به نوگرايى وجود دارد كه طبيعتا داراى تبعات و پيامدهاى متفاوتى
نيز هستند. زمانبندى و ترتيب توالى نوينسازى باعث تفاوت در نحوه انتخاب مسير
صحيح و راهبردهاى مناسب مىشوند. براى كشورهاى متأخرى مانند چين، مسير هدايتشده
توسط دولت، مناسبتر به نظر مىرسد. با اين حال، نوينسازى از طريق هدايت دولت، به
ظرفيت بالايى از سوى دولت نياز دارد تا بتواند بازار را به عنوان نهاد اصلى
اقتصاد، معرفى، ايجاد و هدايت كند. اين امر به نوبه خود مستلزم آن است كه در دولت
از نظر مشروعيت، مهارتهاى بسيجسازى، كارايى اجرايى، استقلال عمل در تصميمگيرى،
دانش فنى و ساختار قانونى، تغييراتى اساسى به وجود آيد.