responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1580

آفتاب پرست

نویسنده (ها) : یونس کرامتی

آخرین بروز رسانی : سه شنبه 13 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

آفتاب‌پرست[۱] \āftāb-parast\، نام عمومی هریک از خزندگان عضو خانوادۀ آفتاب‌پرستان، دارای زبانی دراز و پرتاب‌شونده با نوکی مکنده برای گرفتن شکار و توان تغییر رنگ سریع بدن. این خزندگان غالباً در زمرۀ سوسمارها به شمار می‌آیند؛ اما زبان پرتاب‌شونده و چشمان بزرگ برآمدۀ دارای توان چرخش °۳۶۰ و مستقل از دیگری، آنها را از دیگر سوسمارها متمایز می‌کند.

امروزه ۱۸۰ فرم (گونه و زیرگونه) آفتاب‌پرست شناسایی، و در ۶ جنس جای داده شده‌اند. اندازۀ آنها بسیار گوناگون است (۱۹ تا ۷۱۱ میلی‌متر). بیشترشان درخت‌زی، و شماری نیمه‌خشکی‌زی یا خشکی‌زی‌اند. زیستگاه آنها جنگل، ساوانا (دشتهای ویژۀ آفریقا با درختان اندک و پراکنده) و بیابان است. دُمی‌گیرا (برای گرفتن شاخۀ درخت و مانند آن) دارند. پاها ۵ انگشت متمایز دارد. پنجه‌ها مسطح است و انگشتها در دو دستۀ سه‌تایی و دوتایی متقابل جای دارند. دستۀ دوانگشتی در پاهای جلو، رو به جلو، و در پاهای پشتی، رو به عقب است و این آرایش گازانبری انگشتان حاصل سازگارشدن پای گونه‌های درخت‌زی، برای بالارفتن از ساقۀ گیاهان است. آرایش متفاوت انگشت پاها در گونه‌های دیگر، حاصل سازگاری ثانویۀ آنها با نیاز برای راه‌رفتن روی خاک و ماسه است («دانشنامۀ زندگی[۲] ... »، 223-226؛ بریتانیکا؛ بجر، 31-41, 47-51؛ «دانشنامۀ علم[۳] ... »، 188-189).

شواهد دیرین‌شناختی به‌دست‌آمده از سنگوارۀ آفتاب‌پرستها اندک و پراکنده است. کهن‌ترین این سنگواره‌ها از آنِ گونۀ ازمیان‌رفتۀ Chamaeleo caroliquarti است که در بوهمیای غربی یـافت شده، و مربوط بـه ۲۶ میلیون سال پیش است، اما گمان می‌رود که آنها دست‌کم ۶۰ میلیون سال پیش پدید آمده باشند. سنگواره‌های جدیدتری نیز در باواریا و چین، و شمار بیشتری در آفریقا یافت شده‌اند. امروزه، دیرین‌شناسان بر این باورند که خاستگاه آنها آفریقا یا جزیرۀ ماداگاسکار بوده است («دانشنامۀ زندگی»، 223؛ تالی، 26-28).

تغییرات آب‌وهوایی در چند میلیون سال گذشته، کاهش گسترۀ زیستگاه آفتاب‌پرستها را در پی داشته است، چندان‌که برخلاف نتایج حاصل از شواهد دیرین‌شناختی یادشده، امروزه این جانوران را در طبیعت مناطقی چون شرق آسیا و اروپای مرکزی نمی‌توان یافت. زیستگاه کنونی آفتاب‌پرستها ماداگاسکار، سراسر آفریقا جز بیابان بزرگ، جزایر نزدیک به سرزمین قاره‌ای آفریقا (مانند جزایر قناری)، کمابیش سراسر کناره‌های دریای مدیترانه و جزایر آن (مانند قبرس، سیسیل، مالت و کرت)، شبه‌قارۀ هند، پاکستان، سریلانکا، جنوب‌عربستان و یمن است، و در کشورهایی چون ایران، عراق و سوریه نیز یافت می‌شوند («دانشنامۀ زندگی»، 223, 227-228؛ بریتانیکا؛ تالی، 8-25؛ «دانشنامۀ علم»، 188).

 

آفتاب‌پرست معمولی (اروپایی / مدیترانه‌ای) («دانشنامۀ زندگی»، ۲۲۹)

 

طبقه‌بندی سوسمارها از ۱۸۶۵ م، که جان‌گری آنها را در ۱۶ جنس جای داد، تا به امروز بارها دستخوش تغییر شده است. در ۱۹۹۷ م، کلاور [۴]و بومه[۵]، پس‌از بررسی گستردۀ ویژگیهای مختلف این خانواده، برپایۀ ریخت‌شناسی اندام تناسلی جنس نر، ششها، ساختار استخوانی و ویژگیهای کروموزومی، آنها را به ۱۷۱ فرم (گونه و زیرگونه) تقسیم کردند و در ۶ جنس جای دادند که از این میان، جنس Chamaeleo با داشتن دو زیرجنس (جنس فرعی) Chamaeleo و Trioceros بیشترین فرمها را (به‌ترتیب ۲۴ و ۳۷) در بر دارد. از آن پس، شماری از زیرگونه‌ها، گونه‌هایی مستقل به شمار آمده‌اند و گونه‌های بسیاری نیز، به‌ویژه در ماداگاسکار، شناسایی و توصیف شده‌اند که بدین‌ترتیب، تا ۲۰۰۲ م درمجموع ۱۸۰ فرم پذیرفته شده است (همان، 223-224). از این میان، ۷۳ فرم بومی ماداگاسکار و جزایر کوچک نزدیک به آن، و ۹۹ فرم بومی سرزمین اصلی آفریقا و جزایر کوچک نزدیک به آن‌اند و فقط ۸ فرم از آنها در سرزمینهای دیگر زندگی می‌کنند (همان، 227-228؛ قس: بریتانیکا؛ تالی، 26-28؛ بجر، 31-86؛ نیز بارتلت، 136-144، که شمار گونه‌ها را متفاوت آورده‌اند و این احتمالاً ناشی از درنظرنگرفتن تحولات اخیر است).

در میان آفتاب‌پرستها، آفتاب‌پرست اروپایی (مدیترانه‌ای یا معمولی[۶]) گسترده‌ترین زیستگاه را دارد و در جنوب اروپا (به‌ویژه یونان)، شمال آفریقا، خاورمیانه، یمن، جنوب ‌غربی عربستان و دیگر نقاط خاورمیانه و ازجمله در ایران یافت می‌شود. برخی از گونه‌های آفتاب‌پرست با مداخلۀ انسان به سرزمینهای دیگر رسیده است؛ ازجمله شماری «آفتاب‌پرست جکسن[۷]» (بومی شرق آفریقا)، که در ۱۹۷۲ م برای فروش به‌عنوان جانور خانگی به هاوایی برده شده بودند، گریختند و امروزه شمار قابل توجهی از آنها در این جزایر به‌صورت وحشی زندگی می‌کنند («دانشنامۀ زندگی»، 228؛ بجر، 90).

آفتاب‌پرستها در زیستگاه طبیعی خود از حشرات گوناگون مانند پروانه و بید، لاروِ حشرات، نرم‌تنان و عنکبوتها تغذیه می‌کنند. گونه‌های بزرگ‌تر مهره‌دارانی مانند آفتاب‌پرستها و سوسمارهای کوچک‌تر، پرندگان و مارها را نیز شکار می‌کنند و آفتاب‌پرستهای دربند، با موشهای جوان تغذیه می‌شوند. آفتاب‌پرستها همچنین بخشهای مختلف گیاهان مانند برگ، گل و میوه، پوسته و شاخۀ درختان، خزه‌ها و حتى خاک را نیز می‌بلعند؛ اما هنوز دربارۀ اینکه این مواد برای این جانوران چه ارزش دارویی یا غذایی می‌تواند داشته باشد، پژوهشی صورت نگرفته است («دانشنامۀ زندگی»، 230؛ بریتانیکا).

آفتاب‌پرست شکار خود را پس‌از فرایندی چهارمرحله‌ای، و با زبان پرتاب‌شوندۀ خود به چنگ می‌آورد: ۱. در ۰۲ / ۰ ثانیه، فاصلۀ شکار را برآورد می‌کند و هم‌زمان زبان را از میان آرواره‌ها بیرون می‌آورد؛ ۲. زبان با شتابی بسیار بیرون می‌جهد و تا ۰۲ / ۰ ثانیه، سرعتش همچنان افزایش می‌یابد. در این مدت، شتاب حرکت تا ۴۹۰ متر بر مجذور ثانیه، یعنی ۵۰ برابر شتاب جاذبۀ زمین، نیز می‌رسد (اندازه‌گیری برای آفتاب‌پرست ایتالیایی[۸])؛ ۳. زبان ۰۵ / ۰ ثانیه با سرعت ثابت، رو به جلو می‌رود؛ ۴. زبان در ۰۱ / ۰ ثانیه و درحالی‌که از سرعتش کاسته می‌شود، به شکار می‌رسد و آن را می‌گیرد. پس‌ از این ۴ مرحله (درمجموع حدود ۱ / ۰ ثانیه)، عضلۀ واکنشی، زبان را به دهان جانور بازمی‌گرداند (دخروت[۹]، 761-762؛ قس: اندرسن و دبان، 5495، که به‌رغم استناد به همین منبع، شتاب پرتاب زبان را ۴۰۰ متر بر مجذور ثانیه، و زمان شکار را ۰۷ / ۰ ثانیه آورده‌اند). در هنگام این فرایند، طول زبان تا ۶ برابر معمول افزایش می‌یابد و تقریباً به دو برابر طول بدن این جانور (از سر تا دم) می‌رسد (هِرِل، «ضرورت [۱۰]... »، 3621). این نسبت در گونه‌های کوچک آفتاب‌پرست از این هم بیشتر است (اندرسن و دیگران، 1214-1226).

این ویژگی موجب شده است که ساختار زبان آفتاب‌پرست، سازوکار پرتاب آن و چگونگی گرفتن شکار، از دیرباز تاکنون، توجه زیست‌شناسان را به خود جلب کند. کلود پرو [۱۱]در ۱۷۳۳ م، و جان هاوستن در ۱۸۲۸ م از نخستین کالبدشناسانی بودند که دراین‌باره به پژوهش پرداختند. براساس نخستین فرضیه‌ها، گذر جریان شدید هوا یا خون از میان زبان موجب پرتاب سریع آن انگاشته شد (هاوستن، 177-201؛ هِـرِل، «ریخت‌شناسی [۱۲]... »، 154؛ دخروت، ۷۶۱). با فراهم‌آمدن آگاهیهای کالبدشناسانۀ بیشتر، فرضهای جدید برپایۀ تأثیر و اهمیت واکنش عضلانی ارائه شد. در ۱۸۳۶ م، دوورنوا [۱۳]برای نخستین بار پیشنهاد کرد که سازوکار عضلانی ویژه‌ای، پرتاب‌کنندۀ زبان در نظر گرفته شود (همانجا؛ برای پژوهشهای سده‌های ۱۹-۲۰ م، نک‌ : هرل، همان، 154, 169-170؛ دخروت، 761, 770). پژوهشهای دو دهۀ اخیر نکات بسیاری را دربارۀ ساختار زبان و سازوکار پرتاب آن مشخص کرده است (افزون بر پژوهشهای یـادشده در بـالا، نک‌ : وان لِوِن، 573-589).

 

ساختار نوک زبان

 

توانایی زبان آفتاب‌پرست برای کشیدن شکارهای بزرگ به درون دهان، پرسش دیگری بود که پژوهشگران با آن روبه‌رو بودند. تا چندی پیش، بیشتر زیست‌شناسان بر این باور بودند که فرورفتگیها و برآمدگیهای بسیار سطح زبان آفتاب‌پرست و چسبناک‌بودن آن به جانور امکان می‌دهد شکار را به درون دهان خود بکشد («دانشنامۀ زندگی»، 227). البته، این ویژگی برای شکار حشرات و جانورانی بسیار کوچک کارایی دارد، اما آفتاب‌پرست گاه جانورانی بزرگ‌تر را شکار می‌کند که چسبندگی زبانش برای کشیدن آنها به درون دهان کافی نیست. سرعت بسیار زبان در فرایند شکار، که موجب می‌شد هیچ دوربینی نتواند همۀ جزئیات را به تصویر بکشد، پژوهش در این زمینه را ناممکن کرده بود. سرانجام در ۲۰۰۰ م، هرل و همکارانش با کمک فناوری نوین «عکس‌برداری با اشعۀ X»، جزئیات سازوکار زبان آفتاب‌پرست را روشن کردند. براساس این پژوهش، عضلۀ شتاب‌دهندۀ استوانه‌ای مرکزی زبان، عامل اصلی پرتاب آن به‌سوی شکار است. شمار زیادی عضله در نوک زبان وجود دارد که درست پیش‌از رسیدن زبان به شکار، نوک آن را به داخل می‌کشد و ساختاری فنجان‌مانند می‌سازد. با این تغییر شکل، سطح مفید تماس آن با شکار، و درنتیجه چسبندگی‌اش نیز بیشتر می‌شود. هم‌زمان، ماهیچه‌های منقبض‌کنندۀ این ساختار فنجانی شکار را بیش‌ازپیش به داخل می‌مکد. درنهایت، ماهیچۀ جمع‌کنندۀ زبان که به ماهیچۀ شتاب‌دهنده چسبیده است، زبان را به درون دهان بازمی‌گرداند و شکار در میان آرواره‌های آفتاب‌پرست قرار می‌گیرد (هرل، «سازوکار [۱۴]... »، جم‌ ؛ نیز «دانشنامۀ زندگی»، 226). این گروه در پژوهشی تکمیلی که نتیجۀ آن در ۲۰۰۱ م منتشر شد، نشان دادند که عضله‌های تشکیل‌دهندۀ ساختار فنجانی که حالت مکش را پدید می‌آورد، برای شکار ضرورت دارند، زیرا هنگامی‌که این عضلات در چند آفتاب‌پرست قطع شد، جانور همچنان زبان خود را برای شکار بیرون می‌آورد، اما نمی‌توانست آن را بگیرد (هرل، «ضرورت»، 3621-3627).

توانایی در تغییر رنگ پوست، یکی دیگر از ویژگیهای آفتاب‌پرست است. هر گونه فقط می‌تواند به رنگهایی معین درآید. این رنگها در گونه‌های جنس بروکسیا [۱۵]و رامفولئون [۱۶]عبارت‌اند از: قهوه‌ای مایل به زرد روشن تا تیره، قهوه‌ای و سیاه. آفتاب‌پرستهای نابالغ هر گونه نسبت به جانوران بالغ همان جنس، از دامنۀ تغییر رنگ بیشتری برخوردارند که می‌تواند آنها را از دید دشمن پنهان سازد. آفتاب‌پرست پلنگی دارای چشمگیرترین دامنۀ تغییر رنگ است. این گونه بومی شمال و شمال غربی جزیرۀ ماداگاسکار است. تغییر رنگ جانور بالغ در هر ناحیه با ناحیۀ دیگر فرق دارد، تاجایی‌که می‌توان مجموعۀ رنگهای متمایزی به هر گروه نسبت داد. این رنگها عبارت‌اند از: صورتی و آبـی، سبز و قرمز، مغزپسته‌ای و سبـز، قرمز ـ نارنجی و سفید، و فیروزه‌ای و آبی روشن.

تغییر رنگ آفتاب‌پرستها پاسخی به محرکهای فیزیولوژیکی (مانند تغییر دما یا تابش آفتاب) و روانی (ترس، یا خشم) یا برای برقراری ارتباط با جانوران دیگر (به‌ویژه هنگام جفت‌گزینی) است و نه چنان‌که تـا پیش‌از این انگاشته می‌شد، برای استتار و هم‌رنگ‌شدن با محیط («دانشنامۀ زندگی»، 224؛ استوارت ـ فاکس، 22-29). البته رنگ طبیعی جانور می‌تواند نوعی استتار باشد، اما تغییر رنگ محیط موجب تغییر رنگ جانور نمی‌شود. آفتاب‌پرستها در پوست خود سلولهای ویژه‌ای به نام کروماتوفور [۱۷]دارند که در سیتوپلاسم آن رنگیزه وجود دارد. این سلولها در ۳ لایۀ شفاف روی یکدیگر قرار دارند و ترکیب رنگ آنها رنگ جانور را مشخص می‌کند. لایۀ زیرین موسوم به ملانوفور، رنگیزۀ ملانین را در خود دارد که با تیره یا روشن‌شدن، اندازۀ بازتاب نور را کنترل می‌کند و موجب می‌شود که پوست جانور تیره یا روشن شود. لایۀ میانی موسوم به ایریدوفور یا گوانوفور در خود گوانین دارد که به رنگ آبی یا سفید درمی‌آید. لایۀ رویین موسوم به زانتوفور و اریتروفور رنگیزه‌های زرد و قرمز دارد. پراکندگی یا تمرکز رنگیزه در سلول کروماتوفور میزان رنگ آن را تعیین می‌کند. اگر رنگیزه‌ها در سلول پراکنده باشند، کروماتوفور به رنگ آن رنگیزه دیده می‌شود و اگر همۀ رنگیزه‌ها در مرکز سلول گرد آمده باشند، بیشتر سلول شفاف دیده می‌شود. کروماتوفورها با پیامهایی که از شبکۀ عصبی جانور به آنها می‌رسد، خیلی سریع رنگیزه‌ها را متمرکز یا پراکنده می‌کنند و درنتیجه رنگ پوست جانور تغییر می‌کند (همان، 225-226).

 

پوست آفتاب‌پرست («دانشنامۀ زندگي»، ۲۲۶)

 

گفتنی است گونه‌هایی از سوسمارهای کوچک درخت‌زی از جنس آنول و بومی قـارۀ آمریکا، به‌سبب توانایی در تغییر رنگ پوست، از دیرباز «آفتاب‌پرستان دنیای جدید[۱۸]» یا «آفتاب‌پرست آمریکایی» نام گرفته‌اند (تالی، 28؛ «دانشنامۀ علم»، 188؛ لاک‌وود، 4-16؛ شوفلت، 919-926؛ کارلتن، 259-276). این نامها موجب شده است که برخی تصور کنند آفتاب‌پرست در قارۀ آمریکا نیز زندگی می‌کند. جنس آنول و جنسهای آفتاب‌پرست در دو خانوادۀ کاملاً متمایز طبقه‌بندی می‌شوند و تفاوتهای بسیاری با یکدیگر دارند. دامنۀ تغییر رنگ در گونه‌های جنس آنول نیز بسیار کمتر از دامنۀ رنگ در آفتاب‌پرستها ست (تالی، «دانشنامۀ علم»، همانجاها).

دربارۀ عمر طبیعی آفتاب‌پرستها در زیستگاههای طبیعی آنها، هنوز پژوهش چندانی صورت نگرفته است، اما به نظر می‌رسد که گونه‌های مختلف بین ۵ تا ۱۰ سال زندگی می‌کنند (همان، 189).

از سال ۱۹۹۶ م، اتحادیۀ بین‌المللی حفاظت از طبیعت[۱۹]، ۳ گونه آفتاب‌پرست از جنس Furcifer را به‌سبب آنکه شمار جمعیت آنها در ۱۰ سال بیش‌از ۲۰٪ کاهش یافته، و گونۀ Brookesia perarmata را به‌سبب آنکه شمار زیستگاههای طبیعی آن به کمتر از ۵ ناحیه، و وسعت آنها نیز مجموعاً به کمتر از ۱۰۰ کمـ۲ رسیده، به سیاهۀ گونه‌های آسیب‌پذیر و در معرض خطر انقراض افزوده است. یکی از علل اصلی کاهش شمار آفتاب‌پرستها، تمایل بسیاری از مردم به نگهداری از آنها در خانه است که افزایش چشمگیر خریدوفروش آنها را در پی داشته است. همۀ گونه‌های Bradypodion، Calumma، Chamaeleo و Furcifer به پیوست دوم «پیمان تجارت جهانی گونه‌های وحشی جانوری و گیاهی در خطر انقراض» افزوده شده است. این پیمان همچنین خریدوفروش همۀ گونه‌های بومی ماداگاسکار را به‌جز ۴ گونه محدود کرده، اما تا ۲۰۰۲ م هیچ منع قانونی برای خریدوفروش گونه‌های دو جنس بروکسیا و رامفولئون در نظر نگرفته است. این بی‌توجهی موجب شده است که گونۀ Brookesia perarmata در ۲۰۰۲ م به سیاهۀ قرمز جانورانِ در آستانۀ انقراض افزوده شود («دانشنامۀ زندگی»، 223, 232).

 

آفتاب‌پرست در متون کهن

الف ـ جانورشناسی

دو کتاب «تاریخ جانوری[۱]» و «اندامهای جانوران[۲]» ارسطو (در ترجمه‌های عربی: طباع الحیوان و اجزاء الحیوان) از کهن‌ترین نوشته‌هایی است که در آنها، مطالبی در وصف آفتاب‌پرست آمده است. نام این جانور در متون یونانی χαμαιλέων (khamailéōn) آمده است (ارسطو، «تاریخ ... »، II, xi, 503a-503b، «اندامها ... »، IV, xi, 692a، در ترجمۀ عربی، طباع ... ، مقالۀ دوم، فصل ۱۱، ۵۰۳ آ-۵۰۳ ب، اجزاء ... ، مقالۀ چهارم، فصل ۱۱، ۶۹۲ آ: «خمالیون»؛ در ترجمه‌ها و تألیفات عربی دیگر غالباً «خامالاون»؛ دربـارۀ اشارۀ دیوسکوریدس، نک‌ : ادامۀ مقاله). این واژه مرکب از دو واژۀ χαμαί (khamaí ) (= بر روی زمین) و λέων (léōn) (= شیر)، به معنی «شیر زمین» است و برخی آن را ترجمۀ اصطلاحی به همین معنی در زبان اکدی دانسته‌اند (لیدل، ذیل همین واژه‌ها). این واژه به‌صورت chamaeleōn به لاتین («واژه‌نامه [۳]... »، 308، ذیل واژه)، و از آنجا به صورتهایی مانند chameleon (انگلیسی)، caméléon (فرانسوی)، camaleón (اسپانیایی)، camaleonte (ایتالیایی) و جز آن، به زبانهای اروپایی راه یافته است. نام «اسد الارض» که در ترجمۀ عربی آثار ارسطو ( اجزاء، همانجا)، و به‌تبع آن در متون داروشناسی عربی و فارسی آمده، ترجمۀ تحت‌اللفظی همین نام یونانی است.

به گزارش ارسطو، پیکر آفتاب‌پرست در میان جانوران تخم‌گذار روی سطح زمین (اشاره‌ای نه‌چندان دقیق به خزندگان و امثال آنان)، کمترین گوشت را دارد، زیرا نسبت به این جانوران کمترین خون را نیز دارد. علت این پدیده ترسوبودن آفتاب‌پرست است. این ترس که تغییر رنگ جانور را نیز درپی‌دارد، موجب کم‌شدن خون و گرمای بدن [و درنتیجه کم‌شدن گوشت] می‌شود (ارسطو، «اندامها»، اجزاء، همانجاها). او در «تاریخ جانوری» پیکر آفتاب‌پرست را به سوسمار [کوچک] تشبیه کرده که بدنش باریک است و مانند ماهیان در ناحیۀ میانی برآمدگی به سوی پایین، و ستون فقراتش برآمدگی به سوی بالا دارد. صورتی چون صورت «میمون خوک‌نما» دارد. دمش بلند، و در پایانْ باریک است. ارسطو پس‌از توصیف دقیق پاها، آرایش انگشتان و اشاره به نکاتی دیگر (دربارۀ چشمها، برخی اندامهای داخلی، برخی رفتارها و ... )، بار دیگر یادآور می‌شود که پیکر این جانور کمابیش گوشت ندارد، مگر اندکی در نزدیکی سر، آرواره‌ها و بُنِ دم، و خون اندک او نیز فقط در اطراف قلبش جریان دارد («تاریخ»، طباع، همانجاها).

پلینی در گزارشی جالب توجه، ضمن تکرار برخی نکات گزارش ارسطو، به یافت‌شدن آفتاب‌پرست در آفریقا و بیش‌از آن در شبه‌قارۀ هند اشاره می‌کند. پلینی می‌افزاید که آفتاب‌پرست پیکر خود را افراشته، و دهانش را همواره باز نگه می‌دارد؛ زیرا یگانه جانوری است که نیازی به خوردن و آشامیدن غذا و چیزهای دیگر ندارد، بلکه خوراک خود را از هوا می‌گیرد (XVIII, li:120-122).

در متون جانورشناسی دورۀ اسلامی دربارۀ آفتاب‌پرست، که در عربی حِرباء خوانده می‌شود، نکات چندانی نیامده است. جاحظ در الحیوان، که باید آن را اثری ادبی، و نه کتابی در جانورشناسی به شمار آورد، بیشتر به ذکر برخی حکایات و اشعار که واژۀ حرباء در آنها آمده، بسنده کرده است (۱ / ۱۴۵، ۴ / ۱۴۴: حرباء در خشکی نظیر و شبیه تمساح در آب است). وی در وصف حرباء آورده است که رنگ این جانور تا پیش‌از بلوغ تیره است و سپس به زردی می‌گراید و همواره در روز دیده می‌شود. او پیش‌از برآمدن آفتاب روی شاخه‌ای به پشت می‌خوابد و از هنگام برآمدن آفتاب تا غروب، رنگ خود را متناسب با گردش [ظاهری] خورشید تغییر می‌دهد، مگراینکه در این میانه از چیزی بترسد [و این عامل به‌طور موقت رنگ او را تغییر دهد]. سپس، درحالی‌که دو دست خود را مانند فردی مصلوب باز کرده است، دیده می‌شود (۶ / ۳۶۳-۳۶۴). جاحظ همچنین آورده است که حرباء چون روز به نیمه برسد، از درختی بالا می‌رود، همچون راهبی که به بالای صومعه‌ای می‌رود (۶ / ۳۶۷؛ قس: سمعانی، ۱۹). همچنین، حکایتی را نقل می‌کند که براساس آن، آفتاب‌پرست با دیدن انسان از ترس در خود می‌دمد و چندان باد می‌شود که اگر کسی آن را نشناسد از او خواهد ترسید، اما این جانور هیچ سود و زیانی[برای انسان] ندارد (همان، ۶ / ۳۶۸؛ قس: قزوینی، روایت عربی، ۴۳۱، روایت فارسی، ۶۵۰).

آفتاب‌پرست يمني

 

ب ـ داروشناسی

در متون داروشناسی یونانی و دورۀ اسلامی، اشاراتی اندک به فواید دارویی آفتاب‌پرست دیده می‌شود. در یکی از کهن‌ترین آنها، دیوسکوریدس هنگام اشاره به فواید دارویی خون جانوران مختلف، آورده است که اگر خون «خامالاون» (در متن چاپی ترجمۀ اصطفن: حامالاون) را بر ریشۀ مویی که در چشم روییده است بنهند، آن موی دیگر نخواهد رویید (دیوسکوریدس، ترجمۀ اصطفن، ۲ / ۷۷، ۱۶۶-۱۶۷؛ همان، اصلاح ابوعبدالله ناتلی،

گ ۷۱؛ این عبارات در ترجمۀ مهران بن منصور نیامده است).

رازی در بخش سموم الحاوی، به نقل از ابن‌بطریق، آورده است که تخم آفتاب‌پرست زهری بسیار کشنده است و اگر کار درمان فرد زهرخورده بی‌درنگ آغاز نشود، درمان کارگر نخواهد افتاد و فرد خواهد مرد. وی در ادامۀ این نقل قول روایتی را یاد کرده است که براساس آن، اگر گوشت آفتاب‌پرست را بپزند و در خزینۀ گرمابه افکنند، پوست هر کسی که در آن آب رود به رنگ سبز در خواهد آمد و مدتی طول می‌کشد تا اندک‌اندک به حال اول خود بازگردد. رازی در بخش داروشناسی الحاوی نیز، ذیل «حرباء» با استناد به دیوسکوریدس، و ذیل «دم» بدون تکرار نام وی، نظرش را آورده است (۱۹ / ۳۸۲-۳۸۳، ۲۰ / ۳۳۱، ۴۸۲).

ابن‌سینا در بخش داروشناسی القانون (ذیل «دم» و «حرباء») و نیز مقالۀ دوم از فن ششم کتاب چهارم، در دو فصل «زهرآگین‌بودن گوشت وزغ و آفتاب‌پرست» و «بسیار کشنده‌بودن تخم آفتاب‌پرست» همۀ آنچه را که دراین‌باره در الحاوی آمده، تکرار کرده است، بی‌آنکه از کسی نام ببرد؛ اما داستان سبزشدن پوست را نادرست انگاشته است (۱ / ۲۹۵، ۳۲۴، ۳ / ۲۳۲؛ نیز نک‌ : ابن‌بیطار، ۲ / ۱۶؛ قس: رازی، همانجاها، نیز ۱۹ / ۳۸۴). جرجانی نیز هنگام اشاره به سمی‌بودن گوشت «وزغ و حرباء»، پس ‌از تکرار این داستان، تأکید کرده است: «خواجه ابوعلی سینا ... گوید این معنی نزدیک من درست نیست» (ذخیره ... ، ۶۳۲، سطر ۱۰- ۱۲، الاغراض ... ، ۵۷۷). او دربارۀ «بیض الحرباء» نیز همچون ابن‌سینا آورده است: «گروهی طبیبان گفته‌اند اگر در حال تدارک نکنند بکشد»، و سپس روش درمان را یاد کرده است (ذخیره، ۶۳۳، سطر ۶-۷). حاجی زین عطار نیز به پیروی از پیشینیان، چنین کرده است (ص ۱۲۲).

انطاکی ضمن اشاره به نکاتی از گزارش ابن‌بطریق (و به‌ویژه تکرار داستان سبزشدن پوست، اما بدون نادرست‌خواندن آن)، شاید برپایۀ زهرآگین خوانده‌شدن گوشت این جانور در نوشته‌های داروشناسی، طبع آن را گرم و خشک از درجۀ چهارم (درجۀ زهرها)، و مورث سل و دقّ دانسته است (۱ / ۱۷۳؛ نیز حکیم، ۱۵۳).

قزوینی ذیل حرباء آورده است که به پارسی، او را آفتاب‌پرست گویند. وی ضمن اشاره به برخی نکات یادشده در الحیوان جاحظ، آورده است که اگر حرباء را ۳ شبانه‌روز در میان خاک، زیر آتش بنهند و سپس در گردن مصروع آویزند، صرع را زایل کند، و اگر پوست او را گرداگرد روستا یا کشتزاری بپراکنند، آنجا از گزند سرما و ملخ ایمن خواهد شد (روایت عربی، ۴۳۱، روایت فارسی، ۶۵۰).

 

ج ـ متون کهن فارسی

گویا واژۀ آفتاب‌پرست در متون فارسی (به‌ویژه در متون پزشکی و داروشناسی) کمتر از واژۀ عربی حرباء کاربرد داشته است. واژۀ آفتاب‌پرست به‌عنوان نام جانوری خزنده، دست کم از سدۀ ۶ ق / ۱۲ م در متون فارسی، و بیشتر در فرهنگهای عربی به فارسی بـه کـار رفته است. کرمینی در فرهنگ عربی ـ فارسی تکملة الاصناف ذیل «الحرباء»، آفتاب‌پرست را «جنسی از کربسه» دانسته است که «با آفتاب می‌گردد روی سوی او کرده»، و «الشَقْذ» را نیز برابر با «بچه کربسه، اَی آفتاب‌پرست»، و «الشَّقَذَانُ» را برابر با آفتاب‌پرست گرفته است (ص ۱۲۳، ۳۵۱، ۳۶۹؛ نیز زمخشری، ۴۵۸: «حرباء: آفتاب‌پرست، نرِ آفتاب‌پرست»؛ سمعانی، ۱۹: «آن جانوری که عرب آن را حربا گوید آفتاب‌پرست همی چون آفتاب کلۀ نور بزد ... از آن خانۀ مختصر خود برآید»؛ جرفادقانی، ۴۵۳: «کرباسوی آفتاب‌پرست و ... سوسمار عقوق ... »). در فرهنگ دستور الاخوان (سدۀ ۸ ق) نیز ذیل الحِرباء آمده است: «کربسۀ آفتاب‌پرست، که آن‌را آفتاب‌گردک گویند. و آن گردش بزرگ است که با آفتاب همی گردد روی با او کرده» (دهار، ۲۱۸). انجو شیرازی نیز بر کاربرد آفتاب‌گردک به معنی جانور آفتاب‌پرست تأکید کرده است ( فرهنگ ... ، ۱۲۹).

عجایب المخلوقات زکریای قزوینی (روایت عربی، همانجا) از انگشت‌شمار متون عربی است که در آن، واژۀ فارسی آفتاب‌پرست یاد شده است که سبب آن را نیز می‌توان ایرانی‌بودن مؤلف دانست.

 

مآخذ

ابن‌بیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، بولاق، ۱۲۹۱ ق / ۱۸۷۴ م؛ ابن‌سینا، القانون، بولاق، ۱۲۹۴ ق؛ ارسطو، اجزاء الحیوان، ترجمۀ عربی یوحنا بن بطریق، به کوشش عبدالرحمان بدوی، کویت، ۱۹۷۸ م؛ همو، طباع الحیوان، ترجمۀ عربی یوحنا بن بطریق، به کوشش عبدالرحمان بدوی، کویت، ۱۹۷۷ م؛ انطاکی، داوود، تذکرة اولی الالباب، قاهره، ۱۲۹۴ ق؛ جاحظ، عمرو، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۸ ق / ۱۹۶۹ م؛ جرجانی، اسماعیل، الاغراض الطبیة، چ تصویری، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۴۵ ش؛ همو، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۵۵ ش؛ جرفادقانی، ناصح، ترجمۀ تاریخ یمینی، به کوشش جعفر شعار، تهران، ۱۳۴۵ ش؛ حاجی زین عطار، علی، اختیارات بدیعی، به کوشش محمدتقی میر، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ حکیم‌مؤمن، محمد، تحفة المؤمنین، به کوشش روجا رحیمی و دیگران، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ دهار، بدر محمد، دستور الاخوان، به کوشش سعید نجفی اسداللٰهی، تهران، ۱۳۴۹ ش؛ دیوسکوریدس (دیاسقوریدوس)، هیولی الطب، ترجمۀ اصطفن بن بسیل، اصلاح حنین بن اسحاق، به کوشش دابلر، تطوان، ۱۹۵۲ م؛ همان، اصلاح ترجمۀ اصطفن ـ حنین به کوشش ابوعبدالله ناتلی، دست‌نویس کهن شم‌ ۲۸۹ شرقی کتابخانۀ دانشگاه لیدن؛ همان، ترجمۀ عربی مهران بن منصور از ترجمۀ سریانی حنین‌بن‌اسحاق، چ تصویری دست‌نویس کتابخانۀ کاخ گلستان؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ ق / ۱۹۵۵-۱۹۷۰ م؛ زمخشری، محمود، مقدمة ‌الادب، به کوشش وتزنشتاین، لایپزیگ؛ سمعانی، احمد، روح ‌الارواح فی شرح اسماء الملک الفتاح، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۸ ش؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۸۷ ش؛ فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجو شیرازی، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، ۱۳۵۱ ش؛ قزوینی، زکریا، عجایب المخلوقات، به کوشش فردیناند ووستنفلد، گوتینگن، ۱۸۴۹ م؛ همان، روایت فارسی، به کوشش نصرالله سبوحی، تهران، ۱۳۶۱ ش؛ کرمینی، علی، تکملة الاصناف، به کوشش علی رواقی و زلیخا عظیمی، تهران، ۱۳۸۵ ش؛ نیز:

 

Anderson, Ch. V. and S. M. Deban, kBallistic Tongue Projection in Chameleons Maintains High Performance at Low Temperature», Proceedings of the National Academy of Sciences of the United States of America (PNAS), Washington DC, 2010, vol. CVII, no. 12; id et al., «Scaling of the Ballistic Tongue Apparatus in Chameleons», Journal of Morphology, San Francisco etc., 2012, vol. CCLXXIII, no. 11; Aristotle, Historia Animalium, tr. A. L. Peck, Loeb Classical Library, Cambridge (Massachusetts) / London, 1965; id, Parts of Animals, tr. A. L. Peck, Loeb Classical Library, Cambridge (Massachusetts) / London, 1961; Badger, D., Lizards: A Natural History of Some Uncommon Creatures-Extraordinary Chameleons, Iguanas, Geckos and More, Saint Paul (Minnesota), 2006; Bartlett, P. P. et al., Reptiles, Amphibians and Invertebrates: An Identification and Care Guide, New York, 2001; Britannica, 2010; Carlton, F. C., «The Color Changes in the Skin of the So-Called Florida Chameleon, Anolis Carolinensis CUV», Proceedings of the American Academy of Arts and Sciences, Washington DC, 1903, vol. XXXIX, no. 10; De Groot, J. H. and J. L. van Leeuwen, «Evidence for an Elastic Projection Mechanism in the Chameleon Tongue», Proceedings: Biological Sciences, 2004, vol. CCLXXI, no. 1540; Grzimek’s Animal Life Encyclopedia, eds. J. B. Murphy and N. Schlager, Detroit etc., 2003; Herrel, A. et al., «Functional Implications of Supercontracting Muscle in the Chameleon Tongue Retractors», The Journal of Experimental Biology, Cambridge, 2001, vol. CCIV; Same, «Morphology and Histochemistry of the Hyolingual Apparatus in Chameleons», Journal of Morphology, San Francisco etc., 2001, vol. CCXLIX; Houston, J., «On the Structure and Mechanism of the Tongue of the Chameleon», The Transactions of the Royal Irish Academy, 1828, vol. XV; Liddell, H. G. and R. Scott, A Greek-English Lexicon, eds. H. S. Jones and R. McKenzie, Oxford, 1940; Lockwood, S., «The Florida Chameleon», The American Naturalist, Chicago, 1876, vol. X, no. 1; Magill’s Encyclopedia of Science: Animal Life, ed. C. W. Hoagstrom, Pasadena (California) / Hackensack (New Jersey), 2002; Oxford Latin Dictionary, Oxford, 1968; Pliny, Natural History, tr. H. Rackham, Loeb Classical Library, Cambridge (Massachusetts) / London, 1967; Shufeldt, R. W., «Observations on the Habits of the American Chameleon (Anolis principalis)», The American Naturalist, Chicago, 1883, vol. XVII, no. 9; Stuart-Fox, D. and A. Moussalli, «Selection for Social Signalling Drives The Evolution of Chameleon Colour Change», PLOS Biology, 2008, vol. VI, no. 1; Tolley, K. and M. Burger, Chameleons of Southern Africa, Cape Town, 2007; Van Leeuwen, J. L., «Why the Chameleon Has Spiral-Shaped Muscle Fibres in Its Tongue», Philosophical Transactions: Biological Sciences, 1997, vol. CCCLII, no. 1353.

یونس کرامتی

 

نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1580
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست