روش تحليلى
مورد استفاده در اين كتاب، به عنوان فقط يكى از رهيافتهاى ما براى مطالعه
ساختارهاى سازمانى داخلى و تغييرات آنها (روند نوينسازى)، به هيچ روى نمىتواند
صرفا با اتكاى به يك مطالعه موردى، جاى تمام رهيافتها و ديدگاههاى ديگر را
بگيرد. الگوهاى تخصيص كار به عنوان شاخصها يا نمايانگرهاى مورد استفاده در اين
مطالعه اگرچه ممكن است از قدرت و اعتبار بالايى در آشكار كردن و انعكاس تركيبات
نهادى و تغييرات حاصل در آنها برخوردار نباشند، ولى طبيعتا، يك مجموعه شاخص هرگز
نمىتواند تمام جزئيات موجود در كل تصويرى بزرگ را ترسيم كند. به صرف نگاه كردن به
الگوهاى تخصيص كار يك ملت، هرگز نمىتوان براى پرسشهايى عديده مهمى كه در رابطه
با بررسى ساختار سازمانى داخلى آن ملت، نظير بررسى كم و كيف و علل كنش متقابل ميان
سه نهاد پيش گفته وجود دارد، به پاسخهاى كافى يا دقيقى دست يافت. براى بهرهگيرى
از توان كامل اين شيوه تحليلى، لازم است ابزارهاى فراوان ديگرى به كار گرفته شود.
آنچه در مطالعه حاضر انجام شده، صرفا نخستين گام در راه تشريح و توجيه رفتار انسان
از ديدگاهى نهادى و براساس يك چارچوب مطالعاتى و تحليلى است. فقط گذر زمان و تلاش بيشتر
مىتواند به ما نشان دهد كه اين چارچوب با روش، چگونه خواهد توانست رفتار انسان را
بهتر و دقيقتر از ديگر رهيافتها مورد تشريح قرار دهد.
2-
پيدايش چين و نوينسازى آن از بطن ما قبل نوگرايى
اينك
همانگونه كه از مطالعه ما درباره الگوهاى تخصيص كار چين برمىآيد، مىتوان چندين
يافته عمومى را در خصوص ويژگىهاى نهادى ناشى از تغيير و تحول ساختار سازمانى
داخلى چين، به اختصار تشريح كرد.
ملتى
مبتلا به ما قبل نوگرايى فراديرمان
ملت
چين براى قرنهاى متمادى، مبتلا به نوعى ما قبل نوگرايى ديرمان بوده كه اين