آخرین بروز رسانی : پنج
شنبه 28 آذر 1398 تاریخچه مقاله
آذَرْبایْجان، جُمْهوری jān](ye)[jomhūrī-ye āzarbāy، کشوری
در شرق ماوراء قفقاز که قلمرو آن تا دامنههای جنوبی کوههای
قفقاز را در برمیگیرد. این کشور با
۶۰۰‘۸۶ کمـ ۲ وسعت، از شمال با روسیه،
از شرق با دریای خزر، از جنوب با ایران، از غرب با ارمنستان، و
از شمال غربی با گرجستان هممرز است. جمهوری خودمختار نخجوان که سرزمینی
برون بومی [۱]در جنوب غربی آذربایجان است، با ارمنستان، ایران
و ترکیه مرز مشترک دارد. پایتخت جمهوری آذربایجان شهر کهن
باکو است که از بندرهای مهم کنارۀ دریای خزر بهشمار میرود.
آذربایجان از
۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰م جمهوری
مستقلی بود و از آن زمان به بعد، به اتحاد جماهیر شوروی منضم
شد؛ در ۱۹۳۶م یکی از جمهوریهای
تشکیلدهندۀ اتحاد جماهیر شوروی شد؛ در ۲۳ سپتامبر
۱۹۸۹ اعلام خودمختاری، و در ۳۰ اوت
۱۹۹۱ اعلام استقلال کرد.
ویژگیهای طبیعی
جمهوری آذربایجان به سبب
ناهمواریهای ناپیوسته، الگوی حوضههای آبگیر،
تفاوتهای آب و هوایی و تنوع پوشش گیاهی برحسب
ارتفاع مناطق گوناگون دارای چشماندازهای بسیار متنوعی
است. بیش از ۵/ ۲ خاک این کشور را اراضی کمارتفاع،
حدود نیمی از آن را مرتفعات ۴۰۰ تا
۵۰۰‘۱ متری، و کمتر از ۱۰/ ۱
مساحت آن را بلندیهایی با ارتفاع بیش از
۵۰۰‘۱ متر تشکیل میدهند.
بلندترین کوههای جمهوری
آذربایجان بازاردوزو (۴۶۶‘۴ متر)، شاه داغ و توفان
هستند و همگی به رشتهکوه قفقازِ بزرگ تعلق دارند که ستیغ (خط الرأس)
آن بخشی از مرز شمالی این کشور را تشکیل میدهد.
تپهها و پشتههایی که تنگهای پدید آمده از رودهای
کوهستانی در آنها پیش رفتهاند، طبیعت این بخش از آذربایجان
را بسیار زیبا ساخته است. در همین حال، این بخش از کشور
در منطقهای بسیار زلزلهخیز قرار دارد. شاخههای رشتهکوه
قفقاز کوچک در جنوب غربی آذربایجان دومین شبکۀ
کوهستانی مهم این کشور را تشکیل میدهد که شامل رشتهکوههای
شاه داغ، مورو داغ و زَنْگِزور است؛ ارتفاع قلههای این کوهها به
حدود۴ هزار متر میرسد. دریاچۀ بزرگ و زیبایگویگُل
درارتفاع ۵۶۶‘۱ متر از سطح دریا قرار دارد.
بخش جنوب شرقی این جمهوری
با کوههای تالش هممرز است و۳ رشتهکوه طولی که کوه کُمورکُی
به ارتفاع حدود۵۰۰‘۲ متر بلندترین قلۀ آن بهشمار
میرود و نیز اراضی پست لَنکَران واقع در طول کرانۀ خزر
را دربرمیگیرد. این سرزمین پست که ادامۀ دشت
پست کُر ـ اَرَس بهشمار میرود، در نزدیکی شهر آستارا (در
جمهوری آذربایجان) به مرز ایران میرسد. اراضی پست
کر ـ ارس نام خود را از رود کُر (کورا ـ کورش) و شاخۀ آن ـ ارس ـ
گرفته است. دشتهای شِرْوان، میل و مُغان که دارای اقلیم و
خاک مشابهی هستند، جزو این اراضی کمارتفاع بهشمار میروند.
در این دشتها خاکهای خاکستری و سولونْچاکِ شور (اَریدیسُل)،
و در مناطق مرتفعتر خاکهای قلیایی (سولونِتْز) خاکستری
و خاکهای شاه بلوطی(مولیسُل) غلبه دارند.
شبکۀ گستردهای
از نهرها (کانالها) بین رودخانههای کر و ارس امکان آبیاری
بخش عمدۀ این اراضی را فراهم آورده است. کانال قَراباغ علیا به
طول ۱۷۲کمـ ، شریانی حیاتی است که رود
ارس و دریاچۀ سد مینْگه چِویر بر رود کر را به هم میپیوندد.
این دریـاچـه دارای حدود ۶۰۰ کمـ ۲
وسعت، و حدود ۷۵ متر ژرفاست. کانال قراباغ علیا به تنهایی
بیش از ۱۰۰ هزار هکتار زمین کشاورزی را آبیاری،
و افزون بر آن، آب بخشی از رود ارس را در فصل خشک تابستان فراهم میکند.
کانال شروان علیا، دومین کانال مهم این شبکه،
۱۲۲ کمـ طول دارد و حدود ۱۰۰ هزار هکتار زمین
را آبیاری میکند.
ویژگی آب و هوای نیمهگرمسیریِ
خشک بخشهای مرکزی و شرقیجمهوریآذربایجان زمستانهای
معتدلوتابستانهای بلند(۴ تا ۵ ماه) و بسیار گرم آن است؛
در این هنگام، میانگین دما °۲۷ سانتیگراد
است و بیشترین حد آن به °۴۳ سانتیگراد میرسد.
بخشجنوبشرقی اینجمهوری دارای آب و هوای نیمهگرمسیریِ
مرطوب، و بیشترین میزان بارش در این کشور حدود
۲۰۰‘۱ تا ۴۰۰‘۱ میلیمتر
درسال است که بیشتر آن در ماههای سرد میبارد. نخجوان با
۷۰۰ تا ۱۰۰۰ متر ارتفاع از سطح دریا،
دارای آب و هوای خشک قارهای، همراه با زمستانهای سرد و
تابستانهای گرم و خشک است. منطقۀ جنگلهای کوهستانی این
کشورآب و هوای معتدل و سرد دارد، اما در ارتفاع۳ هزار متری و بیشتر،
آب و هوای کوهستانیِ تونْدرا دیده میشود. در این
ارتفاع، یخبندان و بارش سنگین برف گذرگاههای کوهستانی را
در۳ تا ۴ ماه از سال عبورناپذیر میسازد.
پوشش گیاهی طبیعی
مناطق گوناگون در این کشور برحسب ارتفاع تغییر میکند:
سرزمینهای پست و پایکوههای مناطق کوهستانی بیشتر
اِستِپی و نیمه بیابانیاند، دامنههای کوهها از
جنگلهای راش، بلوط و کاج پوشیده شده است و ارتفاعهای بالاتر
منطقۀ مَرغزارهای آلْپی است. منطقۀ لنکران، واقع
در جنوب این کشور نیز دارای پوشش گیاهی همیشه
سبز و جنگلهای انبوه راش و بلوط است.
در سرزمینهای پست این
کشور جانورانی مانند آهو، شغال، کفتار و نیز گونههایی
چند از خزندگان و جوندگان دیده میشوند. در مناطق کوهستانی،
گوزن قفقازی، گوزن کوچک، گراز وحشی، سیاهگوش، بزکوهی،خرس
قهوهای و بهندرت پلنگ دیده میشود. زمستانهای معتدل
کرانههای خزر بسیاری از پرندگان را به آنجا میکشاند و
مناطق حفاظت شدۀ این کشور پناهگاهی برای پرندگان مهاجر، همچون مرغ آتشی
(فلامینگو)، قو، پلیکان، حواصیل، آبچلیک، کبک و دیگر
پرندگان بهشمار میرود.
ویژگیهای انسانی
بیش از نیمی از جمعیت
آذربایجان در مناطق شهری زندگی میکنند. از نظر جمعیت،
متراکمترین منطقۀ این کشور شبهجزیرۀ آبْشوران، واقع در کرانۀ غربی
دریای خزر است و بزرگترین شهر و مهمترین مرکز صنعتی
در ماوراء قفقاز، یعنی شهر باکو همچون دیگر شهرهای صنعتی
این کشور، ازجمله سومْقائیت، در همین شبهجزیره قرار
دارد. باکو که شهری بزرگ و تماشایی است، در تختانهایی
طبیعی قرار دارد که به یکی از خلیجهای دریای
خزر میرسند. این شهر دارای بلواری طویل و زیبا
به طول ۳ کمـ ، و مکانهای تاریخی بسیار است.
دیگر مناطق دارای جمعیت
متراکم در برخی سرزمینهای پست و پایکوههای این
کشور قرار دارند. گَنْجه دومین شهر بزرگ کشور و بزرگترین شهر درون
بومی (دور از سواحل) آن بهشمار میرود. بیشترین تراکم
جمعیت روستایی نیز در نواحی لنکران و ماسالّی،
واقع در جنوب شرقی کشور دیده میشود. تالِشها یا تالشیها
که مردمی ایرانیاند و بیشترِ جمعیت این نواحی
را تشکیل میدهند، بسیاری از آداب و رسوم کهن خود را
تاکنون نگاه داشتهاند.
جمهوری آذربایجان جمعیتی
درحال رشد و جوان دارد. بیشتر آذربایجانیهای ترکزبان
(آذریها) که بیش از چهار پنجم جمعیت این کشور را تشکیل
میدهند، شیعی مذهباند. در این قوم، عنصر غالبِ ترککهپیامدمهاجرت
اقوامترک ــ بهویژه سلجوقیانِ اُغوز در سدۀ
۱۱م/۵ق ــ به این سرزمین است، با ساکنان کهن این
سرزمین، یعنی ایرانیان و دیگر مردمانی
که از روزگار باستان در ماوراء قفقاز میزیستهاند، ترکیب شده
است.
زبان ترکی آذربایجانی
(ترکی آذری) از گروه جنوب غربی ــ اُغوزی یا ترکمنی
ــ زبانهای ترکی است و به۴ گویش اصلی تقسیم میشود.
خط عربی تا سدۀ ۲۰م برای نوشتن این زبان بهکار میرفت،
اما در ۱۹۳۹م الفبای سیریلی (سیریلیک)
جای آن را گرفت. حکومت جمهوری آذربایجان در
۱۹۹۲م خط رسمی کشور را از سیریلی
به لاتینی (رومی) تغییر داد. روسها و ارمنیها
دو اقلیت مهم این کشور بهشمار میروند که پس از استقلال آن، بسیاری
از آنان ناچار به بازگشت به سرزمینهای مادری خود شدهاند.
اقتصاد
جمهوری آذربایجان، کشوری
صنعتی و کشاورزی است. اهمیت دادن به صنایع سنگین
موجب گسترش صنایع نفت و گاز طبیعی شده است که در این کشور
دارای سابقهای طولانیاند، اما توان فنی و مهندسی،
صنایع سبک و تولید مواد غذایی نیز پیشرفتهای
چشمگیری داشتهاند. آذربایجان در آغاز دهۀ
۱۹۹۰م، حرکت به سوی اقتصاد بازار را در پیش
گرفت؛ بهای بیشتر کالاها به صورت آزاد درآمد و برخی واحدهای
متعلق به دولت به بخش خصوصی واگذار شد؛ البته خصوصیسازی زمین
پیشرفت کمتری داشته است.
منابع طبیعی
جمهوری آذربایجان که در
آغاز سدۀ ۲۰م، بزرگترین تولیدکنندۀ نفت خام در
جهان بود، زادگاه صنعت پالایش نفت نیز بهشمار میرود. برای
نمونه، این کشور در ۱۹۰۱م، ۴/۱۱
میلیون تن نفت تولید کرد که این مقدار بیش از تولید
ایالات متحده، و بیش از نیمی از تولید جهانی
بود. البته در طول سدۀ ۲۰م، با گسترش این صنعت در دیگر مناطق اتحاد
شوروی و جهان، نقش آذربایجان در تولید نفت رو به کاهش نهاد. طی
دهۀ ۱۹۹۰م، بهرهبرداری از میدانهای
نفتی بزرگ زیر دریای خزر به سبب ناپایداری سیاسی
در آذربایجان، درگیریهای قومی در سرتاسر منطقه،
ادعاهای مالکیت روسیه بر این میدانها، و کشمکش بر
سر محل خط لولههای جدید با دشواری روبهرو شد.
ذخایر طبیعی دیگر
این کشور عبارتاند از گاز طبیعی، آبهای یُدوبرُمید،
کانسنگهای سرب، روی، آهن و مس، نِفِلین سیِنیت که
در تولید آلومینیم بهکار میرود، نمک طعام و انواع بسیاری
از مصالح ساختمانی شامل مارْل (مارْن)، سنگ آهک و مرمر.
کشاورزی
کشاورزی جمهوری آذربایجان
بهویژه در پایان سدۀ ۲۰م رو به گسترش نهاد. کم و بیش نیمی از
زمینهای این کشور قابل بهرهبرداری کشاورزی است که
۵/ ۲ آن زیر کشت است. غلات مهمترین محصول کشاورزی
است و پنبه در ردیف دوم اهمیت قرار دارد. وضعیت مناسب برای
کشت انگور نیز موجب گسترش تاکستانها شده است. بیشتر این انگور برای
ساخت شراب بهکار میرود که کم و بیش، همۀ آن صادر میشود.
از دیگر محصولات این کشور میتوان از انواع سبزی و میوه
و نیز گردو و فندق نام برد. در برخی نواحی، بهویژه پیرامون
شهرهای شَکّی، زاقاتالا و گوی چای، از دیرباز پرورش
کرم ابریشم رواج داشته است.
دامداری در جمهوری آذربایجان
بازده چشمگیری ندارد. ماهیگیری در این کشور
به سبب وجود ماهیان خاویار دریای خزر اهمیت فراوان
دارد؛ هرچند شمار این ماهیان به دلیل آلودگی آب دریای
خزر رو به کاهش است.
صنعت
جمهوری آذربایجان دارای
زیربناهای متنوع صنعتی است که شاخههای اصلی صنایع
سنگین، از جمله تولید نیرو، محصولات صنعتی و مواد شیمیایی
از مهمترین آنها بهشمار میروند. شاخههای صنعت فرآوری
مواد، تولید کودهای شیمیایی معدنی، بنزین،
نفت چراغ، علف کُشها، روغنهای صنعتی، لاستیک سنتزی و مواد
پلاستیکی نیز گسترش یافتهاند. سومقائیت به منزلۀ کانون
اصلی این صنایع، و نیز صنعت متالورژیِ آهن درآمده
است. صنایع تولیدی جمهوری آذربایجان در پایان
سدۀ ۲۰م پیشرفت چشمگیری داشته است. این
کشور تجهیزات صنایع نفت و گاز، انواع لوازم برقی و بسیاری
ابزارها و لوازم دیگر تولید میکند. اینگونه صنایع
بیشتر در شهرهای باکو، گنجه و مینگهچویر استقرار یافتهاند.
تولیدات صنایع سبک این کشور شامل پارچههای پنبهای
و پشمی، پوشاک بافتنی، انواع لوازم خانگی سنتی و کفش است.
شهرهای شکی، خانْکَندی، گنجه، مینگهچویر و باکو
مراکز اصلی این نوع صنایع بهشمار میروند. کارخانههای
فرآوری مواد غذایی کم و بیش در سرتاسر کشور استقرار یافتهاند.
توسعۀ صنعتی جمهوری آذربایجان موجب ایجاد تقاضا برای
منابع سوخت و نیرو شده است. همۀ برق موردنیاز این
کشور در نیروگاههای حرارتی موجود در سراسر آن که با سوخت فسیلی
کار میکنند، تولید میشود.
بازرگانی
صادرات جمهوری آذربایجان
عبارت است از مواد شیمیایی، ماشینآلات، مواد غذایی
(بهویژه انگور و دیگر میوهها و سبزیها)، انواع نوشابه،
نفت خام و گاز طبیعی، آهن و فولاد، فلزات غیرآهنی و دیگر
محصولات؛ واردات آن نیز آهن و فولاد، ماشینآلات و مواد غذایی،
بهویژه گوشت و شیر را شامل میشود. طرفهای اصلی
بازرگانی آذربایجان: روسیه، ترکیه، ایران و اوکرایناند؛
این کشور همچنین با کشورهای گرجستان، روسیۀ سفید
(بلاروس)، بریتانیا و جمهوریهای آسیای مرکزی
روابط بازرگانی دارد. جمهوری آذربایجان به سبب اختلاف بر سر
منطقۀ قراباغ علیا (قراباغ کوهستانی یا ناگُرنو قراباغ) با
ارمنستان روابط بازرگانی ندارد.
حمل و نقل
شمار اندکی از رودخانههای
جمهوری آذربایجان قابل کشتیرانیاند و بیشتر
محمولهها ــ شامل آنچه به خارج از کشور میرود ــ از طریق راهآهن و
راههای زمینی حمل میشود. بخش چشمگیری از شبکۀ راهآهن
این کشور برقی است و کالاهای عمدهای که از این راه
حمل و نقل میشوند، عبارتاند از تولیدات نفتی، مصالح ساختمانی،
چوب و غله. یکی از خطوط اصلی راهآهن از درۀ رود
کر میگذرد و باکو را به تفلیس و باتوم (باتومی) در گرجستان میپیوندد.
خط آهن دیگری از شمال باکو به موازات کرانۀ دریای
خزر کشیده شده است.
از حمل و نقل موتوری بهطور
گسترده برای حمل بار و نیز مسافر بهره برده میشود. جادهها
بخشهای گوناگون این کشور را به یکدیگر میپیوندند
و در بیشتر موارد، تنها وسیلۀ ارتباط زمینی میان
نواحی دورافتادۀ کوهستانی و شهرهای بزرگ و مراکز مهم اداریاند. باکو،
واقع در کرانۀ دریای خزر، بندر فعالی است و در آنجا کالاهایی
مانند نفت، چوب، غله و پنبه جابهجا میشود. مسیر کشتیرانی
میان باکو و ترکمنباشی (کراسْنووُرْسک پیشین، واقع در
کرانۀ دریای خزر در ترکمنستان) حجم محمولههای بازرگانی
را که از آذربایجان میگذرد، به شکل چشمگیری افزایش
داده است. راههای هوایی باکو را به بسیاری از شهرهای
اروپا و آسیا میپیوندند.
مناطق اقتصادی
منطقۀ آبشوران
(آبْشِرون) شامل شبهجزیرۀ آبشوران و چندین ناحیۀ دیگر از شرق جمهوری
آذربایجان است. به سبب موقعیت جغرافیایی ممتاز این
منطقه، راههای بازرگانیای که آذربایجان و سراسر ماوراء
قفقاز را به قفقاز شمالی و آسیای مرکزی میپیوندند،
از آن میگذرند. بزرگراهها از این شبهجزیره به همه جای
کشور کشیده شدهاند. گرچه منطقۀ آبشوران در کرانههای دریای
خزر جای دارد، اما یکی از خشکترین بخشهای جمهوری
آذربایجان بهشمار میرود. مهمترین ثروت طبیعی آن
مواد معدنی است، شامل نفت، گاز طبیعی، آبهای یدوبرمید
و سنگ آهک که در تولید مصالح ساختمانی و سیمان به کار میرود.
منطقۀ لنکران واقع
در جنوب جمهوری آذربایجان، از مواهب طبیعی مناسبی
برخوردار است؛ محصولات اقلیم گرم، مانند چای، فِیْخوا
[۱](نوعی درختچۀ میوهدار)، برنج،انگور،توتون و مرکبات در آنجا میروید؛
سبزیهای بهاره و زمستانه از دیگر محصولات این منطقه است.
شهرهای کوچک لنکران، آستارا و ماسالّی در این منطقه قرار دارند
و صنایع محلی بیشتر مربوط به فرآوری محصولات کشاورزی
است؛ همچنین میان تالشها در بخشهای کوهستانی، بافت قالیها
و قالیچههای رنگارنگ رواج دارد.
منطقۀ قُبّه ـ
خاچْماز در شمال آبشوران واقع است. در اراضی پست ساحلی آن غله و انواع
سبزی کشت میشود و باغهای گستردۀ میوه
شهرهای قُبّه (قوبا) و قوسار را دربرگرفته است. از دامنههای کوهستانی
آن نیز برای چرای دام استفاده میشود. در آنجا پرورش نژاد
ویژهای از گوسفند رواج دارد که پوست آن در صنایع پوست و خز محلی
به کار میرود.
منطقۀ شروان که از
بخشهایتوسعه یافتۀصنعتی و کشاورزی جمهوری آذربایجان است، در دشت
شروان قرار دارد. نیروگاه برقابی مینگه چویر در این
منطقه واقع است. این منطقه همچنین دارای شبکۀ
گستردهای از راههاست. واحدهای صنعتی آن بیشتر به فرآوری
برخی محصولات کشاورزی مانند پنبه، انگور و دیگر میوهها
اختصاص دارند. مهمترین تاکستانهای منطقه در نزدیکی شهر
شَماخی قراردارند که به سبب تولید شراب مشهور است. بهترین گونههای
انار نیز در نزدیکی گوی چای به دست میآید.
منطقۀ مغان و سالیان،
واقع در جنوب رود کر و درون دشتهای میل و مغان، بهویژه محل کشت
(آبی) پنبه است و حدود هفت دهم از محصول پنبۀ جمهوری
آذربایجان را تولید میکند. کارخانههای پنبه پاککنی
در بَرْدَعه (بَرْده)، سالیان و علی بایرْامْلی واقعاند
که افزون بر قرار داشتن در کنار رود کر، از امتیاز دسترسی به جادهها
و خطوط راهآهن نیز برخوردارند. یک نیروگاه حرارتی هم در
نزدیکی علی بایراملی وجود دارد.
منطقۀ جنوب غربی
شامل منطقۀ قراباغ علیا و بخشهای لاچین، فُضولی و قُبادْلی
است. به علت ارتفاع متوسط ۵۰۰‘۱ متری، این
منطقه از مناطقی است که وجود ناهمواریهای آن مانع گسترش حمل و
نقل، صنعت و کشاورزی شده است. تولید کشاورزی آن در درههای
کوهستانی متمرکز است و پرورش دام درصد قابل توجهی از تولید
ناخالص کشاورزی را به خود اختصاص داده که شاخههای اصلی آن
پرورش گوسفند و خوک است. انگور، توتون و غلات محصولات اصلی کشاورزی، و
تولید شراب و ابریشم، و نیز ارائۀ خدمات فنی
ـ مهندسیِ برق از مهمترین صنایع این منطقه بهشمار میروند.
منـطـقۀ گنجـه ـ
قَـزّاق در مرکز نـاحیۀ مـاوراء قفقـاز، و در نزدیکی مرز مشترک جمهوریهای
آذربایجان، ارمنستان و گرجستان قرار دارد. این منطقه دارای
اوضاع اقلیمی مناسب، هم برای زندگی انسانی، و هم
برای کشاورزی به شکل فشرده است. راههای بازرگانی از
زمانهای دور از این منطقه میگذشتهاند و شهر کهن گنجه نیز
همینجا برپا شده است. این شهر مرکزی صنعتی بهشمار میرود
که دارای توان فنی ـ مهندسی، و صنایع غذایی،
شیمیایی و متالورژی غیرآهنی است. شهر
نَفْتالان نیز مرکزی استراحتگاهی ـ درمانی بهشمار میرود.
منطقۀ شَکّی
زاقاتالا دربرگیرندۀ شهرهای شکی، زاقاتالا و بالاکَن، و با کوههای قفقاز
بزرگ هممرز است. رودهای فراوان کوهستانی به اندازۀ کافی
آب برای این منطقه که دارای جمعیت متراکمی است،
فراهم میکنند. تولیدات کشاورزی آن عبارتاند از توتون، گیاهان
عطری، برنج، ذرت و انواع میوه.
منطقۀ نخجوان منطقهای
نیمهبیابانی است، هرچند آبیاری کشت انگور، پنبه و
غله را در آن امکانپذیر ساخته است. در پایکوههای این
منطقه منابع فراوان آب معدنی وجود دارد.
ویژگیهای اجتماعی
و حکومتی
حکومت
جمهوری آذربایجان قانون
اساسی خود را که در ۱۹۷۸م در دوران شوروی تنظیم
شده، پس از استقلال در سال ۱۹۹۱م، با اعمال تغییرات
و اصلاحاتی حفظ کرده است. رئیسجمهور که با رأی مستقیم
مردم برگزیده میشود، در رأس حکومت قرار دارد و اختیارات او در
۱۹۹۳م افزایش یافته است. «شورای عالی»
پیشین که ۴۵۰ عضو داشت، در
۱۹۹۲م برچیده شد و «مجلس ملی» با
۵۰ عضو جایگزین آن گردید. جمهوری آذربایجان
پس از استقلال با ناپایداری سیاسی روبهرو شد؛ نخستین
رئیسجمهوران انتخابی این کشور، هر دو به دلایلی
ازجمله اعتراضهای مردمی به شکستهای نظامی این کشور
در منطقۀ قراباغ علیا برکنار شدند.
احزاب سیاسی عمدۀ این
کشور عبارتاند از جبهۀ خلق آذربایجان که تُرکگرا و ملیگراست، حزب سوسیال
دمکرات، حزب کمونیست آذربایجان که در ۱۹۹۱م
ممنوع، و در ۱۹۹۳م بار دیگر قانونی اعلام شد،
حزب دمکرات اسلامی، و جنبش مردم آذربایجان برای اصلاحات دمکراتیک.
جمهوری آذربایجان در
۱۹۹۲م به سازمان ملل متحد پیوست و در
۱۹۹۳م بهطور رسمی به عضویت «کشورهای
مستقل مشترکالمنافع[۲]» درآمد.
ارتش و امنیت
جمهوری آذربایجان در
۱۹۹۱م ارتش ملی خود را شامل نیروی زمینی
که بخشی از آن از نیروها و تجهیزات ارتش چهارم شوروی شکل
گرفته بود، نیروی دریایی و نیروی هوایی
تشکیل داد. نیروهای روس تا ۱۹۹۳م بهطور
کامل از این کشور خارج شدند. نیروی دریایی
جمهوری آذربایجان تحت امر کشورهای مستقل مشترکالمنافع است.
بنابر قانون، مردان آذربایجانی باید دست کم ۱۷ ماه
به خدمت سربازی بپردازند. در سالهای دهۀ
۱۹۹۰م درگیری جمهوری آذربایجان
با ارمنستان بر سر قراباغ علیا تعیینکنندۀ برنامههای
نظامی این کشور بود. وزارت کشور که مسئولیت امنیت داخلی
و امور انتظامی را برعهده دارد، در ۱۹۹۳م تجدید
سازمان یافت. میزان بزهکاری طی دهۀ
۱۹۹۰م، به واسطۀ آشفتگیهای اجتماعی
و نیز درگیریهای قراباغ علیا افزایش یافت.
آموزش و پرورش
در این کشور آموزش در همۀ سطوح
رایگان است و هزینههای آن از محل مالیاتهای وضع
شده بر دستمزد کارکنان و درآمد شرکتها فراهم میشود. از
۱۹۵۹م تا امروز، آموزش تا پایۀ هشتم اجباری
است. در دوران شوروی، بیسوادی در این کشور کم و بیش
ریشهکن شد و شبکهای از مؤسسههای آموزش عالی، مراکز
پژوهشی و نهادهای مشابه برپا گردید.
دانشگاه دولتیآذربایجان(تأسیس
در۱۹۱۹م)که در شهر باکو قرار دارد، دارای۱۲
دانشکده است. این دانشگاه دارای دورههای آموزش شبانه و مکاتبهای
است. مؤسسۀ پلیتکنیک آذربایجان (تأسیس در
۱۹۵۰م) نیز در شهر باکو قرار دارد. فرهنگستان علوم
آذربایجان (تأسیس در ۱۹۴۵م) هماهنگی
فعالیتهای مراکز پژوهشی، شامل مؤسسههای سیبرنتیک،
فیزیک، مسائل نظری فنآوری شیمیایی،
فرایندهای پتروشیمی و ژنتیک را برعهده دارد.
بهداشت و درمان، و رفاه همگانی
جمهوری آذربایجان از خدمات
مناسب بهداشتی ـ درمانی، ازجمله چند بیمارستان تخصصی و
مؤسسۀ پژوهشهای پزشکی برخوردار است. خدمات درمانی برای
بیماران رایگان است و هزینههای آن از محل مالیاتهای
عمومی بر درآمد اشخاص، کارخانهها و دیگر بنگاههای اقتصادی
به دست میآید. البته سطح خدمات اجتماعی و فرهنگی دولتی
در این کشور بهطور نسبی پایین است.
زندگی فرهنگی
مردم آذربایجان سنتهای موسیقایی
کهن خود را حفظ کردهاند؛ برای نمونه، هنر «عاشقها» با آواز و ساز ویژۀ خود،
هنوز بسیار محبوب است. مقامها و موسیقیِ سازی و آوازی
نیز مشهورند. شهر شوشا (شوشی) کانون حفظ این هنر بهشمار میرود.
نهادهای فرهنگی جمهوری آذربایجان، شامل موزهها، تئاترها
و کتابخانههای عمومی که بسیاری از آنها پس از جنگ جهانی
دوم برپا شدهاند، در شهر باکو قرار دارند. این شهر دارای موزههای
هنر، تاریخ و ادبیات آذربایجانی است. در قراباغ علیا
موزهای وجود دارد که دارای آثار تاریخی و باستانشناختی
مردم ارمنی این منطقه است. اپرا و باله از اقبال گستردهای
برخوردار است. برخی از آهنگسازان آذربایجانی، ازجمله عُزَیْر
حاجیبِکُف (سازندۀ اپراهای کوراُغْلی، لیلی و مجنون، و اُپِرِتِ آرْشین
مال آلان) و قَرا قَرایِف (سازندۀ بالههای هفت زیبارو،
و مسیر تُندر) دارای شهرت جهانیاند.
در طول دورۀ شوروی،
ادبیات آذربایجانی در کنترل نظامی بود که از هرگونه آفرینش
هنری آزاد جلوگیری میکرد. در این دوره، نویسندگان
و دیگر روشنفکران آذربایجانی به شدت تحت نظارت، و بهدرجات
متفاوت درمعرض آزارسیاسی قرار داشتند.
جمهوری آذربایجان فاقد
انتشارات خصوصی است. چندین بنگاه انتشارات دولتی کار چاپ و نشر
کتابها و مجلههای علمی، هنری و ادبی را به ترکی
آذربایجانی، روسی و دیگر زبانها برعهده دارند. حکومت
جمهوری آذربایجان در ۱۹۹۲م الفبای لاتینی
را جایگزین الفبای سیریلی پیشین
کرد. شهر باکو دارای چندین ایستگاه رادیویی، یک
استودیوی تلویزیونی و یک استودیوی
فیلمسازی است.
تاریخ
در روزگار باستان و نیز سدههای
میانه، بخش شرقی منطقۀ ماوراء قفقاز محل سکونت مردمان ایرانیزبان، طایفههای
کوچندۀ ترک، کردها، و نیز آلبانیاییهای قفقازی
(اَرّانیها) بود که در سدۀ ۴م به دین مسیحی درآمده، و زیر نفوذ فرهنگی
ارمنیها بودند. پس از یورشهای اعراب در سدۀ ۷م،
حکومتهای اسلامی که دارای حکمرانان محلی به نام شاهنشاه
بودند، در این منطقه پدید آمدند. هجوم سلجوقیان در سدۀ
۱۱م، ترکیب جمعیت بومی آنجا را در هم ریخت و
به تفوق لهجههای ترکی اُغوزی انجامید؛ اما برخلاف ترکهای
عثمانی که بر آناتولی تسلط یافتند، در آغاز سدۀ
۱۶م مسلمانان قفقاز در آذربایجان بیشتر شیعه بودند
تا سنی، و همچنان به زندگی خود زیر نفوذ فرهنگی و اجتماعی
ایران ادامه میدادند. خانات زیر فرمان ایران در
شروان(شَماخی)، باکو، گنجه، قراباغ و ایروان مرزداران ایران در
زمان صفویان بودند.
سلطۀ روسیه
پس از جنگهای روسیه و ایران،
عهدنامههای گلستان
(۱۲۲۸ق/۱۸۱۳م) و ترکمنچای
(۱۲۴۳ق/ ۱۸۲۸م) موجب شکلگیری
مرزهای جدید میان این دو امپراتوری شد. روسیه
شهرهای باکو، شروان، گنجه، نخجوان و ایروان را به چنگ آورد و از این
پس، ترکزبانان ساکن قفقاز از اکثریت همزبانان و همکیشان خود که در
ایران زندگی میکردند، جدا ماندند. آذربایجانیهای
ساکن در دوسوی این مرز بیشتر روستایی بودند، هرچند
قشری کوچک از بازرگانان و نیز قشرکارگر در نیمۀ دوم
سدۀ ۱۹م پدیدار شد. با تبدیل شدن باکو به منبع عمدۀ تأمین
نفت روسیه، دهها هزار کارگر ایرانی، ارمنی و روس برای
یافتن کار راهی شبهجزیرۀ آبشوران شدند؛ در این زمان،
نفوذ اقتصادی و سیاسی روسیه در هر دو سوی این
مرز به چشم میخورد. به این ترتیب، باکو به عنوان مرکز اشتغال و
کانون جنبشهای نوپای روشنفکری و انقلابی، دامنۀ نفوذ
خود را در آذربایجان (ایران)، و نیز آن سوی مرز ارس گسترش
داد.
تا ۱۹۱۸م کشوری
به نام آذربایجان وجود نداشت و برخلاف ارمنیها و گرجیها که گرایشهای
ملی داشتند، مسلمانان ماوراء قفقاز خود را بخشی از امت اسلامی
بهشمار میآوردند. روسها این مردمان را «تاتار» میخواندند و
صفت «آذربایجانی» (آذربایجانلی) برای خواندن آنان
بعدها طی دهههای پیش از انقلاب، و نخست میان روشنفکران
ملیگرای شهری باب شد. تنها در دوران شوروی بود که این
عنوان بهطور رسمی و گسترده برای این مردمان به کار رفت.
الحاق به امپراتوری روسیه
برای تحصیلکردگان آذربایجانی فرصتی تازه فراهم
آورد و برخی از آنان از ریشههای مذهبی خود به گرایشهای
بیشترْ غیرمذهبی روی آوردند. از میان نخستین
تحصیلکردگان و نویسندگانی که به بررسی زبان ترکی
آذربایجانی پرداختند، عباسقلی آقا باکیخانُف که به نگارش
شعر و تاریخ منطقه پرداخت، و میرزا فتحعلی آخوندزاده (در روسی:
آخوندُف)، نویسندۀ نخستین نمایشنامههای ترکی آذربایجانی،
سرشناسترند. هرچند این عده را گاهی به عنوان پیشگامان احیای
زبان ترکی بهشمار میآورند، اما آنان انگیزههای متضاد و
متعددی، ازجمله جانبداری از امپراتوری تزاری (روسیه)،
دلبستگی به فرهنگ ایرانی، یا اشتیاق به دانش غربی
داشتند. گرچه روشنفکری آذربایجانی دارای جنبش یا ایدئولوژی
یگانه و یکدستی نبود، اما تا سال ۱۹۰۵م
شمار رو به افزایشی از نویسندگان و روزنامهنگاران برنامۀ
روشنفکر ملیگرا، علی بیگ حسینزاده را با عنوان «ترکی
کردن، اسلامی کردن، اروپایی کردن» پذیرفتند.
شهر باکو که تا
۱۹۰۱م بیش از نیمی از نفت جهان را تولید
میکرد، به شکلی پیچیده تفکیک شده بود: روسها و
ارمنیها در بخش مرکزی، و مسلمانان در بخشهای معین گرد
آمده بودند. با بالا گرفتن نارضاییهای اجتماعی، بهویژه
به هنگام بیثباتی سیاسی، تفاوتهای قومی و
مذهبی مرزبندی طرفهای درگیر را تعیین میکرد؛
برخوردهای خونینی میان آذربایجانیها و ارمنیهای
محلی در سالهای ۱۹۰۵ و
۱۹۱۸م رخ داد. در سلسله مراتب مهارتها، تحصیلات و
دستمزدها، مسلمانان در پایینترین، و مسیحیان در
بالاترین نقطه قرار داشتند. به اتکای نوعی سهمیهبندی
برای نمایندگی غیرمسیحیان و نظام حق رأی
بر مبنای مقدار اموال، دوما (مجلس قانونگذاری) در شهر باکو دردست
روسها و ارمنیان ثروتمند باقی ماند. آذربایجانیها که در
حاشیۀ جنبش کارگری قرار داشتند، یا به آرمانهای هر دو گروه
روشنفکران سوسیالیست و ملیگرا بیتفاوت بودند، و یا
از این آرمانها آگاهی نداشتند. همۀ حزبهای
کوچک یا گروههای سیاسی که پس از
۱۹۰۵ پدید آمدند، تنها میان روشنفکران
طرفدارانی داشتند؛ با اینهمه، حزب مساوات که در
۱۹۱۱م به وجود آمد و رهبر آن محمد امین رسولزاده
بود، بیش از دیگران دوام آورد. نگرانی از «تهدید» ارمنیان،
برداشتی برآمده از فاصله میان این دو قوم، و دشمنی آذربایجانیها
با این قشر برخوردار و مرفه، همچنین این احساس که آذربایجانیها
پیوندهای مهمی با دیگر مسلمانان، بهویژه ترکها
دارند، بخشی از هویت این مردم شد.
آذربایجان مستقل
با پیروزی بلشویکها
در اکتبر ۱۹۱۷ و عقبنشینی نیروهای
روس از جبهۀ قفقاز، رهبران آذربایجانی به ارمنیها و گرجیها پیوستند
و منطقۀ خودگردان ماوراء قفقاز را برای مدتی کوتاه (از فوریه
تا آوریل ۱۹۱۸م) برپا داشتند. کوشش بعدی آنها
برای اتحاد و تشکیل جمهوری فدراتیو مستقل ماوراء قفقاز
حتى از آن هم دوام کمتری داشت (از آوریل تا مۀ همان سال)، تا
اینکه سرانجام، ۳ جمهوری مستقل جداگانه شکل گرفت. آذربایجان
در ۲۸ مۀ ۱۹۱۸ خود را کشوری مستقل اعلام کرد، اما
باکو با پشتیبانی سربازان محلی ارمنی که قیام
مسلمانان را در مارس همان سال سرکوب کرده بودند، دردست حکومتی کمونیستی
باقی ماند. در سپتامبر ۱۹۱۸ ملیگرایان
آذربایجانی با کمک ارتش عثمانی، کنترل باکو را به دست گرفتند و
به کشتار ارمنیان پرداختند. با اینهمه، ملیگرایان آذربایجانی،
حتى پس از به دست آوردن باکو با جمعیتی چند قومی، مرکب از
کارگران روس، ارمنی و مسلمان روبهرو بودند که به آنان آموزههای سندیکایی
و سوسیالیستی آموختهشده بود. در میان دهقانان که ملیگرایان
آذربایجانی به ایشان تکیه داشتند، آگاهی ملی
تا اندازۀ زیادی ناشناخته بود و به این ترتیب، ملیگرایان
در باکو که مرام بلشویکی ریشههای عمیقی
داشت، هیچگاه امنیت کامل نداشتند. پس از پایان جنگ جهانی
اول، ترکها عقب نشستند و جای آنان را نیروهای بریتانیایی
گرفتند که تا اوت ۱۹۱۹ در این شهر باقی
ماندند. متفقین در ۱۵ ژانویۀ
۱۹۲۰ جمهوری متزلزل آذربایجان را به رسمیت
شناختند، اما به هنگام ورود نیروهای «ارتش سرخ» به باکو در آوریل
همان سال، مقاومت چندانی صورت نگرفت.
دوران شوروی و دوران پس از شوروی
«جمهوری شوروی سوسیالیستی
آذربایجان» ۷۱ سال دوام یافت. این کشور از
۱۹۲۲ تا ۱۹۳۶م بخشی از
«جمهوری فدراتیو شوروی سوسیالیستی ماوراء
قفقاز» بهشمار میرفت و همچون گرجستان و ارمنستان، شاهد پیشرفتهای
چشمگیر اقتصادی، شهرنشینی و صنعتی شدن بود. بهرغم
ترغیب آموزش به زبان آذربایجانی و اشغال پستهای مهم اجرایی
از سوی آذربایجانیها، این جمهوری بهویژه در
دوران حکومت استالین
(۱۹۲۸-۱۹۵۳م) که باقرُف رهبر حزب
کمونیست آذربایجان بود، به شدت تحت انقیاد مسکو قرار داشت.
جمهوری آذربایجان با گام نهادن در راه شهرنشینی، آموزش و
پرورش و پویایی اجتماعی، با تضادهایی میان
نواحی سنتی و واپس ماندهتر روستایی و کلانشهر باکو روبهرو
شد. پس از مرگ استالین، این جمهوری استقلال بیشتری
به دست آورد و نخبگان سیاسی و فکری کشور امکان رشد بیشتری
یافتند.
به هنگام آغاز درگیری با
ارمنیان منطقۀ خودگردان قراباغ کوهستانی (ناگُرنو قراباغ) در فوریۀ
۱۹۸۸، این نخبگان هم رهبران جبهۀ خلق
آذربایجان (اپوزیسیون)، و هم مخالفان کمونیست آنها را تشکیل
میدادند. خشونتها علیه ارمنیان در
۱۹۸۸م در سومقائیت، و در
۱۹۹۰م در باکو درگرفت و ادامۀ درگیری
میان ارمنیان قراباغ کوهستانی و آذربایجانیها به
عملیاتنظامی مسکو علیه جمهوری آذربایجان
در۱۹۹۰م انجامید.
حزب کمونیست آذربایجان تا
۱۹۹۲م بر سر قدرت بود. پس از کودتای نافرجام علیه
گُرباچِف، رهبر شوروی در اوت ۱۹۹۱م در مسکو، جمهوری
آذربایجان اعلام استقلال کرد و اَیاز مُطلبُف، رهبر حزب به عنوان نخستین
رئیسجمهور برگزیده شد. جبهۀ خلق آذربایجان در مۀ
۱۹۹۲ مطلبف را سرنگون، و انتخابات جدیدی
برگزار کرد که در آن، نامزد این جبهه، ابوالفضل ایلچی بیگ
با شعار جدایی از کشورهای مستقل مشترکالمنافع و حفظ تسلط بر
قراباغ علیا (کوهستانی) به پیروزی رسید.
ایلچی بیگ خود در
ژوئن ۱۹۹۳ به دست حیدرعلییِف، مقام پیشین
«کا. گ. ب» (سازمان جاسوسی شوروی) و رهبر حزب کمونیست آذربایجان
که به شعارهای ملیگرایان روی آورده بود، سرنگون شد. تا نیمۀ دهۀ
۱۹۹۰م، جمهوری آذربایجان با ناپایداری
پیوستۀ سیاسی، از دست رفتن بخش چشمگیری از قلمرو خود در
برابر ارمنیان در قراباغ علیا و آیندۀ نامطمئن
اقتصادی روبهرو بود. (۱۰۵)