responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه تهران بزرگ نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 197

امامزاده قاسم


نویسنده (ها) : علی کرم همدانی

آخرین بروز رسانی : جمعه 15 آذر 1398

تاریخچه مقاله

‌امامزاده قاسم \ emām-zāde qāsem\ ، روستایی کهن از توابع شمیران، امروزه محله‌ای در شمال کلان‌شهر تهران.
آبـادی امامزاده قاسم درگذشته دِزَج یـا دیزج بالا (بـالا دژ) ــ در بـرابـر دزاشیـب (پـایین دژ) ــ خوانده می‌شد (بلاغی، 2/ 23). این دو روستای هم‌جوار از آن‌رو به این نامها خوانده می‌شدند که درگذشتۀ دور، دو دژ، یکی در روستای بالادست یعنی امامزاده قاسم امروزی، و دیگری در روستای پایین‌دست یعنی دزاشیب وجود داشته است. بعدها روستای دزج بالا به‌واسطۀ مدفون بودن پیکر امامزاده‌ای به نام قاسم در آنجا، به امامزاده قاسم موسوم گشت.
روستای امامزاده قاسم در دامنۀ کوه سرچال کوچک در فاصلۀ حدود دوکیلومتری شمال شرقی آبادی تجریش جای داشته و زمینهای آن از غرب به گلاب‌دره، از شرق به درۀ جنی (جن‌دره)، از شمال به آبک و سنگ دوقلو در دامنۀ کوهپایه‌های توچال، و از جنوب به زمینهای دزاشیب محدود بوده است (ستوده، 1/ 41-42؛ لطفی، 20).
دیرینگی سکونت انسان در روستای امامزاده قاسم به درستی معلوم نیست؛ اما یافته‌های باستان‌شناسان در تپه‌های قیطریه نشان از زیستگاههای انسانی در کوهپایه‌های توچال در هزاره‌های پیش از میلاد دارد (نک‌ : کامبخش‌فرد، 8).
از نـامِ کهن دزج بـالا ــ که ایـن آبـادی درگذشتـه بـدان خوانده می‌شد ــ پیدا ست که این روستا یکی از پادگانهای پدافندی و دیده‌بانی شهر باستانی ری در البرز میانی و البرز جنوبی در برابر مهاجمان بوده است. به گواهی منابع تاریخی و یافته‌های باستان‌شناختی، شماری دژ در ناحیۀ البرز میانی و البرز جنوبی مانند قلعۀ شمیران، قلعۀ شیان، دزاشیب، قلعۀ امامه، قلعۀ لورا، قلعۀ اوین، قلعۀ دختر، شاه دز و جز آنها بخشی از کارهای دیده‌بانی و پدافندی ری را عهده‌دار بوده‌اند. حضور همیشگی دژبانان در این دژها ایجاب می‌کرد که خانوادۀ آنها نیز در آن پایگاهها اقامت گزینند و چون بیشتر آن دژها گنجایش جمعیت افزون بر شمار دژبانها را نداشتند، سکونتگاههایی در نزدیکی دژها برپا گردیده است. از این میان، محلی که دزج‌بالا در آن جای داشته، به سبب دارا بودن شرایط طبیعی مناسب ازجمله فراوانی علف‌چرها و علف‌چینها، برخورداری از آب روان در بستر گلاب‌دره و وجود منابع آبهای زیرزمینی که اینجا و آنجا به‌صورت چشمه از زمین می‌جوشیده است، موجب پایبندی ساکنان نخستین و احداث باغها و آبادانی زمینهای آماده برای کشت‌کاری می‌شده است.
هستۀ نخستین روستای دزج‌بالا یا امامزاده قاسم کنونی را باید در سمت غربی بقعۀ امامزاده قاسم جست‌وجو کرد، جایی که از بیشترین تراکم بنا برخوردار بوده است. این محل به سبب کم‌شیب بودن و جای داشتن در مسیر راههایی که به کوه و آبادیهای نزدیک و دشت و دره‌ها منتهی می‌شدند، و همچنین جای داشتن در پناه بلندیهای مجاور که اهالی را از وزش بادهای زمستانی مصون نگاه می‌داشت، بهترین نقطه برای تشکیل هستۀ نخستین آبادی بوده است. بافت قدیمی روستا مشرف به دره‌های دو سو بوده و از جنوب رو به چشم‌انداز دشت ری داشته است. مدفن امامزاده قاسم در یک بلندی مسطح که در اصطلاح محلی به آن «تختی» می‌گویند و مشرف به آبادی بوده است، جای دارد. این محل می‌تواند جایگاه دژی باشد که امروزه اثری از آن برجای نمانده است (لطفی، 16-17، 20-21).
وجود مدفن امامزاده قاسم در این محل مؤید آن است که این روستا دست‌کم در نخستین سده‌های اسلامی، مسکونی و مورد توجه بوده است و به احتمال قوی دیرینگی سکونت انسان در آنجا به پیش از اسلام می‌رسد. هرچند در منابع تاریخی پیش از دورۀ قاجاریه از روستای امامزاده قاسم یا دزج‌بالا نامی در میان نیست، اما با بررسی تاریخ ساخت‌وسازهای بقعۀ امامزاده قاسم، می‌توان دریافت که این روستا از بدو برپایی تا به امروز پیوسته مسکونی بوده است.
با اهمیت یافتن تهران نزد شاه طهماسب اول صفوی (سل‌ 930-984 ق/ 1524-1576 م)، به دستور او بارویی بر گرد تهران کشیده شد (رازی، 3/ 7). شاه‌طهماسب به آبادانی شهر نوبنیاد تهران و اماکن و روستاهای پیرامون آن دلبستگی بسیار داشت. در زمان پادشاهی او، ساختمان بقعۀ امامزاده قاسم که ظاهراً متعلق به سدۀ 7 ق است، گسترش یافت و صندوقی چوبین که دارای تاریخ 963 ق/ 1556 م است، بر مزار امامزاده قاسم نصب گردید (نک‌ : مصطفوی، 229-230).
با پایتخت شدن تهران در 1200 ق/ 1786 م (اعتمادالسلطنه، مرآة‌البلدان، 1/ 848)، بر اهمیت روستاهای خوش آب‌وهوای شمیران افزوده گشت و از آن پس، این روستاها به تابستانگاههای شاهزادگان و درباریان قاجار و اعیان و اشراف تهران بدل شدند. از آن میان، دو تن از همسران فتحعلی شاه به نامهای آغاباجی و طاووس خانم ملقب به تاج‌الدوله در روستای امامزاده قاسم عمارت ییلاقی داشتند. آغاباجی دختر ابراهیم‌خان جوانشیر قره‌باغی بود. او بیشتر روزهای سال را در عمارت احداثی خود در آبادی امامزاده قاسم به‌سر می‌برد و تاج‌الدوله نیز تابستانها را در عمارت ییلاقی خود در آبادی امامزاده قاسم سپری می‌کرد (نک‌ : عضدالدوله، 14، 17- 18).
توسعۀ بقعۀ امـامزاده قاسم (نک‌ : مصطفوی، 231)، و برپایی مسجدی در عهد فتحعلی شاه قاجار (سل‌ 1212-1250 ق/ 1797-1834 م) در آبادی امامزاده قاسم نشان از توسعۀ این آبادی در آن روزگار دارد. این مسجد که امروزه به نام حضرت امام جعفر صادق (ع) موسوم است، در واقع اتاقی ساده به ابعاد حدود 7 × 16 متر و فاقد گلدسته و گنبد است و کاشی‌کاری محراب کوچک آن متعلق به سالهای اخیر است. آب‌انباری به مساحت حدود 12 مـ 2، به ابعاد 3 × 4 متر در گوشۀ جنوب شرقی این مسجد وجود دارد که وقف مسجد شده است. این مسجد که در 1224 ق/ 1809 م احداث گردیده، از نخستین مسجدهای شمیران است که در روزگار قاجار بنا گردیده، و ازاین‌رو، دارای اهمیت است.
منابع دورۀ قاجاریه از عمارتی دیگر در آبادی امامزاده قاسم به نام قصرکاووس نام برده‌اند. به‌گزارش این دسته از منابع، در اوایل ذیقعدۀ 1238/ ژوئیۀ 1823، فتحعلی شاه از قصرکاووس امامزاده قاسم، آهنگ بلندیهای کوه توچال کرد و چند شب به آتش‌افروزی در کوه پرداخت (هدایت، 9/ 622؛ اعتمادالسلطنه، همان، 1/ 876).
شاید این عمارت همان عمارت متعلق به آغاباجی، از همسران فتحعلی‌ شاه باشد که در روستای امامزاده قاسم اقامت داشته است (لطفی، 94). آغاباجی چون صاحب فرزند نبود، دوتن از شاهزادگان به نامهای کیکاووس میرزا و مرصع خانم را به فرزندخواندگی او داده بود (عضدالدوله، 14). احتمالاً عمارت آغاباجی به نام این پسر قصر کاووس خوانده شده باشد (لطفی، همانجا).
از رویدادهای تاریخی روستای امامزاده قاسم در زمان قاجارها، اقامت اجباری علی میرزا ظل‌السلطان، پسر فتحعلی‌ شاه قاجار در آنجا ست. ظل‌السلطان که سودای سلطنت در سر داشت، در 1261 ق به دستور محمد شاه قاجار برای مدتی در روستای امامزاده قاسم در بازداشت خانگی به سر می‌برد و در همین روزها بود که تنی چند از سرکردگان مازندران با شماری اسب و مرد جنگی نزد او به آبادی امامزاده قاسم آمدند تا او را متواری سازند. محمد شاه که از این ماجرا آگاه شده بود، این راز را پوشیده نگاه داشت و به ظل‌السلطان اجازه داد تا به سفر مکه رود؛ اما در حدود همدان سوارانی که در پی او بودند، ظل‌السلطان را دستگیر کردند و به مراغه بردند. سرانجام، ظل‌السلطان به جمع شاهزادگان زندانی در قلعۀ اردبیل پیوست و پس از مدتی توقف در آنجا همراه دو تن از برادرزادگان خود به روسیه گریخت و از آنجا به خاک عثمانی رفت و یک چند دوباره به سودای سلطنت اقداماتی در نواحی کردستان به عمل آورد که بی‌نتیجه ماند (سپهر، 2/ 614- 615، 654-655، حاشیۀ 1).
با افزایش شمار جمعیت و گسترش تهران در دورۀ ناصرالدین شاه، آمدوشد به روستای امامزاده قاسم به‌عنوان مکانی زیارتی و ییلاقی افزایش یافت و مورد توجه بیشتری قرارگرفت و تنی چند از شاهزادگان و درباریان در اراضی آن، عمارتهای ییلاقی برپا ساختند. از آن میان، باغ و عمارت حسن‌آباد متعلق به محمدحسن خان اعتمادالسلطنه بود. این باغ تا پیش از اینکه در تملک اعتمادالسلطنه درآید، «باغ درویش» خوانده می‌شد. ناصرالدین شاه این باغ را در 1293 ق به اعتمادالسلطنه بخشید تا آباد نماید. او نیز با خرید زمینهای اطراف باغ بر وسعت آن افزود و به مرور زمان با صرف بیش از 30 هزار تومان، آنجا را به باغی دلگشا بدل ساخت (اعتمادالسلطنه، روزنامه ... ، 15، 18، 1145).
باغ حسن‌آباد در شمال شرقی اراضی آبادی امامزاده قاسم، نزدیک آبک در دامنۀ کوه جای داشت و دارای ساختمان، حوضها و فواره‌های متعدد بود (ستوده، 1/ 336). این باغ از امکانات رفاهی مناسبی برخوردار بود تا حدی که می‌توانست پذیرای ناصرالدین شاه و همراهان پرشمار او باشد. ناصرالدین شاه در گردشهای تابستانی خود در شمیران بـارها مهمان اعتمادالسلطنه در باغ حسن‌آباد بوده است (نک‌ : اعتمادالسلطنه، همان، 197، 338- 339، 807- 808).
ژان‌باتیست فووریه پزشک مخصوص ناصرالدین شاه در سفرنامۀ خود یکی از این مهمانیهای شاهانه در باغ حسن‌آباد را که در تابستان 1307 ق/ 1890 م برگزار شده بود، توصیف کرده است (ص 176-177). باغ حسن‌آباد توسط یک رشته قنات پرآب، که اعتمادالسلطنه از آن با نام قنات بزرگ حسن‌آباد یاد کرده است، آبیاری می‌شده است (همان، 1004). نگهداری از این باغ برای اعتمادالسلطنه هزینه‌های سنگینی در بر داشت و او از این بابت آزرده‌خاطر بود و برای جلوگیری از ضرر و زیان بیشتر، در 1312 ق/ 1894 م این باغ را با وجود آنکه در طی حدود 20 سال بیش از 30 هزار تومان هزینۀ آبادانی‌اش کرده بود، به مبلغ 4 هزار تومان به میرزا محمد ناظر فروخت (همان، 1093، 1145).
ظاهراً باغ حسن‌آباد پس از محمدحسن‌ خان اعتمادالسلطنه مدتی در تملک مؤیدالدوله ابوالفتح میرزا بوده است. برپایۀ سندی موجود در 1319 ق حاج حسین امین‌الضرب شش دانگ قنات، عمارت، باغ و استخر و زمینهای کشاورزی حسن‌آباد را خریداری کرده است (ستوده، 1/ 342-343). در 1325 ش که منوچهر ستوده از حسن‌آباد دیدن کرده، این باغ رو به ویرانی داشته است. به‌گزارش او، سردر جنوبی باغ کاشی‌کاری داشته است و با خط خوشی بر بالای سردر بر کاشی‌کاری نوشته شده بود: مبادا که این باغ ویران بود/ که در سایۀ شاه ایران بود (1/ 337).
دیگر کسانی که در آبادی امامزاده قاسم دارای باغ و عمارت ییلاقی بودند عبارت‌اند از: سلطان احمدمیرزا پسر فتحعلی شاه قاجار؛ نصرالدوله فرمانفرما فیروزمیرزا؛ میرزا نصرالدوله صدرالممالک؛ مجدالدوله داماد ناصرالدین شاه شوهر فخرالدوله (باغ او معروف به باغ دوقلو بوده است)؛ سلطان علی‌خان وزیر دربار؛ الٰهیار صالح و حسنعلی خان وزیری (نک‌ : همو، 1/ 50، 70-71، 73، 75، 77، 87؛ لطفی، 53، 74، 94). از دیگر باغهای معروف آبادی امامزاده قاسم، باغ‌ملک است که به نوشتۀ معیرالممالک این باغ درواقع همان باغ نصرالدولۀ فرمانفرما بوده است که بعدها به تملک حاجی‌ ملک‌التجار درآمده است (ص50).
آب آشامیدنی و کشاورزی روستای امامزاده قاسم توسط چندین رشته نهر و قنات و چند حلقه چاه و استخر و آب‌انبار و چشمه تأمین می‌شده است. نهر آب‌کوه و نهر امامزاده قاسم بخشی از آب مورد نیاز مردم آبادی را تأمین می‌کرد. نهر آب‌کوه از آب رودخانه‌های دربند و گلاب‌دره و نهر امامزاده قاسم از آب رودخانۀ دربند تأمین می‌شد. افزون بر آبادی امامزاده قاسم، 3 آبادی جماران، دزاشیب و چیذر از رودخانه‌های دربند و گلاب‌دره حقّابه داشته‌اند. این حقابه از اول بهار تا پایان فصل آبیاری (تیرماه)، پس از رسیدن این دو رودخانه به بند تقسیم آب (در اصطلاح محلی گَل اُهر)، به 4 قسمت مساوی تقسیم می‌شد و حقابه‌های آبادیهای چیذر، دزاشیب و جماران، توسط میرابها به نهرها هدایت می‌شده است (ستوده، 1/ 46-47؛ لطفی، 57).
در خشک‌سالیها، مردم تجریش، قلهک و حتى دولاب ــ کـه از زهـاب این رودخـانه‌ها بهره می‌برده‌اند ــ با اهالی آبادی امامزاده قاسم بر سر آب نزاع داشته‌اند. گاهی این نزاعها بالا می‌گرفت و منجر به آمدن امنیه‌ها و ژاندارمها می‌شد. در حدود سال 1315 ش در یکی از این نزاعها بر اثر تیراندازی ژاندارمها، دو تن از مردم آبادی امامزاده قاسم کشته شدند.
تقسیم آب برای اهالی به صورت ساعتی، و متناسب با مقدار زمینهای آنها بوده است. باغها هم به همین ترتیب حقابه داشته‌اند؛ اما در بیشتر باغها، قنات و استخرهایی بوده که آب را در آن ذخیره می‌کرده‌اند. از میان میرآبها، از 3 برادر به نامهای سید میرزا، سید ابوالقاسم و سید محمدباقر یاد می‌کنند. از فردی به نام مش‌سلیمان هم چنین یاد می‌شود که سَرِگَل و روی سنگ و گِلی را که جلو آب را می‌بسته، با نقش تخت گیوه مُهر می‌کرده است تا اهالی متوجه باشند و آب را به اصطلاح لَت نزنند؛ یعنی آب را از مسیر تعیین شده به طرف دیگر زمینها منحرف نکنند (همو، 57 - 58).
بخش عمدۀ آب آشامیدنی و کشاورزی اهالی آبادی امامزاده قاسم از قناتها تأمین می‌شد. از نامهای قناتها و استخرهای آبادی پیدا ست که جز قنات آبادی، چشمه قاسم و قنات آبک، بقیۀ قناتها به نام مالکان غیربومی بوده است. گاهی از آب این قناتها همسایه‌ها هم استفاده می‌کرده‌اند. دربارۀ شخصی به نام کربلایی رمضان‌علی می‌گویند که وقتی همسایه‌اش از دادن آب به باغ او خودداری کرد، کربلایی مقنّی آورد و در بالادست باغ، پس‌از دو روز کار به آب رسید؛ این آب تا سالهای نخستین پس‌از پیروزی انقلاب اسلامی نیز مورد استفاده بوده است (همو، 58).
قناتهای باغ‌ملک، باغ حسن‌آباد، قنات معتمدالسلطنه، قنات ده، قنات باغ حاجی محمدمهدی، قنات باغ کهنه، قنات باغ اویسی، قنات باغ شرکاء، قنات باغ انجیلی (انجیری) (شامل 3 رشته قنات)، قنات باغ دکتر شکوه، قنات باغ نخجوانی، قنات منزل کربلایی علی، قنات منزل کربلایی رمضانعلی، قنات منزل حاجی میرزا علی‌محمد لاریجانی، قنات منزل حاجی سیدمرتضى لاریجانی و قنات آبک از مهم‌ترین قناتهای روستای امامزاده قاسم بودند. استخر باغ‌ملک، استخر آقا رفیع، استخر باغ انجیری، استخر باغ مجدالدوله، استخر باغ آهنگرها و استخر باغ ذکاء‌السلطنه از دیگر منابع آبی روستای امامزاده قاسم بود. چشمه‌ای در شمال شرقی آبادی به نام چشمه قاسم نیز از زمین می‌جوشید که مردم از آب آن استفاده می‌کردند. در اوایل دهۀ 1320 ش، با افزایش جمعیت آبادی امامزاده قاسم به منظور رفع نیاز روزافزون آب، اقدام به کندن شماری چاه شد که تا 1325 ش شمار آنها به 40 حلقه می‌رسید. تا پیش از ضمیمه شدن آبادی امامزاده قاسم به کلان‌شهر تهران، شغل اصلی مردم آن، باغبانی، کشاورزی، گله‌داری و پیشه‌وری بود (ستوده، 1/ 42، 45، 47- 49).

گله‌داران بزرگ، در اوایل بهار گله‌های خود را برای چرا به چوپانها می‌سپردند. تا پیش از گرم شدن هوا چوپانان گله‌ها را در محدودۀ آبادی و چراگاههای پایین‌دست می‌چرانیده‌اند و با گرم شدن هوا گله‌ها به چراگاههای کوهستانی برده می‌شدند. گاوهای نر توسط گوگَل ‎(گاوچران)ها در چراگاههای بالادست رها می‌شدند و هفته‌ای یک‌بار این گوگلها به آنها سرکشی می‌کرده‌اند. در فصلهای بهار و تابستان، علفهای موجود در علف چینها، پس از درو و خشک کردن، برای خوراک دامها در زمستان ذخیره می‌شدند. محل فروش شیر و فراورده‌های حاصل از آن، بازار تجریش بود و معمولاً به سبب نبودن مشتری به سختی به فروش می‌رسیدند (لطفی، ۵۵ - ۵۶).

نام شماری از علف‌چینها و علف‌چرهای بالادست آبادی اینها بود: سرچال کوچک، سرچال بزرگ، چالیزون، سیالیز، کُلک‌چال که به آن کُردُچال نیز می‌گفتنـد، دَرزَق نـو یـا دُزَق‌نـو، گُـرزه دره، چـاشته ـ خورون، پیازچال، پِهِنه، هَف‌بِرار، شیرپلا، فراخ لا، میرِمین، چال او و یخچال (ستوده، ۱/ ۴۶).

نام شماری از کشتزارهای آبادی امامزاده قاسم بر جای مانده است که بررسی آنها از لحاظ زبان‎شناسی برای شناخت گویش مردم شمیران خالی از فایده نیست؛ همچون نُه گیریه (نه جریبی)، پنج گیریه، سه‌گیریه، پاچارتو درخت، زمینهای بغل جوی چیذر و لوار. درگذشته زمینهای آبادی با واحد جوم خرید و فروش می‌شد. هر جوم، مقدار زمینی بود که یک جفت ورزا (گاو نر) در یک روز آن‎را شخم می‌زد. این مقدار زمین از ۵ ری بذرافشان تجاوز نمی‌کرد که به حساب امروز برابر با ۴۰۰‘۱ مـ ۲ بود. این مقدار زمین حدود ۵۰ تا ۷۵ تومان خرید و فروش می‌شد (همو، ۱/ ۴۲-۴۳).

در دهۀ ۱۳۲۰ ش، افزون بر بقعۀ امامزاده قاسم، ۷ مسجد به نامهای مسجد ده یا مسجد حاجی سیدجلال، مسجد گذر پایین، مسجد گذر بالا، مسجد سرآسیاب، مسجد گذر رودخانه، مسجد قنات و مسجد کوچه‌باغ، و یک تکیه و دو یخچال و ۳ آسیاب ــ که به سبب بی‌آبی هـر ۳ از کار افتـاده بـودند ــ و ۲۰ بـاب دکـان و یک مدرسۀ ابتدایی دولتی به نام روان‌بخش و دو مکتب‌خانۀ دخترانه در آبادی امامزاده قاسم وجود داشت (همو، ۱/ ۴۸) و در سالهای بعد دبستان ملی آرزو در محلۀ ظهیرالدوله برپا گردید. مردم روستای امامزاده قاسم را دو دسته مردم محلی و غیرمحلی تشکیل می‌دادند. در میان مردم بومی نیز شماری در زمانهای گذشته از مازندران به این آبادی کوچ کرده بودند.

در ۱۲۶۶ ق، شخصی از سادات به نام غلامعلی، معروف به میرولی از نیاکِ لاریجان در روستای امامزاده قاسم اقامت گزید و به آباد کردن زمینهای بایر پرداخت. او در ۱۳۳۱ ق درگذشت و در صحن امامزاده قاسم به خاک سپرده شد. میرولی طبع شعر داشت و ترانه‌ می‌سرود (همو، ۱/ ۴۵). در دهۀ ۱۳۸۰ ش ریش‌سفیدان بومی محلۀ امامزاده قاسم هنوز از پسران میرولی به نامهای سید مرتضى و سید یحیى خاطراتی نقل می‌کردند. امروزه (۱۳۹۰ ش) کوچه‌ای بن‌بست منشعب از خیابان شیبانی در محلۀ امامزاده قاسم به نام میرولی خوانده می‌شود. مهاجران نیاکی (لاریجانیها) در محله‌ای به همین نام در جنوب آبادی سکونت داشتند و در همین محله آسیابی هم بر پا کرده بودند.

مردم بومی آبادی امامزاده قاسم همه با هم خویشاوند بودند و همدیگر را تحت تأثیر زبان ترکی ــ که در زمان قـاجارها بـا آن آشنـا شـده بـودند ــ عم‌قلـی (اوغلی)، دایی‌قلی و عم‌قزی خطاب می‌کرده‌اند. در دورۀ پهلوی اول تنها خانوار غیربومی شناخته‌شده در بافت اصلی آبادی، با عنوان غریب مشخص بوده است و فرزندان این خانواده را به نام پسران حسین غریب می‌شناخته‌اند. دیگر مردم غیر بومی کسانی بوده‌اند که با خرید باغ و آباد کردن زمینهای بایر و بدل ساختن آنها به باغ در همان محلها خانه‌هایی بنا کرده بودند و در هنگام گرمای هوای تهران در آنجا به سر می‌برده‌اند. باغبانها و سرایدارهای شماری از این باغها هم غیربومی بوده‌اند که بعدها با برخورداری از سابقۀ خدمت، تکه‌‌زمینی از صاحب باغ گرفته و سرپناهی برای خود در آن برپا ساخته‌اند (لطفی، ۴۶).

خانه‌های مردم بومی از سنگ و گِل و چوب بنا شده بود، اما در خانۀ کسانی که از شهر آمده بودند، آجر و گچ و آهک نیز به کار می‌رفته است. در میانه‌های دهۀ ۱۳۲۰ ش، جمعیت آبادی امامزاده قاسم را حدود ۲۰۰ خانوار در زمستانها، و حدود ۳۰۰ خانوار در تابستانها تشکیل می‌داده‌اند (ستوده، ۱/ ۴۲، ۴۸). از حدود دهۀ ۱۳۳۰ ش به‌بعد به تدریج خانه‌های متروکِ بافت قدیمی آبادی هم توسط اهالی به خریداران غیربومی فروخته شد. این خریداران بیشتر از میان مهاجرانی بودند که از دیگر مناطق ایران به تهران وارد شده بودند و به سبب عدم توانایی خرید خانه‌ در تهران به امامزاده قاسم آمده بودند.

آذربایجانیها و لرها که بیشترین مهاجران آبادی را تشکیل می‌دهند، از حدود دهۀ ۱۳۵۰ ش در روستای امامزاده قاسم اقامت گزیده‌اند. نسلهای بعدی این مهاجران هنوز در محل زندگی می‌کنند. شمار مهاجران آذربایجانی ساکن در آبادی امامزاده قاسم به حدی بوده است که امروزه زبان ترکی، زبان دوم محله‌های امامزاده قاسم و گلاب‎دره به شمار می‌رود. طایفه‌های اسفندیاری، ایجادی، وزوایی، قاسمی، قادری و سادات قادری از معروف‎ترین طایفه‌های آبادی امامزاده قاسم‌اند که از قدیم در آنجا ساکن بوده‌اند. وجود نسبتهایی همچون اصفهانی و کاشانی در پی شماری از نامهای خانوادگی نشان از حضور مهاجرانی از نواحی مرکزی ایران در آبادی امامزاده قاسم دارد (لطفی، ۴۶-۴۷).

محله‌های آبک، حصار فرج، گلاب‎دره، یکه‌باغ، باغ پشت‌وزوا، باغ انجیری، صحرایی، گله‌سرک، باغ افشار، سرچال کوچک، سرچال بزرگ، کمر سه قاچ و گورستان ظهیرالدوله از محله‌های معروف آبادی امامزاده قاسم، همچنین گذرها و کوچه‌های باغ پشت، کوچۀ قنات، گذرجنی، کوچۀ امامزاده، گذر پایین، گذر رودخانه و کوچه‌باغ ازجمله گذرها و کوچه‌های آبادی امامزاده قاسم بوده‎اند (ستوده، ۱/ ۴۱، ۴۵). تا پیش از ادغام زمینهای آبادی امامزاده قاسم در کلان‌شهر تهران، مردم زمینهای بالادست آبادی را کوه، و زمینهای پایین‌دست آن را صحرا می‌گفته‌اند (لطفی، ۲۰).

روستای امامزاده قاسم توسط راههایی به آبادیهای اطراف مرتبط می‌شد. راه توچال که از آنجا به شهرستانک می‌رفتند، راه جماران، راه دزاشیب، راه تجریش، راه دربند، و راه پشت باغ ملک به دربند، راههای اصلی آبادی بوده‎اند (ستوده، ۱/ ۴۲). مسیر راه توچال از نیاوران به سمت شمال غربی می‌آمده، و پس از گذشتن از پایین‎دست منظریه و جماران و تنگ دَروَر وارد اراضی کوهستانی آبادی امامزاده قاسم می‌شده و از آنجا به سینه‌سرخی و کلک‌چال می‌رسیده، آن‌گاه از طریق درۀ پس‌قلعه به پیازچال و از آنجا به سوی قلۀ توچال می‌رفته است. پیش از رسیدن به قله، با بریدن خط‎الرأس به سوی چمن مخمل سرازیر می‎شده، و به سمت شهرستانک و عمارت معروف ناصرالدین‌شاهی منتهی می‎گردیده است. از جانب شرقی آبادی راهی به جماران وجود داشت. این راه از باغ درویش یا همان باغ حسن‌آباد که بعدها به باغ مولوی معروف شد، می‌گذشته است. راه دزاشیب، از کوچه‌باغ محلۀ گورستان ظهیرالدوله عبور می‌کرده، و از کنار یخچال حاج محمدعلی (خیابان مژدۀ کنونی) به دزاشیب می‌رسیده است. راه دربند هم از غرب آبادی و از روی پل به حصارفرج و از آنجا به دربند می‌رفته است.

اما برای حمل بار به تجریش با چهارپا از میان باغ ملک می‌گذشته‌اند. مردم آبادی معمولاً پیاده آمدو‌شد می‌کرده‌اند؛ حتى آمدو‌رفتشان به تهران بیشتر پیاده بوده است و از ‌‌‌‌بازار امامزاده قاسم تا بازار تهران را حدود ۳ ساعت طی می‌کرده‌اند. گاهی نیز تا حضرت عبدالعظیم پیاده می‌رفته‌اند. بار را در جاهای سخت‌گذر بر پشت و در راههای مالرو با چهارپا حمل می‌کرده‌اند.

در دورۀ پهلوی اول با افزایش شمار جمعیت ساکن در شمیران، وضعیت راهها کمی بهتر شد و در فصل تابستان با گاری هم بار می‌برده‌اند. اما در محدودۀ روستا و بخشهای تصرف‌شده هنوز هم گذرگاههای پلکانی هست که فقط پیاده می‌توان از آنها بالا و پایین رفت.

محل دادوستد عمدۀ مردم آبادی، بازار تجریش و به‌ندرت برای خرید بعضی کالاها بازار تهران بوده است. راه دسترسی به تجریش هم از دربند، جعفرآباد و خیابان دربند کنونی می‌گذشته است (لطفی، ۶۳، ۶۸- ۶۹).

سرانجام با گسترش تهران در خلال دهۀ ۱۳۴۰ ش، روستای امامزاده قاسم در کلان‎شهر تهران ادغام، و به محله‌ای از محله‌های شمال شهر تهران بدل شد. محلۀ امامزاده قاسم کنونی از جنوب به خیابان باهنر (نیاوران) حد فاصل میدان تجریش تا سه راه یاسر، از غرب به خیابان دربند تا تقاطع آبرفت گلاب‎دره و ادامۀ این دره به سوی شمال تا زیر سرچال کوچک، از شرق به خیابان صادقی قمی از سه راه یاسر به سمت شمال تا کوه، و از شمال به کوهپایه‌های توچال محدود است.


مآخذ

اعتمادالسلطنه، محمدحسن، روزنامۀ خاطرات، به‌ کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ ش؛ همو، مرآة ‌البلدان، به‌کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۷ ش؛ بلاغی، عبدالحجت، تاریخ تهران، قسمت مرکزی و مضافات، قم، ۱۳۵۰ ش؛ رازی، امین احمد، هفت اقلیم، به‌کوشش جواد فاضل، تهران، ۱۳۴۰ ش؛ سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ (تاریخ قاجاریه) به‌کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۷ ش؛ ستوده، منوچهر، جغرافیای تاریخی شمیران، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ عضدالدوله، احمدمیرزا، تاریخ عضدی، به‌کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۵۵ ش؛ فووریه، ژان‌ باتیست، سه‌‌سال در دربار ایران، ترجمۀ عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۲۶ ش؛ کامبخش‌فرد، سیف‌الله، نگاهی به تهران در سه هزار سال پیش، تهران، ۱۳۸۰ ش؛ لطفی، سهند، امامزاده قاسم، دزج بالا یا بالادژ، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ مصطفوی، محمدتقی، آثار تاریخی تهران، تهران،‌ ۱۳۷۵ ش؛ معیرالممالک، دوستعلی، وقایع‌‌‌الزمان، به‌کوشش خدیجه نظام‌مافی، تهران، ۱۳۶۱ ش/ ۱۴۰۳ ق؛ هدایت، رضاقلی، روضة الصفا، تهران، ۱۳۳۹ ش.

علی‌ کرم‌همدانی

نام کتاب : دانشنامه تهران بزرگ نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 197
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست