آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 27 آذر 1398 تاریخچه مقاله
اِراده گِرایی [erāde-gerāyī]، هر نظام فلسفی یا روان ـ شناختی که در آن، اعتقاد بر تفوق نقش اراده بر نقش عقل قرار گرفته باشد. گاه فیلسوفان مسیحی را ارادهگرا دانستهاند، مثلاً آوگوستینوس قدیس که از فلسفۀ ارسطو اِعراض میکرد و بر ارادۀ معطوف به عشق به خدا تأکید میورزید؛ یا جان دانز اسکـوتس ــ یکی از حکمـای مدرسیِ اواخر قرون وسطا ــ که قائل به اختیار یا آزادی مطلق اراده و چیرگی آن بر هر قوۀ نفسانی دیگر بود؛ و در عصر جدید، پاسکال که در دین، دلایل قلبی را جانشین گزارههای عقلی کرد. نمونۀ ارادهگرایی اخلاقی نزد ایمانوئل کانت دیده میشود که «امر مطلق» را قانون اخلاقیِ بیقید و شرطی حاکم بر اراده در انتخاب عمل معرفی میکند. در قرن 19م، فیلسوف آلمانی آرتور شوپنهاور قائل به ارادهگراییِ متافیزیکی بود و عقیده داشت که اراده یگانه نیروی غیرعقلانی و ناخودآگاه در بُنِ کل هستی و کلیۀ تصورات مربوط به هستی است. در نظریۀ «ارادۀ معطوف به قدرتِ» نیچه نوعی اراده گرایی وجودی (اگزیستانسیالیستی) مشاهده میشود که انسان به یاری آن میتواند سرانجام به مقام «اَبَر انسان» برسد. ویلیام جیمز فیلسوف آمریکایی معرفت و صدق را به هدفها و غایات عملی برمیگرداند، و این امر اعتقاد وی را به گونهای ارادهگرایی عمل گرایانه (پراگماتیستی) نشان میدهد. (148)