آفرُيقاُي مرکزُي، جمهورُي[۱]
\jomhūrī-ye āfrīqā-ye markazī\، کشورُي محصور در خشکُي
در مرکز قارۀ آفرُيقا. اُين کشور بُيش از ۶۱۰ ﻛﻤـ
از درُيا فاصله دارد و از شمال با چاد، از شرق با سودان، از جنوب با جمهورُي
دموکراتُيک کنگو (کنگوُي کُينشاسا) و جمهورُي کنگو (کنگوُي
برازاوُيل)، و از غرب با کامرون هممرز است. شهر بانگوُيُي، پاُيتخت
جمهورُي آفرُيقاُي مرکزُي و بزرگترُين شهر آن، در نزدُيکُي
مرزهاُي جنوبُي کشور قرار دارد. مساحت اُين کشور
۰۰۰‘ ۶۲۳ ﻛﻤـ۲ است.
سرزمُينُي که امروزه جمهورُي
آفرُيقاُي مرکزُي نامُيده مُيشود، دستکم از
۰۰۰‘۸ سال پُيش مسکونُي بوده است. نُياکان
قوم امروزُي آکا (پُيگمه)، که در مناطق جنگلُي غربُي و جنوبُي
کشور زندگُي مُيکنند، احتمالاً نخستُين ساکنان اُين کشور
بودهاند. آفرُيقاُي مرکزُي، که با نام اوبانگُي ـ شارُي
شناخته مُيشود، از سال ۱۹۱۰ م بخشُي از قلمرو
آفرُيقاُي استواُيُي فرانسه به شمار مُيآمد. اُين
منطقه در ۱۹۶۰ م مستقل شد.
وُيژگُيهاُي طبُيعُي
ناهموارُيها
جمهورُي آفرُيقاُي مرکزُي
از نظر زمُينشناسُي در سپر مرکزُي آفرُيقا، مُيان سُينِکلُيزهاُي
کنگو و چاد در بخش شمال شرقُي سکوُي آفرُيقا واقع است. اُين
سپر عمدتاً از سنگهاُي ارکئنِ بهشدت دگرگون و جابهجاشده تشکُيل شده
است. جمهورُي آفرُيقاُي مرکزُي دشت مرتفع پهناورُي را در
امتداد ارتفاعاتُي با جهت جنوب غربُي ـ شمال شرقُي در بر دارد، که
حوضۀ آبرُيز درُياچۀ چاد و رودخانۀ کنگو را از هم جدا مُيکند. اُين دشت مرتفع بهطور مُيانگُين
۶۰۰ تا ۹۰۰ متر ارتفاع دارد. از ارتفاع اُين
دشت در منتهاالُيه شمال آن بهتدرُيج کاسته، به لبۀ جنوبُي
فرونشستۀ چاد منتهُي مُيشود. اُين دشت کوههاُي منفرد گنبدُيشکل
دارد و با درههاُيُي پهناور قطع مُيشود. دشتهاُي پهناور
مرکزُي بهتدرُيج به کوهستان بونگو در شمال شرقُي با ارتفاع
۳۳۰‘۱ متر در قلعۀ توسورو، و کوهستان توندو در شرق
منتهُي مُيگردد. اُين دشتها در غرب به رشتۀ گرانُيتُي
کاره مُيرسد، که قلۀ انگائوُيُي، بلندترُين نقطۀ کشور با
۴۱۰‘۱ متر ارتفاع، در آن واقع است. دارچالا از مهمترُين
کوههاُي شمال کشور به شمار مُيرود که انگاُيا، بلندترُين قلۀ آن با
۳۲۶‘۱ متر ارتفاع، در نزدُيکُي مرز سودان قرار
دارد.
شبکۀ آبها
اُين کشور با دو سُيستم بزرگ
رودخانهاُي زهکشُي مُيشود. سُيستم شمالُي به حوضچۀ شارُي
مُيرُيزد و شاخههاُي آن با زهکشُي از مساحت کشور در شمال،
سرانجام به درُياچۀ چاد مُيپُيوندد. باقُيمانده نُيز بهوسُيلۀ
رودخانۀ اوبانگُي، از شاخههاُي رودخانۀ کنگو، زهکشُي
مُيشود، که ازنظر کشتُيرانُي اهمُيت بازرگانُي دارد.
رودخانۀ اوبانگُي بخش عمدۀ مرز جنوبُي کشور را با جمهورُي کنگو (کنگوُي کُينشاسا)
تشکُيل مُيدهد.
آبوهوا
آبوهواُي جمهورُي آفرُيقاُي
مرکزُي بهاستثناُي ارتفاعات غربُي کشور، که آبوهواُي خنکُي
دارند، بسُيار گرم و مرطوب است. مُيانگُين دما در گرمترُين
ماه سال در بانگوُيُي °۳۱، و در خنکترُين ماه
°۲۱ سانتُيگراد است. در فصل بارانُي (از مارس تا اکتبر ُيا
نوامبر) بارانهاُي توفانُي شدُيدُي بهصورت روزانه فرومُيرُيزد.
مه نُيز پدُيدۀ بارز صبحگاهُي است. بُيشترُين مُيزان بارش سالُيانه
(۸۰۰‘۱ مُيلُيمتر) بُين ماههاُي اوت
تا سپتامبر در منطقۀ اوبانگُي علُيا ست؛ اُين مُيزان در کوههاُي
کاره به ۵۰۰‘۱ مُيلُيمتر مُيرسد. مُيانگُين
بارش در منتهاالُيه شمال شرقُي کشور در حدود ۸۰۰ مُيلُيمتر
در سال است. در هنگام وزش بادهاُي موسمُي جنوب غربُي، دماُي
روزانه بُين °۱۹ و °۳۰ سانتُيگراد متغُير
است. فصل خشکِ سال بهطور متوسط از اکتبر تا فورُيه و مارس (و گاهُي بُيشتر)
ادامه مُيُيابد، که در آن هوا خشک، و دما بُين °۱۸ و
°۴۰ سانتُيگراد در نوسان است. روزها هوا گرم، و شبها بهطرز
چشمگُيرُي خنک مُيشود؛ آسمان بهطورکلُي صاف است. توفانهاُي
رُيگ (ماسه) و گردوخاک در شمالُيترُين نقطۀ کشور برمُيخُيزند.
حُيات گُياهُي و جانورُي
اُين کشور بهطورعمده در منطقۀ
ساواناُي آفرُيقا قرار دارد. اگرچه در شمال و شمال شرقُي درخت نُيست،
جنگلهاُي بارانُي گرمسُيرُي متراکمُي در جنوب، بهوُيژه
در امتداد رودهاُي اوبانگُي و سانگها وجود دارد، که الوار مناسبُي
براُي صنعت چوببرُي کشور فراهم مُيکنند. در حدود
۱۲٪ از مساحت کشور با جنگل و خارستان پوشُيده شده است.
گونههاُي گُياهُي متنوعُي در ساوانا ُيافت مُيشود.
اُين منطقه زُيستگاه انواع گونههاُي جانورُي چون آهو،
بوفالو، فُيل و کفتار است. در جنگلهاُي بارانُي نُيز حُيواناتُي
چون گورُيل، شامپانزه و انواع دُيگر مُيمونها زُيست مُيکنند.
چندُين پارک ملُي و پناهگاه حُياتوحش در اُين کشور وجود
دارد، که ازآنجمله مُيتوان به پارک ملُي بامُينگوُيُي
ـ بانگوران در شمال، پارک ملُي مانوا ـ گوندا ـ سن فلورُيس (جاُيگاه
مُيراث جهانُي از ۱۹۸۸ م) در شمال شرقُي،
پنـاهگاه حُيـاتوحش زِمـونگو در شـرق، و پـارک ملُي زانگا ـ اندوکُي
و منطقۀ وُيژۀ حفاظتشدۀ جنگلُي زانگا ـ سانگها، که هر دو در جنوب غربُي کشور قرار
دارند، اشاره کرد. هرچند محصولات گرمسُيرُي و مجاور گرمسُيرُي
گوناگونُي در اُين کشور به دست مُيآُيد، خاکهاُي آن بهطورکلُي
فقُيرند.
تارُيخ
اطلاعات اندکُي دربارۀ تارُيخ
قدُيمُي مردمان بومُي آفرُيقاُي مرکزُي وجود دارد.
قدمت برخُي از ُيافتههاُي باستانشناسُي اُين سرزمُين
دستکم به ۰۰۰‘۸ سال پُيش بازمُيگردد.
کشاورزان بومُي آفرُيقاُي مرکزُي در حدود
۵۰۰‘۲ سال پُيش، سنگهاُي عظُيمالجثهاُي
را، که هرُيک چند تن وزن دارند، در نزدُيکُي بوئار در کنار هم چُيدهاند.
همکارُي لازم براُي خلق چنُين آثار عظُيمُي نشاندهندۀ آن
است که آنها را اجتماعات نسبتاً بزرگُي ساختهاند. از سدۀ
۱۵ م، گروههاُي مختلفُي که به زبان امروزُي ساکنان آفرُيقاُي
مرکزُي سخن مُيگفتند، در اُين منطقه زندگُي مُيکردهاند.
اُين مردمان در سکونتگاههاُيُي کوچک و نسبتاً جدا و دور از ُيکدُيگر
زندگُي مُيکردند و در همانجا به شکار و آمادهسازُي زمُين
براُي کشاورزُي مُيپرداختند. آمادهسازُي از طرُيق قطع
و سوزاندن گُياهان انجام مُيگرفت.
آفرُيقاُي مرکزُي تا سدۀ
۱۷ م بهطور مستقُيم به راههاُي بازرگانُي خارجُي
متصل نبود. در اُين سده، نظر به اُينکه تجارت بردههاُي عربزبان
از راههاُي بازرگانُي ماوراُي صحرا و رودخانۀ نُيل تا
آفرُيقاُي مرکزُي کشُيده مُيشد، بردهدارُي به
عامل مهمُي در تارُيخ اُين کشور تبدُيل گردُيد. پُيش
از سدۀ ۱۹ م، تجارْ بردههاُي دستگُيرشده را ُيا به
شمال آفرُيقا مُيفرستادند که در آنجا به کشورهاُيُي چون مصر ُيا
ترکُيه فروخته مُيشدند، و ُيا به پاُيُيندست رودهاُي
اوبانگُي و کنگو در ساحل اقُيانوس اطلس مُيبردند تا با کشتُي
به قارۀ آمرُيکا منتقل شوند.
در اواخر سدۀ
۱۹ م، قوم بوبانگُي، از مردمان ناحُيۀ رودخانۀ
اوبانگُي که از بردهفروشان عمده شده بودند، براُي دستگُيرُي
مردم باُيا و مانجُيا در نزدُيکُي خود حمله کردند. بردهفروشان
در قبال دستگُيرشدگان سلاح مُيگرفتند، که آنان را براُي ادامۀ حملات
و دستُيابُي به بردههاُي بُيشتر ُيارُي مُيکرد.
اگرچه اُين ُيورشها در اواخر اُين سده نسبتاً به پاُيان رسُيد،
در شمال تا ۱۹۱۲ م و هنگام سقوط دارالکوتُي ادامه ُيافت.
تجارت برده شکلگُيرُي اجتماعات را از هم گسست و اُين منطقه را از
جمعُيت خالُي کرد و کشمکشهاُيُي دائمُي مُيان
گروههاُي نژادُي آن پدُيد آورد.
استعمارگران فرانسوُي از اواخر سدۀ
۱۹ م باوجود مقاومت سرسختانۀ ساکنان بومُي، به آفرُيقاُي
مرکزُي نفوذ کردند. نخستُين نفوذ فرانسوُيان در ۱۸۸۷
م به وقوع پُيوست، که طُي آن، با عقد قراردادهاُيُي با سران
قباُيل عمده، اُين سرزمُين را تصرف کردند. آنان در فاصلۀ سالهاُي
۱۸۹۱ تا ۱۸۹۵ م، چندُين پاُيگاه
نظامُي در اُين منطقه بنُياد نهادند. اُين سرزمُين در
۱۸۹۴ م بهعنوان مستعمرۀ اوبانگُي
ـ شارُي تشکُيل شد. اوبانگُي ـ شارُي و چاد در
۱۹۰۶ م از نظر ادارُي متحد، و در
۱۹۱۰ م ضمُيمۀ فدراسُيون آفرُيقاُي
استواُيُي فرانسه شدند.
دولت فرانسه مُيـزان چشمگُيرُي
از مساحت اوبانگُي ـ شارُي را به شرکتهاُي خصوصُي اروپاُيُي،
که کنترل اندکُي بر فعالُيت آنها داشت، اجاره داد. اُين سُيستم
منجر به بهرهکشُي از بومُيان اُين سرزمُين شد. اُين
شرکتها در مقابل پرداخت بهرۀ سالُيانه، امتُيازاتُي انحصارُي را در زمُينۀ تولُيد
کائوچو، خرُيد عاج فُيل، و تولُيد و فروش قهوه و پنبه به دست
آوردند. آنان به استثمار اُين مستعمره پرداختند و بر ساکنان آن مسلط شدند. در
پُي برقرارُي کار اجبارُي، بومُيان اُين سرزمُين
مجبور به تولُيد پنبه و قهوه براُي صادرات بودند. مالُياتهاُي
سنگُين نُيز بر ساکنان اوبانگُي ـ شارُي تحمُيل شد. بهسبب
نُياز و تقاضاُي شدُيد اُين شرکتها به نُيروُي کار،
بومُيان قادر به کشت در مزارع خود نبودند؛ ازاُينرو، قحطُي و
کمبود غذاُيُي شدُيدُي پدُيد آمد و مُيزان مرگومُير
نُيز در پُي کار اجبارُي بومُيان در محُيطهاُي در
معرض بُيمارُي افزاُيش ُيافت. در اواُيل سدۀ
۲۰ م، مرزهاُي مستعمرۀ اوبانگُي ـ شارُي بهوسُيلۀ
قدرتهاُي اروپاُيُي تعُيُين شد. بهرهکشُي
استعمارگران سبب بروز اعتراضات شدُيدُي در سالهاُي
۱۹۲۸-۱۹۳۰ م گردُيد.
در دوران مدُيرُيت مستعمراتُي
فرانسه، شبکهاُي از راهها و سُيستمُي بهداشتُي بـراُي
مقابله با بُيمارُيها در اوبانگُي ـ شارُي اُيجاد شد. کلُيساهاُي
کاتولُيک نُيز مدارس و کلُينُيکهاُي پزشکُي برپا
کردند. فرانسه همچنُين ساکنان اُين مستعمره را براُي افزاُيش
کشت پنبه و قهوه و محصولات غذاُيُي به کار اجبارُي وادار کرد و با
به خدمت گرفتن ساکنان اُين کشور، آنان را براُي احداث راهآهن کنگو ـ اقُيانوس
به جنوب کنگو اعزام نمود؛ اُين خطآهن کنگو را به پوئَنت ـ نوئار متصل مُيکرد.
اوبـانگُي ـ شارُي در دوران
جنگ جهانُي دوم به تقوُيت نُيروهاُي فرانسۀ آزاد
براُي مبارزه با آلمان مبادرت ورزُيد. در نوامبر
۱۹۴۶ م، بارتولمه بوگاندا که ُيک کشُيش وابسته
به کلُيساُي کاتولُيک رم بود، بهعنوان نخستُين فرد آفرُيقاُي
مرکزُي به نماُيندگُي در مجلس ملُي فرانسه برگزُيده شد.
پس از جنگ جهانُي دوم، جنبشهاُي آزادُيخواهُي و ملُيگراُيانه
شتاب بُيشترُي ُيافت. تغُيُيرات اساسُي در سُياست
مستعمراتُي فرانسه و اُيجاد انجمنهاُي محلُي، سبب شکلگُيرُي
گروههاُي سُياسُي رقُيب در اُين کشور گردُيد. نخستُين
حزب آفرُيقاُيُي اُين مستعمره توسط بارتولمه بوگاندا، که از
لباس روحانُيت بُيرون آمده بود، به نام جنبش رهاُيُي اجتماعُي
آفرُيقاُي سُياه شکل گرفت، که بعدها به جنبش تحول اجتماعُي
آفرُيقاُي سُياه [۲]تغُيُير نام داد. اُين
حزب در ۱۹۵۷ م کنترل مجلس منطقۀ قلمرو را به
دست آورد و بوگاندا نخستُين شهروند آفرُيقاُي مرکزُي بود که
به رُياست شوراُي بزرگ آفرُيقاُي استواُيُي فرانسه
برگزُيده شد. اُين سرزمُين در رفراندوم قانون اساسُي فرانسه
در ۱۹۵۸ م، ضمن عضوُيت در جامعۀ فرانسه،
استقلال داخلُي خود را به دست آورد و به جمهورُي آفرُيقاُي
مرکزُي تغُيُير نام داد و بوگاندا نخستُين رئُيسجمهور
آن شد. پس از کشتهشدن بوگاندا در سانحۀ سقوط هواپُيما در مارس
۱۹۵۹، داوُيد داکو جانشُين وُي شد.
جمهورُي آفرُيقاُي مرکزُي
در دوران رُياست جمهورُي داکو، در ۱۳ اوت
۱۹۶۰ بهطور کامل مستقل شد، و در ۲۰ سپتامبر
۱۹۶۰ به عضوُيت سازمان ملل متحد درآمد. دولت داکو با
مشکلاتُي چون اقتصاد ضعُيف کشور، فروپاشُي تدرُيجُي حزب
جنبش تحول اجتماعُي آفرُيقاُي سُياه (تنها حزب سُياسُي
عمدۀ کشور)، آراُيش ناکارآمد دولت، و شُيوع فساد در آن روبهرو بود.
در دسامبر ۱۹۶۵ سرهنگ ژان بِدِل بوکاسا، خواهرزادۀ
بوگاندا، در پُي ُيک کودتاُي نظامُي، قدرت را در دست گرفت.
بوکاسا ضمن انحلال مجلس ملُي،
قانون اساسُي را باطل اعلام کرد و حکومتُي خودکامه و استبدادُي بنُياد
نهاد و بهشدت به سرکوب مخالفان پرداخت. فرانسه با وجود روش بُيرحمانۀ دولت
بوکاسا، بهمنظور حفظ احاطۀ خود بر تولُيد الماس (و احتمالاً اورانُيوم) آفرُيقاُي
مرکزُي، به سرماُيهگذارُي در اقتصاد اُين کشور ادامه داد.
بوکاسا در ۱۹۷۲ م خود را رئُيسجمهور مادامالعمر
کشور اعلام کرد. وُي ۴ سال بعد خود را امپراتورِ امپراتورُي آفرُيقاُي
مرکزُي نامُيد و در دسامبر ۱۹۷۷ با تشرُيفاتُي
گزاف که عمدتاً به وسُيلۀ فرانسه فراهم شد، بهعنوان امپراتور بوکاساُي اول تاجگذارُي
کرد. حکومت فاسد و ضدمردمُي بوکاساُي اول، سبب بروز نارضاُيتُي
و آشوب در کشور گردُيد. اُين حکومت سرانجام در سپتامبر
۱۹۷۹ با حماُيت دولت فرانسه سرنگون شد. با وجود اُين،
نهاُيتاً به بوکاسا اجازه داده شد که در فرانسه زندگُي کند. پس از آن،
نام اُين کشور دوباره به جمهورُي آفرُيقاُي مرکزُي
برگردانده شد و داکو دُيگربار بهعنوان رئُيسجمهور آن انتخاب گردُيد.
دومُين دولت داکو حتى دو سال کامل هم ادامه نُيافت؛ اقتصاد بُيمار
کشور، ناتوانُي در تعامل با مخالفان سُياسُي، و وابستگُي شدُيد
به نُيروهاُي نظامُي فرانسه سبب شد تا ژنرال آندره کولُينگبا،
رئُيس ستاد ارتش، در اول سپتامبر ۱۹۸۱ با کودتاُيُي
بدون خونرُيزُي، قدرت را به دست گُيرد و دولتُي نظامُي
اُيجاد کند.
ژنرال کولُينگبا قانون اساسُي
را به حالت تعلُيق درآورد و تمام فعالُيتهاُي سُياسُي را
ممنوع کرد. دولت کولُينگبا تا ۱۹۸۵ م بهطور کامل در
اختُيار نظامُيان قرار داشت، تا اُينکه در اُين سال کولُينگبا
شوراُي نظامُي را، که کشور را از هنگام کودتا اداره مُيکرد، منحل
ساخت و کابُينهاُي ۲۵نفره که چند عضو غُيرنظامُي
نُيز داشت، تشکُيل داد. زُير فشار بانک جهانُي و دُيگر
سازمانهاُي بُينالمللُي، مجلس ملُي قانون اساسُي جدُيدُي
را در اواُيل ۱۹۸۶ م تصوُيب، و با برگزارُي
رفراندومُي در همان سال موافقت کرد. انتخابات قانونُي در ژوئُيۀ
۱۹۸۷ برگزار شد، و دولت کماکان به فعالُيت خود زُير
نظر مستقُيم کولُينگبا، که عملاً تمام قدرت اجراُيُي و قانونگذارُي
کشور را در اختُيار داشت، ادامه داد. از آن زمان تا اواُيل دهۀ
۱۹۹۰ م، آفرُيقاُي مرکزُي از استبداد شدُيد
کولُينگبا و زندگُي پرخرج وُي به ستوه آمد. افزاُيش جنبشهاُي
مردمسالارانه در آفرُيقا، در آفرُيقاُي مرکزُي نُيز تأثُير
گذارد و جرقههاُي آن در ۱۹۹۱ م آشکار شد. مجلس اُين
کشور در همُين سال، سُيستم چندحزبُي را به رسمُيت شناخت. در
انتخابات ۱۹۹۳ م آنژ ـ فِلُيکس پاتاسه، ُيکُي
از نخستوزُيران پُيشُين و رهبر حزب جنبش آزادُيخواهُي
آفرُيقاُي مرکزُي، کولُينگبا را شکست داد و براُي نخستُينبار
پس از استقلال اُين کشور، بهعنوان نخستُين رئُيسجمهور منتخب، در
انتخاباتُي چندحزبُي و براساس اصول دموکراسُي، برگزُيده شد.
در ۱۹۹۵ م، قانون اساسُي جدُيد کشور تصوُيب
شد، که براساس آن، با اُيجاد مجالس منطقهاُي و افزاُيش قدرت رُياست
جمهورُي، تمرکززداُيُي از دولت آغاز گردُيد. پاتاسه در
سپتامبر ۱۹۹۹ دُيگربار رئُيسجمهور آفرُيقاُي
مرکزُي شد. وُي در سالهاُي ۲۰۰۱ و
۲۰۰۲ م، به ُيارُي نُيروهاُيُي
لُيبُياُيُي و نُيروهاُي شورشُي جمهورُي
دموکراتُيک کنگو، چند شورش نظامُي و کودتا را سرکوب کرد. دولت وُي
در مارس ۲۰۰۳ و به هنگام حضورش در کنفرانسُي در
جمهورُي آفرُيقاُيُي نُيجر، بهوسُيلۀ ژنرال
فرانسوا بوزُيزه، فرمانده پُيشُين ارتش، سرنگون شد. بوزُيزه
دولتُي انتقالُي تشکُيل داد. قانون اساسُي جدُيدُي
در دسامبر ۲۰۰۴ تصوُيب، و در انتخابات
۲۰۰۵ م بوزُيزه بهعنوان رئُيسجمهور انتخاب
شد.
وُيژگُيهاُي ادارُي
و اجتماعُي
جمعُيت
جمعُيت جمهورُي آفرُيقاُي
مرکزُي از گروههاُي نژادُي گوناگون تشکُيل شده است، که هُيچُيک
از آنها از نظر کمُّي برترُي ندارد. بُيش از ۸۰ گروه
نژادُي در اُين کشور سکونت دارند، که مهمترُين آنها باُيا،
مانجُيا، سارا، باندا، امبوم، ُياکوما و امباکا هستند. بُيشتر اقلُيت
خارجُي ساکن در اُين کشور فرانسوُياند و در بانگوُيُي
سکونت دارند. جمعُيت اُين کشور بهصورت ُيکنواخت توزُيع نشده
است. تراکم جمعُيت در آفرُيقاُي مرکزُي مانند دُيگر
کشورهاُي آفرُيقاُيُي اندک است. نواحُي مرکزُي و
شمال غربُي کشور متراکمترُين نواحُي جمعُيتُي کشور به
شمار مُيآُيند.
ساکنان آفرُيقاُي مرکزُي
به زبانهاُي گوناگونُي چون باُيا (گباُيا)، باندا، نگباکا،
سارا، امبوم و مانجُيا سخن مُيگوُيند؛ اما فرانسوُي و سانگو
زبانهاُي رسمُي آن به شمار مُيروند. سانگو زبان معُيار
متداول، و راُيجترُين زبان بومُيان آفرُيقاُي مرکزُي
است. در اُين کشور، زبانهاُي دُيگرُي همچون زانده، عربُي
و سواحلُي نُيز رواج دارد.
مذهب
نزدُيک به نُيمُي از
ساکنان اُين کشور، ُيعنُي حدود ۴۵٪ تا
۵۰٪ مسُيحُي، حدود ۳۵٪ از آنها پُيرو
ادُيان سنتُي، و اقلُيت کوچکُي، ُيعنُي حدود
۱۵٪ نُيز مسلمان سنُيمذهباند.
مُيزان رشد جمعُيت در جمهورُي
آفرُيقاُي مرکزُي بسُيار بالا است؛ اُين نسبت در نتُيجۀ تراکم
اندک جمعُيت کشور، مهاجرت، و مُيزان بالاُي مرگومُير نوزادان
تعدُيل مُيشود. بُيش از ۵/ ۲ از جمعُيت اُين
کشور کمتر از ۱۵ سال دارند، و بهسبب شراُيط نامناسب بهداشتُي
و خدماتُي و توزُيع ناکافُي مواد غذاُيُي، مُيانگُين
سِنُي کمتر از ۵۰ سال است.
اقتصاد
جمهورُي آفرُيقاُي مرکزُي
ُيکُي از توسعهنُيافتهترُين نواحُي قارۀ آفرُيقا
ست. اگرچه تنها ۳٪ از مساحت کشور زُير کشت محصولات کشاورزُي
است، کشاورزُي بزرگترُين بخش از اساس اقتصادُي اُين کشور به
شمار مُيرود و نُيمُي از تولُيد ناخالص داخلُي و
۵/ ۴ نُيروُي کار کشور را به خود اختصاص مُيدهد. دولت
آفرُيقاُي مرکزُي براُي غلبه بر عقبماندگُي اقتصادُي
کشور، تلاشهاُيُي را بهمنظور افزاُيش تولُيدات کشاورزُي
و اُيجاد ُيک بخش دولتُي و ُيک بخش مختلط در صنعت به کار بسته
است؛ مزرعههاُي دولتُي، شبکۀ توزُيع محصولات کشاورزُي
و نُيز تعاونُيهاُي تولُيدُي سازماندهُي شدهاند.
دولت همچنُين شرکتُي دولتُي را براُي خرُيدارُي تولُيدات
زراعُي، ادارهاُي را براُي مدُيرُيت مزرعههاُي
دولتُي، و شرکتُي را بهمنظور ادارۀ کشتارگاهها و
افزاُيش تولُيدات دامُي اُيجاد کرده است. بهطورکلُي، اُين
دولت از حضور بخشهاُي خصوصُي و دولتُي در کنار هم حماُيت مُيکند.
توسعۀ اقتصادُي کشور امکانات گستردهاُي را براُي جذب سرماُيهگذارُي
خارجُي فراهم کرده است. سرماُيهگذارُي خارجُي (بهوُيژه
فرانسه) در اقتصاد اُين کشور تأثُير بسُيارُي دارد؛ جمهورُي
آفرُيقاُي مرکزُي، پس از استقلال، براُي جذب سرماُيه از
دُيگر کشورها ازجمله لُيبُي، تاُيوان، چُين، آلمان و
ژاپن نُيز تلاش مُيکند.
در پُي فشار بانک جهانُي و
صندوق بُينالمللُي پول براُي معکوسکردن روند رشد هزُينههاُي
دولتُي، آزادسازُي قُيمتها، تشوُيق قوانُين سرماُيهگذارُي
بازتر، و ارائۀ مشوقهاُيُي براُي گسترش کشاورزُي و جنگلدارُي،
جمهورُي آفرُيقاُي مرکزُي در ۱۹۸۶ م ُيک
برنامۀ اصلاح ساختارُي ارائه کرد. در دهۀ
۱۹۹۰ م، صندوق بُينالمللُي پول خواهان اصلاحات
بعدُي مانند کاهش ارزش فرانک، خصوصُيسازُي بانکهاُي تجارُي
ـ بازرگانُي مختلف، و ُيک شرکت توزُيع فراوردههاُي نفتُي
شد. در اُين دوره، اوضاع مالُي جمهورُي آفرُيقاُي مرکزُي
در پُي کاهش تعهدات مالُي فرانسه در مستعمرات پُيشُين خود در
آفرُيقا وخُيمتر شد.
در همُين دهه، کاهش قُيمت
جهانُي محصولات فروشُي[۱]، تورم در بهاُي واردات بهسبب روش
نارساُي حملونقل، ادامۀ قاچاق الماس به آن سوُي مرزهاُي کشور و نُيز آشوب سُياسُي
داخلُي، اوضاع اقتصادُي کشور را تُيرهتر کرد. باوجوداُين، مدُيرُيت
مالُي ناپخته و فساد مهمترُين عوامل ناکامُي دولت بودند، که باعث
عدول در پرداخت دستمزد بخش نظامُي و عمومُي شدند.
کشاورزُي
بُيشتر ساکنان جمهورُي آفرُيقاُي
مرکزُي بهمنظور تأمُين معاش خود به کشاورزُي مُيپردازند.
مردان کشتزارها را هموار مُيکنند، درحالُيکه کشت محصولات تا حد زُيادُي
وظُيفۀ زنان به شمار مُيرود، که مانُيوک، ذرت، ارزن، کدو، برنج و
بادامزمُينُي براُي مصرف خانوادهشان پرورش مُيدهند.
محصولات فروشُي مانند پنبه و قهوه، که توسط زمُينداران فرانسوُي
به اُين منطقه آورده شد، عمدتاً در زمُينهاُي اجارهاُي کوچک
تولُيد مُيشوند. از دُيگر محصولات زراعُي اُين کشور مُيتوان
به فراوردههاُي نخل خرما، تنباکو، کنجد، ُيام و موز اشاره کرد. اُين
کشور در زمُينۀ مواد غذاُيُي اساسُي خودکفا ست و دولت کاشت محصولات زراعُي
متنوع را تشوُيق، و از پرورش سبزُيجات براُي صادرات حماُيت مُيکند.
اگرچه آفرُيقاُي مرکزُي مدتها نُيشکر و نخل روغنُي را در
مقُياس کوچک پرورش مُيداد، در سالهاُي اخُير، اُين کشور
تلاشهاُيُي را براُي کشت اُين محصولات در مقُياس وسُيع
و مکانُيزه آغاز کرده است.
دامهاُيُي چون گاو، بز،
گوسفند، خوک و ماکُيان اغلب براُي برآوردن نُيازهاُي داخلُي
پرورش داده مُيشوند. مگس تسهتسه نواحُي پرورش دام را کاهش داده است،
اما برنامههاُي توسعه براُي بهبود دام و ادامۀ مهاجرت گلههاُي
دام از چاد و سودان، موجب افزاُيش شمار حُيوانات اهلُي کشور شده
است.
جنگلهاُي بارانُي استواُيُي
بخش چشمگُيرُي از جمهورُي آفرُيقاُي مرکزُي، بهوُيژه
جنوب غربُي آن را پوشانده است. توسعۀ بهرهبردارُي از ذخاُير
جنگلُي بهکندُي پُيش مُيرود. صادرات الوار ُيکُي
از منابع حُياتُي مبادلات خارجُي کشور به شمار مُيرود. در
سـال ۲۰۰۲ م، اُيـن کشور در حـدود ۱ / ۳
مُيلُيون مـ۳ چوب گرد تولُيد کرد. در اواُيل دهۀ
۱۹۹۰ م، الوار ۸٪ از ارزش صادرات کشور را به
خود اختصاص مُيداد.
منابع و انرژُي
جمهورُي آفرُيقاُي مرکزُي
ذخاُير معدنُي زُيادُي چون الماس دارد، که در حدود نُيمُي
از ارزش کل صادرات کشور را به خود اختصاص مُيدهد. بُيشتر الماس استخراجُي
کشور بهوسُيلۀ ُيک شرکت مختلط آفرُيقاُي مرکزُي و آمرُيکاُيُي
خرُيدارُي مُيشود. تا پُيش از استقلال، الماس و طلا تنها ذخاُير
شناساُيُيشدۀ کشور بودند. طلا، اورانُيوم، سنگ آهن، مس، روُي، قلع، آهک، لُيگنُيت
و منگنز نُيز به مقدار کمترُي در اُين کشور استخراج مُيشوند.
درحالحاضر، مطالعه دربارۀ امکان فعالُيت شرکتُي مختلط در نهشتههاُي اورانُيوم
باکوما در حال انجام است. آبشارهاُي اُين کشور منشأ اصلُي انرژُي
برقابُي به شمار مُيروند و سدهاُي واقع بر رودخانۀ امبالُيلُيم
در شمال غربُي بانگوُيُي، در حدود ۵/ ۴ نُيروُي
الکترُيسُيتۀ کشور را تولُيد مُيکنند. باوجوداُين، شبکۀ توزُيع
و انتقال انرژُي در آفرُيقاُي مرکزُي ضعُيف است.
تولُيد
بخش تولُيد (کارخانجات چوببرُي،
آبجوسازُي، نساجُي) جمهورُي آفرُيقاُي مرکزُي
برخلاف کامرون، که در همساُيگُي آن قرار دارد، کوچک است و اغلب بهطور
کامل در بانگوُيُي ُيا مجاورت آن متمرکز شده است. تولُيدات اُين
کشور به فراورُي مواد معدنُي، مواد غذاُيُي، تولُيد
آبجو، پارچه، کفش، وساُيل پلاستُيکُي، موتورسُيکلت، دوچرخه، سُيگار،
صابون و محصولات مصرفُي سبک محدود مُيشود. باوجودآنکه اُين کشور
منابع آبُي سرشارُي دارد، براُي تولُيد انرژُي به واردات
نفت نُيازمند است. در پُي غارتگرُي و وُيرانُي اواخر دهۀ
۱۹۹۰ م، بُيشتر کارخانههاُي بزرگ اُين
کشور دچار آسُيب شدند؛ دُيگر کارخانهها نُيز کاراُيُي
خود را از دست دادند ُيا فعالُيتشان متوقف گردُيد.
امور مالُي و بازرگانُي
جمهورُي آفرُيقاُي مرکزُي
ُيکُي از اعضاُي تعاونُي مالُي در مرکز آفرُيقا (سُي.
اف. اُِي)، و نُيز از اعضاُي فعال اتحادُيۀ
اقتصادُي و پولُي آفرُيقاُي مرکزُي (سُي. اُي.
ام. اُِي. سُي) است. فرانک سُي. اف. اُِي، واحد رسمُي
پول کشور، بهوسُيلۀ بانک مرکزُي منتشر مُيگردد. اُين واحد پولُي به
۱۰۰ سانتُيم تقسُيم مُيشود.
از اواُيل دهۀ
۱۹۸۰ م، دولت جمهورُي آفرُيقاُي مرکزُي
کسرُي بودجۀ بزرگُي را تجربه کرده است. باوجود حماُيت صندوق بُينالمللُي
پول، کمکهاُي مالُي مستقُيم فرانسه و دُيگر کمکها، اُين
دولت همچنان ناچار است که به کشمکش با ُيک بخش دولتُي بزرگ، و اغلب
اوقات ناکارآمد، ادامه دهد. آفرُيقاُي مرکزُي بهشدت به صادرات
خود وابسته است؛ از جملۀ مهمترُين آنها مُيتوان از الوار، الماس، پنبه و قهوه نام
برد. بلژُيک، فرانسه و اُيالات متحدۀ آمرُيکا
عمدهترُين شرکاُي تجارُي اُين کشورند. مواد غذاُيُي
و شُيمُياُيُي، تجهُيزات مربوط به ماشُينآلات و
حملونقل، و نفت مهمترُين واردات اُين کشور به شمار مُيروند. در
پُي کاهش ارزش فرانک در مرکز آفرُيقا در ۱۹۹۴
م، اُين جمهورُي با مشکلات بغرنجُي در زمُينۀ تهُيۀ بسُيارُي
از کالاهاُي اساسُي، چون مواد داروُيُي و سوخت موتورهاُي
دُيزلُي، مواجه شد. در ۲۰۰۰ م، ارزش کل صادرات
آفرُيقاُي مرکزُي ۱۶۷ مُيلُيون دلار،
و ارزش کل واردات آن ۱۹۶ مُيلُيون دلار بود.
خشونت و آشوبهاُي داخلُي در
اواخر دهۀ ۱۹۹۰ م، سُيستم ناقص حملونقل داخلُي،
و همچنُين ظرفُيت محدود و خدمات ضعُيف هتلهاُي بانگوُيُي،
به صنعت گردشگرُي در اُين کشور آسُيب رسانده است. بودجۀ اُين
کشور بُيشتر از مالُيات بر درآمد، سود، کالا و خدمات و نُيز عوارض
و مالُيات بر کالاهاُي وارداتُي تأمُين مُيشود.
حمل و نقل
بهسبب عدم دسترسُي مستقُيم
به درُيا، نبودن راهآهن و وجود تنها ۶۰۰ کمـ جادۀ
آسفالته، جابهجاُيُي تولُيدات و ساکنان آفرُيقاُي مرکزُي
بسُيار مشکل است و اُين جمهورُي با معضلات نوسازُي و توسعۀ حملونقل
روبهرو ست. مشکلات حملونقل از موانع عمدۀ رشد اقتصادُي آفرُيقاُي
مرکزُي است. بهبود روابط با همساُيگان، که تاکنون بهسبب انزواُي
نسبُي جغرافُياُيُي آن وجود داشته است، براُي بهبود شراُيط
کشور ضرورُي به نظر مُيرسد. در حدود ۵/ ۲ از تجارت بُينالمللُي
کشور ازطرُيق رودخانه جابهجا مُيشود. اُين کشور حدود
۰۰۰‘ ۷ ﻛﻤـ راه آبُي داخلُي
دارد، که تنها ۵/ ۲ آن قابلکشتُيرانُي است. مسُير
اوبانگُي به کنگوُي مُيانه اُين جمهورُي را به جهان خارج
متصل مُيکند. اُين مسُير کموبُيش در تمام طول سال از بانگوُيُي
تا برازاوُيل در کنگو قابلکشتُيرانُي است و در آنجا کالاها با
راهآهن به بندر پوئنت ـ نوئار در کنگو و در ساحل اقُيانوس اطلس حمل مُيشود.
تنهـا فرودگـاه بُينالمللُي کشور در بانگوُيـُي ـ مْپوکو
قرار دارد. همچنُين چند فرودگاه منطقهاُي و فرودگاههاُي کوچک نُيز
در آنجا وجود دارد، هرچند خدمات هواُيُي داخلُي آفرُيقاُي
مرکزُي بسُيار نامنظم است و به موجودُي سوخت هواپُيما بستگُي
دارد، که به آن هم همواره نمُيتوان متکُي بود.
دولت
قانون اساسُي سال
۱۹۹۵ م در پُي کودتاُيُي نظامُي در
۲۰۰۳ م منسوخ شد. مطابق قانون اساسُياُي که در
اواخر سال ۲۰۰۴ م تصوُيب گردُيد، رئُيسجمهور
بالاترُين مقام کشور است و براُي مدت ۵ سال، و با امکان انتخاب
براُي حداکثر دو دورۀ متوالُي با آراء عمومُي برگزُيده مُيشود. نخستوزُيرْ
رئُيسِ دولت و هُيئت وزُيران به شمار مُيرود. قوۀ قانونگذارُي
نُيز به مجلس شوراُي ملُي واگذار گردُيده است که
۱۰۹ نماُينده دارد و با رأُي همگانُي، و براُي
مدت ۵ سال انتخاب مُيشوند. ُيک شوراُي منطقهاُي و
اقتصادُي و ُيک شوراُي دولتُي مجلس را ُيارُي مُيکنند.
جمهورُي آفرُيقاُي مرکزُي به ۱۴ فرماندارُي،
دو فرماندارُي اقتصادُي، و بخش بانگوُيُي تقسُيم مُيگردد.
نُيروهاُي مسلح
ارتش کوچک جمهورُي آفرُيقاُي
مرکزُي شامل نُيروُي زمُينُي، نُيروُي هواُيُي
و نُيروهاُي شبهنظامُي مُيشود. پس از عقبنشُينُي
نُيروهاُي نظامُي فرانسه در ۱۹۹۷ م،
مأموران سازمان ملل متحد به اُين کشور فرستاده شدند. اُين نُيروها
از آورُيل ۱۹۹۸ تا فورُيۀ
۲۰۰۰ در آفرُيقاُي مرکزُي باقُي
ماندند. پس از آن، دُيگر نُيروهاُي چندملُيتُي حافظ صلح
نُيز در اُين کشور حضور داشتهاند.
بهداشت
شراُيط بهداشتُي اُين
کشور بسُيار ضعُيف است. بهاستثناُي بانگوُيُي و چند شهر
دُيگر، مراکز بهداشتُي مجهزُي در دُيگر نقاط کشور وجود ندارد.
بُيمارستانها و کلُينُيکهاُي اندکُي امکانات نسبتاً خوبُي
را براُي کسانُي که به آنها دسترسُي دارند، فراهم مُيکنند.
باوجوداُين، باُيد گفت که براُي بخش عمدۀ جمعُيت
کشور تنها زاُيشگاهها، درمانگاههاُي خُيرُيه و پاُيگاههاُي
کمکهاُي اولُيۀ ناکارآمدِ بدون تجهُيزات، با کارکنان محدود و ناکافُي وجود
دارد. حتى بُيمارستان بانگوُيُي نُيز زُير خط استاندارد
بهداشتُي است و تنها امکانات معالجات بسُيار ابتداُيُي در آن
وجود دارد. همچنُين چند کلُينُيک خصوصُي در پاُيتخت براُي
ثروتمندان وجود دارد. بهسبب سُيستم ناقص حملونقل، توزُيع دارو نُيز
بسُيار دشوار است. مالارُيا، جذام، ﺳل، فقر غذاُيُي، اُيدز
و امراض مقاربتُي از عمدهترُين بُيمارُيهاُي شاُيع
در آفرُيقاُي مرکزُي است.
آموزش
در جمهورُي آفرُيقاُي
مرکزُي تا پُيش از ۱۹۱۱ م، که نخستُين
مدرسۀ دولتُي در بانگوُيُي گشاُيش ُيافت، آموزش آفرُيقاُيُيان
بهعهدۀ مبلغان مذهبُي بود. در اُين کشور به هنگام استقلال، هُيچ
مؤسسۀ آموزش عالُياُي وجود نداشت، هرچند ۲۰ دانشجو در
فرانسه به تحصُيل اشتغال داشتند. در ۱۹۷۰ م تقرُيباً
۸۵٪ از جمعُيت بالاُي ۱۵ سال کشور بُيسواد
بودند. نظام آموزشُي اُين کشور از فرانسه اقتباس شده است. بر اساس
قانون، آموزش کودکان ۶ تا ۱۴ساله اجبارُي است؛ باوجوداُين،
تنها ۷۵٪ از کودکان دورۀ ابتداُيُي را گذراندهاند.
امکانات آموزشُي مقاطع متوسطه و عالُي در آفرُيقاُي مرکزُي
اندک است. تنها دانشگاه اُين کشور را ژان بدل بوکاسا در
۱۹۶۹ م تأسُيس کرد و در
۱۹۷۰ م فعالُيت
آن آغاز شد. از دُيگر مؤسسات آموزشُي
اُين کشور، مُيتوان به دانشکدۀ ملُي هنر، دانشکدۀ مرکزُي
کشاورزُي، و شمارُي از مدارس مذهبُي و فنُي اشاره کرد.
فرهنگ
تا سدۀ
۱۹ م، هنرمندان محلُي آفرُيقاُي مرکزُي کارهاُي
دستُي زُيباُيُي تولُيد مُيکردند. اما تجارت برده
و استعمار، گسترش صناُيع دستُي را مختل کرد و بسُيارُي از
آنها از بُين رفتند. امروزه سبد و حصُير، ظروف سادۀ چوبُي،
چهارپاُيههاُي تراشُيدهشده، و آلات موسُيقُي، مانند
بالافون (سازُي شبُيه زُيلوفون، سازُي چکشُي، که در آن
به جاُي سُيم، از تکهچوبهاُيُي با اندازههاُي مختلف استفاده
شده است)، تنها صناُيع دستُي جمهورُي آفرُيقاُي مرکزُي
به شمار مُيروند. هنرمندان اُين کشور در سالهاُي اخُير طرحها
و تصاوُير بُينظُيرُي را با بالهاُي پروانه آفرُيدهاند
که بر روُي کاغذ، و برخُي از حکاکُيها بر چوبهاُي سخت مانند
آبنوس مُيچسبد. اُين کشور همچنُين جلوهگاه عالُي آواز و رقص
محسوب مُيشود. موسُيقُي و رقص آکاهاُي جنگلهاُي جنوب
غربُي توجه جهانُي را به خود جلب کرده است. گروههاُي رقص بسُيارُي
در شهرهاُي اُين کشور شکل گرفته است. کارهاُي ادبُي اندکُي
در اُين کشور منتشر شده است؛ برخُي از مجموعهداران بههرحال افسانههاُي
سُينهبهسُينه و داستانهاُي قومُي را ازطرُيق سالخوردگان
روستاُيُي گردآورُي مُيکنند. ماکمبو بامبوته، نوُيسندۀ
رمانهاُي «شاهزاده خانم مانداپو[۲]» (۱۹۷۲ م)
و «کودتاُي سُياهان[۳]» (۱۹۸۷ م)،
نامدارترُين نوُيسندۀ جمهورُي آفرُيقاُي مرکزُي است. در موزۀ
بوگانداُي بانگوُيُي آلات موسُيقُي سنتُي، آلات
جنگ، معمارُي روستاُيُي، ابزارهاُي صُيد و شکار، سفال، و
ادوات مذهبُي در معرض نماُيش قرار داده شده است. باغوحش بانگوُيُي
و کلُيساُي جامع آن، با آجرهاُي قرمزرنگ، از دُيگر جاذبههاُي
گردشگرُي اُين کشورند.