عمده بين
المللى و يا مواردى نظير جنگ سرد، متحمل فشارها يا محدوديتهاى بين المللى نشده
است، اما اكنون مسأله تايوان به عنوان بزرگترين معضل خارجى چين ممكن است فضاى باز
سياسى و حتى كل روند نوينسازى چين را شديدا تحت تأثير قرار دهد.
موضوع
تايوان، كه مقامات پكن آن را «مسأله داخلى»[1]
عنوان مىكنند، ممكن است چين را بار ديگر ناچار سازد از بين فضاى ايجاد فضاى باز و
تحكيم حاكميت ملى مورد نظر مقامات و نيز از بين اهداف اقتصادى و ارزشهاى سياسى،
يكى را انتخاب كند؛ انتخابى كه براى چين بسيار سنگين و گران تمام خواهد شد. از همه
بدتر اينكه ممكن است اين موضوع چنان آتش ملىگرايى و ستيزهجويى را در چين دامن
زند كه بار ديگر خاطره تلخ فجايع تاريخى آلمان و ژاپن در جريان نوينسازى از طريق
دولت را كه در اوايل قرن بيستم روى داد، در اذهان زنده كند. اگرچه آنچه در ساختار
سازمانى داخلى تايوان روى داده مىتواند به درستى نمادى از آينده چين باشد، ليكن
عملكرد و برخورد ضعيف با مسأله بسيار حساس تايوان ممكن است نه تنها چينىها را از
رسيدن به چنين آيندهاى محروم سازد، بلكه آينده تايوانىها را نيز تباه كند.
نوگرايى
به سبك چينىها
اينك
مىتوانيم نوع نوگرايى احتمالى چين در آيندهاى نهچندان دور را، با خيالى
آسودهتر ترسيم كنيم. نوگرايى چين، علاوه بر خصوصياتى نهادى كه در فصل 1 ذكر شده
ممكن است ويژگىهاى خاص ديگرى را نيز دارا باشد كه ذيلا مورد اشاره قرار مىگيرند.
اساسا هر نوع حدس و پيشبينى درباره آينده، مخاطرهآميز و داراى جنبه انتزاعى و
ذهنى است. به همين دليل، ممكن است بعضى خوانندگان ترجيح دهند اين بخش از كتاب را
ناديده گيرند و شخصا درباره ماهيت نوگرايى چين در آينده قضاوت كنند.