تغيير يافته
يا تحريف شده بازارهاى داخلى (و حتى نظامهاى اقتصادى غير بازارى در داخل كشور) و
ديگرى، بازار بين المللى، كه از اصالت و اعتبار بيشترى برخوردار است.
يكى
كردن اين دو بازار به منظور ايجاد يك «بازار جهانى»[1]
واحد، انديشهاى آرمانگارايانه است كه شايد تحقق آن به لحاظ نهادى، هرگز ميسر نباشد.
حيات
اجتماعى سنتى و جامعه مدنى
واژه
«جامعه»[2] معمولا
براى توصيف ساختار كلى سازمان داخلى يك گروه انسانى (يك ملت يا جمعى از ملتها) به
كار مىرود. اين واژهها، همچنين به عنوان «يك الگوى متداول از روابط متقابل ميان
انسانها كه در طول زمان شكل گرفته است؛ يا نوعى تقسيم كار (نقشها) و پاداشها
(ارزشها) كه در آن براى هر يك از افراد يا جمعى از افراد، جايگاهى در قبال كل
اعضاء، تعيين شده است» تعريف مىشود. در كتاب حاضر- جز در موارد خاصى كه بدان
اشاره خواهد شد- از واژه «جامعه» در يك مفهوم كلى و محدود براى توصيف حيات
اجتماعى، يعنى فعاليتهاى غير اقتصادى كه عمدتا خارج از حوزه سياسى انجام مىگيرد،
استفاده شده است. جامعه در اين معنا، حيات فردى، سازمانها و امور غير سياسى،
فعاليتهاى فرهنگى و خانواده را دربر مىگيرد.
يورگن
هابرماس، اين جامعه را «حيات جهانشمول مجموعههاى عمومى خود ساختهاى كه برپايه
همبستگى و ارتباط، شكل گرفتهاند» مىنامد.
صاحبنظران
متقدمى همچون جان لاك، روسو، هيوم و هگل، جامعه بشرى را به دو نوع آرمانى
آنتىتزى، يعنى سنتى و نوين، تقسيم مىكنند. اين تقسيمبندى دوگانه براى مطالعه
نوينسازى در عصر حاضر، ضرورى و مفيد بوده است. به طور خلاصه، حيات اجتماعى
(جامعه) سنتى داراى ساختارهاى سازمانى داخلى متعددى است كه طيف آنها از قبايل
اوليه تا امپراتورىهاى داراى سرزمينهاى وسيع و ملتهاى در حال توسعه در عصر حاضر
را شامل مىشود. به اين جوامع، عمدتا «بيسواد»[3]
و داراى