responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 218

اریه


نویسنده (ها) :
عسکر بهرامی
آخرین بروز رسانی :
سه شنبه 3 دی 1398
تاریخچه مقاله

اَرْیه [arya]، سرزمینی در دورۀ باستان، تقریباً در محل هرات کنونی در افغانستان. اریه صورتی است ضبط شده در منابع یونانی برای نامی که در متون اوستایی به شکل Harōiva- (نک‌ : بارتولمه، 1787) و در سنگ‌نوشته‌های فارسی باستان، به صورت Haraiva- در فهرست سرزمینهای شاهنشاهی هخامنشی، آمده، و صورتهای ایلامی و اکدی آن نیز با تفاوتهایی ضبط شده است (نک‌ : کنت، 213). کنت صورت فارسی باستان را با Sarati «جریان دارد» سنسکریت مقایسه کرده است (همانجا).
اریه واقع در درۀ هریرود، در دورۀ باستان سرزمینی پرآب با محصولات کشاورزی فراوان، ازجمله تاکستانهای بسیار بود و به این لحاظ از سرزمینهای خشک مجاورش متمایز می‌شد (بیون، I/ 268).
مرکز اریه در دورۀ باستان ارتوکُنه (نک‌ : اُمستد، 46) و احتمالاً از 330ق‌م اسکندریه، هرات امروز، در شمال غربی افغانستان بود ( ایرانیکا، II/ 405). استرابن حدود این سرزمین را در جنوبِ مرگیانه و بلخ، در شرقِ پارت و بیابان کرمانیه، شمالِ درنگیانه و غرب پروپمیسَده وصف کرده است (V/ 277-279؛ نیز نک‌ : امستد، همانجا).
مارکوارت سرزمین اساطیری «اَیْریَنه وَئِجه»، یعنی زادبوم آریاییان را کشوری بزرگ و اتحادیه‌ای سیاسی با مرکزیت خوارزم دانسته که در دورۀ پیش از هخامنشیان وجود داشته است؛ کسانی چون هنینگ و گرشویچ نیز در پیروی از فرضیۀ مارکوارت، مرکز این اتحادیۀ سیاسی را سرزمینی در جنوب خوارزم معرفی کرده‌اند که پایتخت آن در مرگیانه یا اریه بوده است (داندامایف، 37).
اریه ظاهراً در زمرۀ سرزمینهای شرقی بوده است که کورش میان سالهای 545 تا 539ق‌م آنها را به قلمرو خویش ملحق ساخت (همو، 138؛ بریان، 61؛ سامی، 2/ 34).
به گفتۀ هرودت، اریه در دورۀ هخامنشیان، به همراه چند سرزمین دیگر، شهرب شانزدهم، یعنی پارت را با خراج سالانۀ 300 تالان تشکیل می‌داد (ص 244؛ نیز نک‌ : تارن 478).
داریوش درکتیبۀ بیستون از اریه درزمرۀ سرزمینهای شورشی یاد می‌کند (داندامایف، 294)، و به نظر می‌رسد که وی در بهار 516ق‌م برای خواباندن شورشهای سرزمینهای شرقی به اریه و بلخ رفت (هینتس، 210). از این زمان به بعد نام اریه پیوسته در فهرست سرزمینهای قلمرو و باجگزار داریوش و جانشینانش می‌آید (کنت، 117, 119, 137-138, 145, 150؛ نیز نک‌ : بریان، 610؛ سامی، 2/ 78). در نقش برجسته‌های تخت‌جمشید نیز 5 نمایندۀ اریه در حال آوردن هدایایی شامل چند جامه و ظرف و همچنین شتر، تصویر شده‌اند (بریان، 268). این سرزمین تا پایان دورۀ هخامنشیان جزو این شاهنشاهی بوده است و به‌ویژه از دورۀ خشایارشا و اردشیر سوم شواهد مستقیمی در این‌باره وجود دارد (نک‌ : سامی، 1/ 219؛ کنت، 151).
اریه‌ایها که از آنها در ارتش خشایارشا یاد شده است، هنگام حملۀ اسکندر، به‌ویژه کمانداران آنان، با فرماندهی ساتی برزنس، شهربان این سرزمین، در نبرد گوگمل شرکت داشتند (بریان، 1098، 1178؛ آریان، 160؛ داندامایف، 325-326). در این نبرد ساتی برزنس کشته شد، ولی ارشام، شهربان جدید گماشتۀ اسکندر، به جای همکاری با مقدونیان، با بسوس، فرمانده نیروی مقاومت در برابر مقدونیان، همدست شد (بریان، 351، 1157، 1178).
اسکندر پس از سرکوب این جنبش، استاسانور را به شهربی اریه گماشت (دیودروس، IX/ 19؛ نیز نک‌ : دانی، 70) و شهری در آنجا بنا کرد که «اسکندریۀ اریه‌ایها» خوانده شد. از این شهر جدید دو جادۀ مهم منشعب می‌شد: یکی دامنۀ شمالی کوهستان را دور می‌زد، شاید همان جادۀ دشواری که استرابن اشاره کرده است (نک‌ : کوک، 335)؛ دیگری رو به جنوب به سوی درنگیانه می‌رفت و از آنجا به جادۀ دیگری می‌پیوست که به هند می‌رسید. بدین ترتیب اسکندریۀ اریه‌ایها ایستگاهی بود که تقریباً همۀ رفت و آمدهای میان ایران غربی و سرزمینهای شرقی دور می‌بایست از طریق آنجا صورت می‌گرفت و گلوگاه مهم گذر خطوط بزرگ تجارت جهانی بود (بیون، 268-269).
با این‌همه، آنتیوخوس اول نیز ناچار شد به تثبیت قدرت در این منطقه بپردازد: او پس از پیروزی بر سرزمینهای شرقی، در 316ق‌م، تغییراتی در ساتراپی اریه ایجاد کرد و نخست ائوتیوس و سپس ائوگوراس را به حکومت آنجا گماشت (همو، 47, 270- 271).
ظاهراً اریه از نظر سلوکیان منطقۀ مهمی به‌شمار می‌آمد، زیرا دو شهر یونانی‌نشین دیگر نیز در آنجا بنا کردند که یکی از آنها اَخَیه نام داشت و دیگری سوتیرا، که این یکی گویا به نام آنتیوخوس اول (سوتر) نام‌گذاری شده بود. شهر خاریس هم که در منابع از آن یاد شده است، بایستی در همین منطقه بوده باشد (همو، 269). علاوه بر این، آنتیوخوس اول به بازسازی پایتخت باستانی آن، یعنی شهر ارتوکنه، پرداخت (همو، 268).
میان سالهای 187 تا 184ق‌م دمتریوس، فرمانروای یونانی بلخ، چند ایالت ازجمله اریه را ضمیمۀ قلمرو خویش کرد (تارن، 93) و تا اواخر حکومت یونانیان، یعنی تا روزگار پادشاهی آنتیماخوس، اریه جزو قلمرو آنان بود؛ آنگاه (پس از 169ق‌م) سورن، سردار مهرداد دوم این سرزمین را گرفت و به عنوان فاتح اریه در آنجا سکه زد (همو، 95, 199).
با این‌همه، برخی از منابع نام اریه را در فهرست سرزمینهای زیر فرمان مهرداد اول می‌آورند (راولینسن، 79)، در حالی که بر پایۀ منابع دیگر به نظر می‌رسد حتى مهرداد دوم هم تا پایان عمر نتوانست بر نواحی شرقی و ازجمله اریه تسلط کامل بیابد و تنها پس از مرگ وی بود که یکی از جانشینانش رشته جنگهایی را در شرق آغاز کرد و به مناسبت تجدید قدرت در اریه و سرزمینهای همجوار آن به ضرب سکه پرداخت (دبواز، 59).
در دورۀ ساسانیان اریه با نام هری یا هرات که متنهای دینی بنای آن را به اسکندر مقدونی نسبت می‌دهند (نک‌ : شهرستانها...، 13)، در زمرۀ ایالتهای این شاهنشاهی بود(کریستن سن، 158)؛ با این‌همه، در پی حملۀ هپتالیان، در زمان پیروز ساسانی، این شهر نیز به همراه شماری از سرزمینهای شرقی دیگر به تصرف آنان درآمد (همو، 317، 524). به نظر می‌رسد که با حملۀ ترکان به این نواحی، هرات از دست هپتالیان نیز خارج شد و در پی شکست ترکان از سپاه ساسانی، بار دیگر ضمیمۀ قلمرو ساسانی گردید (نک‌ : آلتهایم، 140). سمبات باگراتونی هم که به مرزهای شرقی ایران حمله کرده بود، به دنبال شکست خوردن از خسروپرویز هرات را غارت کرد و این موضوع چه‌بسا حاکی از تعلق این سرزمین به شاهنشاهی ساسانی بوده باشد (کولسنیکف، 238). با این‌همه، به اعتقاد برخی، از زمان پیروز دیگر هرات جزو قلمرو ساسانی به‌شمار نمی‌آمد (کریستن سن، 524)، یا دست کم باید گفت که تا اندازه‌ای مستقل بود و امیرانی از تبار هپتالیان، با عنوان وارزان (بارزان) بر آن فرمان می‌راندند (کولسنیکف، 239). از 430م، هرات مقر کشیش سریانی بوده، و در منابع مسیحی به این موضوع اشاره شده است (همانجا).

مآخذ

آلتهایم، ف. و دیگران، تاریخ اقتصاد دولت ساسانی، ترجمۀ هوشنگ صادقی، تهران، 1382ش؛
بریان، پ.، امپراتوری هخامنشی، ترجمۀ ناهید فروغان، تهران، 1381ش؛
داندامایف، م. ا.، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ترجمۀ روحی ارباب، تهران، 1352ش؛
سامی، علی، تمدن هخامنشی، شیراز، 1343ش؛
کریستن سن، آ.، ایران در زمان ساسانیان، ترجمۀ غلامرضا رشید یاسمی، تهران، 1351ش؛
کولسنیکف، آ. ای.، ایران در آستانۀ یورش تازیان، ترجمۀ محمدرفیق یحیایی، تهران، 1357ش؛
کوک، ج. م.، شاهنشاهی هخامنشی، ترجمۀ مرتضى ثاقب‌فر، تهران، 1384ش؛
هینتس، و.، داریوش و پارسها، ترجمۀ عبدالرحمان صدریه، تهران، 1380ش؛
نیز:

Arrian, The Campaigns of Alexander, tr. A. de Sélincourt, London, 1958;
Bartholomae, Ch., Altiranisches Wörterbuch, Berlin, 1961;
Bevan, E. R., The House of Seleucus, London, 1966;
Dandamaev, M. A., A Political History of Achaemenid Empire, tr. W. J. Vogelsong, Leiden, 1989;
Dani, A. H. and P. Bernard, «Alexander and his Successors in Central Asia», History of Civilizations of Central Asia, ed. J. Harmatta, Paris, 1994, vol. II;
Debevoise, N. C., Political History of Parthia, New York, 1968;
Diodorus of Sicily, Bibliothera historica, tr. M. Geer, London, 1969;
Herodotus, The History, tr. J. Enoch Powell, Oxford, 1949;
Iranica;
Kent, R.G.,Old Persian: Grammar, Texts, Lexicon, New Haven, 1953;
Olmstead, A. T., A History of Persian Empire, Chichago, 1959;
Rawlinson, G., The Sixth Oriental Monarchy, Tehran, 1976;
Šahrestānīha ī Ērānšahr, tr. T., Daryaee, Costa Mesa, 2002;
Strabo, The Geography, tr. H. L., Jones, London, 1961;
Tarn, W. W., The Greeks in Bactria and India, Cambridge, 1951.

عسکر بهرامی

نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 218
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست