آخرین بروز رسانی : یکشنبه
18 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
اقیانوس اطلس[۱] \oqyānūs-e atlas\،
پهنۀ آب شور که ۵/ ۱ از مساحت کرۀ زمین را
دربر دارد و دومین اقیانوس بزرگ جهان به شمار میآید. نام
این اقیانوس از اساطیر یونانی، به معنای «دریای
اطلس[۲]» مشتق شده است. این اقیانوس با حوضهای Sشکل، از قطب شمال تا قطب جنوب در حدود
۰۰۰‘۱۵ کمـ امتداد دارد. وسعت اقیانوس اطلس
بدون دریاهای وابستهاش، بیش از
۰۰۰‘۴۴۰‘۸۲ کمـ۲ است و به
همراه دریاهای وابسته، به حدود
۰۰۰‘۴۶۰‘۱۰۶ کمـ۲ میرسد.
میانگین ژرفای اقیانوس اطلس (بههمراه دریاهای
آن) ۳۰۰‘ ۳ متر، و حداکثر ژرفای آن در گـودال میلـواکی
ــ در فـرونشست پورتوریکو ــ ۵۳۰‘۸ متر است. میانگین
حجم آبهای اقیانوس (بدون دریاهای وابسته)
۰۰۰‘۵۴۱‘ ۳۳۷ کمـ۳
است.
اقیانوس اطلس ازطریق دریای
گرینلند و تنگۀ اسمیث به اقیانوس قطب شمال؛ ازطریق تنگۀ سوئز
و مسیر میان آفریقا و قطب جنوب به اقیانوس هند؛ و بهوسیلۀ تنگۀ دریک،
گذرگاه ماژلان و کانال پاناما به اقیانوس آرام میپیوندد. اطلس
اگرچه بزرگترین اقیانوس جهان نیست، اما بزرگترین حوضۀ آبگیر
را دارد. شیب قارههای پیرامون بهسوی اقیانوس است،
ازاینرو، اطلس به نسبت دیگر اقیانوسها، آب رودخانههای
بزرگتری چون سن لورنس، میسیسیپی، زئیر،
ارینوکو، آمازن، لاپلاتا، نیجر، لوئار، راین، الب و رودخانههای
بزرگ واردشده به دریاهای مدیترانه، سیاه و بالتیک
را دریافت میکند. از مهمترین دریاهای اطلس میتوان
به بالتیک، آزُف، سیاه، مرمره، مدیترانه، اژه، آدریاتیک،
کارائیب، خلیج مکزیک، خلیج سن لورنس، دریای
شمال و خلیجهای هادسن و بافین اشاره کرد.
پهنای اقیانوس اطلس از شرق
به غرب بسیار متغیر است. پهنای آن بین نیوفاوندلند
و ایرلند حدود ۳۲۰‘ ۳ کمـ است؛ و در عرضهای
جنوبیتر به بیش از ۸۰۰‘۴ کمـ افزایش مییابد.
کمترین پهنای آن میان جنوب غربی سنگال در غرب آفریقا
و شمال شرقی برزیل در شرق آمریکای جنوبی، در حدود
۵۷۵‘۲ کمـ است. این پهنا به سمت جنوب بیشتر،
و با سواحل ساده و بدون جزایر محدود میشود.
ویژگیهای طبیعی
وسعت
اقیانوس اطلس بهسبب شکل جغرافیایی
ویژۀ خود، به دو حوضۀ شمالی و جنوبی تقسیم میگردد که استوا مرز آنها
به شمار میرود. هریک از این حوضهها سیستم چرخش آب متمایزی
دارند. برای تعیین حدود اقیانوس اطلس، مرزهای مختلفی
را به کار میبرند و هیچ قرارداد مرزی پذیرفتهشدۀ جهانی
وجود ندارد. این وضعیت در شمال اطلس بسیار پیچیدهتر
است؛ چون گاهی اقیانوس قطب شمال را یکی از دریاهای
وابستۀ آن به شمار میآورند.
تعیین مرز آبی اقیانوسهای
اطلس و قطب شمال، اغلب به خطوط عرضی جغرافیایی متکی
است؛ عرض °۶۵ شمالی و مدار قطبی °۶۶ و
´۳۰ شمالی، دو مرز عمدۀ عرضیاند. همچنین روشی
کمتر قراردادی برای ترسیم خطی بهسوی شرق از گرینلند
تا ایسلنـد، در امتـداد بـرآمدگیهـای سطحی گرینلند
ـ ایسلند، و از ایسلند تـا جزایر فارو در امتداد مرتفعات فارو ـ
ایسلند، و سپس در جهت شمال از فارو در امتداد بستر نسبتاً کمعمق دشت مرتفع
ورینگ تا ساحل غربی نروژ به کار گرفته شده است.
اگرچه نام اقیانوس جنوبی به
آبهای پیرامونی قطب جنوب گفته میشود، اما دربارۀ مرزهای
جنوبی اقیانوس اطلس ابهام کمتری وجود دارد. اطلس از شرق بهوسیلۀ نصفالنهار
°۲۰ شرقی که از دماغۀ اگلس [۳]در جنوبیترین
نقطۀ آفریقا بهسوی قطب جنوب کشیده میشود، از اقیانوس
هند جدا میگردد. این اقیانوس همچنین بهوسیلۀ تنگۀ برینگ
بهعنوان مرزی طبیعی، و خط مصنوعی میان کیپ
هُرن در جنوب آمریکای جنوبی تا جزایر شتلند در جنوب، از
اقیانوس آرام متمایز میشود.
عوارض بستر اقیانوس
رشتهکوه پهناور و عرضی میانی
اطلس، پدیدۀ ویژۀ بستر اقیانوس اطلس به شمار میآید. این رشتهکوه
زیردریایی به طول ۱۰۰‘۱۶
کمـ و پهنای ۶۰۰‘۱ کمـ از ایسلند در شمال، تا
نزدیکی مدار قطب جنوب در جنوب کشیده میشود و اطلس را به
دو بخش شرقی و غربی، متشکل از مجموعهای از حوضههای عمیق
اقیانوسی تقسیم میکند. ژرفای آب بر فراز این
رشتهکوه بهطورکلی کمتر از ۷۴۳‘۲ متر است. این
رشته که مرکز فعالیتهای آتشفشانی و زلزله است، درۀ ریفتی
بزرگی در سراسر طولش دارد که پیوسته در حال گشایش است و با
سنگهای گداختۀ درونی کرۀ زمین انباشته شده است. یکی از پیامدهای این
فعالیت آن است که نیمکرۀ غربی، اروپا و آفریقا در حال دورشدن از یکدیگرند.
این رشته در برخی مکانها به بالای سطح دریا میرسد
و جزایری چون ایسلند، آزرز[۴]، سن پاول، اَسنشن، تریستان
دا کونیا، گاف و بووه را شکل میدهد. همچنین دشتهای مرتفع
زیرآب (برمودا، ریوگرانده)، رشتهکوهها (آنتیل جنوبی، کیتوی)
و برآمدگیها (راکول و سیرالئون)، در شرق و غرب رشتهکوه میانی
اطلس قرار دارند. با حرکت از رشتهکوه ناهموار میانی اطلس و نزدیکشدن
به قارهها، نخست یک دشت عمیق دیده میشود و سپس سطح ملایم
و موجدار برآمدگی قارهای مشاهده میگردد. برآمدگیهای
شیبقارهای اطلس درنتیجۀ میلیونها سال هوازدگی،
فرسایش و ذخیرۀ رسوبات رودخانهای پدید آمدهاند که ویژگی حوضۀ اطلس
است. در زیر این شیبها، برخی از بزرگترین ذخایر
نفت، گاز طبیعی و زغالسنگ قرار دارد.
جزایر آنتیل کوچک و ساندویچ
جنوبی، جزایر قوسی ناپایدار بزرگیاند که در آنجا،
ژرفترین نقاط اطلس در جوانب تند و شکافهای باریک دیده میشوند
که به ۶۰۰‘ ۷ متر زیر سطح دریا و ۳
هزار متر پایینتر از بستر حوضههای مجاور نزول مینمایند.
عمقهای بیشتر از ۴ هزار متر در حوضۀ کارائیب
مشاهده میگردد.
جزایر
اقیانوس اطلس جزایر اندکی
دارد و بیشتر آنها در منطقۀ کارائیب متمرکز شدهاند. بیشتر این جزایر از نظر
ساختاری، منشأ قارهای دارند. در میان جزایر کاملاً اقیانوسی
(جزایر بدون هرگونه منشأ سنگقارهای که معمولاً درنتیجۀ فعالیت
آتشفشانی پدید آمدهاند) ایسلند، آزرز، اسنشن، سن هلن، تریستان
دا کونیا، بووه و گاف هستند که از رشتهکوه میانی اطلس سر بر
آوردهاند؛ کاناری، مادئیرا، جزایر کیپ ورده و فرناندو د
نورونیا از حاشیههای قارهای آفریقا و آمریکای
جنوبی برآمدهاند. جزایر آتشفشانی با نظمی متفاوت شامل دو
قوس بزرگ میشوند: جزایر آنتیل کوچک و ساندویچ جنوبی.
آنتیل بزرگ در کارائیب و جزایر جُرجیای جنوبی
و ارکنی جنوبی در دریای اسکوشا، بخشی قارهای
و بخشی اقیانوسیاند. جزایر بریتانیا، نیوفاوندلند
و فالکلند و گرینلند که امتداد سپر کانادایی به شمار میآیند،
نیز کاملاً منشأ قارهای دارند.
زمینشناسی
اطلس جوانترین اقیانوس
جهان است. پیدایش و توسعۀ آن نظریات راندگیِ
قارهای و تکتونیک صفحهای را ثابت میکند که براساس آن
پانگهآ، قارۀ پهناور نخستین، در ۱۸۰ میلیون سال پیش
شروع به شکافتن نمود؛ این شکافت سبب جدایی نیمکرههای
شرقی و غربی و گشایش حوضۀ این اقیانوس گردید.
چنانکه در نقشۀ جهان دیده میشود، خطوط ساحلی قارههای آمریکای
شمالی، اروپا، آمریکای جنوبی و آفریقا تقریباً
بر هم منطبقاند. دیگر شباهتهای زمینشناسی و دیرینهشناسی
در دو سوی اطلس ضمن اثبات نظریۀ تکتونیک صفحهای،
تکامل اقیانوس اطلس را تبیین میکنند.
قطعیترین شواهد دربارۀ این
نظریه در رشتهکوه میانی اطلس یافت میشود. این
رشته پیامد یک منطقۀ ریفتی بزرگ از کوهها، آتشفشانها و دشتهای گسلی
است. روانۀ مذاب که با خروج ماگما و گسترش بستر اقیانوس رابطه دارد، در منطقۀ ریفتی
وجود دارد. مواد قشری در هر دو سوی رشتهکوه بسیار جوانتر از
دشتهای مرتفع مرتبط است که بیانگر بالاآمدگی مواد از جبۀ زمین
روی ستیغ رشتهکوه است. سنگهای جدید عمدتاً از گابرو،
بازالت و سرپانتین (سنگ مار) تشکیل میگردند. جنبش حرکت بستر اقیانوس
و نیز حرکت قارهها در جهت خلاف آن و بهسوی بیرون رشتهکوه،
سبب گسترش حوضۀ اطلس به میزان حدود یک سانتیمتر تا حداکثر حدود
۱۰ سانتیمتر در سال میشود. میانگین جهانی
این پدیده ۵ / ۲ سانتیمتر برآورد میگردد.
گسترش بستر اقیانوس آرام حتى با سرعت بیشتری از اقیانوس
اطلس رخ میدهد؛ ازاینرو، گسترش کندتر بستر اقیانوس اطلس، سبب
ایجاد دامنههای پرشیب رشتۀ میانی
بهوسیلۀ انباشت لاوا میشود.
ویژگیهای طبیعی
و زمینشناسی رشتهکوه میانی اطلس، موضوع پژوهشهای
علمی بسیاری بوده است. این پژوهشها بر نظریۀ تکتونیک
صفحهای متمرکز بودهاند. همچنین نظریات فرعی دیگری
در رابطه با پویایی بزرگمقیاس و مراحل تکتونیکی،
تأثیرات ازدست دادن حرارت و انتقال ازطریق پوستههای اقیانوسی
و قارهای و نیز سرعت نسبی گسترش پوستهای، توسعه یافته
است.
آبوهوا
گسترش عرضی زیاد اقیانوس
اطلس، سبب تنوع شرایط اقلیمی آن شده است. این اقیانوس
در همۀ کمربندهای اقلیمی، از استوایی تا مجاور
قطب شمال در شمال و قطب جنوب در جنوب کشیده شده است. بخش عمدۀ اقیانوس
اطلس میان °۴۰ عرض شمالی تا °۴۰ عرض جنوبی،
در کمربندهای اقلیمی استوایی، گرمسیری
و مجاور گرمسیری قرار دارد.
دمای هوا در زمستان در فوریه
از °۲۵ سانتیگراد در استوا تا °۰ سانتیگراد در
عرض °۶۰ عرض شمالی، و از °۸- سانتیگراد تا
°۱۰- سانتیگراد در °۶۰ عرض جنوبی نوسان
دارد. دما در منتهاالیه شمال غربی و جنوب، به °۲۵- سانتیگراد
و پایینتر کاهش مییابد. دمای هوا در تابستان در
استوا °۲۶ تا °۲۸ سانتیگراد، در عرض
°۶۰ شمالی °۸ تا °۱۲ سانتیگراد، و در
عرض °۶۰ جنوبی بین °۰ تا °۲ سانتیگراد
متغیر است. دما در جنوب، در دریای وِدل به °۴- تا
°۶- سانتیگراد میرسد. تفاوت محسوسی میان دمای
هوا در بخشهای شرقی و غربی اقیانوس در سراسر منطقهای
دیده میشود که در شمال عرض °۴۰ عرض جنوبی قرار
دارند؛ این تفاوت درپی جریانات آب گرم و سرد پدید میآید.
دما در غرب در شمال عرض °۳۰ شمالی، °۱۰ سانتیگراد
کمتر از شرق است، درحالیکه دما در غرب بین عرض °۳۰ شمالی
و °۴۰ جنوبی، °۵ بیشتر از شرق است. میانگین
بارش سالیانه در استوا بیشتر از ۰۰۰‘۲ میلیمتر
است، اما در عرضهای میانی به ۰۰۰‘۱ تا
۵۰۰‘۱ میلیمتر، و در عرضهای مجاور
گرمسیری و در قطب جنوب به ۲۵۰ تا
۵۰۰ میلیمتر کاهش مییابد. این
میزان در مناطق مجاور بیابان ساحلی آفریقا، به
۱۰۰ میلیمتر، و در بخش جنوبی اقیانوس
به کمتر از ۱۰۰ میلیمتر میرسد.
گرمترین ناحیۀ اطلس
در شمال خط استوا و در کمربندی از خلیج گینه در جهت غربی
تا دهانۀ رودخانۀ آمازن کشیده میشود و از اینجا در جهت شمالی شبهجزیرۀ یوکاتان
امتداد مییابد. دریای یخ در فصل زمستان در جنوب اقیانوس
اطلس که با انجماد آب دریا شکل میگیرد، ناحیۀ پهناوری
از سواحل قارۀ قطب جنوب را میپوشاند، و حتى برخی اوقات تا عرضهای
بالاتر از کیپ هرن گسترده میشود. آیسبرگها حتى دورتر از قارۀ قطب
جنوب دیده میشوند، میانگین حد شمالی آنها در حدود
عرض °۴۰ عرض جنوبی است. در فصل زمستان پوشش یخی
اطلس شمالی، دریای قطبی را میپوشاند و به سمت جنوب
در امتداد ساحل شرقی گرینلند تا دماغۀ فارول کشیده
میشود. دریای یخِ غیرقابل کشتیرانی
در امتداد قارۀ آمریکای شمالی در جهت جنوب تا نیوفاوندلند و خلیج
سن لورنس نیز گسترش مییابد. آیسبرگها از یخچالهای
گرینلند به غرب اطلس شمالی محدود، و تا منتهاالیه جنوب عرض
°۴۰ شمالی دیده میشوند.
بادها عامل مهمی در آبوهوای
اقیانوساند، نهتنها بهسبب آنکه جریانات عمدۀ اقیانوسی
را پدید میآورند، بلکه به این دلیل که بر تلاطم سطح دریا
اثر میگذارند. قویترین بادهای پایدار اطلس شمالی
از نوامبر تا فوریه در کمربندی در امتداد شمال شرقی، از سواحل
لابرادور و نیوفاوندلند بهسوی شمال نروژ میوزند. قویترین
بادهای اطلس جنوبی نیز از ژوئیه تا اکتبر در مسیری
بهسوی شرق، از میان اقیانوس و از مجاورت عرض °۴۰
جنوبی حرکت میکنند. بادها هم در اطلس شمالی و هم در اطلس جنوبی
بهصورت غالب از غرب میوزند. پایدارترین بادها که بهندرت به
قدرت تندباد میرسند، در نواحی بادهای تجارتی دیده
میشوند. بادهای تجارتی شمال شرقی در اطلس شمالی از
سواحل شمال غربی قارۀ آفریقا بهسوی سواحل شمالی قارۀ آمریکای
جنوبی جریان دارند. این بادها در تابستان به نسبت زمستان، مسیر
شرقیتری دارند و در اواخر تابستان و پاییز ثبات کمتری
به نسبت مسیر وزیدنشان در بقیۀ روزهای
سال دارند. بادهای تجارتی جنوب شرقی اطلس جنوبی در امتداد
خط استوا میوزند. این بادها در بیشتر ایام سال با ثبات بیشتری
از سواحل جنوب غربی قارۀ آفریقا در جهت شمال غربی جریان مییابند.
توفانها بهندرت در عرضهای معتدل جنوبی رخ میدهند. هوریکنهای
گرمسیری در عرضهای گرمسیری شمالی که سراسر اقیانوس
را از شرق به غرب درمینوردند، مشخصۀ ماههای ژوئن تا اکتبر ـ
نوامبر به شمار میروند. این توفانها بر فراز دریای کارائیب
و خلیج مکزیک، به حداکثر قدرت خود دست مییابند.
فراوانی و تنوع ابرها، یکی
از جذابترین پدیدههای اقیانوس اطلس به شمار میرود.
این ابرها بهصورت پیوسته بهوسیلۀ سیستمهای
توفانی سیکلونی بزرگ و تودههای هوای گرم و مرطوب
تولید میگردند. مه نیز مشخصۀ مناطقی
چون مناطق قطبی، گرندبنکس و نیوفاوندلند است که در آن نواحی،
آبهای گرم و سرد با یکدیگر برخورد میکنند. این پدیده
همچنین مشخصۀ عرضهای معتدل جنوبی است که هوای گرم از سطح خنک اقیانوس
میگذرد. این مهها در فصول بهار و تابستان شکل میگیرند.
آبشناسی
جریانات سطحی
شرایط آبشناسی اقیانوس
اطلس مطابق با اوضاع اقلیمی، تبادل آب با اقیانوسهای
مجاور و دریای مدیترانه و بهویژه ساختار خشکیهای
پیرامون تعیین میشود. تودههای آب ویژگیهایشان
را از سطح دریا کسب میکنند، جاییکه تحت تأثیر
عواملی چون تابش خورشیدی، بارش و تبخیر قرار میگیرند.
محل بعدی این تودههای آب به چگالی نسبیشان بستگی
دارد؛ ازاینرو، آبی که در سطح اقیانوس شکل گرفته است، بعدها
امکان دارد در بستر آبهای شمال مرکز اطلس یافت شود.
جریانات سطحی اقیانوس
اطلس در درجۀ نخست به سیستم بادهای غالب و تغییراتی که
مرزهای خشکی بر حرکت آب ایجاد میکنند، بستگی دارد.
مازاد منطقهای تبخیر و بارش، تفاوتهای منطقهای گرمایش
و سرمایش و چرخش زمین، دیگر عوامل تأثیرگذار بر جریانات
سطحی به شمار میروند.
مناطق مرزی میان تودههای
بزرگ آب اقیانوس اطلس، در محل جریانات عمدۀ اقیانوسیاند.
در نیمکرۀ شمالی آبهای سبکتر و گرمتر در جانب راست، و در نیمکرۀ جنوبی
در جانب چپ جریانها قرار دارند. اگرچه بادها منبع اصلی انرژی
چرخۀ اقیانوسیاند، اما در حقیقت، این پراکنش نابرابر
تراکم تودههای آب است که حتى به هنگام نبود باد، چرخه را نگاه میدارد.
این چرخه در بیشتر اطلس شمالی در جهت عقربههای ساعت است.
جریانات سطحی که در بخش جنوبی بهطور مشترک بهعنوان جریان
استوایی شمالی شناخته میشوند، با انرژی بادهای
تجارتی شمال شرقی بهسوی غرب حرکت میکنند. این جریانات
در نزدیکی ساحل آمریکای جنوبی به جریان گویان،
از شاخههای جریان استوایی جنوبی، میپیوندند.
این جریانات با یکدیگر از دریای کارائیب
گذر میکنند و دیگربار از این ناحیۀ بسته، با
عنوان جریان قدرتمند فلوریدا ازطریق تنگۀ فلوریدا
خارج میشوند. این روند شروع سیستم گلفاستریم است که
شامل جریانات فلوریدا، گلفاستریم و اطلس شمالی میگردد؛
جریان فلوریدا بهعنوان جریان شمالی تا کیپ هتراس؛
جریان گلفاستریم با جهتی شرقی از کیپ هتراس تا
گرندبنکس؛ و جریان اطلس شمالی بهعنوان نامی کلی برای
جریانات مختلف شمالی و شرقی در شرق گرندبنکس. جریان نروژ یکی
از شاخههای این سیستم آب گرم است که بهسوی شمال در
امتداد ساحل نروژ تا دریای قطبی جریان دارد.
آب سرد و کمتر شور از اقیانوس قطب
شمال در امتداد ساحل گرینلند به نام جریان گرینلند شرقی
بهسوی جنوب جریان مییابد و با آبهای گرمتر اطلس
مخلوط میگردد. جریان گرینلند شرقی با جریان بهسوی
جنوب، مقادیر زیادی از یخ قطب شمال را با خود حمل مینماید.
این جریان در کیپ فئرول بهسوی شمال و ساحل غربی گرینلند
و تنگۀ دیویس میچرخد و به جریان گرینلند غربی
تغییر نام مییابد. این جریان دوباره بهسوی
جنوب میپیچد و با دریافت آبهای سرد خلیج بافین
به نام جریان آب سرد لابرادور، در جانب غربی تنگۀ دیویس
و دریای لابرادور جاری میشود و به همراه خود آیسبرگهای
بسیاری را تا لبۀ جنوبی گرندبنکس در جنوب حمل میکند. در زیر جریان
استوایی جنوبی در استوا، یک جریان عمقی وجود
دارد که از غرب به شرق، و در جهت مخالف جریان سطحی روان است.
چرخۀ آب در اطلس
جنوبی برعکس اطلس شمالی، یا خلاف عقربههای ساعت است. در
نزدیکی آمریکای جنوبی، آن بخش از جریان استوایی
جنوبی که به جریان گویان نمیپیوندد، با چرخش به سوی
جنوب، جریان آب گرم برزیل را شکل میدهد. اگرچه این جریان
نقطۀ مقابل جریان گلفاستریم در شمال است، اما تنها در هر ثانیه
۱۰ میلیون مـ۳ آب را جابهجا میکند؛ درحالیکه
گلفاستریم در هر ثانیه بیش از ۵۰ میلیون
مـ۳ آب را حمل مینماید. جریان اطلس جنوبی ادامۀ جریان
برزیل به شمار میرود و از نزدیکی عرض جغرافیایی
بوئنوسآیرس بهسوی شرق و لبۀ جنوبی قارۀ آفریقا
جاری میگردد. چرخۀ خلاف جهت عقربههای ساعت اطلس جنوبی، با جریان رو به
شمال بنگوئلا در شرق تکمیل میگردد. برخلاف جریان کاناری
که پیوند شرقی چرخۀ اطلس شمالی را شکل میدهد و یک جریان نامعین،
آرام و جنوبی به شمار میرود، بنگوئلا جریانی بهتر تعریف
شده است و در هر ثانیه بیش از ۱۶ میلیون
مـ۳ آب جابهجا میکند. در امتداد قارۀ قطب جنوب شاخهای
از جریان دورقطبی قطب جنوب وجود دارد. این جریان به نام
فالکلند در جهت شمال، آبهای سرد را در امتداد ساحل حمل میکند و مشابه
جریان لابرادور در اطلس شمالی است.
جریانات عمقی
آبهای عمیق و بستر اطلس
شمالی از آبهای سطحیای شکل میگیرند که میان
ایسلند و گرینلند در دریای لابرادور به اعماق اقیانوس
فرومیروند و از آنجا به جنوب گسترش مییابند. در ژرفای
۹۰۰ و ۰۰۰‘۲ متر، آبهایی
که از مدیترانه به گسترۀ اقیانوس گسترش یافتهاند، یک بیشینۀ شوری
میانگین را شکل میدهند. این شوری با افزایش
فاصله از دریای مدیترانه به دلیل ترکیب با دیگر
تودههای آب کاهش مییابد، اما تأثیرات آب مدیترانه
حتى تا جنوب عرض°۴۰ جنوبی یافت میشود.
در منطقۀ قطب جنوب،
آبهای جاری در بستر اقیانوس با دمای حدود °۶ /
۰- سانتیگراد و شوری ۶ / ۳۴ در هزار، با
فرورفتن آب در فلات قاره شکل میگیرند. دمای این آب آنقدر
کم است که چگالی آن بالاتر از آبهای عمیق اطلس شمالی است
و تا شمال عرض °۴۰ شمالی جاری میشود. آبهای
سطحی نیز در همگرایی قطب جنوب در °۵۰ عرض
جنوبی فرومیروند و بهعنوان آبی کمتر شور بهسوی شمال
گسترش مییابد. این آب از لایههای میانی
پیرامون قطب جنوب همچنین از خط استوا گذر میکند و آثار آن تا
عرض °۲۰ شمالی بر جای میماند. مقادیر بیشتر
آب بستر قطب جنوب و آبهای میانی با آبهای عمیق اطلس
شمالی مخلوط میگردند و بهسوی جنوب میچرخند و در میان
عرضهای °۵۰ تا °۶۰ جنوبی به سطح دریا
صعود میکنند. این آبهای عمیق به هنگام صعود، مقادیری
از مواد مغذی گیاهی چون فسفات را به لایههای سطحی
آب منتقل مینمایند، و ازاینرو، چرخۀ اقیانوسی
دلیل بازدهی بیولوژیکی بالای آبهای قطب
جنوب شمرده میشود. اکسیژن بالا مشخصۀ آبهای
عمیق و بستر اقیانوس اطلس است، زیرا چرخش نسبتاً سریعی
دارد.
جزرومد
جزرومدهای اقیانوس اطلس از
دوران باستان مشاهده شده است. جزرومد حوضۀ Sشکل اطلس شمالی و جنوبی، یک پدیدۀ
منحصربهفرد است که به یک موج بزرگ ایستاده و در حال گذر از حوضه
شباهت دارد. سرعت، دوره، ابعاد و رفتار جزرومدهای اقیانوس اطلس، بهوسیلۀ ترکیب
عوامل پیچیدهای چون عارضههای ساحلی، توپوگرافی
بستر دریا، باد و الگوی جریانات تعیین میگردد.
جزرومد نیمروزه غالبترین نوع جزرومد است که ویژگی آن دو
مد و دو جزر در هر روز جزرومدی (۲۴ ساعت و ´۵۰)
است. جزرومدهای نیمروزه در امتداد تمام حاشیۀ شرقی
اطلس و در امتداد تمام آمریکای شمالی و جنوبی رخ میدهد.
جزرومدهای ترکیبی یا جزرومدهایی که میتوانند
هم نوسانات روزانه (یک مد و یک جزر در روز) و هم نیمروزه داشته
باشند، در خلیج مکزیک، دریای کارائیب و نیز
در امتداد ساحل جنوب شرقی برزیل در تیئرا دل فوئگو، برخی
نواحی دریای مدیترانه، و ساحل لابرادور شایعاند.
اما جزرومد کامل روزانه، تنها در بخشهایی از خلیج مکزیک دیده
میشود.
دورهها و الگوهای جزرومدی
در نقاط مختلف در سراسر حوضۀ اطلس ممکن است کاملاً متمایز باشند. قابل توجهترین میزان
جزرومد در خلیج فاندی در کانادا با ۱۲ متر نوسان جزرومد،
و در امتداد ساحل بریتنی در فرانسه با ۵ متر اختلاف جزرومد دیده
میشود. کمترین میزان جزرومد در بخشهایی از خلیج
مکزیک، دریای کارائیب و مدیترانه رخ میدهد
که در آنها نوسانات کمتر از یک متر است.
شوری و دما
شوری
آبهای سطحی اطلس شمالی
بیشترین میزان شوری تمام اقیانوسهای جهان را
دارا ست. شوری آب به موازنۀ آب ناشی از تبخیر، بارش و تخلیۀ قارهای
بستگی دارد. درجۀ شوری در گسترۀ باز اقیانوس، بهوسیلۀ تبخیر و بارش تعیین
میگردد. بیشترین تبخیر در عرضهای گرمسیری
و مجاور گرمسیری با
۶۴۰‘۱-۶۶۰‘۱ میلیمتر
دیده میشود؛ این میزان در استوا به
۴۰۰‘۱ میلیمتر، در عرض °۶۰ شمالی
به ۷۸۰ میلیمتر، و در عرض °۶۰ جنوبی
به ۳۲۰ میلیمتر در سال کاهش مییابد.
استوا با ۷۷۰‘۱ میلیمتر، بیشترین
میزان بارش سالیانه را دارد؛ در عرض °۲۰ شمالی این
میزان به ۶۴۰ میلیمتر، و در عرض
°۲۰ جنوبی به ۲۷۰ میلیمتر در
سال کاهش پیدا میکند. میزان بارش در عرضهای میانی
دیگربار افزوده میشود و به
۱۰۰‘۱-۲۰۰‘۱ میلیمتر
در سال میرسد. به همان نسبت، بیشترین میزان شوری
۲۵ / ۳۷٪ در عرضهای گرمسیری و
مجاور گرمسیری ثبت شده است؛ در استوا میزان شوری به
۳۵٪ ، در عرضهای میانی جنوبی به
۳۴٪ ، در منطقۀ قطب جنوب به ۶ / ۳۳- ۸ / ۳۳٪
، و در عرضهای میانی شمالی به ۳۲٪ در
غرب و ۵ / ۳۵٪ در شرق کاهش مییابد. اگر دریاهای
وابسته در نظر گرفته شود، شورترین آبهای اقیانوس اطلس در
منتهاالیه شرقی دریای مدیترانه یافت میشود.
شوری آب در این ناحیه بیش از ۳۹٪ است.
آب بسیار شور این دریا در فصل زمستان سرد شده، به اعماق دریا
فرومیرود.
دما
پراکنش حرارت سطح اقیانوس رابطۀ
تنگاتنگی با ویژگی جریانات آب دارد. جریانات اصلیترین
توزیعکنندگان تابش خورشیدی جذبشده بهوسیلۀ سطح
اقیانوساند. موازنۀ حرارتی اقیانوس اطلس از موازنۀ انرژی
تابشی، گرمای هدررفته بهوسیلۀ تبخیر و
گرمای تبادلشده با اتمسفر شکل میگیرد. آبهای جریان
استوایی شمالی به شمال، و آبهای استوایی جنوبی
به هنگام برخورد با سواحل آمریکای جنوبی و شمالی، به شمال
و جنوب گسترده میشوند. بههمینسان منطقۀ دارای
آبهای گرمتر سطحی در سواحل شرقی آمریکا پهناور، و در نزدیکی
ساحل آفریقا کمعرض است، زیرا جریانات کاناری و بنگوئلا
آب سرد را بهسوی استوا حمل میکنند. ازاینرو، ساحل شرقی
سطح اقیانوس در عرضهای حدود °۱۰-°۳۰ جنوبی
و °۱۰-°۳۰ شمالی، گرمتر از ساحل غربی است،
اما در عرضهای بیشتر از °۳۰ این پدیده وارونه
میشود. این وارونگی در اطلس جنوبی بسیار مشخص است،
جایی که جریان فالکلند آب سرد را تا حدود °۳۰ جنوبی
حمل میکند. جریان لابرادور آب سرد را تا عرض °۴۰ شمالی
میرساند، درحالیکه شاخههای سیستم گلفاستریم، آب
گرم را در امتداد ساحل نروژ حمل میکنند. تفاوت میان اطلس شمالی
و جنوبی به جریانات سطحی وابسته است، که خود بازتاب عمل بادهای
غالب و شکل سواحلاند. در جاییکه جریان فالکلند با جریان
برزیل، و جریان لابرادور با جریان گلفاستریم تماس مییابند،
تغییرات حرارتی سطحی به سرعت در فاصلهای کوتاه دیده
میشود.
بزرگترین موازنۀ حرارتی
مثبت اقیانوس اطلس در استوا به میزان ۵ / ۲-۳ /
۳ گیگاژول اندازهگیری شده است. موازنۀ حرارتی
با افزایش عرض جغرافیایی منفی میگردد، بهگونهای
که در عرضهای °۳۰ شمالی و جنوبی به صفر میرسد.
ازاینرو، سطح اقیانوس بیشترین گرمای خود را بین
عرضهای °۳۰ شمالی تا °۳۰ جنوبی جذب میکند،
و در دیگر نواحی گرما از دست میدهد.
حیات گیاهی و جانوری
گیاهان
حیات گیاهی اقیانوس
اطلس بسیار متنوع است. گیاهان بستر (فیتوبنتوس) که از منطقۀ ساحلی
تا ژرفای ۱۰۰متری (در حدود ۲٪ از تمام
نواحی بستر اقیانوس) گسترش دارند، شامل جلبکهای قهوهای،
سبز و قرمزند؛ آبهای شور نیز زیستگاه گیاهان گلدار است.
شباهتهایی میان گیاهان بستر بخشهای شمالی و
جنوبی اطلس وجود دارد، اما گونهها و بعضاً انواع متفاوتْ فرمهای عمده
را شکل میدهند. شباهتها در میان گیاهان سواحل شرقی و غربی
اطلس بیشتر روشن و آشکار است. یک توالی روشن جغرافیایی
از گونههای عمدۀ فیتوبنتوس با تنوع بسیار در عرضهای گوناگون مشاهده میشود.
کنارۀ اقیانوس اطلس در عرضهای بالاتر که سطح آب در بیشتر
روزهای سال پوشیده از یخ است، گیاهی ندارد. تودۀ فیتوبنتوس
در زیرکناره با لامیناریا و ترکیبی از جلبک قرمز
پوشیده است. توسعۀ فیتوبنتوس قهوهای مشخصۀ عرضهای
میانی جغرافیایی و امتداد سواحل آمریکا و
اروپا در اطلس شمالی به شمار میرود. جلبک قهوهای در نواحی
کنارهای بسیار دیده میشود و در نواحی زیرکنارهای
انواعی چون لامیناریا، آلاریا، دسمارستیا و جلبک
قرمز جایگزین میگردد. زوسترا در بسترهای ملایم و
جلبک قهوهای و بهویژه لامیناریا در عرضهای میانی
و سرد نیمکرۀ جنوبی غلبه دارند. حیات گیاهی در کنارهها و لایههای
بالایی زیرکنارهای در منطقۀ گرمسیری
بهسبب گرما و انزوای شدید، عملاً وجود ندارد. در دریای
ساراگاسو همواره تودههای شناور جلبک قهوهای بهنام ساراگاسوم حضور
دارد.
فیتوپلانکتون در سراسر لایههای
بالای ۱۰۰ متر اقیانوس اطلس پراکنده شده است، اما
عمدتاً در ژرفای ۴۰-۵۰ متری متراکم شدهاند.
دیاتومها در عرضهای میانی و سرد اطلس شمالی و جنوبی
بهوفور دیده میشوند و تودههای فیتوپلانکتون را شکل میدهند.
بیشترین توسعۀ کمّی فیتوپلانکتون در عرضهای بالای اقیانوس،
در فصل تابستان و در طی دورۀ تابش شدید خورشیدی مشاهده میشود. حیات گیاهی
مناطق گرمسیری اطلس بهوسیلۀ انواع بسیار
گوناگونی مشخص میگردد، اما از نظر کمّی از حیات گیاهی
عرضهای میانی و سرد محدودتر است.
جانوران
جانوران در تمام لایههای
آب اقیانوس اطلس زیست میکنند؛ اما تنوع آنان در مناطق گرمسیری
افزایش مییابد. این جانداران در عرضهای سرد و میانی
شامل هزاران گونه، و در نواحی گرمسیری شامل دهها هزار میگردد.
نهنگ، فُک و شیرماهی در میان پستانداران، شاهماهی، کُد،
سوف و فلوندر در میان ماهیان، از جانداران خاص عرضهای سرد و میانی
اقیانوس به شمار میروند. خرچنگ و بعضاً پری دریایی
در میان زوئوپلانکتونها، از شمار بیشتری برخوردارند. تنوع گونههای
جانوری هر دو قطب اقیانوس اطلس، کمتر از ۱۰۰ گونه
است که مشخصۀ عرضهای میانی و سرد به شمار میرود و در مناطق
گرمسیری حضور ندارند. این گونهها شامل فک مودار، فک خزدار شمالی،
نهنگ، شاهماهی، ساردین، ماهی کولی، و بسیاری
بیمهرگان مانند صدفها میشوند. نهنگ، لاکپشت دریایی،
خرچنگ، کوسه، ماهی پرنده، مرجان، ستارۀ دریایی
و رادیولاریا نیز از جانداران نواحی گرمسیری
اقیانوس اطلس به شمار میروند. جانوران دریای ساراگاسو
خاص و متمایزند. اعماق اقیانوس اطلس نیز غنی از جانورانی
چون اسفنجها، مرجانها، خارپوستان، سختپوستان و ماهیها ست.
ابعاد اقتصادی
اقیانوس اطلس در نقشۀ
اقتصادی جهان، جایگاه ویژهای دارد. عواملی چون
قرارگیری برخی از کشورهای مهم جهان، انتقال بزرگترین
تولیدات صنعتی ازطریق آن، وفور مواد خام و منابع تولیدی،
عملیات گستردۀ بازرگانی خارجی، و نیز پیشرفت کشتیسازی،
ساخت هواپیما و ارتباطات، به اقیانوس اطلس اهمیتی برجسته
در اقتصاد جهانی بخشیده است.
ماهیگیری
پهنـههای عمدۀ ماهیگیری
اقیـانوس اطلس ــ که بیـش از نیمـی از تمـام پهنـههای
جهـان را شـامل میشود ــ از گذشتههای دور، پربارترین و
پراستفادهترین پهنههای تمام اقیانوسها بوده است؛ اما درپی
صید بیرویه، برخی از گونههای ماهی این
اقیانوس در معرض انقراض قرار گرفت. درحالیکه در نیمۀ سدۀ
۲۰ م میزان جهانی صید ماهی به شدت افزایش
یافت، این میزان در اقیانوس اطلس تا حدودی ثابت
ماند. ازاینرو، سهم اقیانوس اطلس از مجموع صید دریایی
جهان، از بیش از نیمی در دهۀ
۱۹۵۰ م به ۵/ ۱ در اوایل سدۀ
۲۱ م کاهش یافت.
عمدهترین بخش صید اقیانوس
اطلس شامل ماهی میشود. صید بیمهرگان، بهویژه نرمتنان
و سختپوستان و همچنین نهنگها، فکها و شیرماهیها اهمیت
اندکی دارد. صنایع ماهیگیری در شمال شرقی اقیانوس
اطلس در دریاهای بارنتس، نروژ، شمال و بالتیک متمرکز شده است.
پهنههای بزرگ ماهیگیری کُد، شاهماهی و دیگر
گونهها در شمال غربی اقیانوس اطلس و گرندبنکس و در سواحل گرینلند،
لابرادور و نووا اسکوشا قرار دارند. در سمت غربی اطلس شاهماهی، و در
جنوب شرقی و جنوب غربی آن ساردین بهوفور صید میگردد.
نهنگ عمدتاً در آبهای نزدیک قطب جنوب، و فک در یخهای دریای
سفید، نروژ و بارنتس صید میشوند. چندین قرارداد بینالمللی
ماهیگیری دربارۀ صیادی در حوضۀ اقیانوس اطلس وجود دارد که هدف آنها استخراج منطقی و مؤثر
منابع بیولوژیکی اقیانوس براساس به کارگیری
اصول علمی برای تغذیۀ صنعت است. بزرگترین کشورهای
صیدکننده در این اقیانوس عبارتاند از: نروژ، روسیه، ایالات
متحدۀ آمریکا، اسپانیا، ایسلند، بریتانیا،
دانمارک، فرانسه و کانادا.
منابع معدنی
ذخایر سرشاری از نفت و گاز
طبیعی در زیر فلات قاره، شیب و برآمدگی قارهای
اقیانوس اطلس قرار دارد. حجم ذخایر قابلبرداشت بسیار عظیم
است؛ بهگونهای که براساس برخی برآوردها، به میزان ۳/
۱ تمام منابع گازی و نفتی قابلبرداشت جهان میباشد. بخش
عمدۀ منابع نفتی در رسوبات فلات قاره و برآمدگی قارهای
قرار دارند و در ۴ حوضۀ اصلی تمرکز یافتهاند: خلیج مکزیک، دریای
شمال، ساحل غربی آفریقا، شرق نیوفاوندلند و نووا اسکوشا.
نهشتههای سرشار زغالسنگ در
اعماق بستر اقیانوس در دریای شمال و در امتداد فلات قاره کشف
شدهاند؛ اما محدودیت تکنولوژی، استخراج آنها را با مشکل روبهرو کرده
است. برخی از این منابع در بریتانیا و نووا اسکوشا ازطریق
تونل زمینی استخراج میشوند. هیدرات متان یک منبع
انرژی بالقوۀ بسیار مهم است که در برخی از رسوبات اقیانوس اطلس ذخیره
شده است. همچنین الماس از فلات قارۀ آفریقای جنوبی،
سولفور از خلیج مکزیک، و سنگ آهن از نزدیکی نیوفاوندلند
استخراج میشود. شبهجزیرۀ فلوریدا نیز منابع
سرشاری از فسفات دارد.
بازرگانی و حملونقل
اقیانوس اطلس و دریاهای
حاشیهای آن از زمان نخستین مداخلات انسان در دریا، بهعنوان
بزرگراههای اقیانوسی برای انتقال کالاها و مسافران مورد
استفاده بوده است. قدیمترین نوشتهها دربارۀ شبکههای
بازرگانی گستردۀ جهان توسط تمدنهای مصری، فنیقی، یونانی
و رومی به ثبت رسیده است. اطلس شمالی تا پیش از پایان
جنگ جهانی دوم، عظیمترین حجم کشتیرانی جهان را
دارا بود. گشایش کانالهای سوئز و پاناما، توسعۀ تولید
نفت در خلیج فارس و افزایش اهمیت بازرگانی اقیانوس
آرام، سبب تغییر الگوی بازرگانی جهان و کاهش اهمیت
اطلس شمالی گردید. با وجود این، اقیانوس اطلس بهسبب
قرارگیری عمدهترین بازارهای مصرفی در اروپا و آمریکای
شمالی، همچنان یک شبکۀ بازرگانی دریایی گسترده دارد.
الگوی تجاری کلی
کالاها شامل جابهجایی محمولات دریایی عمده مانند
نفت خام، زغالسنگ، غلات، سنگ آهن، و بوکسیت از مراکز استخراجی و
فراوری چون ونزوئلا، برزیل، آرژانتین و جامائیکا به مراکز
تولیدات صنعتی در ایالات متحدۀ آمریکا،
کانادا و اروپا ست. نفت عمدتاً از ونزوئلا، کشورهای حوضۀ دریای
کارائیب و نیز خاورمیانه و شمال آفریقا به ایالات
متحدۀ آمریکا و اروپای غربی صادر میشود. حجم عمدۀ سنگ
آهن از کشورهای آمریکای لاتین و شمال و غرب آفریقا
به ایالات متحدۀ آمریکا و اروپای غربی منتقل میگردد. افزونبراین،
زغالسنگ از ایالات متحدۀ آمریکا به اروپای غربی، بوکسیت و آلومینیوم
از کشورهای حوضۀ کارائیب و غرب آفریقا به ایالات متحدۀ آمریکا،
کانادا و اروپا، و غلات از کانادا، ایالات متحدۀ آمریکا
و آرژانتین به اروپای غربی فرستاده میشود.
عمدهترین مسیرهای دریایی
اقیانوس اطلس میان بندرهای اروپای غربی و شمال شرقی
ایالات متحدۀ آمریکا برقرار است. بیشتر بندرهای عمدۀ جهان
در حوضۀ اقیانوس اطلس قرار دارند. از مهمترین این بندرها میتوان
به روتردام، مارسی، انتورپ، لندن، لیورپول، جنوآ، لو آور، هامبورگ،
ساوثهمتون، برمن، ونیز، گوتبرگ، آمستردام، ناپل، نانت و کپنهاگ در اروپای
غربی؛ نیویورک، هوستن، فیلادلفیا، بالتیمور،
مونترال، بستن در آمریکای شمالی؛ ماراکایبو، ریو د
ژانیرو، سانتوس و بوئنوس آیرس در آمریکای جنوبی؛ و
داکار، آبیجان و کیپتاون در آفریقا اشاره کرد. حملونقل هوایی
نیز نقش مهمی در جابهجایی مسافران و بار بر فراز اقیانوس
اطلس میان اروپا و آمریکای شمالی دارد.
اکتشافات و پژوهش
اقیانوس اطلس عامل تأثیرگذاری
در تاریخ بشر بوده است. این اقیانوس با قرارگیری در
غرب خشکی بـزرگ اوراسیا ــ کـه از دوران نخستین مسکـونی
بوده است ــ بستری طبیعی برای گسترش جمعیت بود.
تاریخ اکتشافات اقیانوس
اطلس به ۳ دوره تقسیم میشود: ۱. از کاوشگران دورۀ
باستان تا ۱۷۴۹ م؛ ۲. از
۱۷۴۹-۱۸۷۲ م؛ ۳. از
۱۸۷۲ م تا زمان معاصر. دورۀ نخست با مطالعۀ توزیع
آبهای اقیانوس و خشکیها در این گوشۀ جهان، تعیین
مرزهای قارهای اقیانوس اطلس، و تعیین پیوندهای
آن با دیگر اقیانوسها مشخص است. از دریانوردان مشهور این
دوره مانند فنیقیها (۱۲۰۰ قم)، کارتاژیها
(۵ قم)، یونانیها (۴-۲ قم) و رومیها
(۳-۱ قم)، اطلاعاتی دربارۀ سواحل اقیانوس
اطلس در اروپا و شمال آفریقا وجود دارد. نرمانها در سدههای ۹ و
۱۰ م به سوی ایسلند، گرینلند و آمریکای
شمالی دریانوردی کردند. قبایل اسلاوی در سدههای
میانی سفرهای دریایی در دریای
بالتیک را تکمیل نمودند. دریانوردان اسپانیایی
و پرتغالی نیز در سدۀ ۱۵ م در جستوجوی راههای منتهی به هند و چین،
به سفرهای دریایی بسیاری مبادرت کردند. اما
کاوشهای برنامهریزی شده به سال ۱۴۱۵ م
بازمیگردد که شاهزاده هنری کوشید تا متصرفات پرتغال در ساحل
غربی آفریقا در اطلس جنوبی را بهسوی جنوب گسترش دهد. مهمترین
سفرهای دریایی این دوره توسط دریانوردان
پرتغالی چون دیاش (۱۴۸۷ م)، کریستف
کلمب (۱۴۹۲-۱۵۰۳ م)، واشکو دا
گاما (۱۴۹۸ م)، و جان کِبت (۱۴۹۷
م) انگلیسی انجام شد. ماژلان در ۱۵۲۰ م در
نخستین سفر دریایی به دور کرۀ زمین،
ازطریق گذرگاه ماژلان، از اقیانوس اطلس به اقیانوس آرام عبور
کرد. دریانوردان اروپایی همچنین در سدههای
۱۶ و ۱۷ م سواحل آمریکای شمالی را کشف
کردند. با آغاز سدۀ ۱۸ م بخش عمدۀ گسترۀ اقیانوس اطلس مورد مطالعه قرار گرفت. علاوهبراین، مرز جنوبی
آن ــ قارۀ قطب جنوب ــ در میـان سالهـای ۱۸۱۹
تـا ۱۸۲۱ م توسط بلینگهاوزن و لازارف، کاوشگران روسی،
مورد کاوش واقع شد. پس از کشف قارۀ آمریکا توسط کلمب، کوششهای ماجراجویانۀ اروپاییان،
یا تلاش آنان برای دستیابی به ثروت و خانههای نوین
در سوی غرب، منجر به افزایش شدید سکونتگاههای آن سوی
دریا گردید. ازاینرو، مسیر
۸۰۰‘۴کیلومتری و طوفانی اطلس شمالی
به پرترددترین و عمدهترین مسیر دریایی جهان
و بزرگراه میان دنیای قدیم و جدید تبدیل گردید.
دورۀ
۳۰سالۀ میان ۱۴۹۲ م، که کلمب آمریکا را کشف
کرد، و ۱۵۲۲ م که یکی از کشتیهای
ماژلان نخستین سفر به دور کرۀ زمین را کامل کرد، دورۀ اوج اکتشافات نوین به شمار
میآید. جان کبت در ۱۴۹۷ م با پیمودن
اطلس شمالی، محل سرشار از ماهی کُد گرندبنکس را در مجاورت نیوفاوندلند
شناسایی نمود. یک سال بعد واشکو دا گاما از راه دماغۀ امیدنیک
در لبۀ جنوبی قارۀ آفریقا، به هند رسید و بهاینترتیب، یک
مسیر مهم بازرگانی در اطلس جنوبی گشایش یافت.
در این دوره، اسپانیا و
پرتغال مستعمراتشان را در آمریکا توسعه دادند. اندکی پس از
۱۶۰۰ م، هلند، انگلیس و فرانسه نیز مستعمراتی
در آمریکا یافتند و تجارت بهویژه در نیوانگلند ساکنان
انگلیسیزبان شکوفا گردید. درپی آن، بنادر ونیز و
جنوآ که تسلط طولانی بر تجارت دریای مدیترانه داشتند، تحت
تأثیر بنادر اقیانوس اطلس قرار گرفتند؛ و به دنبال آن مسیر دریایی
اطلس شمالی به سرعت بر تمام مسیرهای دریایی
جهان برتری یافت؛ بهطوریکه اقیانوسهای آرام و هند
در آن زمان و یا پس از آن نتوانستند در این زمینه با اقیانوس
اطلس رقابت نمایند.
در دورۀ دوم اکتشافات،
مطالعات دربارۀ خصوصیات طبیعی آبها و بررسی آبهای اعماق
اقیانوس اطلس آغاز گردید. اطلاعات گردآوریشده در دورۀ دوم
اکتشافات، شرایط لازم برای تهیۀ نقشههایی
چون نقشۀ جریان گلفاستریم، نقشۀ اعماق اطلس
شمالی، نقشۀ بادها و نقشۀ جریانات آب و نیز انجام پژوهشهای بعدی را فراهم
کرد. چون گذر از اقیانوس اطلس تا آمریکا هفتهها به طول میانجامید،
رابطۀ مستعمرات آمریکایی با کشورهای مادر به دشواری
صورت میگرفت؛ درنتیجه، بیشتر مستعمرات تا اوایل سدۀ
۱۸۰۰ م مستقل شدند. اما از ۱۸۱۸
م درنتیجۀ برنامۀ منظم دریانوردیِ کشتی بادبانی بلکبال، آمریکا
با اروپا رابطۀ نزدیکتری یافت و حتى پس از گشایش مسیر
کشتی بخار در ۱۸۳۸ م سرعت ارتباط آنها بیشتر
گردید.
در دورۀ سوم اکتشافات،
پژوهشهای جامع اقیانوسشناسی اطلس با کشتیهای مجهز
به تجهیزات ویژه آغاز گردید. در این دوره اطلس از نظر طبیعی،
شیمیایی و بیولوژیکی مورد مطالعه قرار
گرفت. در این میان، مطالعۀ اقیانوسشناسانۀ این
اقیانوس در طی سال بینالمللی ژئوفیزیک
(۱۹۵۷- ۱۹۵۸ م)، اهمیت بسیار
زیادی یافت. براساس این برنامه، تماسهای بینالمللی
گستردهای برای مطالعۀ اقیانوس اطلس انجام شد. درپی این تلاشها کمیسیونهای
اقیانوسشناسی چندملیتی توسط کشورهایی چون
شوروی سابق، ایالات متحدۀ آمریکا، بریتانیا،
فرانسه، هلند، برزیل و آرژانتین تشکیل گردید. مسئلۀ حفاظت
از اقیانوس اطلس که تا پیش از این دوره بهسبب شرایط
جغرافیایی، مانعی دفاعی درمقابل اقدامات نظامی
به شمار میرفت، درنتیجۀ پیدایش بمبافکنهای دوربرد و بعدها موشکهای
بالستیک قارهپیما کاهش یافت. افزونبراین، کرانههای
دو سوی اقیانوس اطلس، درپی اختراعات و فناوریهای
ارتباطی بیش از گذشته با یکدیگر پیوسته شدند.
اهمیت سیاسی و نظامی
پس از اکتشافات جغرافیایی
سدههای ۱۵ و ۱۶ م، نخستین مهاجرنشینان
در سواحل آمریکا و آفریقا در اقیانوس اطلس برپا شدند. اسپانیا
و پرتغال بهعنوان نخستین قدرتهای مهاجرنشین، موقعیت برتری
در اقیانوس اطلس داشتند. از آن زمان، اطلس به منطقۀ عمدۀ
ارتباطات دریایی و تجارت جهانی تبدیل گردید.
کشتیهای بازرگانی در جهت جنوب قارۀ آفریقا
برای یافتن ادویه بهسوی کشورهای جنوب آسیا
حرکت کردند. بردگان از سواحل غربی آفریقا با کشتی به کشتزارهای
جزایر هند غربی آورده شدند. هلند و انگلیس از اواخر سدۀ
۱۶ م تسلط اسپانیای تضعیفشده را در اقیانوس
اطلس به چالش کشاندند. انگلیس در اواخر سدۀ
۱۷ م و اوایل سدۀ ۱۸ م، هلند و دیگر رقیبان خود ازجمله فرانسه را
تحت فشار قرار داد. در سدۀ ۱۹ م، ایالات متحدۀ آمریکا
به کشمکش برای تسلط بر اقیانوس اطلس وارد گردید؛ و در اوایل
سدۀ ۲۰ م، به این هدف در غرب اقیانوس اطلس دست یافت.
در همین زمان، انگلیس و فرانسه موقعیت مستحکم خود را در بخش شرقی
اقیانوس حفظ کردند، و درپی قراردادهایی، سرزمینهای
وسیعی را در ساحل آفریقا تصرف کردند. پس از پایان جنگ
جهانی دوم بریتانیای بزرگ، فرانسه و هلند کوشیدند
تا سرزمینهایی را در غرب اطلس به دست آورند.
اهمیت سیاسی و
استراتژیکی اقیانوس اطلس در دورۀ سرمایهداری
افزایش یافت. این اقیانوس در طی جنگهای جهانی
اول و دوم، صحنۀ مهم عملیات نظامی نیروی دریایی
بود. ارزش استراتژیکی این اقیانوس در درجۀ نخست
بهوسیلۀ نقش پررنگ آن در انتقال تسلیحات و نیروهای نظامی
تعیین میشود. اقیانوس اطلس همچنین نقش مهمی
در برنامههای نظامی ناتو دارد. ایالات متحدۀ آمریکا
درطی جنگ جهانی دوم کنترل خود را بر بیش از ۷۰ میلیون
کمـ۲ از مساحت این اقیانوس گسترش داد، و براساس آن، شبکهای
از پایگاههای نیروی دریایی و هوایی
و نیز بعدها پایگاههای موشکی و اتمی پدید
آورد. ایالات متحدۀ آمریکا برپایۀ امتیاز ۹۹سالۀ منعقدشده در
۱۹۴۰ م، کنترل پایگاههای برمودا، باهاماس و
آنتیل را به دست آورد. این کشور همچنین برپایۀ
قراردادی با اسپانیا و پرتغال پس از جنگ جهانی دوم، پایگاه
گوانتانامو در کوبا، و براساس قراردادهای دیگری با برخی
کشورها چون انگلیس و اسپانیا، پایگاههایی نظامی
ایجاد کرد. پایگاههای هوایی این کشور در اطلس
شمالی، اهمیت استراتژیکی زیادی دارند. این
کشور همچنین شبکهای از ایستگاههای رادار را برای
رصد هواپیما و موشک در سواحل گرینلند، اسکاتلند، نروژ و جزایر اطلس
شمالی ایجاد کرده است.