آخرین بروز رسانی : سه شنبه 3 دی 1398 تاریخچه مقاله
آریسْتونِ خیوسی[ārīston-e xiyosī] (اوایل تا اواسط قرن 3 قم)، فیلسوف یونانی، از مردم جزیرۀ خیوس (در دریای اژه) و از شاگردان زِنونِ کیتیومی (کیتیُنی)، بنیادگذار مکتب رواقی. از زندگی او اطلاع زیادی در دست نیست، همین قدر میدانیم که تقریباً به موضوعی به غیر از اخلاق توجه نداشت و بیش از استاد خود متمایل به تعالیم اخلاقی کلبیان بود. این موضوع که نشانۀ استقلال فکری آریستون است، سبب اختلاف نظر میان او و زنون شد و گزارشگران بعدی به حدی این اختلاف را بزرگ کردند که او را مرتد خواندند؛ و شاید به همین علت بود که آریستون از خود مدرسهای در بیرون آتن تأسیس کرد. دیوگنس (دیوجانِس) لائرتیوس 14 نوشته از او را فهرست کرده است، هر چند رواقیان در صحت انتساب برخی از آنها به او شک داشتند. زنون برنامۀ درسی فلسفه را به 3 بخشِ فیزیک (طبیعیات)، منطق و اخلاق تقسیم کرده بود. آریستون میگفت: نه تنها طبیعیات و منطق، بلکه همچنین بخش اعظم برنامۀ درسی یونان قدیم به آنچه واقعاً در زندگی مهم است، ربطی ندارد و بنابراین، باید کنار گذاشته شود. در نظر او، تنها اخلاق مهم است و کارهای خود وی نیز در این زمینه است. سقراط گفته بود که اغلب آنچه (مانند تندرستی و بیماری) عرفاً خوب، یا بد دانسته میشود، فی نفسه چنین نیست و ارزش آن وابسته به نحوۀ استفاده از آن است. در نتیجه، تنها فضیلت و دانایی خوباند و فقط رذیلت و نادانی بد؛ و هر چیز دیگری علیالسویه است. پیروان سقراط، از جمله کلبیان در قرن 4 قم وسیعاً این نظر را پذیرفتند. ولی زنون بین «علیالسویه»ها فرق گذاشت و برای گزینش میان آنها، دستورها یا رهنمودهایی داد. آریستون سخت با این نظر مخالف بود و عقیده داشت که نباید میان آنها تفاوت گذاشت و به هر چیزی که نه فضیلت است و نه رذیلت باید نگرش یکسان داشت. بنابراین، دستوری که بگوید: «مست نکن»، «مراقب تندرستیات باش»، یا «از برده شدن بپرهیز»، چون یک طرف را مرجح میشمارد، گمراه کننده است. هشیاری یا تندرستی یا آزادی فی نفسه علیالسویهاند و ترجیح آنها صرفاً به اوضاع و احوال بستگی دارد. اگر چه سیسرون دربارۀ آریستون گزارش کرده که گفته است: خردمند به آنچه به ذهنش برسد، عمل میکند؛ ولی میدانیم که او به پیروی از سقراط معتقد بود که فضیلت حالتی عقلی است و بنابراین، میبایست عقیده داشته باشد که با تعقل و استدلال میتوان به تصمیمات صحیح اخلاقی رسید، اما در مورد انتخاب بین امور علیالسویه عقل حکم میکند که به آنچه نخست به ذهن میرسد، عمل کنیم. آریستون نیز مانند بسیاری از سقراطیان معتقد بود که فضیلت به معنای قوۀ تشخیص خوب و بد است و اجزاء و تقسیماتی ندارد و یکی بیش نیست؛ و نامهایی که مردم به پندار خویش به فضیلتهای مختلف میدهند، گمراه کننده است. این عقیده موضع او را به کلبیان نزدیک میکند. گفتهای از او نقل شده است که صبغۀ رأی او را در زمینۀ جهانمیهنی میرساند. میگوید: «همانطور که خانه یا مزرعه یا کارگاه یا مطب طبیعی وجود ندارد، چیزی هم به اسم زادگاه طبیعی نیست. هر یک از اینها همواره نسبت به کسی که در آن ساکن است، یا از آن استفاده میکند، چنین میشود. یا چنین نامی میگیرد». (148)