هدف نگارنده
از اين وجيزه تنها شرح و بيوگرافى خاندان ريشهدار ايروانى بالأخص دو نفر از
سرمايههاى گرانبهاى معنوى و شخصيّتهاى واجد فضيلت و كمال است كه بدرود حيات
گفتهاند، و چون نام آنها در رديف بزرگان علمى قرار گرفته و عظمت روح و لطافت طبع
عالى اين پدر و پسر و بيت آنها بر هيچكس پوشيده نيست و در زمان حيات خويش هم حاضر
نشدند نام و نشانى آنها بر سر زبانها بيفتد.
حقير
بر خود لازم ديدم كه قاطعانه وارد صحنه دفاع شده و با توجّه به بيان (من صنّف
إستهدف)[1] تمامى
تيرهاى بلاى حسودان را به جان خريده تا در نتيجه چهره ملكوتى و ربّانى اين پدر و
پسر و بيت رفيع آنان در معرض تحقيق و ديد رجال علمى و پويندگان حق قرار گيرد.
آرى
درگذشت و ارتحال اين مردان بزرگ از ضايعات جبرانناپذير جامعه روحانيّت محسوب شده،
زيرا مصداق بارز ثلمة لا يسدّها شيء مىباشد.
اينان
در تمامى طول عمر خود از نحوه تعاليم پاك رهبران و پيامبران الهى پيروى كرده و
براى پيشبرد آرمان مقدّس خود همچون برقى درخشيدند، و راه تاريك نسل بشر را روشن
ساختند؛ و چون صاعقهاى خرمن آرزوهاى دشمنان قسمخورده دين و روحانيّت را سوزانده
و نابود نمودند.
[1] هركس كتابى را تصنيف و به رشته تحرير درآورد هدف
گفتههاى نارسا خواهد گرديد.