استفاده
مىشد. ليكن در عمل، كادرهاى محلى تا رده رهبران كمون، در مقابل خواستهاى دولت، به
خصوص در زمينه تقسيم و توزيع محصولات، مقاومت قابل ملاحظهاى از خود نشان
مىدادند(Oi 9891)
. اكثر كادرهاى محلى، كه «نقش پدر» را به جاى ريشسفيدان قبلى ايفا مىكردند، ميل
داشتند تمام عمر خود را در هرم قدرت باشند. اين تمايل تا حدودى براى كسب وجهه
سياسى در بين سردمداران حزب، ولى بيشتر به خاطر كسب موقعيت اجتماعى، قدرت معنوى يا
فرهنگى، ايجاد روابط و نيز كسب عزت و اقتدار خانوادگى بود.
استقرار
الگوى آمرانه دولتى تخصيص كار در مناطق شهرى
در
سال 1949، نيمى از هشت ميليون كارگر شهرى چين، بيكار بودند. سياستهاى جديد حزب
كمونيست چين نظير ممنوعيت برخى خدمات صنعتى و اقدامات سياسى خونين موسوم به «سه
مخالف» و «پنج مخالف» نيز به معضل بيكارى دامن مىزد. ظرف مدتى كمتر از چهار ماه
در 1950، حدود 400 هزار كارگر چينى، شغل خود را از دست دادند(Yuan
7891 ,3 -4) . حزب
كمونيست چين به منظور حفظ وحدت داخلى، به قدرت سياسى خود در جهت تغيير شكل نهاد
تخصيص كار در شهرها متوسل شد؛ با اين اميد كه از اين رهگذر، معضل بيكارى را
ريشهكن سازد. حزب در بدو امر كوشيد با مبنا قرار دادن اقتصاد روستايى، كارگرانى
را كه به شهرها مهاجرت كرده بودند به روستاهاى زادگاه خود بازگرداند و براى اين
منظور، خيل عظيمى از اين كارگران را به مناطق روستايى گسيل داشت. اين حركت اصلا با
استقبال روبهرو نشد، زيرا اصلاحات ارضى در مناطق روستايى باعث شده بود كشاورزان
زميندار جديد اينگونه افراد را كه ممكن بود خود را در زمينهاى آماده سهيم
بدانند، طرد كنند. سرعت بيش از حد در انجام اصلاحات ارضى، اين سياست را به طور كلى
از حيز انتفاع خارج ساخت، در سال 1952، هنوز نرخ بيكارى در مناطق شهرى، حدود 2/ 13
درصد بود(Yuan 0991 ,6) .
جمهورى
خلق چين به عنوان وارث جديد كشور، از اشتغال كامل تمام كاركنان واحدهاى اقتصادى و
صنعتى متعلق به دولت كه در دوره كيومينگتاى مصادره شده