اُستوناوَند \ ostunāvand\ ، دژی باستانی بر فراز دامنههای جنوبی البرز در انتهای حوضۀ آبخیز حبلهرود، که ویرانههایی از آن برجاست. دژ استوناوند نخستین از هفت دژ سرحدی درۀ خوار تا فیروزکوه و گدوک است که دفاع از سرزمینهای شمالیتر را آسان میساخته است (پازوکی، 193؛ ستوده، 91). بقایای برج و باروی دژ، پهنای درۀ حبلهرود و راه کنارۀ باختری بستر رود را در میان گرفته است و برجهای دیدهبانی آن طول دره و کنارۀ جنوبی رودخانه تا حاشیۀ شمالی کویر در دشت گرمسار را زیر نظر دارد (اسدی، 316-319). تفاوت مصالح، نوع کار ساختمانی و میزان فرسایش بخشهای گوناگون دژ از شکلگیری آن در دورههای مختلف تاریخی حکایت دارد، اما تاکنون از شیوۀ ساختوسازهای نخستین آن نشانی به دست نیامده است (ستوده، 91، 102). دژ شامل سه بخش غربی، شرقی و مرکزی است که در وسعت و اهمیت با یکدیگر تفاوت دارند. دیوارههای دو جانب بخش مرکزی موازیاند و به فاصلۀ 60 متر از هم شکل گرفتهاند و ارتفاع آنها در سمت غربی حدود 30 متر، و در شرق نزدیک به 80 متر از کف دره است. ارگ اصلی در بخش جنوبی، به بلندی 150متر از سطح زمین، از دقت اجرایی شیوۀ بنایی نشان دارد (نک : پازوکی، 189؛ ستوده، 97، 109، 111). در داستانهای اساطیری، قدمت بنای دژ استوناوند از زمان زندانی شدن ضحاک به دست فریدون و کاوه، نزدیک به 4هزار سال آمده است (نک : ابنفقیه، 549-550؛ طبری، 205-206؛ شاهنامه، 60-61؛ مسعودی، 230-231؛ یاقوت، ذیل اُستوناوند). خرابههای دژ به «خرابۀ شهر» معروف است و اهالی محل آن را «قلعۀ استا» مینامند. همچنین در کنارۀ چپ حبلهرود، مزرعهای کوچک «استا» نامیده میشود و برخی از ساکنان نزدیک زریندشتِ حبلهرود، اسناوندی (استوناوندی) نامیده میشوند (اسدی، همانجا).
مآخذ
ابنفقیه، احمد، البلدان، بهکوشش یوسف هادی، بیروت، 1416ق/ 1996م؛ اسدی، نوشآذر، گرمسار، تهران، 1378ش، ج 1؛ پازوکی، ناصر، استحکامات دفاعی در ایران دورۀ اسلامی، تهران، 1376ش؛ ستوده، منوچهر و دیگران، استوناوند، تهران، 1367ش؛ شاهنامه، نوشتۀ ابوالقاسم فردوسی، بروخیم، تهران، 1345ش، ج 1؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، بهکوشش دخویه، لیدن، 1964م، ج 1 (1)؛ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، بهکوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، 1406ق/ 1986م، ج 1؛ یاقوت، بلدان.