responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه تهران بزرگ نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1169

ظهیرالدوله


نویسنده (ها) : میترا آقامحمدحسنی

آخرین بروز رسانی : جمعه 6 تیر 1399

تاریخچه مقاله

ظهیرالدوله \ zahīr-od-dowle \ ، علی‌خان، از رجال بنام دورۀ قاجار.
علی‌خان ظهیرالدوله در 26 ربیع‌الاول 1281 ق / 29 اوت 1864 م، در روستای جمال‌آباد شمیران متولد شد.

مادر او خازن‌الدوله، و پدرش محمدناصر خان ظهیرالدوله بود. محمدناصر خان ظهیرالدوله از طایفۀ دولّوی قاجار بود و از آغاز حکومت ناصرالدین شاه تا پایان عمر در مناصبی چون ایشیک‌آقاسی‌باشی‌گریِ دربار؛ حکومت استراباد، گرگان و ترکمان؛ وزارت فارس؛ وزارت عدلیه؛ و حکومت خراسان، سیستان و خوزستان خدمت می‌کرد (اعتمادالسلطنه، المآثر ... ، 1 / 44، 52، 54، 59، تاریخ ... ، 3 / 1843، 1859؛ نیز نک‌ : افشار، مقدمه بر خاطرات ... ، 15). علی خان ظهیرالدوله تحصیلات مقدماتی خود ازجمله صرف و نحو عربی و ادبیات فارسی را در فارس و در زمان حکومت پدرش بر این شهر، نزد میرزا شفیعا ادیب و شاعر شیرازی فراگرفت، و بعدها در مشهد به تکمیل معلومات خود پرداخت (همایونی، 319؛ صفایی، ده نفر ... ، 78).
او پس از درگذشت پدرش در 1294 ق / 1877 م، به‌سبب اعتماد ناصرالدین شاه به خاندان ظهیرالدوله، ایشیک‌آقاسی‌باشی دربار شد و به ظهیرالدوله ملقب گردید و فعالیت دیوانی خود را آغاز کرد. ایشیک‌آقاسی‌باشی که بعدها به وزیر تشریفات تغییر نام داد (مستوفی، 1 / 49)، متولی فعالیتهایی چون برگزاری مراسم و تشریفات، و رسیدگی به امور شاهزادگان، علما و غلۀ تهران بود (افشار، همانجا). ظهیرالدوله در 1297 ق / 1880 م با تومان آغا، دختر ناصرالدین شاه که به فروغ‌الدوله و سپس ملکۀ ایران ملقب شد، ازدواج کرد (معیرالممالک، رجال ... ، 110).
ظهیرالدوله در 1303 ق / 1886 م، با حاج میرزا حسن اصفهانی، ملقب به صفی‌علیشاه از مشایخ سلسلۀ نعمت‌اللٰهیه آشنا شد و دست ارادت به او داد. منابع مختلف دربارۀ چگونگی آشنایی ظهیرالدوله با صفی‌علیشاه، حکایتی نقل می‌کنند که به موجب آن ناصرالدین شاه برای آگاهی یافتن از فعالیتها و تعلیمات صفی‌علیشاه، ظهیرالدوله را به خانقاه او فرستاد. ظهیرالدوله پس از ملاقات با صفی‌علیشاه چنان مجذوب او شد که به زودی در سلک مریدان وی درآمد. او همچنین به شاه اطمینان داد که آموزه‌های صفی‌علیشاه تنها دارای جنبۀ اخلاقی است (صفایی، همان، 79-80؛ همایونی، 320). شخصیت ممتاز ظهیرالدوله در میان دیگر مریدان، سبب شد تا صفی‌علیشاه وی را به «صفاعلیشاه» و «مصباح‌الولایه» ملقب سازد (مدرسی، 18؛ ریجن، 35؛ قس: سپهر، یادداشتها ... ، 14).
پس از درگذشت صفی‌علیشاه در 1316 ق / 1898 م، براساس نوشته‌ای که میرزا نصرالله خان دبیرالملک ارائه کرد، ریاست سلسلۀ نعمت‌اللٰهی به ظهیرالدوله واگذار، و او از آن پس به عنوان جانشین صفی‌علیشاه و قطب این سلسله معرفی شد و مریدان بسیاری را در تهران و سراسر کشور به گرد خود جمع کرد (سپهر، مرآة ... ، 95؛ معیرالممالک، همان، 112؛ افضل‌الملک، 372؛ قس: آزمایش، 106). ظهیرالدوله پس از رسیدن به مقام ارشاد، با آنکه داماد ناصرالدین‌ شاه و وزیر تشریفات بود، دیگر با لباس رسمی وزارت در انظار ظاهر نشد (سپهر، همان، 95-96).
ظهیرالدوله در رمضان 1317 / ژانویۀ 1900، انجمن اخوت را که شالوده‌های آن قبلاً توسط صفی‌علیشاه بنا نهاده شده بود و مخفیانه به فعالیت می‌پرداخت، به‌طور رسمی و با موافقت مظفرالدین شاه تأسیس کرد (صفایی، رهبران ... ، 138؛ عرفان، 504). او سپس قسمت شمالی باغ خانۀ خود را که در خیابان علاء‌الدوله (فردوسی، روبه‌روی ساختمان بانک ملی کنونی) قرار داشت، به مرکز انجمن اخوت اختصاص داد (معیرالممالک، همان، 110). جلسات انجمن اخوت گاهی نیز در باغهای بهجت‌آباد و عشرت‌آباد تشکیل می‌شد (خالقی، 71؛ معیرالممالک، همان، 111). در ساختمان موجود در باغ ظهیرالدوله در خیابان فردوسی، تالاری وجود داشت که برای جلسات انجمن در نظر گرفته شده بود. در این تالار 110 صندلیِ همانند قرار داده شد که بر روی آنها نام 110 عضو نخستین انجمن نوشته شده بود و هر یک از اعضا موظف بودند بر صندلی مخصوص خود بنشینند (عرفان، 505).
انجمن اخوت که نخستین مجمع سازمان‌یافتۀ ایران به شمار می‌آید (صدر، 1 / 79؛ صفایی، همان، 138- 139)، دارای هیئت مشاوره‌ای مرکب از 11 نفر بود که همۀ امور انجمن را اداره می‌کرد. ظهیرالدوله خود تا پایان عمر در سمت ریاست این هیئت فعالیت می‌کرد و سیدمحمد خان انتظام‌السلطنه هم سالهای طولانی سمت نیابت داشت (همان، 140-141). در آن زمان نظام‌نامه، اوراق تعرفه و دفتر ثبت‌نامی برای انجمن تدوین و تهیه شد و شمار زیادی از شاهزادگان، رجال دولتی و شخصیتهای خوش‌نام آن روزگار به عضویت این انجمن درآمدند.
نظام‌نامۀ انجمن اخوت که ظهیرالدوله خود آن را تدوین کرد و شامل دستور کار و شرح وظایف و فعالیتهای اعضا بود، در کتابچه‌ای در 15 صفحه با عنوان «دستور ظاهری انجمن اخوت» در تهران به چاپ رسید. محتوای این نظام‌نامه که در اختیار هر یک از اعضای انجمن قرار داشت، تنها دستورهای سادۀ اخلاقی، و عاری از مطالب سیاسی و اجتماعی بود. این دستور مشتمل بر 6 فصل و 52 ماده بود، و فصل نخست آن حاوی مقصد انجمن یا اصول شش‌گانۀ انجمن، یعنی تعظیم امرالله، شفقت خلق‌الله، خدمت اهل‌الله، بذل نفس فی‌سبیل‌الله، کتمان سرالله و اطاعت ولی‌الله بود (همان، 138- 139؛ ظهیرالدوله، خاطرات و اسناد ... ، 1 / 550-557). این نظام‌نامه تنها به کسانی داده می‌شد که عضو انجمن بودند، از این‌رو، در خارج از انجمن تا چندین سال کسی به طور کامل از مفاد آن آگاهی نداشت؛ تا آنکه در 1327 ش و هم‌زمان با جشن پنجاهمین سال تأسیس انجمن، تجدید چاپ شد (همانجا؛ رائین، 3 / 484).
ظهیرالدوله همچنین نشانه‌ای برای انجمن طراحی کرد که شامل دو تبرزین و کشکولی آویخته در محل تقاطع تبرزینها، و تسبیحی متصل به انتهای آنها ست؛ بر بالای کشکول سال 1317 ]ق[ و در بالای آن حرف «ص» که حرف نخست صفا ست، دیده می‌شود؛ این نشانه به صورت علامت رسمی انجمن اخوت باقی ماند و بر روی همۀ اسناد، نامه‌ها و آثار منتشرشدۀ انجمن خودنمایی می‌کرد (مدرسی، 159). شمار اعضای انجمن اخوت به‌ نوشتۀ عبدالحسین خان سپهر در آن زمان در تهران 13هزار نفر، و در شهرهای دیگر 800هزار نفر بود (مرآة ... ، 95). این ارقام بسیار مبالغه‌آمیز می‌نماید، چنان‌که منبع معتبرتری شمار افرادی را که ظهیرالدوله در آخرین سال زندگی با امضای خود برای آنها ورقۀ عضویت صادر کرد، 321‘31 نفر اعلام می‌کند (افشار، مقدمه بر خاطرات، 61، حاشیۀ 1؛ نیز نک‌ : رائین، 3 / 487).
انجمن اخوت در طول دورۀ حیات خود همواره در زمینه‌های فرهنگی و هنری فعالیت داشت و درآمدهای حاصل از این فعالیتها را به مصارف عام‌المنفعه می‌رساند که از آن جمله می‌توان به برگزاری جشنهایی به مناسبتهای مختلف در محل انجمن اشاره کرد. یکی از این جشنها، جشن نصرت ملی در شعبان 1327 / سپتامبر 1909 و به مناسبت برکناری محمدعلی شاه از سلطنت، پیروزی مشروطه‌خواهان و بازگشایی انجمن پس‌از سالها تعطیلی (نک‌ : ادامۀ مقاله) بود. دانش‌علی از اعضای انجمن اخوت، در طی نامه‌ای ــ که حاوی گزارشی از یکی از جلسات انجمن اخوت بود ــ در 25 شعبان 1327 به ظهیرالدوله، هدف اصلی از برگزاری جشن نصرت ملی را رعایت حال محرومان و ورثۀ مقتولان از مجاهدان نهضت مشروطه اعلام، و بیان کرده است که عایدات حاصل از این جشن برای این منظور صرف می‌شود ( اسناد تاریخی ... ، 127- 128).
انجمن اخوت پس از آتش‌سوزی بزرگی که در 1318 ق در شهر آمل روی داد، با برگزاری مراسمی در محل انجمن، به‌گردآوری اعانه برای تجدید بنای این شهر پرداخت (رائین، 3 / 496). ظهیرالدوله همچنین در زمان حکومت کرمانشاه (نک‌ : ادامۀ مقاله) برای جمع‌آوری کمکهای مردمی به منظور معالجۀ زخمیان و کمک به ورثۀ شهدای مشروطه کوشید (فخرایی، 181-182).
در کلیۀ مراسمی که از سوی انجمن اخوت، و معمولاً در مکان این انجمن برگزار می‌شد (ازجمله در روزهای مبعث و میلاد پیامبر اکرم (ص)، تولد حضرت علی (ع) و عید غدیر)، هنر موسیقی جایگاه ویژه‌ای داشت. در این انجمن ارکستری به ریاست غلام‌حسین خان درویش، و متشکل از شمار زیادی از بهترین نوازندگان و خوانندگانِ بنام آن روزگار ازجمله علی‌نقی وزیری، سید حسین طاهرزاده، میرزا علی‌اکبر خان معروف به شیدا، یوسف خان صفایی، حسین خان اسماعیل‌زاده، ارفع‌الملک، و غلامرضا سالارمعزز به فعالیت می‌پرداختند. این افراد عمدتاً از اعضای انجمن اخوت بودند (معیرالممالک، رجال، 111؛ مشحون، 2 / 543، 566، 681؛ خالقی، 72-73). درواقع می‌توان گفت نخستین کنسرتها در ایران، به تشویق ظهیرالدوله و در انجمن اخوت ترتیب داده شد. این انجمن سرودی داشت که در ابتدای کنسرت نواخته می‌شد. در پایان کنسرتها ظهیرالدوله برای تقدیر از نوازندگان مدالی را که برای همین منظور ساخته شده بود، به آنها اهدا می‌کرد (همو، 75، 204؛ ستایشگر، 3 / 370). خود ظهیرالدوله نیز دارای تصنیفهایی بود که در مراسمی که در انجمن اخوت برگزار می‌شد، خوانده شده است؛ تصنیف معروف دل شیدا از او ست (پایور، 175، 348، 396). محمدحسن خان اعتمادالسلطنه نیز در یادداشتهای روزانۀ خود، به توانایی ظهیرالدوله در نواختن پیانو و آوازخواندن او اشاره کرده است (روزنامه ... ، 979).
از دیگر اقدامات فرهنگی ظهیرالدوله، می‌توان به تأسیس مدرسه‌ای به نام «معرفت» در کنار انجمن اشاره کرد (صفایی، ده نفر، 82).
ارتباط میان انجمن اخوت و تشکیلات فراماسونری اروپا، همواره از موضوعات مورد بحث دربارۀ این انجمن بوده است؛ شباهتهایی میان لژهای فراماسونری و عملکرد انجمن اخوت همچون پنهانی بودن یا نیمه پنهانی بودن آنها، تشریفات و چگونگی ورود اعضای جدید، بهره‌گیری از نشانه‌های ویژه، داشتن صندلیهای جداگانه برای هر یک از اعضا و نشریه‌ای خاص، از دلایل تأکید برخی از پژوهشگران بر پیوستگی یا وابستگی انجمن اخوت به این تشکیلات سری است؛ چنان‌که انجمن اخوت را شاخه‌ای از فراماسونهای ایران منسوب به «گراند لژ» فرانسه دانسته‌اند. میرزا نصرالله خان دبیرالملک از شخصیتهای برجستۀ آن روزگار و از نخستین اعضای انجمن اخوت به‌شمار می‌آمد که بیش از همه متهم به ارتباط با انجمنهای فراماسونری فرانسه بود. با این همه، صرف‌نظر از انگیزۀ ظهیرالدوله در تأسیس انجمن اخوت، شباهتهای میان این انجمن و لژهای فراماسونری نقش بسزایی در آمادگی ایرانیان برای ورود به انجمنهای ماسونی یا شبه ماسونی داشت. این انجمن بعدها به مقدمه‌ای برای تأسیس لژ بیداری ایران بدل شد (الگار، 72؛ شاه‌آبادی، 1 / 188- 189؛ حائری، 50؛ بامداد، 2 / 370).
هنگامی که ظهیرالدوله انجمن اخوت را در تهران بنیاد نهاد، سنتهای صوفیانه با سنتهای ماسونی برخورد کردند؛ در آن زمان با آنکه افراد زیادی با اندیشه‌های صوفیانۀ خود به عضویت این انجمن درآمده بودند، اما همواره اصول اخلاقی برآموزه‌های تصوف برتری داشت (الگار، همانجا؛ نیز نک‌ : زرین‌کوب، 122).
انجمن اخوت افزون بر چاپ کتابهایی در تهران و چند شهر دیگر، روزنامه و نشریاتی نیز منتشر می‌ساخت که از آن میان می‌توان به مجلۀ مجموعۀ اخلاق اشاره کرد که در 1323 ق / 1905 م در تهران و زیر نظر ظهیرالدوله انتشار یافت. از این نشریه مجموعاً 18 شماره منتشر شد و مدیر آن ابتدا میرزا علی‌اکبر خان سروش، و سپس (در دو شمارۀ آخر) میرزا ابراهیم خان منشی بود (وحیدنیا،10؛ براون، 134). انجمن اخوت همچنین در کرمانشاه مجله‌ای با نام اخوت منتشر می‌کرد. این مجله زیرنظر حاج عبدالله نعمتی معروف به حاج داداش کرمانشاهی و ملقب به مستشارعلی، سرپرست انجمن اخوت در کرمانشاه انتشار می‌یافت. مطالب این مجله عمدتاً اخلاقی و عرفانی بود و بر پشت جلد آن تأکید شده بود که مجله از درج اخبار عمومی و مقالات سیاسی معذور است؛ در هر شماره از آن اشعاری از ظهیرالدوله به چاپ می‌رسید (صدر، 1 / 76- 78). انجمن اخوت در شهرهایی چون کرمانشاه، سمنان، شیراز، انزلی و مشهد شعبه‌هایی داشت (معلم، 4 / 1389؛ همایونی، 337؛ فخرایی، 114؛ برای آگاهی بیشتر دربارۀ انجمن اخوت، نک‌ : آل داود، 281 بب‌ ).

با گسترش فعالیتهای انجمن اخوت که در ترویج اندیشه‌های آزادی‌خواهانه و پیشبرد جنبشهای مشروطیت ایران مؤثر بود (قائم‌مقامی، ۴)، خانۀ ظهیرالدوله و محل انجمن در روز چهارشنبه ۲۴ جمادی‌الاول ۱۳۲۶ ق / ۲۴ ژوئن ۱۹۰۸ م، به هنگام واقعۀ به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی، توسط نیروهای قزاق به فرماندهی لیاخوف به توپ بسته شد. محمدعلی شاه ظاهراً تنها دستور کاوش خانۀ ظهیرالدوله را صادر کرده بود، اما در نهایت باغ و خانۀ ظهیرالدوله که در آن زمان حاکم گیلان (نک‍ : ادامۀ مقاله) بود، به‌طور کامل تخریب و چپاول شد. ظاهراً قزاقان با این بهانه که از محل انجمن به آنها تیراندازی شده‌است، به این مکان حمله کردند. در این حمله افزون بر بسیاری از اسباب و وسایل گران‌بها، کتابخانۀ ظهیرالدوله که حدود ۱۲هزار جلد کتاب و نسخۀ قدیمی ارزشمند داشت، به غارت برده شد و پرده‌های نفیس نقاشی که به دیوارهای کتابخانه آویخته بود، به کلی از میان رفت (معیرالممالک، رجال، ۱۱۲؛ ناظم‌الاسلام، ۲ / ۱۶۱؛ تفرشی، ۱۱۴، ۱۲۷؛ فرید الملک، ۳۰۱؛ شریف، ۱ / ۱۹۲). 
فروغ‌الدوله در نامه‌ای طولانی به تاریخ غرۀ جمادی الآخر ۱۳۲۶ ق / ۱ ژوئیۀ ۱۹۰۸ م، حملۀ قزاقها به خانه و غارت اموالشان را برای ظهیرالدوله شرح داده است (نک‍ : اسناد تاریخی، ۵۷-۶۷). ظهیرالدوله نیز پس از به توپ بستن خانه‌اش، عریضه‌ای به محمدعلی شاه نوشت و در آن او را به سبب «خرابی خانه و یغمای داروندار» ش و نیز رفتار توهین‌آمیز سربازان قزاق با همسر و خانواده‌اش که همگی از بستگان محمدعلی شاه بودند، مورد انتقاد قرار دارد (همان، ۷۰-۷۱). محمدعلی شاه از این ماجرا اظهار بی‌اطلاعی، و لیاخوف را مقصر معرفی کرد؛ او همچنین از فروغ‌الدوله عذرخواهی کرد و درصدد برآمد تا مبلغی را به عنوان جبران مخارج خرابی خانه و اسباب آن به وی بدهد؛ اما فروغ‌الدوله از پذیرش آن سر باززد (تفرشی، ۱۴۴). محمدعلی شاه همچنین ظهیرالسلطان فرزند ظهیرالدوله را که در جریان به توپ بستن مجلس شورای ملی دستگیر شده‌بود، آزاد نمود و به خود ظهیرالدوله نیز تلگراف محبت‌آمیزی مخابره‌کرد (فخرایی، ۳۸). با این حال، مخبرالسلطنه مهدیقلی هدایت از حمله به خانۀ ظهیرالدوله و ویران کردن آن، به عنوان لکۀ سیاهی در تاریخ حکومت محمدعلی شاه یاد کرده است (نک‍ : ص ۲۲۲). 
پیش از حمله به انجمن اخوت، به مدت چند شب نمایشی تخیلی (فانتوم) از سوی ظهیرالدوله و شماری از اعضای انجمن در تالار انجمن ترتیب داده شد و در آن با مجسم ساختن اوضاع سیاسی کشور، محمدعلی شاه به طور مستقیم مورد انتقاد قرار گرفته بود. اما موقرالسلطنه داماد مظفرالدین شاه و از اعضای انجمن اخوت گزارش این نمایش را به اطلاع محمدعلی شاه رساند و کینه و خشم او را برانگیخت؛ تا آنجا که این ماجرا را انگیزۀ به توپ بستن خانۀ ظهیرالدوله دانسته‌اند (پژوه، ۴۵۱-۴۵۲). 

مناصب دولتی ظهیرالدوله

 ظهیرالدوله در سفر نخست مظفرالدین شاه به اروپا از ۱۲ ذیحجۀ ۱۳۱۷ تا ۲ شعبان ۱۳۱۹ همراه وی بود (نک‍ : سفرنامه ... ، سراسر کتاب). چنان‌که از نامه‌های فروغ‌الدوله به حاجی خان پیشکار امور داخلی او برمی‌آید، ظهیرالدوله با وجود اشتغال در سمت وزارت تشریفات، گاهی (دست‌کم در فاصلۀ سالهای ۱۳۰۲ تا ۱۳۰۴ ق / ۱۸۸۵ تا ۱۸۸۷ م که نامه‌ها در آن تاریخ نوشته‌شده‌اند) نیز از نظر مالی در تنگنا بوده‌است و فروغ‌الدوله برای بهبودبخشیدن به وضع موجود از برادرش مظفرالدین شاه حکومت یا منصبی را برای ظهیرالدوله تقاضاکرده‌است (ص ۲۵، ۳۱، ۱۵۳). 
ظهیرالدوله در ۱۳۱۹ ق / ۱۹۰۱ م با حفظ سمت خود به عنوان وزیر تشریفات، برای حکومت مازندران انتخاب‌شد. در ۱۳۲۰ ق هنگام بازگشت مظفرالدین شاه از اروپا ظهیرالدوله برای استقبال از او به بادکوبه رفت. در غیاب او در بارفروش (بابل کنونی، و مرکز مازندران در آن دوره) قتلی رخ داد و قاتل در خانۀ برادر یکی از مجتهدان با نفوذ بارفروش به نام شیخ کبیر، پناهنده شد؛ پس از آنکه نیروهای حکومتی به دستور ظهیرالدوله برای گرفتن قاتل اقدام کردند، برخورد شدیدی میان آنها با گروهی از پیروان شیخ کبیر به وجود آمد که باعث کشته و زخمی شدن نزدیک به ۳۰ تن از مردم شد. 
به دنبال این حادثه در تهران نیز گروهی از روحانیان به حمایت از شیخ کبیر برخاستند و جمعی از طلاب مازندران به تهران آمدند. سرانجام، با میانجیگری سید عبدالله بهبهانی اعتراض روحانیان پایان پذیرفت و ظهیرالدوله از حکومت مازندران برکنار شد. ریشۀ اختلاف میان شیخ کبیر با ظهیرالدوله از آنجا آغاز شد که او پس از ورود به بارفروش چنان‌که مرسوم بود، به دیدن شیخ کبیر نرفت. مخالفت علمای بارفروش و به‌ویژه شیخ کبیر با ظهیرالدوله تا اندازه‌ای بود که شیخ کبیر به کفر ظهیرالدوله فتوا داد؛ مردم به تحریک او به اداره‌های دولتی حمله کردند و ظهیرالدوله با نیروی نظامی شورش را فرو نشاند و شیخ را از رفتن به مسجد و منبر منع نمود. در تهران نیز محافل دینی عملکرد ظهیرالدوله را به شدت مورد انتقاد قرار دادند. ظهیرالدوله پس از برکناری از حکومت مازندران به تهران بازگشت و به فعالیت در سمت وزارت تشریفات ادامه داد (سپهر، یادداشتها، ۱۳، حاشیۀ ۱؛ صفایی، رهبران، ۱۴۲؛ مهجوری، ۲ / ۲۲۶؛ افشار، مقدمه بر ظهیرالدوله ... ، ۷-۱۱؛ صفایی، حواشی ... ، ۲۱۹-۲۲۰، حاشیۀ ۱؛ حاج سیاح، ۵۲۹). 
زمانی که ظهیرالدوله به تهران بازگشت، دولت مشغول تعمیر ویرانیهای عمارت مجلس شورای ملی، ناشی از به توپ بستن آن بود. براساس گزارش روزنامۀ نسیم شمال در ۲۷ جمادی الاول ۱۳۲۷ ق / ۱۶ ژوئن ۱۹۰۹ م، ظهیرالدوله خود در بازسازی این عمارت مشارکت داشت (ص ۱۰؛ نیز نک‍ : ناظم‌الاسلام، ۲ / ۴۲۷). 
ظهیرالدوله در ۱۳۲۴ ق / ۱۹۰۶ م به حکومت همدان منصوب شد. او در همدان با کمک توده‌های مردم «انجمن فوائد عامه» را که در واقع نخستین شورای ایالتی کشور به شمار می‌آمد، برای رسیدگی به امور مربوط به زندگی و رفاه مردم تأسیس کرد. او ۳۲ نفر از نمایندگان کلیۀ اصناف، طبقات اجتماعی و اقلیتهای دینی را برای عضویت و ریاست انجمن در نظر گرفت و نظام‌نامه‌ای برای تعیین وظایف این انجمن تدوین کرد. در آن زمان همدان گرفتار قحطی و کمبود گندم بود و مردم هر روز با مراجعه به انجمن فوائد عامه، از ظهیرالدوله می‌خواستند تا برای تأمین نان مورد نیاز آنان چاره‌ای بیندیشد. ظهیرالدوله نیز با هدف مبارزه با احتکار مایحتاج عمومی، احتشام السلطنه، نایب‌الحکومۀ موقتی همدان، داماد مظفرالدین شاه را وادار کرد تا همۀ گندمی را که احتکار کرده بود، به محل انجمن و انبارهای غلۀ ادارۀ حکومتی بازگرداند (همانجا؛ صفایی، ده نفر، ۸۴-۸۶؛ شاه‌آبادی، ۱ / ۱۸۳؛ فراگنر، ۱۹۹). 
ظهیرالدوله همچنین در شوال ۱۳۲۴ روزنامه‌ای با نام عدل مظفری در همدان منتشر کرد. این روزنامه منبع ارزشمندی برای پژوهش در زمینۀ وقایع مرتبط با انقلاب مشروطه در همدان است. بیشترین مطالب مندرج در روزنامۀ عدل مظفری دربارۀ مبارزۀ ظهیرالدوله با قحطی گندم و جریانات مربوط به آن است (آدمیت، ۱ / ۴۶۳؛ فراگنر، ۱۹۳، ۲۱۰، ۲۱۵). 
ظهیرالدوله در ۱۳۲۵ ق / ۱۹۰۷ م به حکومت کرمانشاه رفت. در آن سال ابوالفتح میرزا سالارالدوله بر ضد برادر خود محمدعلی شاه قیام، و ادعای تاج و تخت کرد؛ اما پس از ۳ روز جنگ با نیروهای دولتی در نهاوند، شکست خورد و به کنسولگری انگلیس در کرمانشاه پناهنده شد. او سرانجام، پس از حصول تأمین جانی به ظهیرالدوله حاکم و نمایندۀ شاه در کرمانشاه تسلیم شد (معاصر، ۱ / ۳۸۶؛ براون، ۱۴۶؛ نک‍ : کتاب ... ، ۱ / ۴۸). 
ظهیرالدوله در ۱۳۲۶ ق به حکومت گیلان منصوب، و مأمور آرام کردن تحرکات و شورشهای گیلان شد (آدمیت، ۱ / ۴۷۴؛ کسروی، ۶۵۷؛ کتاب، ۱ / ۱۷۳). او چندی بعد (در همان سال) برای دومین بار حاکم مازندران شد. ظهیرالدوله در ۱۳۲۷ ق بار دیگر به حکومت کرمانشاه، و در ۱۳۲۸ ق / ۱۹۱۰ م، پس از شکست قوای استبداد و فرار محمدعلی شاه از کشور، از سوی دولت مشروطه به حکومت تهران منصوب شد (فریدالملک، ۳۳۵). دورۀ حکومت او در تهران چند ماه بیشتر به طول نینجامید و او در همان سال برای سومین بار به حکومت مازندران رفت (خاطرات سید ... ، ۱۰۲؛ نیز نک‍ : مخابرات ... ، ۱ / ۵۹). 
ظهیرالدوله در ۲۹ شوال ۱۳۲۹ حاکم گیلان، و در ۱۳۳۳ ق حاکم تهران شد. او در ۱۳۳۵ ق بار دیگر به حکومت مازندران منصوب شد؛ اما به سبب آنکه فرزند وی ناصرعلی خان پیش از آن در ناآرامیهای ساری کشته شده بود، از رفتن به مازندران خودداری کرد (مهجوری، ۱ / ۲۹۲). افزون بر این، او در همان سال مأمور فوق‌العادۀ گیلان برای مذاکره با میرزا کوچک خان به منظور آزاد ـ ساختن محسن امین‌الدوله از اسارت جنگلیها شد. او همچنین در ۱۳۳۷ و ۱۳۴۱ ق / ۱۹۱۹ و ۱۹۲۳ م حاکم تهران بود (افشار، مقدمه بر ظهیرالدوله، ۱۷). 
ظهیرالدوله ۳ پسر به نامهای محمدناصر خان، معروف به خان خان و ملقب به ظهیرالسلطان (که وزارت تشریفات پس از ظهیرالدوله به او واگذار شد)؛ ناصرقلی، ملقب به ظهیرحضور و سپس مظفرالدوله؛ و ناصرعلی خان؛ و نیز ۴ دختر به نامهای قمرسلطان، ملقب به عزیزالملوک و بعدها فروغ‌الدوله؛ ولیه یا زهراسلطان، ملقب به فروغ‌الملک؛ ملک‌الملوک؛ و اشرف‌الدوله، ملقب به ملکۀ آفاق داشت (سپهر، مرآة، ۲۲۱؛ معیرالممالک، وقایع‌الزمان، ۱۶، ۱۶۹؛ نیز نک‍ : افشار، مقدمه بر نامه‌ها ... ، ۱-۱۲). همسر و فرزندان ظهیرالدوله به ویژه دختران او نیز گرایشهای عمیقی به عرفان و تصوف داشتند (ریجن، ۳۷). 
ظهیرالدوله، سید محمد خان انتظام‌السلطنه ملقب به بینش‌علیشاه را پس از خود به عنوان شیخ سلسلۀ نعمت‌اللٰهیه برگزید. افزون بر انتظام‌السلطنه، افراد دیگری نیز در زمان ظهیرالدوله اجازۀ «دستگیری و قبول پیمانِ» مریدان را در شهرهای دیگر داشتند که از آن میان می‌توان به مصطفى سالارامجد، ملقب به مصطفى‌علیشاه و فتح‌الله صفاء‌الملک اشاره کرد (همو، ۳۶؛ همایونی، ۳۳۴-۳۳۵). 
علی خان ظهیرالدوله سرانجام در ۲۴ ذیعقدۀ ۱۳۰۴ ق / ۱۴ اوت ۱۸۸۷ م در روستای جعفرآباد شمیران درگذشت و پیکر او در اراضی جنوب روستای امامزاده قاسم که بعدها به گورستان ظهیرالدوله شهرت یافت، به خاک سپرده شد (ستوده، ۱ / ۸۷). 

آثـار

 به طور کلی آثار ظهیرالدوله را می‌توان به دو دستۀ تاریخی، و ادبی و عرفانی تقسیم کرد: 

الف ـ آثار تاریخی

۱. سفرنامۀ ظهیرالدوله همراه مظفرالدین شاه به فرنگستان، در ذیحجۀ ۱۳۱۷، که در ۱۳۷۱ ش به کوشش محمداسماعیل رضوانی در تهران به چاپ رسید. این کتاب چنان‌که از نام آن برمی‌آید، شرح سفر ظهیرالدوله همراه با مظفرالدین شاه به اروپا ست. ظهیرالدوله در این سفر از کشورهایی چون آلمان، سویس، فرانسه، روسیه، بلژیک، هلند و بلغارستان بازدید کرده است (نک‍ : مآخذ). 
۲. تاریخ صحیح بی‌دروغ، در وقایع کشته‌شدن ناصرالدین شاه (۱۳۱۳ ق / ۱۸۹۵ م)، که نخستین بار توسط علیرضا حکیم خسروی (خسروانی) دبیر انجمن اخوت تصحیح شد، و در ۱۳۳۶ ش در تهران به طور محدود انتشار یافت. در آن سال متن بازجویی از میرزا رضای کرمانی نیز براساس گزارش روزنامۀ صور اسرافیل (شم‍ ۱۰-۱۷) به همراه آن منتشر شد. این کتاب بار دیگر از روی نسخه‌ای از مجموعۀ عبدالله انتظام که توسط پدر او، انتظام‌السلطنه، از روی نسخه‌ای به خط ظهیرالدوله تهیه شده بود، در ۱۳۵۱ ش به کوشش ایرج افشار در مجموعۀ خاطرات و اسناد ظهیرالدوله در تهران به چاپ رسید. در ۱۳۶۲ ش نیز متن تاریخ بی‌دروغ به تصحیح خسروی (خسروانی) به انضمام شرح حال ظهیرالدوله با مقدمۀ نورالدین چهاردهی در تهران منتشر شد. افزون بر این، ترجمۀ خلاصه‌ای از این کتاب به زبان فرانسه در ۱۹۱۰ م در پاریس انتشار یافته است. 
۳. دفتر مکتوبات ظهیرالدوله، مجموعه‌ای از نامه‌ها و صورت تلگرافهایی دربارۀ رویدادهای مشروطۀ ایران است که بخشی از آن از محرم ۱۳۲۶ / فوریۀ ۱۹۰۸ تا شوال ۱۳۲۷ / اکتبر ۱۹۰۹ یعنی در مدت حکمرانی ظهیرالدوله در گیلان، مازندران و کرمانشاه به او نوشته و برای او ارسال شده، و بخش دیگر نیز نامه‌ها و تلگرافهایی است که ظهیرالدوله به محمدعلی شاه، سردار اسعد بختیاری، مشیرالسلطنه، ملکۀ ایران و دیگران نوشته و برای آنان فرستاده است. این مجموعه در ۱۳۳۹ ش به دستور انتظام‌السلطنه ظاهراً از روی نامه‌ها و تلگرافها استنساخ شده است. نامه‌ها و تلگرافهایی که در این مجموعه گرد ـ آمده‌اند، از این روی که نویسندگان آنها خود شاهد عینی رویدادهای دورۀ مشروطه بوده‌اند و به‌سبب خصوصی بودن آنها، تا حدی خالی از دروغ و اغراق به نظر می‌رسند، از اسناد و مدارک معتبر دربارۀ تاریخ آن دوره به شمار می‌آیند (قائم‌مقامی، ۳، ۵؛ نیز نک‍ : اسناد تاریخی، سراسر کتاب؛ قس: دانش‌پژوه، ۱ / ۸۶). 
دفتر مکتوبات ظهیرالدوله، در ۱۳۴۸ ش در تهران به کوشش جهانگیر قائم‌مقامی، و اندکی متفاوت با نسخۀ خطی آن که در فهرست نسخه‌های خطی عبدالله انتظام موجود است، به چاپ رسیده است. این نامه‌ها و تلگرافها همچنین به کوشش ایرج افشار در مجموعۀ خاطرات و اسناد ظهیرالدوله منتشر شده است. 
۴. سفرنامه و یادداشتهای حکومت همدان، که مربوط به ۱۶ ربیع الآخر ۱۳۲۴ تا ۲۴ ذیعقدۀ همان سال است. این یادداشتها همچون دفتر مکتوبات وی متضمن نکات و مطالب ارزشمندی دربارۀ وقایع دورۀ مشروطه در همدان، و نیز حاوی اطلاعات تاریخی و جغرافیایی مربوط به همدان و اقداماتی است که ظهیرالدوله در مدت حکومتش در این شهر انجام داد. این یادداشتها در ۱۳۵۱ ش به کوشش ایرج افشار، از روی نسخۀ این کتاب از مجموعۀ عبدالله انتظام، در مجموعۀ خاطرات و اسناد ظهیرالدوله در تهران به چاپ رسید. یادداشتهای ظهیرالدوله همچنین به صورت جداگانه در ۱۳۸۵ ش به کوشش سیف‌الله وحیدنیا در کتابی با نام خاطرات و سفرنامۀ ظهیرالدوله در تهران به چاپ رسیده است. 
۵. ظهیرالدوله در حکومت مازندران، که شامل تلگرافهایی مربوط به سومین دورۀ حکومت او در مازندران است. این اسناد (مجموعاً ۳۳۸ سند) به کوشش ایرج افشار از مجموعۀ عبدالله انتظام جمع‌آوری، و در تهران منتشر شده است. 
 

ب ـ آثار ادبی و عرفانی

۱. مجمع الاطوار، مجموعۀ شعری است بر وزن مخزن الاسرار نظامی در اخلاق درویشان، که در ۱۳۱۷ ش در تهران سروده شده است. این اثر که مشتمل بر ۷۷۸ بیت است، با ستایش خداوند آغاز می‌شود و با منقبت حضرت علی (ع) ادامه می‌یابد. مجمع الاطوار در برگیرندۀ اشعاری با مضامین اخلاقی و عرفانی در قالبهای مسمط، قطعه، غزل و قصیده است. این کتاب نخستین بار در ۱۳۴۷ ق / ۱۳۰۸ ش توسط انجمن اخوت در مطبعۀ سعادت در کرمانشاه به چاپ رسید؛ سپس بار دیگر در ۱۳۶۳ ش به کوشش سیف‌الله وحیدنیا در مجموعه اشعار ظهیرالدوله در تهران انتشار یافت. همچنین نسخه‌ای از این کتاب با نام مجمع الانوار در کتابخانۀ وزیری یزد به شمارۀ ۰۲۲‘۴ موجود است که ظاهراً در نوشتن عنوان آن اشتباهی صورت گرفته است (قس: فهرستواره ... ، ۶۱). 
۲. چنتۀ صفا، رساله‌ای منظوم است که نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران موجـود است. ظهیرالدوله در ابتدای این رساله، شرح ـ حالی از خود به رشتۀ تحریر درآورده، و همچنین به طور خلاصه به معرفی آثار خود پرداخته‌است (دانش‌پژوه، ۲ / ۱۲۴؛ نک‍ : معصوم‌علیشاه، ۴۴۷- ۴۴۸). 
۳. فرقان الفقرا، اثری مشترک از ظهیرالدوله و صفی‌علیشاه است که نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران نگهداری می‌شود (دانش‌پژوه، همانجا). 
۴. روح الارواح، اثری منثور که در ۱۳۱۷ ق، و دربارۀ ارواح نوشته شده است. نسخه‌ای از این اثر در کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران وجود دارد (همانجا). 
۵. «رعنا و زیبا»، که بر وزن خسرو و شیرین نظامی و در ۶۰۴‘ ۳ بیت سروده شده است. این اثر دربرگیرندۀ مضامین اخلاقی، اجتماعی و عرفانی است و در مجموعه اشعار ظهیرالدوله به چاپ رسیده است. 
۶. «سبحۀ صفا»، که در ۱۳۱۰ ق در روستای اراج سروه شده، و بر وزن مثنوی معنوی و شامل ۸۷۹‘۱ بیت است. این کتاب در مجموعه اشعار ظهیرالدوله به چاپ رسیده است. نسخه‌ای از سبحۀ صفا همچنین در کتابخانۀ ملی ملک موجود است. 
۷. مجموعۀ اشعار میرزا علی خان ظهیرالدوله، شامل رساله‌های «سبحۀ صفا»، «رعنا و زیبا»، «مجمع الاطوار» و «واردات» به انضمام اشعاری از ظهیرالسلطان، فرزند ظهیرالدوله، در ۱۳۶۳ ش به کوشش سیف‌الله وحیدنیا در تهران به چاپ رسیده است. 
براساس آنچه ظهیرالدوله در چنتۀ صفا نوشته است، او آثار دیگری نیز داشته است که نشانی از آنها در دست نیست؛ این آثار عبارت‌اند از: مرآت الصفی، در بیان حالات برخی از عرفای بزرگ و بر وزن مثنوی معنوی؛ بورژمیه؛ آیة العشاق؛ و واردات (مشتمل بر ۸۶۹ بیت)؛ و اشعاری در قالب غزل و رباعی. ظهیرالدوله در اشعار خود «صفا» تخلص می‌کرد (نک‍ : مجموعه اشعار ... ، سراسر کتاب). 

مآخذ

 آدمیت، فریدون، ایدئولوژی نهضت مشروطیت در ایران، تهران، ۱۳۵۵ ش؛ آزمایش، مصطفى، درآمدی بر تحولات تاریخی سلسلۀ نعمت‌اللٰهیه در ایران در دوران اخیر، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ آل داود، علی، «اخـوت، انجمن»، دبا، ج ۷؛ اسناد تاریخی وقـایع مشروطه ایران، به کوشش جهانگیر قائم‌مقامی، تهران، ۱۳۴۸ ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، تاریخ منتظم ناصری، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۶۷ ش؛ همو، روزنامۀ خاطرات، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ ش؛ همو، المآثر و الآثار، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۷۴ ش؛ افشار، ایرج، مقدمه بر خاطرات و اسناد ظهیرالدوله، تهران، ۱۳۶۷ ش؛ همو، مقدمه بر ظهیرالدوله در حکومت مازندران، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ همو، مقدمه بر نامه‌های فروغ‌الدوله (هم‍‌ )؛ همو و محمدتقی دانش‌پژوه، فهرست کتابهای خطی کتابخانۀ ملی ملک، تهران، ۱۳۶۱ ش؛ افضل‌الملک، غلامحسین، افضل التواریخ، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، ۱۳۶۱ ش؛ الگار، حامد، شورش آقاخان محلاتی، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، ۱۳۷۰ ش؛ بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، ۱۳۴۷ ش؛ براون، ادوارد، انقلاب ایران، ترجمۀ احمد پژوه (مبشر همایون)، تهران، ۱۳۳۸ ش؛ پایور، فرامرز، ردیف آوازی و تصنیفهای قدیمی، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ پژوه، احمد، ترجمه و حواشی بر انقلاب ایران ادوارد براون، تهران، ۱۳۳۸ ش؛ تفرشی حسینی، احمد، روزنامۀ اخبار مشروطیت و انقلاب مشروطیت ایران، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۱ ش؛ حاج سیاح، محمدعلی، خاطرات، به کوشش حمید سیاح، تهران، ۱۳۵۶ ش؛ حائری، عبدالهادی، تاریخ جنبشها و تکاپوی فراماسونگری در کشورهای اسلامی، مشهد، ۱۳۶۸ ش؛ خاطرات سید علی محمد دولت‌آبادی، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ خالقی، روح‌الله، سرگذشت موسیقی ایران، تهران، ۱۳۶۱ ش؛ دانش‌پژوه، محمدتقی، فهرست میکروفیلمهای کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۵۳ ش؛ رائین، اسماعیل، فراموش‌خانه و فراماسونری در ایران، تهران، ۱۳۵۷ ش؛ زرین‌کوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، تهران، ۱۳۴۴ ش؛ سپهر، عبدالحسین، مرآة الوقایع مظفری، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۸ ش؛ همو، یادداشتهای ملک المورخین، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۸ ش؛ ستایشگر، مهدی، نام‌نامۀ موسیقی ایران‌زمین، تهران، ۱۳۷۶ ش؛ ستوده، منوچهر، جغرافیای تاریخی شمیران، تهران، ۱۳۷۲ ش؛ شاه‌آبادی، حمیدرضا، تاریخ آغازین فراماسونری در ایران، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ شریف کاشانی، محمد مهدی، واقعات اتفاقیه در روزگار، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ صدر هاشمی، محمد، تاریخ جرائد و مجلات ایران، اصفهان، ۱۳۶۳ ش؛ صفایی، ابراهیم، حواشی بر اسناد نویافته، به کوشش همو، تهران، ۱۳۴۹ ش؛ همو، ده نفر پیشتاز، تهران، ۱۳۵۷ ش؛ همو، رهبران مشروطه، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ ظهیرالدوله، علی، خاطرات و اسناد، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۷ ش؛ همو، سفرنامه، به کوشش محمد اسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ همو، ظهیرالدوله در حکومت مازندران، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ همو، مجموعه اشعار، به کوشش سیف‌الله وحیدنیا، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ عرفان، محمود، «فراماسونها»، یغما، تهران، ۱۳۲۸ ش، س ۲، شم‍ ۱۱؛ فخرایی، ابراهیم، گیلان در جنبش مشروطیت، تهران، ۱۳۵۶ ش؛ فراگنر، برت. گ.، خاطرات‌نویسی ایرانیان، ترجمۀ محمد جلیلوند رضایی، تهران، ۱۳۷۷ ش؛ فروغ‌الدوله، نامه‌ها، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۸۳ ش؛ فریدالملک همدانی، محمدعلی، خاطرات فرید، به کوشش مسعود فرید، تهران، ۱۳۵۴ ش؛ فهرستوارۀ دست‌نوشتهای ایران (دنا)، به کوشش مصطفى درایتی، تهران، ۱۳۸۹ ش؛ قائم‌مقامی، جهانگیر، مقدمه بر اسناد تاریخی وقایع مشروطۀ ایران، تهران، ۱۳۴۸ ش؛ کتاب آبی، به کوشش احمد بشیری، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ کسروی، احمد، تاریخ مشروطۀ ایران، تهران، ۱۳۵۴ ش؛ مخابرات استراباد، به کوشش ایرج افشار و محمد رسول دریاگشت، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ مدرسی چهاردهی، نورالدین، سیری در تصوف، تهران، ۱۳۶۱ ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، ۱۳۴۱ ش؛ مشحون، حسن، تاریخ موسیقی ایران، تهران، ۱۳۷۳ ش؛ معاصر، حسن، تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، تهران، ۱۳۵۳ ش؛ معصوم‌علیشاه، محمد معصوم، طرائق الحقایق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۴۵ ش؛ معلم حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الآثار، اصفهان، ۱۳۳۷ ش؛ معیرالممالک، دوستعلی، رجال عصر ناصری، به کوشش خدیجه نظام‌مافی، تهران، ۱۳۶۱ ش؛ همو، وقایع الزمان (خاطرات شکاریه)، به کوشش خدیجه نظام‌مافی، تهران، ۱۳۶۱ ش؛ مهجوری، اسماعیل، تاریخ مازندران، ساری، ۱۳۴۵ ش؛ ناظم‌الاسلام کرمانی، محمد، تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ نسیم شمال، ۱۳۲۷ ق، شم‍ ۴۲؛ وحیدنیا، سیف‌الله، مقدمه بر مجموعه اشعار ظهیرالدوله (هم‍‌ )؛ هدایت، مهدیقلی، گزارش ایران، به کوشش محمدعلی صوتی، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ همایونی، مسعود، تاریخ سلسله‌های طریقۀ نعمت‌اللٰهی در ایران، تهران، ۱۳۵۸ ش؛ نیز: 

Brown, E. G., The Press and Poetry of Modern Persia, Los Angeles, ۱۹۸۳; Ridgeon, L., Sufi Castigator, London, ۲۰۰۶. 

میترا آقامحمدحسنی
 

نام کتاب : دانشنامه تهران بزرگ نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1169
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست