responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه تهران بزرگ نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 99

ارغون


نویسنده (ها) : پریسا سنجابی

آخرین بروز رسانی : جمعه 15 دی 1402

تاریخچه مقاله

ارغون \arqūn\، فخرعظمى (1278-1344 ش/ 1899- 1966 م)، شاعر، روزنامه‌نگار، پیشرو در حقوق زنان، هنرمند و مادر شاعر نامدار معاصر ایران سیمین بهبهانی (د 1393 ش/ 2014 م).
فخرعظمى در تهران زاده شد. پدرش مرتضى‌قلی ارغون (از خاندان خلعتبری)، ملقب به مکرم‌السلطان امیرتومان، از افسران بلندپایۀ دورۀ قاجار، و فرمانده نیروهای آذربایجان بود که در ادبیات و موسیقی نیز دستی داشت. مادرش قمرخانم، معروف به عظمت‌السلطنه فرزند میرزا محمد خان امیرتومان بود. پدر و مادر فخرعظمى به زبانهای عربی، ترکی، انگلیسی و فرانسه آشنایی داشتند (شیخ‌الاسلامی، 158؛ بامداد، 37؛ حجازی، 151). فخرعظمى تحصیلات مقدماتی را تحت نظارت پدر در مکتب‌خانۀ خصوصی همگام با دو برادرش فرا گرفت. ادب فارسی و عربی، فقه، اصول، تاریخ و هیئت را از استادان فن آموخت؛ همچنین زبان فرانسوی را زیر نظر مربی سویسی، که در منزلشان اقامت داشت، فرا گرفت و به اخذ گواهی‌نامه در رشتۀ زبان فرانسوی از موسسۀ فرانکو پرسان نائل آمد (پیرنیا، 65؛ بامداد، حجازی، همانجاها؛ مشیرسلیمی، 33؛ ساناساریان، 74).
منابعْ نام او را در زمرۀ دانش‌آموختگان مدرسۀ ناموس ذکر کرده‌اند. وی گواهی‌نامۀ پایان تحصیلات مدرسۀ ژاندارک و مدرسۀ آمریکایی را هم اخذ کرد (پیرنیا، حجازی، همانجاها).
فخرعظمى به نواختن تار علاقه داشت، و به گفتۀ بهبهانی (ص 36)، استعداد موسیقی را از دایی‌اش، ارفع‌الملک، که درویش‌خان او را به استادی می‌شناخت، به ارث برده بود. وی طی مدتی کوتاه، موسیقی اصیل ایرانی را نزد بانویی کلیمی به نام «خانم جان مشّاق» آموخت (حجازی، همانجا) و هم‌زمان شناخت دستگاههای موسیقی را فراگرفت. سپس به پیشنهاد ارفع‌الملک، برای آموزش گوشه‌های مهجور موسیقی نزد عبدالله دوامی مشهور به عبدالله خان دودانگه رفت.
عبدالله خان هفته‌ای یک روز به خانۀ آنها می‌رفت و در اتاق مجاور، که به اتاق دیگر راه داشت، می‌نشست و گوشه‌ها و تصنیفها را می‌خواند و فخرعظمى در اتاق خود همه را با تار می‌نواخت و اگر اشتباه می‌کرد، استاد از اتاق مجاور اشتباه او را یادآور می‌شد (بهبهانی، ۳۶-۳۷).
گرچه فخرعظمى در نقاشی و گل‌دوزی هم مهارت داشت، پس از دورۀ نوجوانی، از هنرها به شعر و شاعری تمایل بیشتری نشان داد. او مدتی شاگرد محمد خان عمیدالشعرا نوری، از استادان ادب آن روزگار، بود. در 1335 ق، درحالی‌که ۱۹ سال بیشتر نداشت، تصنیفی با این مطلع سرود که عبدالله دوامی در دستگاه سه‌گاه روی آن آهنگی ساخت: زلف پرخم و چین را بر رخ از چه افکندی / جمع یک جهان دل را از چه رو پراکندی.
فخرعظمى در 1303 ش/ 1924 م، با عباس خلیلی، نویسنده و مدیر روزنامۀ اقدام، ازدواج کرد. مقدمۀ این آشنایی، غزلی انقلابی بود که شاعر برای چاپ به این روزنامه فرستاده بود. مضمون این غزل، که بازتابی از احساسات و ناخرسندی سرایندۀ آن نسبت به وضعیت اسفبار آن روزگار بود، با این مطلع آغاز می‌شود: ملک را از خون خائن لاله‌گون باید نمود / جاری از هر سوی کشور جوی خون باید نمود (حجازی، همانجا).
ازدواج فخرعظمى با عباس خلیلی بیش از چند صباحی نپایید و به جدایی انجامید. ثمرۀ این ازدواج سیمین بهبهانی بود (نک‌ : بهبهانی، 25 بب‌ ؛ پیرنیا، 65؛ شیخ‌الاسلامی، 159؛ بامداد، 37، 38). فخرعظمى پس از جدایی در 1310 ش، با مدیر روزنامۀ ایران، جمال‌الدین عادل خلعتبری، ازدواج کرد و ازآن‌پس، به درخواست همسرش نام خود را به فخرعادل خلعتبری تغییر داد (بهبهانی، 214؛ پیرنیا، همانجا؛ حجازی، 152). فخرعظمى از این ازدواج صاحب 3 فرزند به نامهای عادل‌نژاد (غوغا)، عادل‌دخت (ترانۀ سهراب) و عادل‌فر (دلبد) شد.
فخرعظمى در حوزه‌های مختلف اجتماعی ازجمله آموزش و پرورش فعالیت داشت. او در چند مدرسۀ دخترانه زبان فرانسوی تدریس می‌کرد. از دیگر فعالیتهای وی در حوزۀ آموزش و پرورش، تأسیس و ادارۀ دبستان و دبیرستان بانوان در خیابان شاپور (وحدت اسلامی کنونی) و امیریه (ولیعصر کنونی) بود (بامداد، پیرنیا، همانجاها). در زمانی که استخدام زنان در سمتهای دولتی معمول نبود، وی نخستین زن شاغل بود که در ۱۳۱۶ ش، با سمت معاونت تعلیمات نسوان، در وزارت فرهنگ و معارف وقت استخدام شد و در مدت یک سال فعالیت خود، شماری از زنان را برای همکاری دعوت کرد؛ اما دیری نپایید که از کار دولتی استعفا داد و دوباره به تدریس در مدرسه‌ها مشغول شد (بهبهانی، 208). فخرعظمى سالها ادارۀ مدرسۀ زنان بزرگ‌سال را عهده‌دار بود و باوجود هزینه‌های سنگین و زیانهای مالی که این کار برای او به همراه داشت، راضی به تعطیل‌کردن آن نمی‌شد و هرازگاهی با فروختن وسایلی که از خانۀ پدری به ارث مانده بود، می‌کوشید تا آن را حفظ کند.
در سال ۱۳۲۴ ش، دبیرستان بانوان با اطمینان به تأسیس مدارس دولتی شبانه، تعطیل شد و فخرعظمى در‌ همان سال به‌دنبال حمایت از حقوق زنان، به حزب دموکرات ایران به رهبری قوام‌السلطنه پیوست و سرپرستی زنان این حزب را بر عهده گرفت. از دیگر فعالیتهای وی عضویت در انجمنهای دفاع از حقوق زنان بود.
در سال 1303 ش، فخرعظمى به همراه گروهی از زنان روشن‌فکر و تحصیل‌کرده‌ای چون نورالهدى منگنه، محترم و ملوک اسکندری و فخرآفاق پارسا، به‌منظور به‌دست‌آوردن حقوق برابر با مردان و همچنین امکان آموزش‌وپرورش دختران، ترویج صنایع وطنی، باسوادکردن زنان، نگهداری از دختران بی‌سرپرست و مساعدت مالی و معنوی به مدافعان وطن در زمان جنگ، هستۀ مرکزی «انجمن نسوان وطن‌خواه» را بنیاد نهادند (نک‌ : شیخ‌الاسلامی، 145-146؛ حجازی، 152؛ پیرنیا، 65). برنامۀ این کانون دربرگیرندۀ اهدافی بود که از سوی دیگر تشکلهای زنان از دورۀ اول مجلس شورای ملی همواره پیگیری می‌شد.
با تعطیلی انجمن نسوان وطن‌خواه در 1308 ش، فخرعظمى همکاری خود را با «کانون بانوان» در کنار زنان تحصیل‌کرده‌ای چون صدیقه دولت‌آبادی، هاجر تربیت، فخرآفاق پارسا، فاطمه سیاح، مهکامه محصص، بدرالملوک بامداد و تنی چند از بانوان آزاداندیش آغاز کرد و سالها به فعالیت در این انجمن ادامه داد. از سال 1308 ش، با همکاری همسر دوم خود روزنامۀ آیندۀ ایران را منتشر کرد (بـامداد، 38؛ پیرنیا، همانجـا؛ نک‌ : اسنـاد ... ، 1/ 270- 271) و چندی بعد، اقدام به انتشار روزنامۀ بانوان یا نامۀ بانوان نمود (نک‌ : بامداد، همانجا).
از دیگر فعالیتهای فخرعظمى فعالیت در انجمن ادبی دانشوران بود. این انجمن شبهای جمعه به همت وی و همسرش، عادل خلعتبری و با حضور و سخنرانی بزرگانی چون سعید نفیسی، محمدتقی بهار، غلامرضا رشید یاسمی، مریم میرهادی، ژاله اصفهانی، محمدحسین شهریار، صادق رضا‌زادۀ شفق، ابوالقاسم انجوی شیرازی و تنی چند از دیگر ادیبان برگزار می‌شد. ریاست جلسه‌ها با عباس فرات یزدی بود. ابوالقاسم حالت و غلامرضا روحانی نیز شعرهای فکاهی می‌خواندند. فخرعظمى خود نیز در این انجمن سخنرانی می‌کرد و شعر می‌خواند.

آثـار

از فخرعظمى 150 قطعه شعر در قالب غزل، رباعی، قصیده و ترجیع‌بند باقی مانده که در جراید آن روزگار ضبط شده است. او با تخلص فخری شعر می‌سرود. سیمین بهبهانی در انتهای کتاب با مادرم همراه مجموعۀ کوچکی از اشعار مادرش را درج کرده است. بن‌مایه و مضمون اصلی بیشتر شعرهایش عشق به میهن و ایران‌دوستی و آزادی است.
شعر او را می‌توان تلفیقی کلی از قالبهای اشعار میهنی و اندیشۀ نوین سیاسی دانست. با آغاز طلیعۀ جنبش مشروطه، مضمون اشعار زنان دگرگون شد و مفاهیم و معانی جدیدی که حاکی از شوق و شور به آزادی و عدالت بود، جای خطاب گذشته را گرفت. فخرعظمى در زمرۀ شاعران انقلابی آن روزگاران به شمار می‌رود. او در شعرهای خود به مسائل سیاسی و اجتماعی توجه خاص داشت. شعرهای فخرعظمى به‌دور از هرگونه تعقید و تصنع لفظی و معنوی، گرایش به زبان محاوره دارد، و ساده، روان و دل‌نشین است. در شعرهایش، نشانه‌های شاخص زمانۀ او به چشم می‌خورد (نک‌ : بهبهانی، 482 بب‌ ؛ شیخ‌الاسلامی، 57). شماری از این سروده‌ها در مراسم و جشنهای ملی ـ میهنی ازجمله جشن سازمان زنان دموکرات ایران در 1325 ش، توسط خود او قرائت شد. غزل «سودای آذربایجان» او در تابستان 1325، در بحبوحۀ فتنه‌جوییهای فرقۀ دموکرات آذربایجان سروده شد؛ این سروده نشان از روح انقلابی و آزادی‌خواهـانۀ او دارد (نک‌ : بهبهـانی، 503). از دیگر سروده‌های او می‌توان به «مهر میهن»، «درد وطن» و «پاینده باد ایران» اشاره کرد (مشیرسلیمی، 34؛ بهبهانی، 482، 507).
فخرعظمى افزون‌بر سرودن شعر، به ترجمۀ شماری از اشعار شاعران و سخنوران غربی همت نهاد؛ ازجمله ترجمۀ اشعار شاعر انگلیسی الاویلکاکس از سخنوران نامدار انگلیسی، و ترجمۀ اشعار آلفرد دُ وینیی، شاعر بزرگ فرانسه بـود (نک‌ : مشیرسلیمی، 35- 38). فخرعظمى زنی روشن‌فکر و متجدد، اما پایبند به سنتهای ملی و مذهبی بود (بهبهانی، 411).
فخر عظمى در 1337 ش، برای دیدار دو پسرش عادل‌نژاد و عادل فر به آمریکا رفت و در 28 اسفند 1344، دور از وطن در واشینگتن درگذشت. بنابر وصیتش، پیکر او را به ایران آوردند و در کنار پدر و مادرش در گورستان ابن‌بابویه به خاک سپردند. روی سنگ مزارش نوشته شده است: «فخرعظمى ارغون، مدافع حقوق زنان».

مآخذ

اسناد مطبوعات، به کوشش کاوه بیات و مسعود کوهستانی‌نژاد، تهران، 1372 ش؛ بامداد، بدرالملوک، زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، تهران، 1347 ش؛ بهبهانی، سیمین، با مادرم همراه: زندگی‌نامۀ خودنوشت، تهران، ۱۳۹۰ ش؛ پیرنیا، منصوره، سالار زنان ایران، تهران، 1374 ش؛ حجازی، بنفشه، تذکرۀ اندرونی، تهران، 1382 ش؛ ساناساریان، الیز، جنبش حقوق زنان در ایران، ترجمۀ نوشین احمدی خراسانی، تهران، 1384 ش؛ شیخ‌الاسلامی، پری، زنان روزنامه‌نگار و اندیشمند ایران، تهران، [1351 ش]؛ مشیرسلیمی، علی‌اکبر، زنان سخنور، تهران، 1335 ش.

پریسا سنجابی

نام کتاب : دانشنامه تهران بزرگ نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 99
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست