responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه تهران بزرگ نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 718

جیران تجریشی


نویسنده (ها) : علی کرم همدانی

آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 20 آذر 1398

تاریخچه مقاله

جیران تجریشی \ jeyrān-e tajrīšī\ ، از زنان عقدی و بسیار محبوب ناصرالدین شاه قاجار (سل‌ 1264-1313 ق) و ملقب به فروغ‌السلطنه.
جیران، معروف به تجریشی، از مردم عادی و روستازادۀ اهل تجریش بود. پدرش محمدعلی تجریشی، کشاورز و یا به گفته‌ای دیگر نجاری تهی‌دست بود (بنا به روایتی). این زن نخست رقصنده و رامشگر در دستگاه طرب مهدعلیا مادر ناصرالدین شاه بود. شاه قاجار او را در خانۀ مهدعلیا دید و به وی دل بست و او را به صیغۀ خود درآورد (امین‌الدوله، 15-16؛ پولاک، I/ 231؛ بامداد، 3/ 464).
نام اصلی جیران به درستی معلوم نیست؛ اما ناصرالدین شاه که شیفتۀ چشمان آهویی او بود، او را جیران ــ که در زبان ترکی به معنای آهو ست ــ صدا می‌زد (همو، 4/ 323، حاشیۀ 1؛ معیرالممالک، 46). اما پولاک (همانجا)، پزشک مخصوص ناصرالدین شاه که در زمان حیات جیران در ایران به سر می‌برد و او را از نزدیک دیده بود، دربارۀ شکل و شمایل او نوشته است: او نه زیبایی خاصی داشت و نه لطف و ملاحتی، و بر گونۀ چپ هم سالکی بزرگ داشت. با وجود همۀ اینها بر شاه نفوذ بسیاری پیدا کرد و مردم این نفوذ را در اثر سحر و جادو می‌دانستند (اعتمادالسلطنه، روزنامه ... ، 635).
به‌هرحال شیفتگی ناصرالدین شاه به حدی بود که خواست او را به عقد دائم خود درآورد؛ اما چون پیش از جیران، 4 زن عقدی دیگر داشت، به خاطر او از عقد دائمی ستاره خانم ــ که چهارمین زن عقدی او بود و از وی 3 فرزند نیز داشت ــ صرف‌نظر کرد و عقد دائم او را به مُتعه بدل ساخت و جیران را به عقد دائم خود درآورد و سپس او را ملقب به «فروغ‌السلطنه» کرد (همان، 601؛ امین‌الدوله، 16). فروغ‌السلطنه چون می‌خواست جایگاه خاص و محبوبیت خود را نزد ناصرالدین شاه به مردمْ بزرگ جلوه دهد، در کارهای مشکل وارد می‌شد و ناصرالدین شاه نیز درخواست او را رد نمی‌کرد. دل‌بستگی ناصرالدین شاه به جیران آن‌چنان بود که دیگر زنان حرم‌سرای او که بیشتر آنها از شاهزادگان و نجیب‌زادگان بودند، تا زمانی که جیران در قید حیات بود، زیر سایۀ او قرار داشتند (همو، 15-16).
جیران از ناصرالدین شاه دارای 4 فرزند شد. نخستین فرزند او در 1270 ق زاده شد؛ ناصرالدین شاه نام او را به مناسبت نام جد مادری خود، محمدقاسم نهاد. این کودک یک ماهه بود که ملقب به امیر نظام یعنی فرمانده کل قوای ایران گشت (بامداد، 3/ 464، 466)، و برخلاف عرف آن روزگار که مادر ولیعهد باید از زنان اصیل و بزرگ‌زاده باشد، ناصرالدین شاه، امیر محمد قاسم میرزا را در ربیع‌الاول 1274 به ولیعهدی خود انتخاب نمود (امین‌الدوله، 16؛ اعتمادالسلطنه، تاریخ ... ، 3/ 1802) و به هنگام تعیین ولایتعهدی او تشریفات و جشن مفصل و مجللی برپا کرد و برای وی پیشکار و دم‌ودستگاه عریض و طویلی ترتیب داد.
میرزا کاظم خان نظام‌الملک، پسر بزرگ میرزا آقاخان نوری، صدراعظم وقت به‌عنوان پیشکار او تعیین شد؛ محمد حسن خان اعتمادالسلطنه نیز که در آن زمان کودکی بیش نبود، از جمله خدمتکاران دستگاه او بود (امین‌الدوله، همانجا؛ بامداد، 3/ 464-466).
در این میان میرزا آقاخان نوری برای اینکه به جیران تقرب جوید و از سویی دیگر، این کار ناصرالدین شاه را مشروع جلوه دهد، در نسب‌نامه‌ای دروغین، نسب محمدعلی تجریشی (ه‌ م)، پدر جیران را به هلاگوخان مغول رساند (امین‌الدوله، همانجا).
دومین فرزند جیران، رکن‌الدین میرزا نام داشت که ناصرالدین شاه او را در یک‌سالگی به سمت امیر توپ‌خانه منصوب کرد (همانجا؛ بامداد، 3/ 466). قصد ناصرالدین شاه از این انتصاب آن بود که بودجۀ توپ‌خانه خرج فروغ‌السلطنه و اعوان و انصار او گردد (همو، 1/ 152).
از دل‌بستگی ناصرالدین شاه به جیران، خانوادۀ او نیز بی‌نصیب نماندند. محمدعلی، پدر جیران به حکومت بلوک شمیران گماشته شد و لقبِ خانی دریافت کرد و تا هنگام مرگ در آن سمت باقی بود (امین‌الدوله، 68؛ بامداد، 3/ 464، 4/ 323، حاشیۀ 1). برادر و یکی دیگر از خویشان نزدیک جیران که هیچ‌کدام سواد خواندن و نوشتن نیز نداشتند، به سمت فراش خلوت ناصرالدین شاه برگزیده شدند (پولاک، I/ 231). اما ستارۀ اقبال پسران جیران خیلی زود افول کرد و چند ماه پس از انتصابشان به ولایتعهدی و امیری توپ‌خانه یکی پس از دیگری بر اثر بیماری در همان سال مردند (اعتمادالسلطنه، همان، 3/ 1804؛ پولاک، همانجا؛ امین‌الدوله، 16). جیران مرگ دو فرزندش را به بدخواهی و نیرنگ میرزا آقاخان نوری نسبت می‌داد و دشمنان میرزا آقاخان نیز در این میان با دسیسه، کینۀ فروغ‌السلطنه را نسبت به صدراعظم قوت می‌بخشیدند (همانجا).
جیران زنی سرزنده و پرجنب‌وجوش بود. دوستعلی خان معیرالممالک به نقل از پدرش که بارها همراه دستگاه عظیم جیران در شکارهای او در جاجرود حضور داشته است، می‌نویسد: جیران به هنگام سواری چکمه به پا می‌کرد و روبند خود را به دور سر می‌پیچید و در نهایت چالاکی بر روی زین اسب می‌نشست و دسته‌ای انبوه از نوکر و قوشچی و تفنگ‌دار در رکابش بودند. جیران در شکارگاهها قوش مخصوص خود را به دست می‌گرفت و از فراز بلندی آن را به سوی کبک رها می‌کرد و هرکس شکارش را سر می‌برید یک امپریال ــ که پول طلای روسیه بود و ارزش بسیار داشت ــ انعام می‌گرفت (ص 46).
جیران خیلی زود در عنفوان جوانی در 8 جمادی‌الآخر 1276 بر اثر بیماری در تهران درگذشت و پیکر بی‌جانش را در جوار بقعۀ حضرت عبدالعظیم به خاک سپردند و مقبره‌ای برای او ساختند. با وجود اینکه ناصرالدین شاه پس از مرگ جیران زنان بسیاری گرفت، اما همواره به یاد او بود و مهر جیران هیچ‌گاه از دلش بیرون نرفت (امین‌الدوله، 18؛ بامداد، 3/ 464، 4/ 323، حاشیۀ 1).
ناصرالدین شاه تا زنده بود هرگز به کسی اجازۀ سکونت در عمارت جیران را نداد و گاهی خود تنها بدانجا می‌رفت و با یاد جیران خلوت می‌کرد. وی هرگز حاضر نشد پس از جیران لقب فروغ‌السلطنه را به زنان دیگر بدهد و با آنکه «خانم‌باشی» (ه‌ م)، یکی از زنان محبوبش که به زعم خود شباهتی هم به جیران داشت، چند بار این لقب را از ناصرالدین شاه درخواست کرد، اما ناصرالدین شاه هر بار درخواست او را رد کرد (معیرالممالک، 48- 49). گویی عشق جیران تا بازپسین دم در دل ناصرالدین شاه باقی بود. در 17 ذیقعدۀ 1313 که ناصرالدین شاه در حرم حضرت عبدالعظیم با گلولۀ میرزا رضای کرمانی از پای درآمد، درحالی‌که دست بر زخم سینۀ خود داشت، سراسیمه سوی آرامگاه جیران شتافت، ولی چند گام به آن مانده بر زمین افتاد و درگذشت (همو، 182-184).
جسد ناصرالدین شاه را در یکی از طاق‌نماهای تکیۀ دولت به امانت گذاشتند تا آنکه در سال بعد مقبره‌اش در بقعۀ حضرت عبدالعظیم ساخته شد و او را نزدیک آرامگاه جیران دوباره به خاک سپردند. صحنی که در جانب غربی مقبرۀ جیران واقع بود، به باغ جیران شهرت داشت و پس از آنکه ناصرالدین شاه در آنجا دفن شد، آن مقبره به مقبرۀ ناصرالدین شاه شهرت یافت. مقبرۀ رضا شاه نیز در همان باغ جیران واقع بود (بامداد، 3/ 464، 4/ 322-323).

مآخذ

اعتمادالسلطنه، محمدحسن، تاریخ منتظم ناصری، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، 1367 ش؛ همو، روزنامۀ خاطرات، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1345 ش؛ امین‌الدوله، علی، خاطرات سیاسی، به کوشش حافظ فرمانفرماییان، تهران، 1341 ش؛ بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14 هجری، تهران، 1347 ش؛ معیرالممالک، دوستعلی، یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، تهران، 1351 ش؛ نیز:

Polak, J. E., Persien, das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865.
علی کرم‌همدانی

نام کتاب : دانشنامه تهران بزرگ نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 718
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست