آخرین بروز رسانی : یکشنبه
25 اسفند 1398 تاریخچه مقاله
اِستانبول \ estanbu(o)l\ ، نیز اِسلامبول، شهر
و استانی در ترکیه. شهر استانبول بزرگترین شهر و مهمترين مركز
اقتصـادی، بازرگانـی، صنعتـی، فـرهنگـی ـ هنـری و
جهانگردی تركیه، و مركـز استان استانبول است. این شهر تاریخی
مدتها پایتخت امپراتوریهای بیزانس (روم شرقی) و
سپس عثمانی (تا ۲ ربیعالاول ۱۳۴۲ق/
۱۳ اكتبر ۱۹۲۳م) بود.
نامگذاری
نخستین نام این شهر، با
استناد به نوشتۀ پلینیوس (پِلینی)، لوگُس[۱] یا
لوکُس[۲] بوده است («دانشنامۀ میهن[۳]»، V/ 3797؛ PR, V/
1127)؛ اما كهنترین
و معروفترین نام آن بیزانتیون (بوزانتیُن) است كه از
واژۀ تراكیهای بوزاس (یا بیزاس یا ویزاس)
گرفته شده است (İA, 1142).
بوزاس، پسر یكی از نیمهخدایان
(همانجا)، فرمانروا و بنیادگذار مهاجرنشین یونانی
مِگارا («دانشنامۀ میهن»، همانجا؛ دیودُروس، 497؛ سامی، 878؛ کایرا،
18) بود كه در محلی كه كاخ توپكاپی امروزه در آنجا قرار دارد،
اقامت گزید و در آنجا، در ۶۶۰ قم شهری بنا کرد
كه به نام او بوزانتیُن (بیزانتیون یا بیزانتیوم)
نامیده شد («دانشنامۀ میهن»، İA، همانجاها؛
نیز نک : PR, V/ 1158).
در نوشتههای مورخان و جغرافینگاران
یونانی مانند هرودت (pp. 289-291, 345)، گزنفن (pp. 17, 25-33, 103, 373) و استرابن (pp. 269, 407, 445) بارها از بیزانتیوم
یاد شده است. هنگامی كه در ۱۹۶م سِپتیمیوس
سِوِروس، امپراتور روم، این شهر را تصرف كرد، آنجا را به نام پسرش
آنتونیوس ــ كه بعدها، با عنوان كـاراكـالا، امپـراتـور روم شـد ــ
آنتـونیـا یـا آنتـونینـا نـامیـد (PR,
VII/ 964؛ İA، همانجا؛ «دانشنامۀ میهن»،
V/ 3801؛ کایرا، همانجا)، اما این نام دیری
نپایید. پس از آنکه كنستانتینوس (قسطنطین) یکم،
امپراتور روم، آیین مسیحیت را پذیرفت، به تقویت
و گسترش آن همت گماشت (طبری، ۱/ ۵۸۱؛ مسعودی،
التنبیه...، ۱۳۷). به همین سبب، وی با
مخالفت فرماندهان بتپرست رومی روبهرو شد (رفیق،
۴۶۳)؛ از اینرو تصمیم به تغییر پایتخت
گرفت و سرانجام بیزانتیون را، كه از نظر نظامی، اقتصادی،
بازرگانی و دسترسی به راههای ارتباطی اهمیت بسیار
داشت، به پایتختی برگزید. در ۱۱ مۀ
۳۳۰، طی مراسم با شكوهی پایتخت به این
محل انتقال یافت و نام رسمی بیزانتیون به رم دوم و
سپس به رم جدید بدل شد كه در مكاتبات كلیسایی بیشتر
بهكار میرفت و ساكنان آن را رُمانی (در لاتین) و رُمایوی
(در یونانی) مینامیدند (PR, VII/
963-964؛ İA، همانجا؛ «دانشنامۀ میهن»،
V/ 3797). همچنین این شهر به رمِ بیزانس نیز
شهرت داشته است (İA، همانجا).
پس از درگذشت امپراتور كنستانتینوس،
به یاد و افتخار او این شهر را كنستانتینوپولیس نامیـدند
(«دانشنامۀ میهن»، همانجا). عربها این واژهها را بهصورت قسطنطینیه
(مسعودی، همان، ۱۳۸، جم ؛ طبری، ۳/
۶۰۲، جم ؛ بلاذری، ۱۳۵؛ دینوری،
۱۸)، و نیز نام پیشین آن، یعنی بیزانتیوم،
را بهصورت بزنطیه و بوزنطیا (ابنخردادبه، ۹۳؛ مسعودی،
مروج...، ۳۱۱؛ ابوالفدا، ۲۱۲) آوردهاند.
مردم شهر کنستانتینوپولیس برای راحتی، آن را تنها پولیس
مینامیدند. یونانیان، با افزودن پیشوند استین
یا استِن به واژۀ پولیس، آن را استینپولیس یا استِنپولیس
نامیدند که به معنی «در شهـر» یـا «بـه شهـر» است (EI 1, 867؛
«دانشنـامـۀ میهن»، همانجا؛ İA, 1142-1143؛
PR, VII/ 965). مسعودی، به نقل از رومیها و یونانیها،
آن را بولِن و استنبولن نوشته است ( التنبیه،
۱۳۸-۱۳۹). این نام بهتدریج
به صورتهای استیمبُلی، ستمبول، اسدانبول («دانشنامۀ میهن»،
همانجا؛ EI 2, 224)، و استنبول (ابناثیر،
۳۳۰؛ آقسرایی، ۷۱) خوانده شد و امروزه
نام و تلفظ رسمی آن در كشور تركیه، استانبول[۴] است.
استان استانبول
این استان که در دو شبهجزیرۀ قوجا
ایلی در شرق، و چاتالجا در غرب، در دو سوی تنگۀ
بُسفُر واقع شده است («دانشنامۀ میهن»، V/ 3766؛ «دانشنامۀ جدید[۵]...»، 1530)،
در ´۱ °۲۸ تا ۵۵ °۲۹ طول شرقی
و´۲۸ °۴۰ تا ´۳۳ °۴۱ عرض شمالی
قرار دارد («دانشنامۀ میهن»، V/ ۳۷۶۵) و ارتفاع متوسط آن
از سطح دریا ۱۲۰ متر است («دانشنامۀ جدید»،
همانجا). این استان از شرق و جنوب شرق به استان قوجاایلی،
از غرب به استان تكیرداغ، از جنوب به دریای مرمره، و از سمت
شمال و شمال غرب، بهترتیب به دریای سیاه و استان
قِرخلارایلی محدود میشود («دانشنامۀ میهن»، V/ 3766،
نقشه).
سیمای طبیعی
استان استانبول در بخش شرقی
حوضۀ دریای مرمره، میان مجموعهای از پشتهها، زمینهای
جلگهای و درههایی قرار دارد كه آبهای روان آنها را
ایجاد كردهاند. بیشتر این زمینها بهصورت تپههای
كمارتفاع هستند و به دورانهای مختلف زمینشناسی تعلق دارند.
فرورفتگی بسفر بر اثر فشارهایی كه بخش اروپاییِ
آن را بهسمت جنوب و بخش آسیایی را بهسمت شمال متمایل
ساخته، ایجاد شده است؛ همچنین دریای مرمره و «خلیج»
(شاخ زرین[۶]) نیز با فرورفتگیهای بزرگ دوران
دوم بهوجود آمدهاند. به این ترتیب، «خلیج» در ایجاد
و گسترش شهر استانبول جایگاه مهمی داشته است (همان، V/ 3766؛
«دانشنامۀ ترک[۷]»، 344).
بیشتر كوههای استانبول كمارتفاع
هستند. از مهمترین ارتفاعات استانبول میتوان به بلندترین نقطۀ شهر
استانبول، یعنی کوه آیدوس (۵۳۷ متر)، و
بلندترین نقطۀ استان، یعنی بِشپینار تپه (۹۲۶
متر؛ «دانشنامۀ میهن»، V/ 3767، نمودار)، اشاره کرد.
استان استانبول در حوضۀ آبگیر
دریای مرمره قرار دارد و ۲۴٪ از مساحت این
حوضه را تشكیل میدهد. اگرچه شرایط اقلیمی به
فراوانی آب این حوضه یاری میكند، با این
همه، رودها عموماً كوتاه، در تابستانها خشك، و در بهار پرآب هستند. مهمترین
رودخانههای استان اینها هستند: اِسترانجا، سازلی دره، قرهسو،
ساریسو، گوكسو و چند رودخانۀ كوچك دیگر (همان، V/ 3767-3768).
دریای سیاه در شمال
و دریای مرمره در جنوب استان استانبول قرار دارند. ساحل دریای
سیاه در این منطقه عموماً دندانهدار است، ولی ساحل مرمره
بریدگیهای كمتری دارد. تنگۀ بسفر (ه م) و
«خلیج» و دو دریای یادشده خط ساحلی ممتدی
را تشكیل میدهند (همان، V/ 3770).
دریاچۀ آب شیرین
ترکوس، در ۵۰ كیلومتری شمال غربی شهر استانبول،
بخش بزرگی از آب این شهر را تأمین میکند. دو دریاچۀ چكمجۀ بزرگ
و كوچك نیز در غرب استانبول قرار دارند (همان، V/
3769-3770).
پوشش گیاهی استانبول بیشتر
از نوع گیاهان مدیترانهای است که در هر دو سوی
بسفر، جزایر مرمره و نیز سواحل دریای سیاه مشرف
به استانبول دیده میشود و شامل درختان بلوط، صنوبر، چنار و
نارون است (همان، V/ 3790). جنگلهای سواحل دریای سیاه
بیشترین پوشش گیاهی منطقه را تشكیل میدهند
(«دانشنامۀ جدید»، 1531).
آب و هوای استانبول متغیر
است و این منطقه محل گذار میان آب و هوای دریای
سیاه و مدیترانه بهشمار میآید. در استانبول ۳
نوع آب و هوا دیده میشود. در این میان، شرایط
جویای كه از جانب شمال، منطقه را تحت تأثیر قرار میدهد،
عمومیت دارد و شرایط اقلیمی دریاهای مدیترانه
و سیاه از یكسو، و اقلیم شبهجزیرههای بالكان و
آناتولی از سوی دیگر، بر این استان تأثیر دارند؛ از
این رو، تابستانهای آن گرم و خشك، و زمستانهایش ملایم
و پرباران است. گفتنی است که نقاط گوناگون شهر نیز از لحاظ آب و هوا
متفاوتاند؛ چنانکه نواحی مرتفع کنار تنگۀ بسفر در
تابستانها خنکاند و هوای ناحیۀ کرانۀ دریای
مرمره در زمستانها ملایم است (İA, 1140 ؛ «دانشنامۀ میهن»، V/ 3789-3790).
استانبول از نظر زیباییهای
طبیعی یكی از مناطق كمنظیر تركیه و جهان
است. هوای مناسب، موقعیت جغرافیایی ویژه
و فراوانی منابع آبْ این منطقه را به یكی از نقاط زیبای
جهان تبدیل ساخته است. اگرچه افزایش جمعیت، تخریب
و آلوده ساختن محیط زیست در سالهای اخیر، و نیز
از میان رفتن منابع آب و صنعتی شدن، خطر بزرگی است كه
این زیباییها را تهدید میكند، استانبول
همچنان موقعیت خود را حفظ كرده است. این مناظر و تفرجگاهها به
دو قسمت آسیایی و اروپایی تقسیم میشود
(همان، V/ 3776-3782).
استان استانبول از نظر منابع زیرزمینی
چندان غنی نیست. بزرگترین ذخایر خاك پوكۀ ترکیه
در استانبول قرار دارد. از دیگر كانیها، منگنز، خاك چینی،
لیگنیت، كوارتزیت، مواد خام تهیۀ سیمان
و بنتونیت را میتوان نام برد. ۳/ ۶٪ از درآمد
خالص تركیه از معدنداری و استخراج فلزات مهم استانبول بهدست
میآید («دانشنامۀ جدید»، 1533؛ «دانشنامۀ میهن»، V/ 3775).
شهر استانبول
پیشینۀ تاریخی
كندوكاوهای متعدد، در ناحیهای
كه شهر استانبول در آن بنا شده است، نشان میدهد كه این محل
از دورۀ دیرینهسنگی ــ كه عمر آن را از
۱۰۰ هزار تا ۳۵ هزار سال پیش از میلاد
نوشتهاند ــ مسكون بوده است. كهنترین این زیستگاهها در
محدودۀ چكمجۀ كوچك (كوچوك چكمجه) در ۲۰ كیلومتری شمال
غربی استانبول كنونی در غارِ یاریم بورگاز قرار دارد
(همان، V/ 3797-3798).
نخستین ساكنان دوران تاریخی
استانبول مردمی از نژاد هندواروپایی بودند كه در شرق شبهجزیرۀ
بالكان میزیستند (İA, 1144).
در حدود ۱۲۰۰قم، آنگاه كه ایلریاییهای
اروپایی یونانیان را از سرزمین خود بیرون
راندند، یونانیها بهسوی آناتولی رهسپار شدند. گروهـی
از آنان، ازجملـه تراكیها ــ نخستیـن سـاكنـان استـانبـول ــ سپس
فـریگیها و بیثـونیهـا (بیتینیاییها)،
در استانبول و اطراف آن اقامت گزیدند (İA، همانجا؛ «دانشنامۀ میهن»،
V/ 3798-3799). از ۷۵۰ تا ۵۵۰ قم سیل
مهاجرت از سرزمین اصلی یونـان بهسـوی آناتولـی
ادامـه داشـت. مِـگـارهـا (مِگـاراییهـا) ــ از مـردم یـونـان
ــ در جسـتوجوی سرزمینی جدید،
در۶۸۰ قم خالکِدون (كادیكوی امروزی؛
همان، V/ 3799) را در بخش آسیایی استانبول بنا كردند. چندی
بعد گروهی از مگارها، به رهبری بوزاس، در ۶۶۰ قم
هستۀ نخستینِ شهر استانبول را بر فراز تپهای مشرف به دریای
مرمره و خلیج شاخ زرین، در بخش اروپایی پی
افكندند (İA, 1145؛
«دانشنامۀ میهن»، V/ 3800).
در ۵۱۳ قم داریوش
بزرگ برای تصرف تراكیه و نیز سركوب سكاها به سرزمین
آنان لشكر كشید (هرودت، ۲۶۵؛ پیرنیا، ایران...،
۵۹۳). وی از روی پلی كه در استانبول بر
روی بسفر ساخته شده بود، گذشت. به فرمان داریوش بر كرانۀ بسفر
دو ستون سنگی برپا ساختند. بر روی یكی از آنها به خط
و زبان یونانی و بر دیگری به خط سریانی
نام اقوام مختلفی كه در این لشكركشی شركت داشتند، نوشته
شد (هرودت، ۲۷۰). داریوش شهرهای بزرگ و كوچك
منطقۀ تراكیه، ازجمله استانبول، را به اطاعت درآورد (همو،
۲۷۱-۲۸۹).
پس از درگیریهای
متعدد، یونانیها برای تقویت بنیۀ دفاعی
خود و نیز تأمین استقلال و آزادی شهرهای یونانی
واقع در جزایر دریای اژه و آناتولی اتحادیهای
تشكیل دادند كه مركز آن در جزیرۀ دِلُس بود.
رهبری این اتحادیه با آتن بود. ناوگان دریایـی
این اتحادیه توانست سواحـل تراكیه را از ایرانیها
بازپس گیرد و در حدود ۴۱۰-۴۰۹قم
ادارۀ بغازها و خالکدون بهدست آتنیها افتاد («دانشنامۀ میهن»،
همانجا؛ اُمستِد، ۳۵۹). در ۴۰۸قم آتنیها
بیزانتیون و خالکدون را محاصره كردند (اومار، 33). در سالهای
۳۸۹- ۳۸۶ قم جنگ میان آتن و
اسپارت در آناتولی و تراكیه بار دیگر شروع شد. فرمانده آتنیها
به استانبول آمد و با مستقر ساختن ناوگان آتن در بسفر، ادارۀ آنجا
را بهدست گرفت (همو، 81-82).
پس از تشكیل دولت مقدونیه،
فیلیپ مقدونی استانبول را محاصره کرد، اما به گشودن آن
موفق نشد («دانشنامۀ میهن»، V/ 3801). در ۳۱۸قم یكی از
سرداران اسكندر بیزانتیون را تصرف كرد (اومار، 118). در دورۀ تسلط
سرداران اسكندر بر متصرفات وی، استانبول یكی از مراكز مهم
تجاری محسوب میشد («دانشنامۀ میهن»، همانجا). در
۲۸۰قم، در جریان مهاجرت گالاتها از شمال اروپا به
جنوب شرقی آن، گروهی نیز به بیزانتیون تاختند
(اومار، 141).
دولت روم بیـزانتیون را،
بـهعنوان دولتشهر، خودمختار شناخت و از آنجا در برابر هجوم تراكیها
دفاع كرد («دانشنامۀ میهن»، همانجا)، اما امپراتور روم در ۷۲م به
خودمختاری بیـزانتیون پایان داد و آنجـا را بـه ایالت
بیثـونیا (بیتینیا) ـ پُنتُس ضمیمه ساخت
(اومار، 233). در ۱۹۳م امپراتور روم یكی از
فرماندهان رومی در شرق امپراتوری را كه داعیۀ حكومت
داشت، سرکوب كرد و بیزانتیون را نیز ویران ساخت (همو،
240-241)، اما پس از چند سال به درخواست پسرش اجازه داد آن را بازسازی
کنند (همانجا). در سدۀ ۳م، گوتها به شبهجزیرۀ بالكان و نیـز
بـه بیزانتیون حملـه كردنـد (همو، 257). بحران سیـاسی
ـ اقتصادی بخش غـربـی امپـراتوری روم از یك سو، و
گسترش حجم مبادلات بازرگانی از سوی دیگر، در سدۀ
۳م موجب پیشرفت و گسترش بیزانتیون شد («دانشنامۀ میهن»،
همانجا).
در دوران امپراتوری كنستانتینوس
(قسطنطین)، بیزانتیون، خالکدون و اسکوتاری (اسكودار) به
اطاعت از وی گردن نهادند (اومار، 267؛ گیبون،
۴۱۲). با این پیروزی، اندیشۀ
انتقال پایتخت از غرب به شرق امپراتوری روم بار دیگر تقویت
شد. نخست نیكُمِدِیا (ازمیت) برای پایتختی
در نظر گرفته شد، اما سرانجام بیزانتیون، با توجه به موقعیت
جغرافیایی، زیبایی، امنیت و ثروتی
كه داشت، به پایتختی برگزیده شد (اومار، 268؛ گیبون،
۴۱۹). پس از رسمیت یافتن دین مسیحی
(همو، ۵۰۵)، بر اهمیت و اعتبار بیـزانتیون افـزوده،
و این شهر مهمترین مركز فرهنگـی ـ هنری و سیـاسـی
ـ اقتصـادی جهـان مسیحیـت شد («دانشنـامـۀ میهـن»،
VI/ 3886). پس از تجزیۀ امپراتوری روم به دو بخش
شرقی و غربـی در ۳۹۵م، این شهر مركز
امپراتوری روم شرقـی (بیزانس) شد (اومـار، 281-282؛ İA, 1146).
در سدۀ ۵ م سیل
مهاجرت اقوام گوناگون، مانند گوتها و هونها كه امپراتوری را تهدید
میكردند، ادامه داشت. تئودُسیوس دوم، بـرای جلـوگیری
از تخـریب شهـر و مقـابلـه بـا آن اقـوام، امكانات دفاعی شهر را
افزایش داد و آنجا را با باروهای جدید محصور ساخت (همانجا؛ رانسیمان،
35). در سدۀ ۶ م بیزانس، بهویژه شهر جدید، صحنۀ رقابت
و برخورد گروههای مختلف مذهبی شد كه به سبزها و آبیها شهرت
داشتند («دانشنامۀ میهن»، V/ 3804). این شهر در دورۀ امپراتوری
یوستینیانوس (ژوستینیَن) در اوج ترقی
(رانسیمان، 36)، و مركز تجارت اروپا و آسیا بود («دانشنامۀ میهن»،
همانجا).
در طول جنگهای ایران و
روم در دورۀ هراكلیوس، خسروپرویز كه از پیروزیهای
رومیان نگران شده بود، در ۶۲۶م سردار خود شاهین
را مأمور محاصرۀ شهر بیزانتیون ساخت و توصیه كرد كه با اتحاد با
آوارها آنجا را تسخیر کند (طبری، ۲/ ۱۸۲؛ پیرنیا،
تاریخ...، ۲۲۴؛ رانسیمان، 40)، اما ایرانیها
در این محاصره و حمله موفقیتی كسب نكردند.
با ظهور دین اسلام و لشكركشیهای
مسلمانان به روم، عصر جدیدی در تاریخ منطقه و نیز
شهر بیزانتیون، كه بعدها قسطنطنیه نامیده شد، پدید
آمد. مسلمانان ۳ بار تا سدۀ ۴ق/ ۱۰م آنجا را محاصره كردند (مسعودی، التنبیه،
۱۴۰). در حدود سال ۴۸۳ق/
۱۰۹۰م اتحـاد میـان چكـابیك (چغـابیك)،
امیر ازمیر، و پِچِنِگهای بـالكان، كـه هدفشان تسلط بر قسطنطنیه
بود، این شهر را تهدید میكرد (یوجل، 218-219). اما
امپراتور آلكسیوس كُمنِنوس پچنگها را شكست داد و چكابیك نیز
به ازمیر بازگشت (همانجا).
در جنگهای صلیبی نیز
گهگاه به قسطنطنیه حمله میشد. امپراتور ایساكیوس
(اسحاق) دوم (حك : ۵۸۱-۵۹۱ ق/
۱۱۸۵-۱۱۹۵م) توسط برادرش، آلكسیوس
سوم، از سلطنت خلع شد (رانسیمان، 54). پسر ایساكیوس برای
جلب كمك به غرب اروپا رفت. غـربیها نیـز فرصت را غنیمت
شمـردند و نیروهایی را كـه بـرای چهارمین لشكركشی
صلیبی آمـاده ساختـه بـودند، بهسوی قسطنطنیه هـدایت
كـردند و ایسـاكیـوس و سپس پسرش را بـار دیگر بر تخت
نشاندند (همانجا؛ «دانشنامۀ دیانت[۸]...»، 239)، اما مردم شهر در ۶۰۱
ق/ ۱۲۰۴م شوریدند و در پی آن لاتینها
(صلیبیـان) شهـر را تسخیر، و آنجا را غارت كردند و سوزاندند.
در پی این ماجرا دولتی لاتینی در آنجـا تشكیل
شد (رانسیمـان، 54-55). در دوران حاكمیت لاتینها، بر اثر فقر و
بیماری از جمعیت شهـر كـاسته شد. سرانجام در
۶۵۹ ق/ ۱۲۶۱م امپـراتور میخـائیل
پالایُلُگـوس قسطنطنیـه را تسخیر كرد (همو، 57) و این
شهر بار دیگر پایتخت امپراتوری بیزانس شد («دانشنامۀ دیانت»،
همانجا).
در اواخر سدۀ ۷ق/
۱۳م با هجوم مغول و نبرد كوسهداغ حكومت سلجوقیان آسیای
صغیر منقرض (یوجل، 172)، و پس از آن، امیرنشینهای
ترك در قلمرو سلجوقی تشكیل شد. این امیرنشینها
روزبهروز قلمرو خود را، بهویژه در آناتولی غربی، توسعه میدادند.
به این سبب دولت بیزانس برای محدود ساختن تـوسعهطلبـی
تـركها از سـربازان مـزدور كاتالان كمك خواست («دانشنامۀ دیانت»،
240). كاتالانها در مصاف با تركها شكست خوردند و به انتقام این شكست
قسطنطنیه را غارت كردند (رانسیمان، 58؛ «دانشنامۀ میهن»،
V/ 3809).
در پی تسلط مغولها بر آسیای
صغیر، طوایف دیگری از تركها به آناتولی آمدند. یكی
از این طوایف عثمانیها بودند كه به رهبری عثمان در
مرزهای بیزانس ساكن شدند (همانجا). با گستـرش نفـوذ و قـدرت
عثمـانیهـا و تسلط تـدریجی آنـان بـر سرزمینهای بیزانس،
قلمرو این دولت بـه قسطنطنیه، سالونیك و چند شهر دیگر
محدود شد (همانجا؛ رانسیمان، 58-59؛ نیز نک : ه د، اَدِرنه). پیشرفت
تركها اینبار متوجه مركز امپراتوری بود. ایلدرم بـایزید
(بـایزید اول)، بـهبهـانۀ دفـاع از حقوق مسلمانان ساكن
قسطنطنیه، در ۷۹۴ق/ ۱۳۹۲م این
شهر را محاصره كرد (هامر پورگشتال، ۱/ ۱۶۹). بار دیگر
بایزید در۷۹۷ق/ ۱۳۹۵م
قسطنطنیه را محاصره كرد، اما با شنیدن خبر حملۀ
پادشاه مجارستان، دست از محاصره برداشت (صولاقزاده،
۶۱-۶۲). قسطنطنیه سومین بار
در۷۹۹ق/ ۱۳۹۷م از سوی عثمانیها
محاصره شد (شاو، ۱/ ۷۵). در ایـن اثنـا بـایزید
بـا شنیدن خبر حملـۀ تیمور به آناتولی، پس از امضای عهدنامهای با
امپراتور بیزانس، محاصرۀ این شهر را متوقف كرد (نک : اوزون چارشیلی، 145-146؛
شاو، همانجا).
عثمانیها نـاچار تسلط تیمور
بـر قلمـرو خـود را بـه رسمیـت شناختند (همو، ۱/ ۷۸). با
اسارت بایزید اول، بـر سر جانشینی وی میـان
فرزندانش جنگ درگرفت. سرانجام، رقابت میان پسران او با پیروزی
قطعی محمد چلبی، كه به محمد اول معروف است، به پایان رسید
(هامر پورگشتال، ۲/ ۱۱۶-۱۱۷؛ شاو،
۱/ ۸۵). محمد اول برای رفتن به آناتولی از امپراتور
بیزانس اجازۀ عبور از قسطنطنیه خواست. تقاضای او پذیرفته شد و وی
با احترام تمام وارد شهر شد و به ساحل آسیایی رفت (هامر
پورگشتال، ۲/ ۱۴۱-۱۴۲). بـدینتـرتیب،
او نخستین سلطان عثمـانـی است کـه وارد استانبول شد.
پس از درگذشت محمد اول، پسرش مراد
دوم زمام امور دولت عثمانی را به دست گرفت (همو، ۲/
۱۵۵-۱۵۶). وی نیز در
۸۲۵ ق/ ۱۴۲۲م قسطنطنیه را
محـاصره کرد؛ اما امپراتور بیزانس مصطفى چلبی عموی پادشاه
را به آناتولی گسیل داشت و مراد دوم ناگزیر دست از محاصره
برداشت (اوزون چارشیلی، 149). با درگذشت مراد دوم در
۸۵۵ ق/ ۱۴۵۱م، بنابر وصیت وی،
پسرش محمد دوم به سلطنت رسید (هامر پورگشتال، ۲/
۲۵۷؛ شاو، ۱/
۱۰۵-۱۰۷). وی برای تثبیت
قدرت و موقعیت خود و وحدت سرزمین عثمانی به یك پیروزی
جدید نیازمند بود. این پیروزی با تسخیر
قسطنطنیه، كه آرزوی دیرین مسلمانان بود، بهدست آمد
(همو، ۱/ ۱۰۷- ۱۰۸).
سرانجام در جمادیالاول
۸۵۷ ق/ ۲۹ مۀ
۱۴۵۳م قسطنطنیه گشوده شد (نشری،
۷۰۲-۷۰۴؛ قوامی، ۶۳؛ هامر
پورگشتال، ۲/ ۳۰۱؛ اوزون چارشیلی، 489) و
حاكمیت ۱۱۲۵سالۀ دولت بیزانس
به پایان رسید (هامر پورگشتال، همانجا). بهمناسبت این پیروزی
بزرگ، سلطان محمد دوم به فاتح ملقب شد (اوزون چارشیلی، 490).
در ۸۵۸ ق/
۱۴۵۴م، مركز حكومت امپراتوری عثمانی از
ادرنه به قسطنطنیه منتقل شد («دانشنامۀ میهن»، VI/ 3886).
فتح قسطنطنیه برای دولت عثمانـی اهمیتی راهبردی
نـداشت، زیرا آنان بدون در دست داشتن این شهر نیز بر شبهجزیرۀ
بالكان و بخشی از اروپا مسلط بـودند، اما به دست آوردن این شهر
بـهعنوان مـركز بـزرگ اداری ـ تجـاری و نظامـی، گـذشتـه
از آنكـه ادارۀ قلمرو عثمانی را تسهیل میكرد، تسلط بر آبراههای
میان دریای سیاه و مدیترانه، گلوگاه تجارت با
سرزمینهای شمال و شرق را نیز در اختیار دولت عثمانی
قرار میداد (شاو، ۱/ ۱۱۱).
سلطان محمد برای توسعه و بازسازی
استانبول تلاش بسیاری کرد. توسعۀ روزافزون
اقتصادی و فرهنگی سبب شد كه این شهر یكی از
مراكز مهم فرهنگی جهان اسلام شود («دانشنامۀ میهن»،
همانجا). در پی این اقدامات، جمعیت شهر نیز افزایش
یافت، به طوری كه استانبول از ۹۲۶ تا
۱۲۳۵ق/ ۱۵۲۰ تا
۱۸۲۰م بهمدت ۳ سده پرجمعیتترین
شهر جهان بهشمار میآمد (اوزتونا، 167).
در جریان جنگهای بالكان،
نیروهای بلغارستان ابتدا ادرنه و آنگاه استانبول را محاصره
كردند (شاو، ۲/ ۴۹۵). در ۱۳۳۲ق/
۱۹۱۳م «كمیتۀ اتحاد و ترقی»
ادارۀ حكومت عثمانی را به دست گرفت، شهرداری استانبول را
تجدید سازمان داد و انجمن شهر را تأسیس كرد (همو، ۲/
۵۱۵-۵۱۶).
در جنگ جهانی اول، دولت عثمانی
از متحدین بود (همو، ۲/ ۵۲۲). پس از پایان
جنگ و امضای پیمان ترك مخاصمۀ مودرُس، دولت
بریتانیا نظارت خود بر شهر استانبول و تنگهها را تقویت كرد.
پس از آن در ۱۹ صفر ۱۳۳۸ق/ ۱۳
نوامبر ۱۹۱۹م ناوگان متفقین از تنگهها گذشتند و
استانبول را رسماً اشغال كردند. از نخستین روزهای اشغال، مقاومت
برضد نیروهای متفقین، با تشكیل جمعیت «قرهكُل»
در استانبول، آغاز شد. اعضای این جمعیت همواره اسلحه و
مهمات از استانبول به آناتولی میفرستادند (همو، ۲/
۵۶۹).
با شروع جنگهای استقلال در
۱۹۱۹م اوضاع در استانبول نیز بحرانی شد،
و در ۲ ربیعالاول ۱۳۴۲ق/ ۱۳
اكتبر ۱۹۲۳م، بنا به تصمیم مجلس كبیر ملی
تركیه، پایتخت به آنكارا منتقل شد (همو، ۲/
۶۱۵).
استانبول در همۀ ادوار تاریخ،
پرجمعیتترین شهر آسیای صغیر بوده است. جمعیت
این شهر از نخستین سرشماری عمومی دورۀ جمهوری،
كه در ۱۹۲۷م آغاز شد، تا ۱۹۸۰م
از ۴۴۴،۷۹۴ به
۸۹۰،۷۴۱،۴ تن افزایش یافت
(«دانشنامۀ میهن»، V/ 3791). برابر سرشماری عمومی در
۱۹۹۰م جمعیت استانبول و حومۀ آن ۱۹۰،۳۰۹،۷
تن بود كه ۹۲۹،۷۵۳،۶ تن در شهر
استانبول و ۲۶۱،۵۵۵ تن دیگر در حومۀ آن
زندگی میكردند («آمار[۱]...»، 29). تراکم نسبی جمعیت
در شهر استانبول ۲۸۰،۱ تن در هر كم ۲ است كه از
این نظر نیز در ترکیه در مرتبۀ نخست است و
با شهرهای دیگر این کشور تفاوت فاحشی دارد (همان، 8).
شهر استانبول یكی از بزرگترین مراكز مهاجرپذیر در تركیه
است («دانشنامۀ میهن»، V/ 3792).
ویژگیهای اجتماعی
ـ اقتصادی
استانبول از نظر اقتصادی نیز
بزرگترینمركز كشور تركیهاست، چنانكه ۳/ ۱ همۀ فعالیتهای
اقتصادی این کشور، ازجمله بزرگترین مؤسسات اقتصادی نظیر
بانكها، شركتهای بزرگ تجاری و حمل و نقل، و سازمانهای بیمه
و كاریابی و مانند آن، در این شهر قرار دارد («دانشنامۀ جدید»،
1532؛ «دانشنامۀ میهن»، VI/ 4083). اما كشاورزی آن مانند بخش صنعت و تجارت
رونق ندارد و فقط ۱۰٪ از جمعیت فعال استانبول در بخش
كشاورزی اشتغال دارند.
صنعتی شدن بدون برنامه و تبدیل
زمینهای كشاورزی اطراف شهر به مراكز زیستی سبب
كمبود زمین زراعتی شده است، اما استفاده از شیوههای
جدید و پیشرفته در امر كشاورزی موجب افزایش بهرهوری
گردیده است. همچنین بهرهبرداری از درختان زیتون،
پرورش گل، دامپروری و صید ماهی در این استان رواج
دارد؛ چنانكه استانبول از نظر فراوردههای دریایی، بهویژه
انواع ماهی، بزرگترین مركز تركیه است («دانشنامۀ جدید»،
1532-1533؛ «دانشنامۀ میهن»، VI/ 4082-4083).
از نظر فعالیتهای صنعتی
نیز، استان استانبول پیشرفتهترین استان تركیه است.
۳/ ۱ محصولات صنعتی تركیه در شهر استانبول تولید
میشود. ۳۷٪ نیروی كار در استانبول در بخش
صنعت فعالاند. صنایع غذایی، شیمیایی،
بافندگی و نساجی شاخههای عمدۀ صنعت در
استانبول بهشمار میآیند (همان، VI/ 4083؛ «دانشنامۀ جدید»،
1533).
استانبول از نظر بازرگانی نیز
فعالترین شهر تركیه است. تجارت محصولات صنعتی كه در
استانبول و دیگر شهرها تولید میشود، در رأس مبادلات بازرگانی
قرار دارد (نک : همانجاها).
شهر استانبول از راه خشكی، دریا
و هوا با همۀ نقاط دنیا مربوط است. نخستین پل بر روی تنگۀ بسفر
به طول ۴۰۰‘۱متر در ۱۹۷۳م به
بهرهبرداری رسید كه رفت و آمد میان دو سوی بسفر را
ممكن، و نیز ترافیك زمینی را تسهیل كرده است.
استانبول، با داشتن ۶ دانشگاه
بزرگ و مراكز علمی و فرهنگی متعدد، برترین شهر دانشگاهی
تركیه است («دانشنامۀ جدید»، 1532).
استانبول محل تلاقی راههای
مهم زمینی، هوایی و دریایی است.
جادۀ ارتباطـی اروپا ـ آسیا از استانبول میگذرد. این
شهر همچنین از طریق راهآهن به اروپا و نیز كشورهای آسیایی
مربوط است. استانبول یكی از بندرهای بزرگ تركیه است
و از طریق دریا نیز به دیگر نقاط جهان مرتبط میشود.
فرودگاه بینالمللی استانبول كه به یشیل كوی
معروف است، یكی از فرودگاههای مهم بینالمللی است
(همان، 1534). این شهر در طول تاریخ گذرگاه جهانگردان بسیاری
بوده است كه هر یك از آنها از دیدگاه خود به تعریف و وصف
آن پرداختهاند.
استانبول در ادبیات
شهر استانبول در ادبیات عامیانه،
دیوانی و معاصر ترك جایگاه ویژهای داشته
است. زیباییهای طبیعی، كاخها و ویلاها،
بازار، عبادتگاهها و اماكن مذهبی، و مراكز فرهنگی و تفریحی
آن در ادب ترك بازتاب گستردهای داشته است (İA, 1214/ 157). در ادب عامیانه، این
شهر مركز ثروت، خوشگذرانی، حرص و آز و اعمال خلاف اخلاق و جز آنها
نشان داده شده است («دانشنامۀ جدید»، 1541). استانبول در تكامل ادبیات دیوانی
نیز بسیار مؤثر بوده است، چنانكه عرف و عادت، جنبههای
زندگی اجتماعی و زیباییهای طبیعی
آن بهوضوح در آثار ادبیات دیوانی مشاهده میشود.در
وصف شهر استانبول آثاری نوشته شده است كه به «شهرانگیز» معروفاند
و هوسنامۀ تاجیزاده جعفر چلبی؛ مثنوی شاه و گدا، اثر یحیى
تاشلی جالی؛ شهرانگیز استانبول، اثر احمد جمالی؛ و شهرانگیز
در استانبول به زبان فارسی، اثر صافی، از آن جملهاند. همچنین
شاعرانی مانند شیخالاسلام یحیى، وجدی، نفعی،
سامی، سید وهبی، شیخ غالب و ندیم در قصاید
و غزلیات خود استانبول را ستودهاند كه در میان این شاعران،
ندیم در غزلیات خود بیش از دیگران این شهر و
طبیعت آن و نیز شور و نشاط مردمش را وصف کرده است (İA, 1214/
160-162؛
«دانشنامۀ جدید»، 1542).
آثار تاریخی
استانبول مدت ۱۶ سدۀ
از۳۳۰-۱۹۲۳م، پایتخت و مركز سیاسی،
اقتصادی و فرهنگی دو امپراتوری بزرگ جهان، یعنی
بیزانس و عثمانی، بوده است. به این سبب، مجموعهای
بسیار ارزشمند از آثار تاریخی و فرهنگی بیزانسی
و اسلامی را در خود جای داده است.
از آثار مذهبی استانبول میتوان
به مسجد ایاصوفیه (کلیسای هاگیا سوفیا)، مسجد
ایوب سلطان، مجتمع فاتح، مجتمع بایزید دوم، مسجد سلطان سلیم،
مسجد و مجتمع سلیمانیه، مسجد سلطان احمد، و مساجد ینیوالده
(در اسکودار)، لالهلی، سلیمیه (در بخش آسیایی)،
دولمه باغچه، یلدیز (حمیدیه)، و نور عثمانیه اشاره
کرد (نک : اوز، اصلان آپا، passim؛ İA, 1214/ 55-74؛
«دانشنامۀ میهن»، VI/ 4131-4144؛ اولیاچلبی، جم ).
پس از فتح استانبول بهدست ترکان
عثمانی، کلیساها تخریب، و به مسجد تبدیل شدند (نک : هامر
پورگشتال، ۴/ ۲۱۵)؛ به همین سبب، اماكن مذهبی
غیرمسلمانان در استانبول اندك است. تنها كلیسایی كه
از دورۀ بیزانس در دست ارتدكسها باقی مانده، كلیسای
پاناگیا موخلیوتیسا[۲] ست كه در تپههای محلۀ فَنَر
واقع شده است (نک : İA, 1214/ 81-82).
از آثار تاریخی دورۀ بیزانس،
باروها و كانالهای آبیاری شهر استانبول را میتوان نام
برد («دانشنامۀ جدید»، 1539-1540). همچنین به چند ستون یادبود،
مانند چمبرلیتاش و دیكیلـیتاش (همانجا) و نیز
بورمالـیستون كه در میدان سلطان احمد قرار دارند، میتوان
اشاره کرد.
سرای قدیم یا سرای
عتیق معموره، سرای جدید یا سرای جدید
عامره، تكفور، بیگلربیگی، یلدیز، چراغان، و
دلماباغچه از مهمترین کاخهای استانبولاند (نک : «دانشنامۀ میهن»،
VI/ 4156).
۱
۲
۳
۴
۱. پل گالاتا روی خلیج
شاخ زرین در میان شهر استانبول.
۲. پل سلطان محمد فاتح روی
تنگۀ بسفر؛ یکی از دو پلی که دو بخش شهر استانبول در دو قارۀ آسیا
و اروپا را به هم میپیوندد.
۳. مسجد ایاصوفیه که
در دورۀ بیزانس، کلیسای هاگیا سوفیا نام داشت (آخرین
بازسازی: سدۀ ۶م) و پس از فتح قسطنطنیه (۱۴۵۳م)
به مسجد تبدیل شد.
۴. مسجد سلطان احمد، ساخته شده در
اوایل سدۀ ۱۱ق.
استانبول دارای بازارهای
متعددی (بیش از ۱۰۰ بازار) است. بزرگترین
آنها كاپالیچارشی (بازار سرپوشیده) است. دیگر بازارها
اینها هستند: آقسرای، ایاصوفیه، آینالی
(آینهدار)، اسكودار (اوسکودار)، بشیكتاش و جز اینها
(اوزتونا، 204-205؛ برای آگاهی بیشتر، نک : اولیاچلبی،
۴۸۷ بب ).
استـانبول پایتخت فرهنگی
ـ هنری ترکیه بهشمار میرود. این شهر چند كتابخانۀ بزرگ
و كوچك دارد. برخی از مهمترین آنها عبارتاند از كتابخانههای
بایزید، دانشگاه استانبول، ملت، كوپریلی، نور عثمانیه
و نیز كتابخانۀ سلیمانیه كه یكی از غنیترین
كتابخانههای جهان از نظر كتب خطی است (نک : «دانشنامۀ میهن»،
VI/ 4159-4160). این شهر از نظر مجموعۀ موزهها نیز
یكی از غنیترین شهرهای جهان است. موزههای
مهم آن اینهاست: موزۀ كاخ توپكاپی، موزۀ باستانشناسی، موزۀ آثار كهن شرق، موزۀ نظامـی، مـوزۀ آتاتورك، ایاصوفیه، بلدیـه، موزۀ آثـار
ترك ـ اسلام و جز اینها (همان، VI/ 4160-4164).
ابناثیر، الكامل، ج ۱؛
ابن خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، بهکوشش محمد مخزوم، بیروت،
۱۴۰۸ق/ ۱۹۹۸م؛ ابوالفدا، تقویم
البلدان، ترجمۀ عبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۴۹ش؛
آقسرایی، مسامرة الاخبار؛ اُمستد، البرت تن آیک (ض: ا. ت.
اومستد)، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمۀ محمد مقدم،
تهران، ۱۳۷۲ش؛ اولیاچلبی، سیاحتنامه
(ض: اولیاچلبی سیاحتنامهسی)، بهکوشش احمد جودت و دیگران،
استانبول، ۱۳۱۴-۱۳۵۷ق/
۱۸۹۶- ۱۹۳۸م، ج ۱؛ بلاذری،
احمد بن یحیى، فتوح البلدان، بهکوشش دخویه، لیدن،
۱۸۹۳م؛ پیرنیا، حسن، ایران باستان،
تهران، ۱۳۶۲ش، ج ۱؛ همو، تاریخ ایران،
كتابخانۀ خیام، تهران، بیتا؛ دینوری، احمد، الاخبار
الطوال، دمشق، ۱۹۸۹م؛ رفیق، احمد، بیوك تاریخ
عمومی، استانبول، ۱۳۲۸ق، ج ۳؛ سامی،
شمسالدین، قاموس الاعلام، استانبول،
۱۳۰۶-۱۳۱۶ق، ج ۲؛ شاو،
استنفرد (ض: استانفورد) جی و ازل کورال شاو، تاریخ امپراتوری
عثمانی و تركیۀ جدید، ترجمۀ محمود رمضانزاده، مشهد، ۱۳۷۰ش؛ صولاقزاده،
محمد، تاریخ صولاقزاده (صولاقزاده تاریخی)، استانبول،
۱۲۹۷ق؛ طبری، تاریخ؛ قوامی، فتحنامۀ سلطان
محمد، استانبول، ۱۹۵۵م؛ گیبون، ادوارد، انحطاط و
سقوط امپراطوری روم، ترجمۀ فرنگیس شادمان، تهران، ۱۳۷۰ش، ج
۱؛ مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، بهکوشش
دخویه، لیدن، ۱۸۹۴م؛ همو، مروج الذهب، بهكوشش
شارل باربیه دو منار، پاریس،
۱۸۶۱-۱۹۱۷م، ج ۲؛ نشری
(نک : مل )؛ هامر پورگشتال، یوزف فون، دولت عثمانیه تاریخی،
ترجمۀ محمد عطا، استانبول،۱۳۳۰ق؛ هرودت، تواریخ،
ترجمۀ غلامعلی وحید مازندرانی، تهران،
۱۳۶۸ش؛ نیز:
Aslanapa, O., Osmanlı Devri
Mimarisi, Istanbul, 1986; Census of Population 1990, State Institute of
Statistics, Ankara, 1991; Diodorus of Sicily, Bibliotheca historica, tr. C. H.
Oldfather, London, 1967, vol. II; EI 1, vol. II; EI 2, vol. IV; Herodotus, The
History, tr. A. D. Godley, ed. T. E. Page, LCL, London/ Cambridge (MA),
1920-1925, vol. II; İA, vol. V(2); Kayra, C., İstanbul, Mekânlar ve Zamanlar, Ak Yayinlari, np., 1990; Neṣrî, M.,
Kitâb-ı Cihan-Nümâ (Neṣrî Tarihi ), ed. F. R. Unat & M. A. Köymen, Ankara, 1949-1957,
vol. II; Öz, T., Istanbul Camileri, Ankara, 1987; Öztuna, Y., Büyük
Türkiye Tarihi, Istanbul, 1983, vol. XII; PR ; Runciman, S., Byzantine
Civilisation, London, 1975; Strabo, The Geography, tr. & ed. H. L. Jones,
LCL, London/ Cambridge (MA), 1923-1936, vol. I; Türk Ansiklopedisi, Ankara,
1968-1984, vol. XX; Türkiye Diyanet Vakfı İslâm
Ansiklopedisi, Istanbul, 1992, vol. VI; Umar, B., Türkiye Halkının
Ilkçağ Tarihi, Istanbul, 1984, vol. II; Uzunçarṣılı, İ. H.,
Osmanlı Tarihi, Ankara, 1947-1959, vol. I; Xenophon, Hellenica, tr. C. L.
Brownson, ed. E. H. Warmington & T. E. Page, LCL, London/ Cambridge (MA),
1918-1921, vol. I; Yeni Türk Ansiklopedisi, Ötüken Neṣriyat A. Ṣ.,
Istanbul, 1985, vol. IV; Yücel, Y. & A. Sevim, Türkiye Tarihi, Ankara,
1989; Yurt Ansiklopedisi, Istanbul, 1981-1984.