حسینیۀ ارشاد \ hoseyniy(yy)e-ye eršād\ ، نهادی غیرانتفاعی برای تبلیغات، تحقیقات و انتشار کتابهای دینی که در 1343 ش تأسیس شد. در 1343 ش در حاشیۀ جادهای که تهران را به شمیران متصل میساخت، در منطقۀ چالهرز و در جایی که بعدها خیابان قبا نامیده شد، عدهای از متدینان در ایام سوگواری ماه محرم چادری برافراشتند و حسینیهای برپا کردند و برای سخنرانی در این حسینیه از روحانیانی دعوت شد که بتوانند پیرامون مسائل روز و جهان اسلام سخن بگویند؛ شهید مرتضى مطهری از جملۀ این روحانیان بود (حسینیه ... ، هفت).
سخنان مطهری برای برخی از شنوندگان که تلقی سنتی از حسینیه داشتند، مقبول واقع نشد، اما بانیان و اقشار تحصیلکرده را چنان مجذوب ساخت که او سخنران اصلی و دائمی حسینیه شد و بانیان حسینیه را مصمم ساخت تا با احداث بنایی مناسب، حسینیه را گسترش دهند و بهعنوان نخستین مؤسسۀ دینی به ثبت رسانند. ناصر میناچیمقدم (اولین وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در نخستین دولت بعد از انقلاب اسلامی)، و محمد همایون از نخستین کسانی بودند که تصمیم داشتند برای این حسینیه تشکیلات مناسبی دایر کنند تا ادارۀ آن از حالت سنتی موجود آن زمان به شکلی نو و منطبق با نیاز روز تغییر یابد و از آن برای تبلیغات مذهبی به صورتی سازمانیافته استفاده شود. بانیان ابتدا برای برگزاری سخنرانیهای دینی و تبلیغات مذهبی، در اندیشۀ تأسیس تالار بزرگی در محل کافهرستوران لقانته واقع در میدان بهارستان بودند، اما به عللی از تشکیل چنین تالاری منصرف شدند (میناچی، تاریخچه ... ، 3-5). سرانجام، در حاشیۀ خیابان زمرد (شهید گلنبی امروزی)، 000‘2 مـ2 زمین از باغی به مساحت 000‘4 مـ2، برای تأسیس حسینیه خریداری شد، اما بعدها با گسترش حسینیه، باقیماندۀ آن باغ نیز ضمیمۀ حسینیه گشت (میناچی، مصاحبه ... ؛ نک : دنبالۀ مقاله). در ساخت این حسینیه کوشش بسیار شد تا بنای آن به صورتی مدرن و امروزی ساخته شود. در اواخر سال 1344 ش کارهای ساختمانی حسینیه پایان یافت. در 1346 ش، اعضای هیئتمدیرۀ حسینیه، تصمیم گرفتند برای حفظ موقعیت تالار حسینیه، یک مسجد (شبستان) هم بنا سازند، از اینرو، 000‘2 مـ2 باقیماندۀ آن باغ را که در ضلع شمالی حسینیه قرار داشت، خریداری کردند و به ساخت مسجد اهتمام ورزیدند. بعدها طبق وصیت علی شریعتی، طبقۀ زیرین این مسجد بـه کتـابخانه اختصاص یـافت (نک : ه د، حسینیۀ ارشاد، کتابخانه). در همان سال 1344 ش بانیان حسینیه مشغول تنظیم طرحی بودند که حسینیه را به ثبت برسانند. این طرح مستلزم راهبردی محتاطانه بود که باید با دقت و ظرافت تهیه میشد. تأسیس انجمنی خیریه به کمک سرمایههای خصوصی چیزی نبود که رژیم پهلوی را نگران سازد و بنیانگذاران حسینیه نیز بر غیرسیاسی بودن آن تأکید کرده بودند؛ بهخصوص آنکه درخواست صدور پروانۀ ساختمان از سوی افراد غیرمذهبی داده شده بود. قدرت حاکم آن روزگار از یکسو روحانیان را در برابر تغییرات اجتماعی موسوم به «انقلاب سفید» ناتوان میدید و از سوی دیگر، اندیشههای کمونیستی نیز در میان جوانان و روشنفکران در حال نضج و توسعه بود. در چنان اوضاعی قدرت حاکم احساس میکرد شکلگیری جریان سوم که هم با روحانیان سنتی درگیر شود و هم مارکسیسم را به نقادی کشد، خطری نخواهد داشت؛ بلکه چهبسا بتوان جبههای در مقابل آن دو خطر جدی گشود و آنها را تضعیف کرد؛ ازاینرو، اتحاد مؤمنان روشنفکر و روحانیان غیرسنتی را مثبت تلقی میکرد و وجود محلی برای فعالیت اسلامی مورد پسند خویش را موافق طبع میشمرد (یاوری، 384؛ غنی، 14). بانیان حسینیه برای ثبت آن، یک نفر حقوقدان با نام عبدالحسین علیآبادی را که استاد دانشگاه بود، نیز به هیئت مدیرۀ خود دعوت کردند. آنها برای ادارۀ امور علمی، تبلیغی و تحقیقاتی خود، از دانشمندان برجستۀ آن زمان چون محمدتقی جعفری، حجتالاسلام علی شاهچراغی و شهید مرتضى مطهری هم دعوت به عمل آوردند تا در هیئت مدیرۀ حسینیه شرکت کنند (میناچی، تاریخچه، 5). حسینیۀ ارشاد در دی 1346 در ادارۀ ثبت شرکتها و دایرۀ مؤسسههای غیرانتفاعی به ثبت رسید (همانجا). اعضای هیئتمدیرۀ حسینیۀ ارشاد عبارت بودند از: محمد همایون رئیس هیئت مدیره، ناصر میناچیمقدم خزانهدار، مرتضى مطهری نایبرئیس، و حجتالاسلام علی شاهچراغی و محمدتقی جعفری اعضای علیالبدل. همچنین آیتالله محمود طالقانی، یدالله سحابی و مهدی بازرگان اعضای هیئت علمی و از محققان حسینیۀ ارشاد بـودند (نک : حسینیه، هشت ـ نه؛ میناچی، مصاحبه). ترتیب هیئت مدیره و سخنرانان حسینیه و همچنین بنای باشکوه آن از همان آغاز تأسیس، توجه ساواک را به خود جلب کرد و این سازمان برآن شد که مأموران خود را بهطور گسترده در حسینیه نفوذ دهد تا گزارش جلسههایی را که در آنجا تشکیل میشد، به آگاهی مقامات مربوط برسانند. نخستین گزارشی که از ساواک دربارۀ حسینیۀ ارشاد در دست است، مورخ 22 شهریور 1344 است. گزارشگر ساواک در این گزارش به خطا چنین نوشته است: «با توجه به اینکه سابقاً آیتالله خمینی نیز در این حسینیه سخنرانیهایی میکرده، موضوع قابل توجه به نظر میرسد»، حال آنکه حسینیه پس از تبعید امام خمینی تأسیس یافته بود (حسینیه، همانجا) و این مطلب حاکی از ناآگاهی مأمور ساواک بوده است. همچنین حضور محمدتقی شریعتی بنیادگذار کانون نشر حقایق اسلامی مشهد، با دعوت از سوی مرتضى مطهری به حسینیۀ ارشاد، از دیگر عللی بود که ساواک را نسبت به حسینیه حساس کرده بود (همان، هشت؛ رهنما، 329). فعالیتهای حسینیۀ ارشاد شامل تحقیق، تدریس و تبلیغ بود. آموزش در آنجا به دو گونه صورت میگرفت: 1. در سخنرانیهای عمومی، که در آنها سعی میشد زن و مرد جدا از یکدیگر بنشینند و موضوعهای منتخب طوری مطرح میگردید که موجب رنجش گروههای سنتی نشود؛ این سخنرانیها بهویژه در عیدهای مذهبی برپا میشد. 2. آموزش به گروهی که دانشجویان این مؤسسه به شمار میرفتند. بیشتر این گروه را دانشآموزان دبیرستانها و دانشجویان دانشگاهها و مراکز تعلیم و تربیت اسلامی تشکیل میدادند. حسینیۀ ارشاد از بدو تأسیس، دست به ابتکارها و نوآوریهایی زد که در جامعۀ سنتی آن زمان نوعی بدعت قلمداد میشد. یکی از این اقدامات، احداث سالن سخنرانی مبله در این حسینیه بود. سخنران خواه روحانی و خواه غیرروحانی به جای منبر، پشت تریبون قرار میگرفت و سخن میگفت. موضوع دیگر که سخت مورد اعتراض واقع شد، این بود که شرکتکنندگان در طی سخنرانیها وقتی با نکتهای جالب روبهرو میشدند و میخواستند گوینده را تشویق و یا احساسات خود را ابراز کنند، به جای صلوات فرستادن که در محافل مذهبی سنتی رایج بود، به کفزدن میپرداختند. تا آن زمان در هیچ محفل مذهبی چنین امری سابقه نداشت. کف زدن نوعی تجددطلبی و لهو و لعب به شمار میرفت و مبادرت به این امر در یک مکان مذهبی، نوعی توهین به مقدسات تلقی میشد (غنی، همانجا). با وجود جو مذهبی در این حسینیه، رعایت حجاب اسلامی اجباری نبود و جدایی میان دختر و پسر رسماً مراعات نمیشد. در آخر هفتهها، طلاب علوم دینی بهویژه از قم برای حضور در این حسینیه به تهران میآمدند. به این ترتیب، نفوذ حسینیۀ ارشاد به سرعت در حوزههای علمیه احساس شد و بحثهای پیشآمده در حسینیه حتى در نحوۀ بیان و انشای طلبههایی که مجذوب روش و محتوای آن شده بودند، انعکاس یافت (یاوری، 387- 388). در تداوم کلاسها تحول بزرگ دیگری که صورت گرفت، وارد شدن حسینیۀ ارشاد به عرصۀ هنر بود. نقاشی، تئاتر، فیلم و موسیقی از حوزههایی بود که حسینیۀ ارشاد وارد آن شد و این هنرها را به خدمت پیامرسانی خود گرفت؛ نمایش ابوذر و سربداران دو تئاتر موفقی بود که در آن زمان به روی صحنه آمد (غنی، 15). افزون بر این فعالیتها، جلب اعانه برای امور خیریه، بهویژه کمکهای مادی به مردم فلسطین، از دیگر فعالیتهای حسینیۀ ارشاد بود که حساسیت ساواک را برانگیخت. بنابراین، ساواک تلاش کرد تا از نحوه و میزان جمعآوری پول توسط حسینیۀ ارشاد و ارسال آن به فلسطین آگاهی کسب کند (حسینیه، نه). در اواخر سال 1345 ش اعضای هیئت مدیرۀ حسینیۀ ارشاد از طریق محمدتقی شریعتی (مدیر کانون نشر حقایق اسلامی در مشهد)، با پسرش علی شریعتی آشنا شدند. علی شریعتی نظرات و افکار خود را دربارۀ نسل جوان و جامعۀ آن روزگار ارائه کرد. او در این جلسه تمایل خود را با وجود گرفتاری در مشهد و نبود امکانات برای حضورش در تهران، برای همکاری با حسینیۀ ارشاد اعلام کرد؛ اما مشکل علی شریعتی برای حضور در تهران این بود که هنگام ورود از اروپا به ایران دستگیر شده بود و ازاینرو، نگران آن بود که خروجش از حوزۀ قضایی مشهد، به تعقیب مجدد وی منجر شود؛ اما با پیگیری از دیوان عالی کشور معلوم شد که سفرش از شهری به شهر دیگر ممنوع نیست. به این ترتیب، با اتمام کار ساختمان حسینیه و انتقال به آنجا در 1346 ش، علی شریعتی نیز بهعنوان یکی از سخنرانان حسینیۀ ارشاد انتخاب شد (میناچی، تاریخچه، 51-52؛ رهنما، 330-331). در همان سال مرتضى مطهری درصدد برآمد برای پاسداشت سدۀ 15 بعثت پیامبر اسلام (ص)، مجموعه مقالههایی پیرامون زندگی آن حضرت منتشر سازد؛ ازاینرو، از اندیشمندان و صاحبنظران درخواست کرد که هریک دربارۀ دورهای از زندگی پیامبر اسلام (ص)، مقالهای ارائه کنند. در این میان، دکتر علی شریعتی نیز به این کار پرداخت. مقالههای ارائه شده در دو مجلد با عنوان محمد (ص)، خاتم پیامبران، انتشار یافت (میناچی، همان، 60-61). شریعتی دو مقاله ارائه کرده بود و مطهری در روش تحقیق و محتوای بدعتگذارانه و حتى تجدیدنظرطلبانۀ مقالات وی تحریف و اهانتی نیافت و با تحلیل طبقاتی او از ادیان و قرار دادن ادیان ابراهیمی در زمرۀ نمایندگان و مدافعان ستمدیدگان و محرومان نیز مخالفتی نداشت. حتى روایتی که شریعتی در باب انتصاب ابوبکر به مقام امامت نماز جماعت در آخرین ساعات عمر پیامبر (ص) نقل کرده بود، موجب رنجش و مخالفت وی با چاپ این دو مقاله نشد (رهنما، 332). اما مقالههای شریعتی، مجادلات و مناقشاتی را از جانب روحانیان و افراد مذهبی سنتی برانگیخت و فشارهایی را به حسینیۀ ارشاد وارد ساخت (میناچی، همانجا). بههمینسبب، جلسهای در منزل یکی از اعضای هیئت مدیره تشکیل شد و از حجتالاسلام محمدتقی فلسفی نیز دعوت به عمل آمد تا راه حلی پیدا کنند و از موج عظیم ضدیت با حسینیۀ ارشاد و علی شریعتی ــ که بیشتر از سوی روحانیان و افراد مذهبی سنتی بود ــ کاسته شود. در این جلسه حجتالاسلام فلسفی مقالهها را خواند و گفت: من مطلب مهمی که باعث آن همه تبلیغات سوء شده باشد، به دست نیاوردم، و تنها ایرادی که به مقالههای شریعتی داشت این بود که چرا در تمامی این دو مقاله از القاب خاص حضرت محمد (ص) استفاده نشده و به جای استفاده از کلمۀ حضرت در مقابل نام رسول اکرم (ص)، در همهجا تنها به نام محمد اکتفا شده است (همانجا). با اینحال، مطهری که در شریعتی استعدادهایی یافته بود، از او دعوت کرد برای سلسله سخنرانیهایی که به مناسبت پانزدهمین سدۀ بعثت پیامبر (ص) برگزار میشد، آماده شود (حسینیه، نه؛ رهنما، 333). با استقبال گرمی که از علی شریعتی در حسینیۀ ارشاد به عمل آمد، شهرت دیگر سخنران پرشور غیرروحانی ــ فخرالدین حجازی ــ که مخاطبان بسیاری را تحت تأثیر خود قرار داده بود، به سرعت فروکش کرد. فخرالدین حجازی که به دعوت مطهری، همکاری خود را با حسینیۀ ارشاد آغاز کرده بود، آماج انتقادات دیگران قرار گرفت. روحانیان سنتی او را رقیب خطرناکی میدانستند و گروهی نیز با اشاره به مقالههایی که حجازی در حمایت از حاکمیت نوشته بود، او را به ضعف شخصیت متهم میکردند؛ مطهری نیز میکوشید به حضور حجازی در حسینیه پایان دهد، اما هیئت مدیره مانع از آن میشد و این نخستین جرقۀ اختلافات مطهری با هیئت مدیرۀ حسینیۀ ارشاد بود (همو، 333-335). در نهایت پس از رفتن حجازی و حضور علی شریعتی، حسینیۀ ارشاد به فصل تازهای از فعالیتهای خود راه یافت. ساواک در ابتدا از علی شریعتی چنین تصوری داشت که هم افکار سنتی و خرافی مذهبی را نقد میکند و هم مارکسیسم را. او مستقیماً به دستگاه حاکم حمله نمیکرد و از یک نهضت فکری و فرهنگی سخن میگفت. شاید تئوریسینهای ساواک بر این خیال بودند که مشغول شدن جوانان به کارهای فکری و فرهنگی، آنها را از رادیکال شدن و تقویت مبارزات قهرآمیزی که در آن دوران در حال شکلگیری بود، بازدارد. تمامی این محاسبات از نظر دانش امنیتی و سیاسی صحیح به نظر میرسید و چهبسا نشاندهندۀ هوشیاری و نوعی مدیریت استراتژیک بود (غنی، 14).
همکاری گستردۀ علی شریعتی با مؤسسان حسینیۀ ارشاد که با استقبال جوانان، بهویژه دانشجویان داخل و خارج کشور روبهرو شده بود، سبب شد که نوارهای گردآوریشده از سخنرانیهای علی شریعتی در حسینیۀ ارشاد به صورت جزوه و کتاب منتشر گردد. شمار قابل ملاحظهای از این کتابها به سوریه و لبنان ارسال میشد که برخی از آنها به وسیلۀ امام موسى صدر و مصطفى چمران از فارسی به عربی ترجمه گردید. آثار مرتضى مطهری و نوارهای سخنرانیها و آثار چاپشدۀ علی شریعتی، چه از طریق مسافر و چه از مرکز پخش مستقر در لبنان، به نجف اشرف و به دست امام خمینی نیز رسیده بود و اغلب سخنرانیهای علی شریعتی، توسط حجتالاسلام محمود دعایی از برنامۀ «روحانیت مبارز» در رادیو بغداد پخش میشد (میناچی، تاریخچه، ۳۹۰-۳۹۱). پس از انتشار کتاب محمد (ص)، خاتم پیامبران در ۱۳۴۷ ش، مقالههای شریعتی، بهویژه مقالۀ «از هجرت تا رحلت» موجب بروز نارضایتی شدید در میان روحانیان سنتی گردید. اختلافهای شریعتی و مخالفانش به کشمکشهای میان شیعه و سنی مربوط میشد و به زمان پیامبر اسلام (ص) و خلفای راشدین برمیگشت. مخالفان وی ازجمله سید مرتضى جزایری و لنکرانی جزوهای پنجصفحهای تهیه کردند و به ۴ مورد اشاره نمودند. در این جزوه بیش از هر چیز به روایتی که شریعتی از رضایت پیامبر اسلام (ص) به امامت ابوبکر در نماز جماعت در آخرین ساعات عمرش نقل کرده بود، حمله شده بود؛ ثانیاً، در جزوه به بخشهایی از مقالۀ شریعتی اشاره شده بود که در آنها از ابوبکر و عمر تصویر مثبت و خوشآمدی ترسیم شده بود. نویسندگان جزوه از ترتیب اسامی موجود در این فهرست به این نتیجه رسیده بودند که از نظر شریعتی، شأن و مقام ابوبکر از همه برتر، و حضرت علی (ع) از همه پایینتر است. مخالفان در این جزوه نوشته بودند که مشکل واقعی حسینیۀ ارشاد صرفاً این نیست که «وهابیگری و سنیگری را ترویج ... ، به مبانی و اصول تشیع حمله ... یا مفاسدی نظیر رقصیدن و ارتباط جنسی میان زن و مرد را تبلیغ میکند»، بلکه مشکل اصلی اینجا ست که این مؤسسه «همه نوع لامذهبی و لاادریگری را اشاعه داده است». آنها نام «یزیدیۀ اضلال» را برای حسینیۀ ارشاد انتخاب کرده بودند، اصطلاحی که گویا از سوی مرتضى جزایری ساخته شده بود. مطهری درصدد برآمد در مقابل تبلیغات روزافزون بر ضد حسینیۀ ارشاد و شریعتی، به رد شایعات و تهمتهایی نظیر وهابیگری و سنیگری بپردازد. به همین منظور، در ۳۱ مرداد ۱۳۴۸ دو ماه پس از ممنوع شدن علی شریعتی از سخنرانی در مجامع عمومی، اعضای هیئت مدیره تصمیم گرفتند که در چاپ دوم نخستین جلد محمد (ص) خاتم پیامبران، مقدمهای روشنگر بگنجانند، اما بهتر دانستند که شریعتی خود به تبیین موضوع بپردازد و با استدلالهای خود به انتقادات مخالفان پاسخ دهد (رهنما، ۳۴۲-۳۴۵). از آغاز سال ۱۳۴۸ تا پایان سال ۱۳۴۹ ش، انتخاب سخنران و اعضای هیئت علمی حسینیۀ ارشاد زیر نظر شهید مرتضى مطهری بود. در این سالها آیتالله مرتضى مطهری ۴۹ جلسه، محمدتقی شریعتی ۳۶ جلسه، علی شریعتی ۲۴ جلسه، صدرالدین بلاغی ۱۹ جلسه، و حجتالاسلام علیاکبر هاشمی رفسنجانی ۱۵ جلسه در حسینیۀ ارشاد سخنرانی کردند. همچنین حجتالاسلام علی خامنهای، آیتالله ناصر مکارم شیرازی، علی دوانی، حجتالاسلام محمد بهشتی، محیط طباطبایی، مرتضى شبستری، جلالالدین همایی و جعفر شهیدی از دیگر سخنرانان آنجا بودند (میناچی، تاریخچه، ۵۳-۵۵). از ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۰ ش مسئولان حسینیۀ ارشاد برای برقراری ارتباط نزدیکتر با دانشجویان خارج از کشور و کمکرسانی به مبارزان مسلمان فلسطینی و معرفی آنان به مسلمانان جهان، تصمیم گرفتند در سفرهای حج به تبلیغ حسینیۀ ارشاد بپردازند؛ اما بهسبب آنکه در کاروانهای حج اعزامی از طرف سازمان اوقاف، تعدادی مأمور ساواک مراقب حجاج بودند، امکان هیچگونه فعالیتی وجود نداشت. بنابراین، حسینیۀ ارشاد از ۱۳۴۷ ش مستقلاً یک کاروان حج راهاندازی کرد، و از آن طریق با انتخاب زوار آشنا و مورد اطمینان خود، در مدینه، مکه، عرفات و مشعر با دانشجویان خارج از کشور و مبارزان فلسطینی، ملاقات کرد تا ضمن مبادلۀ مطالب و کتابها و برقراری جلسههای بحث و سخنرانی، آنان را با حسینیۀ ارشاد بیشتر آشنا سازد. برگزاری مراسم حج تمتع با همکاری شهید مرتضى مطهری، محمدتقی شریعتی، علی شریعتی، صدرالدین بلاغی، عبدالله نورانی و غلامرضا سعیدی صورت میگرفت (همان، ۶۹-۷۱). در آغاز سال ۱۳۵۰ ش، فعالیتهای حسینیه به دو بخش تقسیم شد: بخش تبلیغات، که مرتضى مطهری امور آن را به علی شریعتی واگذار کرد؛ و بخش تحقیقات، که خود آن را اداره میکرد. مطهری از رضا اصفهانی، محمدتقی شریعتی، حجتالاسلام جواد معادیخواه و امیر نجفآبادی برای کارهای تحقیقاتی و راهاندازی نشریات و کتابها، زیر نظر خود دعوت به همکاری کرد (همان، ۵۵، ۶۳). در این دوره کتابهای عدل الٰهی، جاذبه و دافعۀ علی (ع)، وحی و نبوت، و حجاب به چاپ رسید (همانجا). روند فعالیتهای حسینیۀ ارشاد که رفتهرفته جنبههای سیاسی آن روشنتر میشد، حساسیت ساواک را به صورتی روزافزون برمیانگیخت. جهتگیریهای سیاسی و ضد رژیم سخنرانان که گاه صریح و گاه در لفافه بیان میشد، بر انبوه مخاطبان میافزود و ناگزیر دامنۀ مراقبتهای ساواک نیز افزایش مییافت. از سوی دیگر، برخی از روحانیان با نظریههای ارائه شده از سوی علی شریعتی مخالف بودند. این مخالفتها تنشهایی را در حسینیه به وجود آورده بود؛ ازاینرو، جلسههایی دربارۀ تعیین تکلیف سخنرانان و نحوۀ انتخاب آنان تشکیل شد. همچنین جلسههای فوقالعادهای مرکب از هیئت مدیره و ۶ تن از مشاوران اصلی و مشاوران روحانی و غیرروحانی تشکیل گردید و در آنجا پیشنهاد شد که کسانی چون حجتالاسلام محمد بهشتی، محمدجواد باهنر، آیتالله مرتضى عسگری، حجتالاسلام علیاکبر هاشمی رفسنجانی، محمد امامی کاشانی و محمدرضا مهدوی کنی برای مشاوره دربارۀ مسائل حسینیۀ ارشاد حضور داشته باشند. بااینحال، رابطۀ مرتضى مطهری به جهت اختلاف نظر در چگونگی ادارۀ حسینیۀ ارشاد با اعضای هیئت مدیره در ۱۳۴۹ ش تیره شده بود (همان، ۸ بب ). آن دسته از روحانیانی که با حسینیۀ ارشاد مخالف بودند، هیئتی را به نجف نزد امام خمینی (ره) فرستادند تا ایشان فتوایی بر ضد علی شریعتی صادر کنند، اما موفق نشدند (یاوری، ۳۹۰). موضعگیری روحانیان بر ضد حسینیۀ ارشاد، اختلافات درون هیئت مدیره را شدت بخشید و مرتضى مطهری از اینکه بهرغم مسئولیتش در جریان برخی از تصمیمات شرکت نداشت، ناخشنود بود. در این میان، گروهی از روحانیان از مرتضى مطهری خواستند که با علی شریعتی گفتوگو کند تا شاید اوضاع آرام شود و حسینیۀ ارشاد بتواند با آسودگی به فعالیتهای خود ادامه دهد (حسینیه، نه ـ ده). بیشتر این اختلافات بر سر ادامه یا قطع فعالیتهای علی شریعتی در حسینیۀ ارشاد بود (میناچی، مصاحبه). به گفتۀ آیتالله علی خامنهای در تابستان ۱۳۴۹ ش در مشهد، دربارۀ مسائل پیشآمده در حسینیۀ ارشاد جلسههایی با حضور مرتضى مطهری، محمدتقی شریعتی و علی شریعتی برگزار شد، اما این گفتوگوها راه به جایی نبرد. مرتضى مطهری خواهان تغییراتی در ساختار اداری و مدیریتی حسینیۀ ارشاد بود، اما مقاومتهایی که در برابر خواست او صورت میگرفت، مانع از این تغییرات بود. با رایزنیهایی که به عمل آمد، «هیئت تعیین ضوابط» برای سخنرانان ایجاد گردید، اما تشکیل این هیئت نهتنها از مشکلات نکاست، بلکه آن را افزونتر ساخت. اختلافات به وجود آمده در حسینیۀ ارشاد نگرانیهایی را برای گردانندگان حسینیۀ ارشاد ایجاد کرده بود. محمدتقی فلسفی معتقد بود که این موضوع باید از راه مسالمتآمیز بین روحانیان و گردانندگان حسینیه حل شود و به روحانیان توصیه میکرد که حتیالامکان با حسینیه مخالفت علنی نکنند، زیرا ممکن بود دولت از این موقعیت به نفع خود استفاده کند و طرفین متخاصم را به نحو غیرمستقیم به جان یکدیگر بیندازد (حسینیه، همانجا، نیز، ۲۲۱). بدینترتیب، مرتضى مطهری از اسفند ۱۳۵۰ رابطۀ خود را با حسینیه به کلی قطع کرد و پایگاه فعالیتهای خود را به مسجد الجواد (ع) انتقال داد. با رفتن او از حسینیۀ ارشاد، دیگر روحانیان که از یاران و دوستان وی بودند نیز بهتدریج حسینیه را ترک کردند و به مسجد الجواد (ع) روی آوردند. علی شریعتی با سخنرانیها و تدریس در کلاسهای تاریخ ادیان، تقریباً به محور اصلی حسینیۀ ارشاد بدل شده بود؛ اما در این دوره شخصیتهایی چون مرتضى شبستری، عباس زریاب خویی، اسماعیل رضوانی، صدرالدین بلاغی، کاظم سامی، حسن الامین و خانم کاتوزیان در حسینیۀ ارشاد سخنرانی داشتند (همان، ده ـ یازده؛ میناچی، تاریخچه، ۵۵-۵۷). اوج فعالیتهای فرهنگی علی شریعتی در حسینیۀ ارشاد، مقارن با حوادث ۱۳۵۰ ش، یعنی آغاز حرکات مسلحانۀ چریکی شهری و کوهستانی، و درگیریهای سیاهکل در ۱۳۴۹ ش در جنگلهای شمال کشور بود. البته کار مبارزان چپ با نهضتی که علی شریعتی در محیطهای دانشگاهی آغاز کرده بود، جدی نبود، اما اطلاع یافتن از دیدگاه جوانان مسلمان انقلابی که سازمانی مسلحانه برای براندازی نظام سلطنتی بنیادگذاری کرده بودند، نسبت به شریعتی و تلاشهای گستردۀ فرهنگی او، همچنین دیدگاه شریعتی، نسبت به آن افراد و سازمانها، برای شناخت جریانات سیاسی آن دوران، دارای اهمیتی قابل توجه است. از سوی دیگر، حسینیۀ ارشاد برای دولت دامگاه مناسبی بود، زیرا افرادِ دارای گرایشهای مذهبی را هم شناسایی میکرد. کنشگران فعالیتهای مسلحانه در آغاز با بیاعتمادی و بدبینی به حسینیۀ ارشاد و علی شریعتی مینگریستند و به گمان آنان، فعالیتهای حسینیۀ ارشاد باعث میشد که جوانان از کنشهای انقلابی و مسلحانه دور شوند (بازرگان، ۵۵-۵۶، ۱۴۱، ۱۴۲؛ رهنما، ۳۷۴؛ حسینیه، یازده). اما حسینیۀ ارشاد به پایگاهی شایسته بدل شده بود. مخاطبانی که شریعتی در دوران بازگشت خود با آنان سخن میگفت، در مورد اتخاذ راه حلهای سیاسی و اجتماعی، به مراتب انقلابیتر و سیاسیتر از گذشته عمل میکردند. جوانان سیاستگرا که فعالیتهای مسلحانه را میستودند، با توزیع اعلامیه و سردادن شعارهایی به نفع زندانیان سیاسی و سازمانهای چریکی در تالار حسینیۀ ارشاد، ساواک را بهشدت برانگیختند. ازاینرو، ساواک بر هیئت مدیرۀ حسینیۀ ارشاد فشار وارد میآورد. اوجگیری فعالیتهای مسلحانه در آن روزها، حسینیۀ ارشاد را نیز به مکانی برای سربازگیری سازمانهای چریکی بدل کرده بود و البته علی شریعتی نیز در سخنان خویش در لفافه فعالیتهای مسلحانه را میستود. ساواک که میدید در بیان دستگیرشدگان مذهبی، آموزههای علی شریعتی نقش بسزایی دارد، تعطیل کردن حسینیۀ ارشاد را در دستور کار خود قرار داد و در ۲۶ آبان ۱۳۵۱، شهربانی شمیرانات این دستور را به ناصر میناچیمقدم اطلاع داد و در همان روز محمد همایون و بسیاری از دانشجویان و استادان بازداشت شدند. علی شریعتی که موفق به فرار شده بود، برای آزادسازی پدرش که او را به گروگان گرفته بودند، خود را تسلیم کرد و مدت ۱۸ ماه در زندان به سر برد (همانجا، نیز ۳۲۲؛ یاوری، ۳۹۳). آزادی غیرمنتظرۀ شریعتی در ۲۹ اسفند ۱۳۵۳ موجب بروز ابهاماتی در مورد انگیزههای رژیم از این اقدام شده است. محمدرضا شاه در ۱۴ اسفند ۱۳۵۳ به الجزایر رفت و گویا در جریان همین سفر، عبدالعزیز بوتفلیقه، وزیر امور خارجۀ آن کشور، از طرف بومدین، رئیسجمهور الجزایر، از محمدرضا شاه خواسته بود دستور آزادی شریعتی را صادر کند. گویا شاه بهسبب نقش سرنوشتسازی که الجزایریها در مذاکرات صلح ایران و عراق ایفا کرده بودند، این درخواست را پذیرفته بود. از لحاظ زمانی این روایت صحیح مینماید، زیرا شاه در ۱۷ اسفند به ایران بازگشت و شریعتی هم در ۲۹ اسفند از زندان آزاد شد (رهنما، ۴۷۹). پس از بسته شدن حسینیۀ ارشاد، حکومت تصمیم گرفت حسینیه را زیر نظر ادارۀ اوقاف ببرد، اما چون این حسینیه در ادارۀ ثبت شرکتها ثبت قانونی شده بود، نتوانستند این کار را انجام دهند (فاتحی، ۱۵). پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حسینیۀ ارشاد در ۱۶ فروردین ۱۳۵۸ بازگشایی شد و به فعالیت پرداخت و سخنرانیهایی از طرف گروههای مختلف، مخصوصاً روحانیان مستقل از نظام و جریان روشنفکری دینی در آنجا انجام گرفت. ناصر میناچیمقدم که تنها یار اولیۀ حسینیه بود، مدیریت آن را برعهده گرفت. او تاکنون (۱۳۸۹ ش) جز وقفهای که بهسبب تصدی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت موقت مهدی بازرگان پیش آمد، مدیریت حسینیه را برعهده داشته است. حسینیۀ ارشاد پس از پیروزی انقلاب اسلامی محل برگزاری جلسههای تدوین پیشنویس قانون اساسی بود. از دیگر فعالیتهای این حسینیه آن است که هرساله به پاس خدمات علمی آیتالله محمود طالقانی، مهدی بازرگان، علی شریعتی و یدالله سحابی مراسم سالگرد آنها را برگزار میکند. حضور و فعالیت مهمترین چهرههای تاریخ انقلاب اسلامی در حسینیۀ ارشاد بر اعتبار تاریخی آن افزود و موجب ثبت آن در فهرست آثار ملی با شمارۀ ۸۵۷‘۱۰، مورخ ۲ بهمن ۱۳۸۲ شد و از آن پس هرگونه ساختوساز در حریم حسینیۀ ارشاد تابع مقررات خاص مربوط به حریم آثار تاریخی است (میناچی، مصاحبه).
مآخذ
بازرگان، عبدالعلی، خاطراتی از پیشگامان، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ حسینیۀ ارشاد به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران، ۱۳۸۳ ش؛ رهنما، علی، مسلمانی در جستوجوی ناکجاآباد، ترجمۀ کیومرث قرقلو، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ غنی، مهدی، «شریعتی و چالشهای نو و کهنه»، اعتماد، تهران، ۱۳۸۸ ش، ضمیمۀ شم ۱۰۵‘۲؛ فاتحی، مهدی، «گفتوگو با دکتر ناصر میناچی به مناسبت سالگرد بستن حسینیۀ ارشاد»، همان، ضمیمۀ شم ۱۰۸‘۲؛ میناچیمقدم، ناصر، تاریخچۀ حسینیۀ ارشاد، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ همو (مدیر حسینیۀ ارشاد)، مصاحبه با مؤلف، ۱۳۸۹ ش؛ یاوری دلانکور، نوشین، «حسینیۀ ارشاد، دشنۀ اسلام در قلب تهران پهلوی»، تهران، پایتخت دویستساله، به کوشش شهریار عدل و برنار اورکاد، ترجمۀ ابوالحسن سروقد مقدم و دیگران، تهران، ۱۳۷۵ ش.
شیوا جعفری
معماری حسینیۀ ارشاد
مجموعه
مجموعۀ حسینیۀ ارشاد دارای عرصهای به وسعت ۰۰۰‘۴ مـ۲ است که در زمینی مستطیلشکل، و با ترکیبی از معماری سنتی و معاصر در راستای خیابان دکتر علی شریعتی (جادۀ قدیم شمیران) ساخته شده است. عرصۀ مجموعه از شمال به کوچۀ ارشاد، از غرب به خیابان شریعتی، از جنوب به خیابان گلنبی، و از شرق به املاک مجاور محدود میشود. این مجموعه در حال حاضر (۱۳۹۰ ش) دارای ۳ ساختمان اصلی شامل حسینیه، مسجد (شبستان)، ساختمان بخش اداری و یک بخش در دست ساخت است. دو بنای حسینیه و مسجد که به ترتیب در جبهۀ جنوب غربی و شمال غربی عرصه واقع شدهاند، از نظر معماری و فرهنگی، از بناهای مهم و ارزشمند معاصر به شمار میروند. ساختمان اداری در جبهۀ شرقی عرصه قرار گرفته است، و نسبت به کل مجموعه، معماری ناهمگونی دارد. در همین بخش از عرصه (جبهۀ شرقی) از ۱۳۸۶ ش تاکنون ساختمان دیگری در حال ساخت است که متعلق به کتابخانۀ بزرگ مجموعۀ حسینیه است. مؤسسۀ دینی ارشاد از ابتدای ساخت تاکنون، کاربـری فرهنگی ـ مذهبـی دارد و از آن، برای برپایی مراسم، سخنرانیها، کلاسهای آموزشی و فعالیتهای خیریه استفاده میشود. ساختمانهای اصلی این مجموعه، یعنی حسینیه و مسجد، جز برای نوسازی جزئی داخلی، تاکنون مرمت اساسی نشدهاند. با وجود بهرهبرداری گسترده از فضای حسینیه و مسجد در سالهای پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این دو بنا در فضاهای داخلی و نمای بیرونی کاملاً سالم و استوارند. بنای حسینیه بهطور خاص از دخل و تصرف مصون مانده است و مبلمان داخلی آن ازجمله صندلیها، میز سخنرانی و تریبون سالن وضعیت گذشتۀ خود را بهطور کامل حفظ کردهاند. حسینیه: ساختمان حسینیه نخستین بنای ساختهشده در عرصۀ مجموعه است. حسینیه در ابتدا (۱۳۴۳ ش) به شکل خیمهگاهی چادری، و محل برگزاری برنامههای مذهبی و عزاداریهای ماه محرم بود که به صورت غیررسمی در خیابان قبا برپا میشد. ساختمان حسینیه با مساحت تقریبی ۰۰۰‘۱ مـ۲ در ۱۳۴۵ ش آغاز شد و در ۱۳۴۶ ش پایان یافت (میناچی، ۷، ۴۴، نیز مقدمه، «ه »). معمار حسینیه استاد علی برگهجانی، و طراح آن اوژن آفتاندیلیانس از ارامنۀ تبریز بود. آفتاندیمان ساختمان حسینیه را برخلاف نمونههای سنتی آن، به شکلی نوین و دارای فضای آمفیتئاتر طراحی کرد. تزیینات کاشیکاری حسینیه نیز توسط استاد حاج احمد زحمتکش انجام گرفت. بنای حسینیه پلانی مستطیلشکل، به عرض تقریبی ۲۵ متر و طول تقریبی ۵۰ متر است. پلان این بنا تمامی ضلع جنوبی عرصه را از گوشۀ غربی تا شرقی آن در بر گرفته است. نمای حسینیه در قسمت بدنه از جنس سنگ مرمر سفید با قاببندیهایی از جنس کاشی فیروزهایرنگ، و در قسمت ازاره از جنس سنگ قهوهایرنگ و به ارتفاع دو متر است. نمای اصلی بنا در جبهۀ غربی آن است. نمای شمالی و جنوبی تقریباً قرینۀ یکدیگرند و هرکدام دارای یک ورودی و یک ردیف پنجرههای باریک بلند با قوس تیزهدارند. بر رخبام کتیبهای نواریشکل از جنس کاشی دیده میشود. همچنین در نمای شمالی بنا کتیبهای سهلنگه از جنس گرانیت به یاد ناصر همایون، دکتر شریعتی و دکتر میناچی نصب شده است ( گزارش ... ، ۱۱-۱۲). ساختمان حسینیه در ۳ طبقه شامل تالار آینه، سالن اصلی و بالکن، با تلفیقی از معماری معاصر و عناصر تزیینی سنتی ساخته شده است. ورودی اصلی حسینیه به صورت ۳ درِ دولنگه در ضلع غربی بنا در خیابان شریعتی قرار دارد که از طریق ۸ پله از کف معبر قابل دسترسی است. درها زیر یک قوس تیزهدار در یک قاب بزرگ قرارگرفتهاند، و بر پیشانی این قاب، نام «حسینیۀ ارشاد» به صورت کتیبهای کاشیکاری و به خط نستعلیق دیده میشود. بالای ورودی اصلی، ۳ پنجرۀ گرهکاری بلند با شیشههای رنگی و قوس تیزهدار وجود دارد که متعلق به پاگرد دوم (بالکن سالن اصلی) است. اطراف این ورودی که قاببندی زیبایی بر روی آن انجام گرفته است، دارای تزیینات کاشیکاری و کتیبهنویسی است. این در برای ورود افراد به سالن اصلی حسینیه در نظر گرفته شده است. درِ شمالی (داخل محوطه) برای ورود مهمانان ویژه، و درِ جنوبی (در خیابان گلنبی) به منظور خروج افراد از سالن تعبیه شده است. درِ جنوبی چهارلنگه و از جنس آهن است که داخل قابی کاشیکاری به عرض ۵ متر و ارتفاع ۱۰ متر قرارگرفته، و از طریق ۶ پله از کف معبر قابل دسترسی است. درِ شمالی نیز دری آهنی است که تزییناتی مشابه درِ جنوبی دارد (همان، ۱۲). تالار آینه نخستین بخش ساخته شده از ساختمان حسینیه است. این تالار با گنجایشی در حدود ۵۰۰ نفر در زیرزمین قرار دارد و سقف آن کوتاهتر از سقف سالن اصلی است. سالن اصلی حسینیه در طبقۀ همکف قرار دارد. این سالن بزرگ و مرتفع با ظرفیت حدود ۲۰۰‘۱ نفـر، دارای شیبـی ملایم در جهت غربی ـ شرقی و یک سن به منظور اجرای مراسم در جبهۀ شرقی است. این سن سکویی به ارتفاع تقریبی ۳۰/ ۱ متر است که دارای محرابی بلند از جنس کاشی لعابدار با زمینۀ لاجوردی و فیروزهای به همراه کتیبهنویسی است. این محراب بخشی الحاقی است که پس از ساخت سالن به آن اضافه شده است. در دو طرف محراب، ۲ در و ۴ پنجره دیده میشود که به انباری واقع در پشت محراب راه دارد. ارتفاع سالن از کف تا سقف حدود ۱۵ متر است که در بخش انتهایی سالن (جبهۀ غربی) امکان ایجاد یک نیمطبقه را بهعنوان بالکن سالن به طراح داده است. بالکن به صورت پلکانی با شیبی نسبتاً تند است و در حدود ۶۰۰ نفر گنجایش دارد. ورودی اصلی سالن در جبهۀ غربی بنا قرار دارد. این ورودی به شکل ۳ درِ شیشهای است که بر پیشانی آن کتیبهای کاشیکاریشده و مزین به آیاتی از قرآن کریم به خط ثلث نقش بسته است. در فضای مقابل این ورودی، پاگردی نسبتاً بزرگ وجود دارد که در سمت راست آن میز بزرگ پذیرایی، و در سمت چپ آن پلکان منتهی به بالکن سالن قرار دارد. پاگرد دوم نیز دارای پلکانی منتهی به طبقۀ بالایی است که به تأسیسات و تجهیزات فنی ساختمان تعلق دارد.
مسجد
این بنا درواقع مسجدی گنبدخانهای با پلان چنـدوجهی است که در راستای شمال غـربی ـ جنـوب شرقی قرار گرفته است. ساخت این بنا پس از انتقال حسینیه به این مکان (در ۱۳۴۶ ش) آغاز شد و حدود ۵ سال به طول کشید. ساختمان این مسجد توسط مهندس بهرامی، و گنبد زیبای آن توسط حاج حسن معمار، و با الهام از مسجد شیخ لطفالله طراحی شد. در طرح اولیه، گنبد به صورت خوابیده بود، اما حاج حسن معمار به منظور نمایان ساختن ساختمان مسجد، گنبد را به صورت برجسته طراحی کرد، به گونهای که از فواصل دور نیز قابل رؤیت باشد. کاشیکاریهای مسجد طی چندین سال توسط استاد ابراهیم فلاح و استاد احمد زحمتکش انجام گرفت. مصالح به کار رفته در ساختمان مسجد آجر و تیرآهن است. همچنین نمای خارجی از سنگ مرمر سفید پوشیده شده، و ازارهها از سنگ تیشهخوردۀ خاکستری به ارتفاع ۴ متر است ( گزارش، ۱۴). مسجد بـا زیربنـایی به مساحت ۴۵۰ مـ۲، دارای دو بخش شرقی و بخش گنبدخانه است. بخش شرقی فضای نسبتاً کوچک سرپوشیدهای با سقف تخت است و از آن بهعنوان نمازخانه استفاده میشود. این نمازخانه در سمت راست دری چوبی و پنجرههایی رو به معبر، در سمت چپ دری بزرگ به گنبدخانه، و در بخش شمالی پلکانی منتهی به نمازخانۀ فوقانی دارد. ورودی این بخش در جبهۀ شمال شرقی مسجد از داخل محوطه است. گنبدخانۀ مرتفع مسجد محرابی در جهت قبله و تزیینات کاشیکاری و کتیبهنویسی در قسمت داخل گنبد، دیوارها و محراب دارد. نور داخل گنبدخانه توسط ۱۲ پنجرۀ کوتاه در قسمت ساقۀ گنبد، و پنجرههای بلند روی دیوارها تأمین میشود. ورودی اصلی گنبدخانه در جبهۀ شمال غربی، و ورودی دیگر آن در جبهۀ جنوب غربی است. پس از ورودی شمال غربی، پاگرد کوچکی وجود دارد که در سمت راست آن اتاقی برای نگهداری تجهیزات صوتی، و در سمت چپ آن پلکان منتهی به منارهها قرار دارد. در جبهۀ شمال غربی پاگرد، و منطبق بر محور ورودی اصلی گنبدخانه، ورودی اصلی مسجد واقع شده که از طریق چند پله از کف معبر قابل دسترسی است. گنبد مسجد از نوع دوپوش گسسته با آوگون بلند است. وزن پوستۀ بیرونی یا خود بزرگ گنبد و فشارهای جانبی ناشی از آن، توسط ۴ ستون قطور بهعنوان باربر تحمل میشود. خود گنبد دارای نمایی زیبا از جنس آجر لعابدار فیروزهای است که به صورت رگچین از بخش بالای آوگون شروع شده و به تیزه میرسد و تزیینات روی آن شامل آیاتی به خط کوفی، ثلث و نستعلیق است. پوستۀ درونی یا آهیانۀ گنبد نیز از ترکهای مختلف تشکیل شده، و از خود گنبد جدا ست. نکتۀ قابل ذکر در بنای مسجد، منارههای آن است که در بالای ورودی اصلی آن در جبهۀ شمال غربی قرار دارند. این منارهها برخلاف نمونههای متداول در دیگر مساجد، بسیار کوتاهاند و تنها به منظور تبعیت از الگوی سنتی ساخت مساجد و ایجاد حس تقارن ساخته شدهاند.
مآخذ
تحقیقات میدانی مؤلف؛ گزارش ثبتی: حسینیۀ ارشاد، ادارۀ کل میراث فرهنگی استان تهران، تهران، ۱۳۸۲ ش؛ میناچیمقدم، ناصر، تاریخچۀ حسینیۀ ارشاد، تهران، ۱۳۸۴ ش.