responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 380

اسامة بن منقذ


نویسنده (ها) :
عنایت الله فاتحی نژاد
آخرین بروز رسانی :
جمعه 29 آذر 1398
تاریخچه مقاله

اُسامَةِ بْنِ مُنْقِذ [osāmat-e-bn-e monqez]، ابوالمظفر مجدالدین اسامة بن مرشد بن علی... ابن منقذ شیزری کنانی (جمادی‌الآخر 488- رمضان 584/ ژوئن 1095- نوامبر 1188)، امیر، ادیب و شاعر عصر فاطمی و ایوبی.
اسامه از یک سو، جنگاور و شهسواری است که بیشتر عمر خود را در جنگ برضد صلیبیان گذرانده، و نامش به عنوان یکی از قهرمانان جنگهای صلیبی در کتابهای تاریخ ثبت شده، و از دیگر سو، شاعر و ادیبی برجسته است که در شعر و ادب آوازه‌ای بلند یافته، و از او به عنوان یکی از شاعران و نویسندگان بزرگ سده‌های 5 و 6ق یاد شده است. افزون بر اینها، مورخی است که کتاب الاعتبار وی یکی از عمده‌ترین و مستندترین مآخذ تاریخی مصر و شام در روزگار فاطمیان و ایوبیان به شمار می‌آید.
اسامه در خاندانی جنگاور و نیز اهل علم و ادب در شیزر (یا سیزار در شمال حماه) به دنیا آمد و نسبت شیزری وی از همین جا ست. ابواسامه و ابوالحارث کنیه‌های دیگر او ست و بجز مجدالدین، به مؤیدالدوله نیز ملقب بوده است. منقذ نام نیای بزرگ او ست که برخی منابع نسبش را به یعرب بن قحطان رسانده‌اند.
آنچه بیشتر باعث شهرت اسامه شده، جنگاوری و سلحشوری او ست. در روزگار وی سرزمین شام دوران پرآشوبی را می‌گذراند. از یک سو، صلیبیان و رومیان و از سوی دیگر، اسماعیلیان و برخی قبایل شورشی پیوسته به شهرهای مختلف از جمله زادگاه وی، شیزر حمله می‌کردند.
اسامه که با فنون جنگاوری به خوبی آشنا شده بود، در تمام جنگهایی که در دفاع از قلعۀ شیزر و یا به منظور بیرون راندن صلیبیان از دمشق و دیگر شهرها انجام گرفت، در کنار پدر و عمویش بود. به خصوص میان سالهای 514-523ق به عنوان سرداری مقتدر در نبردهای مختلفی شرکت جست و از خود شجاعت و لیاقت بسیار نشان داد. در 523ق اسامه شیزر را به قصد موصل ترک کرد و به سپاه عمادالدین زنگی، اتابک موصل پیوست و نزدیک به 8 سال در خدمت وی و وزیرش، صلاح‌الدین محمد بن ایوب غسیانی به سر برد.
اسامه پس از وفات پدر در 531ق به شیزر بازگشت و تا سال بعد که یوحنا کمننوس (حک‌ 512- 538ق/ 1118-1143م)، امپراتور روم شرقی، شیزر را به منجنیق بست، در آنجا بود، تا اینکه به گفتۀ منابع، شجاعت بیش از حد وی، عمویش، عزالدین را بیمناک ساخت و از ترس اینکه مبادا امارت را از چنگ او به درآورد، وی را به همراه خانواده‌اش از شیزر اخراج کرد.
اسامه در 532ق به دمشق رفت و مورداحترام و استقبال معین‌الدین انر، وزیر شهاب‌الدین محمود بوری (حک‌ 528-533ق)، حاکم دمشق قرار گرفت و از ملازمان و همرزمان او شد. وی به همراه معین‌الدین در جنگهای بسیاری شرکت کرد و چون شجاعت و جنگاوری بسیاری از خود نشان داد، شهاب‌الدین هدایای فراوانی به او بخشید و او را از نزدیکان خود گردانید. اما سرانجام، روابط وی با معین‌الدین به سردی گرایید و میان این دو نامه‌ها و اشعاری سرزنش‌آمیز مبادله شد. از این‌رو، اسامه به ناچار در 538ق به همراه دو برادرش به مصر رفت. اسامه در اشعاری علت تیرگی روابط خود با معین‌الدین را دسیسۀ دشمنان و حسودان دانسته است. وی در مصر مورد توجه و احترام الحافظ‌ لدین‌الله (د 544ق)، خلیفۀ فاطمی قرار گفت.
در این روزگار حکومت مصر دچار بحرانهای شدیدی بود. از یک سو، حملات صلیبیان و از دیگر سو، اختلافات داخلی میان خلفا و وزرا، خلافت فاطمیان را به ورطۀ سقوط کشانده بود. چون خلیفه الحافظ‌لدین‌الله در 544ق درگذشت و فرزندش، الظافر به جای وی به خلافت رسید، ابوالحسن علی بن سلار، حاکم اسکندریه سر به شورش برداشت و با سپاهیانش به قاهره آمد و «دارالوزاره» را گرفت و چون گروهی از امیران و بزرگان قاهره از جمله اسامه به وی پیوستند، الظافر به ناچار وی را به وزارت خویش برگماشت و به او لقب الملک العادل داد. ابن سلار اسامه را احترام بسیار کرد و او را از خواص خود گردانید و در جنگ با صلیبیان از او بهرۀ فراوان برد. چنان‌که در حدود 546ق وی را با سپاهی نزد ملک عادل نورالدین زنگی فرستاد تا مانع پیشروی صلیبیان شود. اسامه در بصرى با نورالدین ملاقات کرد و از آنجا روانۀ عسقلان شد و راه را بر صلیبیان که قصد تصرف شهر را داشتند، بست و آنان را شکست داده، وادار به عقب‌نشینی کرد. آن‌گاه روانۀ بیت جبریل شد و صلیبیان را از آنجا راند، اما در راه بازگشت در دام آنان افتاد و بسیاری از سپاهیانش را از دست داد؛ سپس به عسقلان رفت و 4 ماه در آنجا ماند، تا اینکه به دستور ابن سلار به مصر بازگشت.
اسامه از آن پس در کنار ابن سلار و نورالدین زنگی به مبارزه با صلیبیان ادامه داد. در 547ق نورالدین با یاری وی دمشق را محاصره کرد و سپس برای مقابله با صلیبیان به داریا رفت. در 548ق، ابن سلار ناپسری خود، عباس بن تمیم و اسامه
را برای دفاع از عسقلان روانه ساخت. عباس پس از بازگشت، ابن سلار را به قتل رساند. تقریباً همۀ مورخان اتفاق‌نظر دارند که عباس به تحریک اسامه درصدد قتل ابن سلار برآمد، اما اسامه خود بر آن است که نصر بن عباس به اشارۀ خلیفه الظافر ابن سلار را به قتل رساند. البته تردیدی نیست که خلیفه از ابن سلار که با زور به وزارت رسیده بود، دل خوشی نداشته است، چنان‌که یک بار دیگر نیز در 545ق قصد کشتن او را کرده بود.
هنوز یک سال از ماجرای قتل ابن سلار نگذشته بود که عباس درصدد قتل خلیفه الظافر برآمد و در محرم 549 وی را در خانۀ فرزند خود، نصر بن عباس به ضرب خنجر از پای درآورد. سپس برادرانش را متهم به قتل وی کرد و همه را کشت و الفائز، فرزند 5 سالۀ خلیفه را بر تخت نشاند. مورخان سدۀ 7ق در این ماجرا نیز دست اسامه را در کار می‌بینند و معتقدند که وی عباس را وادار به قتل خلیفه کرده است. به گفتۀ مقریزی، پس از کشته شدن ابن سلار به دست عباس، امیران و بزرگان مصر که به دسیسۀ اسامه پی برده بودند، بر او خشم گرفتند و قصد جانش کردند و می‌پنداشتند که چون وی اهل شام است، دل در هوای بنی عباس دارد و اگر به حال خود رها شود، بسی فتنه برپا خواهد کرد.
پس از قتل الظافر، الفائز و زنان دربار پنهانی به طلایع بن رزیک، حاکم اسیوط نامه نوشتند و از وی کمک خواستند. ابن رزیک با سپاهیانش به قاهره آمد و چون سپاه مصر به او پیوست، عباس و فرزندش، نصر و اسامه از قاهره گریختند، اما در راه گرفتار صلیبیان شدند و عباس کشته شد و اسامه که زخمی شده بود، از چنگ آنان گریخت و به دمشق رفت.
اسامه در دمشق به نورالدین محمود زنگی پیوست و نورالدین کسانی را به مصر فرستاد تا خانوادۀ وی را به شام آورند؛ اما در راه صلیبیان آنان را اسیر، و اموالشان را غارت کردند و کتابخانۀ ارزشمند اسامه را که به گفتۀ وی شامل 4 هزار جلد کتاب نفیس بود، به غنیمت گرفتند. مورخان مسیحی بعدها در نوشتن تاریخ دولتهای اسلامی از این کتابخانه بهرۀ فراوان بردند.
اسامه نزدیک به 10 سال در دربار نورالدین به سر برد و او را در جنگهای متعدد، به خصوص در فلسطین و محاصرۀ قلعۀ حارم در 557ق یاری بسیار کرد. وی سرانجام در 559ق دمشق را ترک کرد و به حصن کیفا در شمال عراق رفت و مورداستقبال حاکم آنجا، فخرالدین قره ارسلان قرار گرفت.
برخی از معاصران دربارۀ علت خروج وی از دمشق برآن‌اند که چون اسامه برای بازپس گرفتن بیت‌المقدس بر اتحاد با فاطمیان اصرار می‌ورزید و نورالدین از آن سر باز می‌زد، دربار وی را ترک گفت. اسامه 10 سال در حصن کیفا به تدریس و تألیف و شکار پرداخت و بیشتر آثار خود را در این زمان نوشت. وی در این مدت به موصل و دیار بکر (در 565ق) سفر کرد و با برخی شاعران و بزرگان آن دیار ملاقات کرد و نیز با آنکه حدود 80 سال از عمرش می‌گذشت، دست از مبارزه برنداشت و به همراه فخرالدین، حاکم کیفا در چندین جنگ با صلیبیان، از جمله حمله به آمِد شرکت داشت.
صلاح‌الدین ایوبی در 570ق پس از آنکه دمشق را از اتابکان زنگی گرفت، اسامه را نزد خود فراخواند و او را بسیار گرامی داشت. در این زمان عضدالدین مرهف، فرزند اسامه که از امیران و نزدیکان صلاح‌الدین بود، رفاه و آسایش پدر را وجهۀ همت خود قرار داد و هدایای بسیار از جمله منزلی در دمشق و اقطاعی در معره به او داد.
اسامه که در این زمان دوران کهن سالی (90 سالگی) خود را می‌گذراند، جنگ و سیاست را رها کرد و بیشتر وقت خود را به تألیف گذراند و دو اثر ارزشمند خود، الاعتبار و لباب الآداب را در این زمان نوشت.
چندی از اقامت اسامه در دمشق نگذشته بود که روابط میان وی و صلاح‌الدین تیره شد. برخی علت تیرگی روابط میان آن دو را تمایلات شیعی اسامه دانسته‌اند.
چون صلاح‌الدین مقر حکومت خود را به مصر انتقال داد، اسامه در دمشق ماند و اندکی بعد در همان‌جا درگذشت و در شرق کوه قاسیون به خاک سپرده شد. برخی وفات وی را در حماه دانسته‌اند.

شعر

بسیاری از منابع، طبع شعر اسامه را ستوده، و او را از شاعران بلندپایه دانسته‌اند، اما در حقیقت اشعار وی را باید از نوع شعر امیران دانست که آثار تکلف و تصنع و تقلید در آنها به خوبی آشکار است؛ مخصوصاً در غزلیات وی، بیشتر تشبیهات و ترکیبها تکراری و تقلیدی است و معانی و مفاهیم عاشقانۀ کهن در آنها به گونه‌ای تقلید شده است که گاه اشعار جاهلی را تداعی می‌کند و طبیعی است که از جنگاوری خشن مانند وی نمی‌توان احساسات لطیف شاعرانه و سوز و گدازهای عاشقانه را که در سروده‌های شاعران عاشق پیشه به چشم می‌خورد، انتظار داشت.
با اینکه تغزل بخش قابل توجهی از دیوان وی را تشکیل می‌دهد، موضوع مستقلی در اشعار او به شمار نمی‌آید، بلکه بیشتر مطلع مدایح و دیگر قصاید او ست که به تقلید از شاعران کهن به «نسیب» اختصاص یافته است. اسامه جز هجو تقریباً در همۀ موضوعات معمول، چون مدح، وصف، زهد، رثا و اندکی حماسه و فخر شعر سروده است. وی شعر را در خدمت اهداف سیاسی خود قرار داده، و از آن به عنوان وسیله‌ای برای استحکام روابط خود با حکام و کارگزاران بهره جسته است؛ از همین‌رو، بیشتر اشعار وی که طبیعتاً به مقتضای روحیۀ سلحشوری او باید سراسر فخر و حماسه و وصف دلاوریها و رخدادهای جنگی می‌بود، مدایحی است که به بزرگان و دولتمردان روزگار خود چون طلایع بن رزیک، معین‌الدین انر و عباس بن ابی الفتوح تقدیم داشته است. برخلاف انتظار در دیوان او که می‌بایست آینۀ تمام نمای زندگی سیاسی آن دوره باشد، حوادث و وقایع تایخی به ندرت آمده است. حتى در اشعار حماسی او کمتر صحنه‌های جنگ تصویر شده است و هرگز از وصف اسبان تیزرو و شمشیرهای برنده و غرش جنگاوران آن‌گونه که در اشعار امیران شاعر از قبیل ابودلف عجلی آمده است، نشانی نیست. همچنین با اینکه وی به گفتۀ خود 70 سال به شکار مشغول بوده است، حتى یک قصیده در وصف شکار در دیوان او به چشم نمی‌خورد. پس از مدح، مکاتبات شعری با دوستان و افراد خانواده بیشترین بخش دیوان وی را تشکیل می‌دهد و این مکاتبات بیشتر با طلایع بن رزیک بوده است. اسامه چون سفرهای بسیاری به شهرهای مختلف داشته، اشعار بسیاری نیز در گله از غربت و دوری از وطن سروده است که در دیوان وی جایگاه‌ویژه‌ای دارد. بخشی‌از اشعار وی نیز به زهدیات اختصاص یافته که بیشتر آنها را در دوران کهن‌سالی سروده است.

آثـار

اسامه بیش از 20 کتاب تألیف کرده که تنها اندکی از آنها در دست است. این کتابها در سده‌های بعد مورداستفاده و استناد نویسندگان و مورخان بسیاری قرار گرفته است. برخی از آثار وی اینها ست:

الف ـ چاپی

1‌. الاعتبار

این کتاب مهم‌ترین اثر اسامه به شمار می‌رود و در میان کتابهای عربی جایگاه ویژه‌ای دارد، زیرا مؤلف در آن خاطرات خود را نگاشته، و این کار بدیعی بوده که تا آن زمان در میان نویسندگان عرب معمول نبوده است.

2. البدیع فی البدیع، یا البدیع فی نقد الشعر

این کتاب اثری است در علم بدیع، معانی و بیان و نقد شعر.

3. دیوان.

4. العصا.

5. لباب الآداب

این کتاب نمونۀ روشنی از نوع کتابهای «ادب» است که بدون نظم و ترتیب خاصی به فصلها و بابهای متعدد در موضوعات مختلف تقسیم شده است.

6. المنازل و الدیار

این کتاب مجموعه‌ای است از اشعار شاعران کهن عرب در وصف اطلال و منازل متروک و شهرها و آبادیهایی که در اثر جنگ یا حوادث طبیعی از قبیل زلزله و سیل ویران شده‌اند.

ب‌ـ خطی

1. مختصر مناقب امیرالمؤمنین عمر بن الخطاب؛ 2. مختصر مناقب امیرالمؤمنین عمر بن عبدالعزیز. این دو کتاب در دارالکتب مصر نگهداری می‌شود.

ج ـ آثار یافت نشده

1. اخبار البلدان؛ 2. اخبار النساء؛ 3. ازهار الانهار؛ 4. التاریخ البدری؛ 5. تاریخ القلاع و الحصون؛ 6. التأسی و التسلی، که شامل آیات قرآن، احادیث نبوی و سخنان حکیمان و اشعار و اخبار بوده است؛ 7. التجائر المربحة و المساعی المنجحة؛ 8. ذیل یتیمة الدهر ثعالبی؛ 9. ردع الظالم و رد المظالم؛ 10. الشیب و الشباب؛ 11. فضائل الخلفاء الراشدین؛ 12. نصیحة الرعاة؛ 13. النوم و الاحلام.*


مآخذ

ابن اثیر، الکامل؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن خلکان، وفیات؛ ابن شاکر کتبی، محمد، عیون التواریخ، به کوشش فیصل سامر و نبیله عبدالمنعم داوود، بغداد، 1397ق/ 1977م؛ ابن طویر، عبدالسلام، نزهة المقلتین، به کوشش ایمن فؤاد سید، بیروت، 1412ق/ 1992م؛ ابن ظافر، علی، اخبار الدول المنقطعة، به کوشش آندره فره، قاهره، 1972م؛ ابن عدیم، عمر، بغیة الطلب، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ ابن عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش عبدالقادر افندی بدران، دمشق، 1330ق؛ ابن میسر، محمد، اخبار مصر، به کوشش هانری ماسه، قاهره، 1919م؛ ابوشامه، عبدالرحمان، عیون الروضتین، قاهره، 1287ق؛ اسامة بن منقذ، الاعتبار، به کوشش فیلیپ حتی، پرینستن، 1930م؛ همو، البدیع فی البدیع، به کوشش عبدالله علی مهنا، بیروت، 1407ق/ 1987م؛ همو، دیوان، به کوشش احمد احمد بدوی و حامد عبدالمجید، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ همو، لباب الآداب، به کوشش احمدمحمدشاکر، قاهره، 1354ق/ 1935م؛ همو، المنازل و الدیار، به کوشش مصطفى حجازی، قاهره، 1412ق/ 1992م؛ اسماعیل، احمدعلی، تاریخ السلاجقة فی بلاد الشام، قاهره، 1403ق/ 1983م؛ انسان العیون، منسوب به ابن ابی عذیبه، نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ دانشگاه بغداد، شم‌ 248؛ بستانی؛ بنداری، فتح، سنا البرق الشامی، مختصر البرق الشامی عمادالدین کاتب، به کوشش رمضان ششن، بیروت، 1971م؛ حاجی‌خلیفه، کشف؛ حتی، فیلیپ، مقدمه بر الاعتبار (نک‌ : هم‌ ، اسامه)؛ حجازی، مصطفى، مقدمه بر المنازل و الدیار (نک‌ : هم‌ ، اسامه)؛ ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال سرحان، بیروت، 1404ق/ 1984م؛ همو، العبر، به کوشش محمدسعید بن بسیونی زغلول، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ رانسیمان، استیون، تاریخ جنگهای صلیبی، ترجمۀ منوچهر کاشف، تهران، 1360ش؛ زبیدی، مرتضى، ترویح القلوب فی ذکر ملوک بنی ایوب، به کوشش صلاح‌الدین منجد، دمشق، 1388ق/ 1969م؛ زکار، سهیل، الحروب الصلیبیة، دمشق، 1404ق/ 1984م؛ زیدان، جرجی، تاریخ آداب اللغة العربیة، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، 1957م؛ سبط ابن جوزی، یوسف، مرآة الزمان، حیدرآباد دکن، 1370ق/ 1951م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش محمدیوسف نجم، ویسبادن، 1402ق/ 1982م؛ ضیف، شوقی، الترجمة الشخصیة، قاهره، 1970م؛ طلایع بن رزیک، دیوان، به کوشش محمدهادی امینی، نجف، 1383ق/ 1964م؛ عباره، یحیى، مقدمه بر الاعلاق الخطیرۀ ابن شداد، دمشق، 1978م؛ عطاءالله، رشیدیوسف، تاریخ الآداب العربیة، به کوشش علی نجیب عطوی، بیروت، 1985م؛ عمادالدین کاتب، محمد، خریدة القصر، به کوشش شکری فیصل، دمشق، 1375ق/ 1955م؛ مقریزی، احمد، اتعاظ الحنفاء، به کوشش جمال‌الدین شیال، قاهره، 1367ق/ 1948م؛ همو، المقفی‌الکبیر، به کوشش محمد یعلاوی، بیروت، 1991م؛ منذری، عبدالعظیم، التکملة لوفیات النقلة، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت 1405ق/ 1984م؛ موسى پاشا، عمر، الادب فی بلاد الشام، بیروت، دمشق، 1409ق/ 1989م؛ مونس، حسین، نورالدین محمود، جده، 1404ق/ 1984م؛ نعسانی، طاهر، «اسامة بن منفذ»، مجلة المجمع العلمی العربی، دمشق، 1930م، شم‌ 10؛ نعیمی، عبدالقادر، الدارس فی تاریخ المدارس، به کوشش جعفر حسنی، دمشق، 1367ق/ 1948م؛ یاقوت، ادبا؛ نیز:

EI1.
عنایت‌الله فاتحی‌نژاد

نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 380
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست