مستمر و
پايانناپذيرند كه ممكن است به موازات سير تمدن بشر، در جهات مختلف پيشرفت كنند يا
دچار عقبافتادگى شوند، در حالى كه نوينسازى «داراى» يك نقطه پايان نهادى مشخص و
شناخته شده است. ازاينرو، از هر دو جنبه عملى و نظرى، امكان سير قهقهرايى فرايند
«نوينسازى» يا انهدام و نابودى نوگرايى، وجود دارد.
در
بخش اول، علاوه بر مرورى اجمالى بر نظريههاى موجود در باب نوينسازى، يك چارچوب تحليلى
براى تجزيه و تحليل تغييرات به عمل آمده در ساختار سازمانى داخلى، ارايه شده است.
در بخشهاى دوم و سوم، رهيافت نهادى براى مطالعه نوينسازى، مفهوم نوگرايى،
مسيرهاى طى شده براى نيل به نوگرايى و نوع نوگرايى، به تفصيل مورد بحث و بررسى
قرار مىگيرد. در اين دو بخش، همچنين مفاهيم مهمى چون بازار، دولت[1]
و جامعه معدنى[2]، تشريح يا
مجددا تعريف مىشوند. بخش چهارم، به زمانبندى[3]
و ديگر موضوعات مرتبط با روششناسى تحليل نهادى مىپردازد. بخش پنجم نيز به خلاصه
مطالب فصل حاضر اختصاص دارد.
1-
نظريهها و مباحث پيرامون نوينسازى
نوينسازى،
اگرچه امروزه واژهاى تقريبا پيش پا افتاده و معمولى به شمار مىآيد، ليكن همين
واژه در نظر افراد مختلف، يا در نظر افراد مشابه در محيطهاى متفاوت، معانى بسيار
متفاوتى را تداعى مىكند. از اين واژه غالبا براى تشريح و توصيف هر نوع رفتار
انسانى ترقىخواهانه و هدفگرا، از جمله «نوسازى»[4]
صرف، يا هر نوع فعاليت و تلاش در جهت «بههنگام كردن» فنآورى، استفاده مىشود. به
نظر برخى افراد، نوينسازى حاكى از فرايند توسعه اقتصادى است كه بيشتر در پى جلب
منافع مادى است. عدهاى ديگر، آن را به معناى تغييرات اجتماعى و سياسى مىدانند كه
معمولا به