responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1461

آسیای مرکزی، زبانها و گویشهای

نویسنده (ها) : حسن رضایی باغ بیدی

آخرین بروز رسانی : جمعه 9 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

آسیای مرکزی، زبانها و گویشهای \zabānhā va gūyešhā-ye āsiyā-ye markazī\، زبانها و گویشهایی از خانواده‌های گوناگون زبانی که در میان اقوام ساکن در آسیای مرکزی (ه‌ م) رایج بوده است. دربارۀ محدودۀ دقیق آسیای مرکزی اختلاف نظر وجود دارد. غالباً آن را بخشی از اتحاد جماهیر شوروی سابق می‌دانند که اکنون شامل جمهوریهای ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قرقیزستان و قزاقستان می‌شود. اما از‌لحاظ تاریخی و فرهنگی، دامنۀ آسیای مرکزی را باید اندکی گسترده‌تر دانست و بخشهایی از چین (به‌ویژه استان سین‌کیانگ)، بخشهایی از مغولستان، شمال افغانستان و حتى شرق ایران را بدان افزود (نک‌ : ایرانیکا، V / 159؛ روسابی، 239).

در این مقاله، زبانها و گویشهای رایج در آسیای مرکزی زیر این عنوانها معرفی خواهند شد: ۱. زبانهای ایرانی (فارسی، بلوچی، کردی، یَغنابی، آسی، پشتو، و گویشهای پامیری)؛ ۲. زبانهای ترکی (ازبکی، قزاقی، ترکمنی، قرقیزی، تاتاری کریمه‌ای، ترکی خراسانی، قاراقالپاق، اویغوری، باشکیر، تاتاری، کاراچای ـ بالکار، ترکی آذری، ترکی عثمانی، چوواش[۱])؛ ۳. زبانهای هندواروپایی (به‌غیر از ایرانی): الف ـ آریایی (رومنی[۲])، ب ـ بالتی ـ اسلاوی (بالتی: لیتوانیایی؛ اسلاوی: روسی، اوکراینی، بلاروسی، بلغاری، لهستانی)، ج ـ ژرمنی (آلمانی، ییدیش[۳])، د ـ ایتالیک (مُلداویایی)، ه‌ ـ ارمنی، و‌ـ یونانی؛ ۴. زبانهای قفقازی (گرجی، اینگوش، چچنی، دارگی[۴] یا دارگوا[۵]، لزگی[۶] یا لزگیایی[۷])؛ ۵. زبانهای اورالی (اودمورت[۸]، ماری، مردوین[۹])؛ ۶. زبان کالمیک[۱۰]؛ ۷. زبان بَراهویی؛ ۸. زبان عربی؛ ۹. زبان دونگان؛ ۱۰. زبان کره‌ای. گفتنی است که زبانهای ایرانی در واقع عضوی از شاخۀ آریایی زبانهای هندواروپایی‌اند، اما به‌سبب اهمیتشان در آسیای مرکزی، جداگانه معرفی خواهند شد.

از میان زبانهای رایج در آسیای مرکزی، نخست زبانهای ایرانی و سپس زبانهای ترکی پیشینه‌ای بسیار کهن در این سرزمین دارند؛ به همین سبب، در بررسی زبانهای ایرانی و ترکی، به‌اختصار، به پیشینۀ آنها در آسیای مرکزی نیز پرداخته خواهد شد. دیگر زبانهایی که در این مقاله معرفی خواهند شد، گسترش چندانی در آسیای مرکزی نداشته، و تنها در میان گروههای مهاجر رایج بوده‌اند. چنان‌که می‌دانیم، آسیای مرکزی در مسیر جادۀ ابریشم بوده، و در طول تاریخ، افزون بر اینکه منزلگاه اقوام ایرانی و ترک به‌شمار می‌آمده، جولانگاه سپاهیان یونانی، عرب، مغول و روس نیز بوده است. به همین سبب است که نژادهای گوناگون در آسیای مرکزی در هم آمیخته‌اند، و در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند. از سوی دیگر، روابط گستردۀ بازرگانی و فرهنگی، نظامهای مختلف آموزشی، و عوامل گوناگون سیاسی سبب شده است کـه همۀ زبانها و گویشهای آسیای مرکزی ــ به نسبتهای مختلف ــ بر یکدیگر تأثیر بگذارند و نیز از زبانهای دیگر تأثیر بپذیرند.

 

زبانهای ایرانی

شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد پیش از ورود آریاییان ــ و در میان آنان، ایرانیان ــ به آسیای مرکزی، زبانهایی غیر هندواروپایی از نوع زبانهایی چون بُروشَسکی (ه‌ م)، هیمالیایی یا دراویدی در آنجا رایج بوده ( ایرانیکا، V / 223)، اما از هزارۀ نخست پیش از میلاد، آسیای مرکزی مهد بالش و گسترش زبانهای ایرانی بوده است. از میان زبانهای ایرانی باستان، قلمرو رواج زبان اوستایی احتمالاً جایی در آسیای مرکزی بوده است، چنان‌که بَنوِنیست سغد؛ مارکوارت، آندرِئاس، کریستن‌سن و بِیلی خوارزم؛ و هِـنینگ خوارزم بزرگ را برای آن پیشنهاد کرده‌اند (برای نظریات گوناگون دربارۀ مکان زندگی زردشت، نک‌ : آموزگار، ۲۱-۲۳؛ پانایینو، 235-272). از زبانهای ایرانی میانه، پارتی (زبان ایرانی میانۀ شمال غربی)، فارسی میانه (زبان ایرانی میانۀ جنوب غربی)، بلخی، خوارزمی، سکایی، سغدی، و زبانهای کمتر‌شناخته‌شدۀ سَرمَتی، بخـارایی (سیمز ـ ویلیامز، 165-166) و فرغانه‌ای ( ایرانیکا، همانجا) (زبانهای ایرانی میانۀ شرقی) در بخشهایی از آسیای مرکزی رایج بوده‌اند.

کهن‌ترین آثار برجای‌مانده به زبان پارتی، سفال‌نوشته‌هایی است که در ویرانه‌های شهر نِسا، پایتخت کهن اشکانیان، در نزدیکی عشق‌آباد کنونی در ترکمنستان یافت شده‌اند. بیشتر این سفالینه‌ها به سدۀ نخست پیش از میلاد تعلق دارند. زبان پارتی در سدۀ ۳ م و در پی فعالیتهای گستردۀ مبلغان مانوی در شمال شرقی ایران و آسیای مرکزی، کم‌کم به یکی از مهم‌ترین زبانهای آیینی مانویان بدل شد. شواهد نشان می‌دهد که این زبان تا سدۀ ۶ م زنده بوده، و سپس به‌تدریج به فراموشی سپرده شده است. با وجود این، زبان پارتی حتى سده‌ها پس‌از مرگ، همچنان مورد استفادۀ جماعت مانویانِ آسیای مرکزی بوده است.

پس ‌از ظهور مانی در آغاز تأسیس سلسلۀ ساسانی و در نتیجۀ فعالیتهای گستردۀ مبلغان مانوی در شمال شرقی ایران و آسیای مرکزی، فارسیِ میانه نیز به‌تدریج به یکی از مهم‌ترین زبانهای آیینی مانویان بدل شد. بیشتر آثار مانوی به زبان فارسی میانه متعلق به پیش از سدۀ ۳ ق / ۹ م است (زوندرمان، 141). فارسی میانه، مانند پارتی، کاربرد خود را به‌عنوان زبان آیینی مانویان آسیای مرکزی تا سدۀ ۷ ق / ۱۳ م حفظ کرد، و سرانجام در پی حملۀ مغول برای همیشه به فراموشی سپرده شد (دبا، ۱۳ / ۵۰۲، ۵۰۴).

بلخی تنها زبان ایرانی است که به خطی برگرفته از یونانی نوشته می‌شد. سبب آن هم روشن است؛ زیرا پس‌از فتح بلخ به‌دست سپاه اسکندر مقدونی و مرگ او در ۳۲۳ ق‌م، بلخ حدود ۲۰۰ سال زیر سیطرۀ حاکمان یونانی بود. کهن‌ترین آثار بازمانده از زبان بلخی سکه‌ها، مهرها و کتیبه‌هایی از دورۀ حکومت کوشانیان (سده‌های ۱ تا ۳ م) است. متأخرترین آثار نیز قطعاتی از دست‌نوشته‌هایی است که احتمالاً به سدۀ ۸ یا ۹ م / ۲ یا ۳ ق تعلق دارد ( ایرانیکا، III / 344).

آثار خوارزمی دو دوره از تحول این زبان را نشان می‌دهد: خوارزمیِ میانه به خطی برگرفته از آرامی، و خوارزمیِ متأخر به خطی برگرفته از عربی. کتیبه‌ای خوارزمی به خط آرامی، که تنها شامل یک واژه است (واژۀ asp(a)bārak به‌معنی «سوار»)، در کوی‌کریلگان‌قلعه[۱۱] یافت شده است که احتمالاً به سده‌های ۴ تا ۲ ق‌م تعلق دارد. این کتیبه کهن‌ترین نوشتۀ یافت‌شده در آسیای مرکزی است (همان، V / ۲۲۴). زبان خوارزمی تا اواخر سدۀ ۸ ق / ۱۴ م زنده بود (هومباخ، 193-194).

زبان سکایی دارای دو گویش شرقی و شمال غربی بود که به‌ترتیب، خُتَنی و تُمشُقی نامیده می‌شوند (اِمِریک، 204). ختنی و تمشقی به‌ترتیب در ختن، و تمشق در شمال شرقی کاشغر رایج بودند (بیلی، 1231). کهن‌ترین آثار ختنی واژه‌های دخیل این زبان در کتیبه‌های هندیِ فرمانروایان کوشانی در سده‌های ۱ و ۲ م، و کتیبه‌های هندی ترکستان شرقی از حدود سدۀ ۳ م است (کنو، 7). بیشتر آثار ختنی در بقایای زیارتگاهها و صومعه‌های بودایی در پادشاهی ختن و نیز در غارهای دون‌هوانگ[۱۲] یافت شده است (امریک، 205-206). تاریخ نگارش این متون، سده‌های ۷ تا ۱۰ م / ۱ تا ۴ ق است (اُرانسکی، 89؛ کنو، 8). خط آثار ختنی و تمشقی گونه‌هایی از خط براهمیِ[۱۳] هندی است (امریک، 206؛ کنو، همانجا؛ ماو، 1).

زبان سغدی در اصل، زبان رایج در درۀ رود زرافشان و مناطق پیرامون آن بود ( ایرانیکا، همانجا). در نتیجۀ فعالیتهای گستردۀ بازرگانان سغدی، به‌تدریج بر اهمیت این زبان افزوده شد، تا بدانجا که از سدۀ ۶ تا ۱۰ م، زبان سغدی زبان میانجی[۱۴] در سراسر مسیر شرقی جادۀ ابریشم بود (زرشناس، «نخستین ... »، ۶؛ قریب، مقدمه، ۱۹). زبان سغدی تا سدۀ ۱۳ م / ۷ ق در روستاهای سمرقند و بخارا (همانجا) و حتى شاید تا سدۀ ۱۶ م / ۱۰ ق در روستاهای اطراف بخارا زنده بود (زرشناس، «زبان ... »، ۸).

اکنون مهم‌ترین زبان ایرانی در آسیای مرکزی، فارسی است. زبان فارسی دنبالۀ فارسی میانۀ زردشتی، و آن نیز دنبالۀ گونه‌ای از فارسی باستان است. این زبان به شاخۀ زبانهای ایرانی جنوب غربی تعلق دارد. با آنکه اندکی پس‌از ۱۲۴ ق، اسحاق بن طلیق کاتب در خراسان دفتر و دیوان را از فارسی به عربی گردانید (نک‌ : جهشیاری، ۴۷)، فارسی و دیگر زبانها و گویشهای ایرانی نو در مناطق شرقی ایران گسترشی بیش از پیش یافت و به ماوراءالنهر و افغانستان امروزی رسید و به‌تدریج جایگزین زبانهای ایرانی میانۀ آن مناطق (بلخی، خوارزمی و سغدی) شد. برخی از جغرافی‌دانان و تاریخ‌نگاران مسلمان نام و گاه نمونه‌هایی از واژه‌ها یا جمله‌های این زبانها و گویشها را نظیر سمرقندی، غوری، مروی، نیشابوری و هروی، نقل کرده‌اند (نک‌ : خانلری، ۱ / ۲۸۲-۲۹۱).

ادبیات فارسی نخست در مشرق پیدا شد و تا حدود پایان سدۀ ۱۰ م / ۴ ق، قلمرو گسترش آن محدود به خراسان و ماوراءالنهر بود. دولت سامانی را، که مرکز آن بخارا بود، باید مقتدرترین دولت پشتیبان زبان و ادب فارسی به‌شمار آورد. ازجمله خدمات سامانیان به زبان و ادب فارسی، تشویق دانشمندان ایرانی بـه ترجمۀ کتابهای عربی بود که بهترین نمونه‌های آن را می‌توان ترجمۀ تاریخ طبری (معروف به تاریخ بلعمی) و ترجمۀ تفسیر طبری دانست که هر دو به فرمان منصور بن نوح، امیر سامانی، فراهم آمد.

در دوره‌های سامانی و غزنوی، با ظهور بزرگانی چون رودکی، شهید بلخی، دقیقی، فردوسی، کسایی، منوچهری، فرخی، عنصری و ناصرخسرو، ادب فارسی به اوج شکوفایی رسید، اما قلمرو این شکوفایی، همچون گذشته، تنها نواحی شرقی ایران بود. کاربرد فارسی دری در دوران غزنوی و سپس سلجوقی به‌تدریج گسترش یافت، تا بدانجا که در دورۀ وزارت فضل بن احمد اسفراینی (وزارت: ۳۸۸- ۳۹۸ ق)، وزیر سلطان محمود غزنوی، و ابونصر منصور بن محمد کندری (وزارت: ۴۴۸-۴۵۶ ق)، وزیر طغرل و آلب‌ارسلان سلجوقی، فارسی دریْ زبان دیوانها و دفترهای دولتی و مکاتبات رسمی بود. در روزگار خوارزمشاهیان نیز دیوان رسائل غالباً به فارسی بود (بهار، ۱ / ۱۶۹-۱۷۰).

در میان دست‌نوشته‌های مانویِ یافت‌شده در واحۀ تُرفان در ترکستان چین، قطعه‌ای بسیار کوچک به زبان فارسی و به خط عربی یافت شده است که تنها چند واژه را شامل می‌شود. این قطعه در واقع کهن‌ترین نمونۀ فارسی به خط عربی است که به اوایل سدۀ ۱۰ م / ۴ ق تعلق دارد. با وجود این، کهن‌ترین دست‌نوشتۀ موجود از یک کتاب فارسی به خط مأخوذ از عربی کتاب الابنیة عن حقائق الادویة، اثر ابومنصور موفق هروی، به خط علی بن احمد اسدی طوسی است که تاریخ کتابت آن ۴۴۷ ق است (رضایی، «کهن‌ترین ... »، ۹). مدتها پیش از کاربرد گستردۀ خط عربی برای نگارش فارسی، اقلیتهای دینی ایرانی (یهودیان، مسیحیان و مانویان) برای این منظور از خط دینی خود (به‌ترتیب: عبری، سریانی و مانوی) استفاده می‌کردند. به عبارت دیگر، کهن‌ترین آثار مکتوب فارسی به خطهایی غیر از عربی به نگارش درآمده‌اند (همان، ۱۱).

یکی از کهن‌ترین و مهم‌ترین متون فارسی به خط عبری، قطعه‌ای از یک نامۀ خصوصی از تاجری یهودی از نیمۀ دوم سدۀ ۲ ق / ۸ م است که ۳۸ سطر دارد. این قطعه در ویرانه‌های شهر دندان اویلیق[۱۵] در شمال شرقی واحۀ ختن یافت شده است که اکنون در موزۀ بریتانیا نگهداری می‌شود. موضوع نامه نیز تجارت گوسفند و احتمالاً پارچه و برده است (نک‌ : همان، ۱۲-۱۳).

یکی از کهن‌ترین و مهم‌ترین متون فارسی به خط سریانی، که در واقع کهن‌ترین ترجمۀ فارسی بخشی از کتاب مقدس نیز به شمار می‌رود، قطعه‌ای بازمانده از ترجمۀ دوزبانۀ سریانی ـ فارسیِ زبور داوود است که احتمالاً به سدۀ ۱۰ م / ۴ ق تعلق دارد. این دست‌نوشته در ویرانۀ صومعه‌ای نسطوری در بولاییق[۱۶] در نزدیکی ترفان در ترکستان چین یافت شده است (نک‌ : همان، ۱۵).

مهم‌ترین اثر فارسی به خط مانوی، از نیمۀ نخست سدۀ ۱۰ م / ۴ ق، دو تکه از منظومۀ معروف بلوهَر و بوداسَف (ه‌ م)، شامل ۲۷ بیت ناقص در بحر رمل مسدس است که اکنون در آکادمی برلین نگهداری می‌شود. شاعر این منظومه احتمالاً رودکی بوده است (نک‌ : همان، ۱۶- ۱۸).

بررسیها نشان می‌دهد که زبان فارسی در سده‌های نخست قمری دست‌کم دو گونۀ اصلی شمال شرقی و جنوبی داشته است. گونۀ شمال شرقی در خراسان، افغانستان و ماوراءالنهر، در شهرهایی چون بخارا، بلخ، سرخس، سمرقند، طوس، قائن، مرو و هرات رایج بود. همین گونه از زبان فارسی بعدها اساس زبان ادبی قرار گرفت و می‌توان بقایای زبانهایی چون پارتی و سغدی را در آن مشاهده کرد (نک‌ : لازار، «از پهلوی ... »[۱۷]، 100). برای نمونه، در کهن‌ترین کتاب پزشکی به زبان فارسی به نام هدایة المتعلمین فی الطب از مؤلف بخارایی، ابوبکر ربیع بن احمد اخوینی (د ح ۳۷۱ ق)، چند واژۀ سغدی شناسایی شده است (نک‌ : رضایی، «چهار ... »، ۶۱-۶۴).

گسترش زبان فارسی در آسیای مرکزی و برخورد آن با زبانهای ترکی، مغولی و چینی سبب شد که دادوستدهای واژگانی نیز میان آنها رخ دهد. نمونۀ واژه‌های دخیل ترکی، مغولی و چینی را در زبان فارسی می‌توان در تاریخ بیهقی یافت (نک‌ : راعی، ۱۸۲- ۱۹۸). پس‌از حملۀ مغول در سدۀ ۱۳ م / ۷ ق، شمار واژه‌های مغولی و ترکی در زبان فارسی رو به افزایش نهاد. نمونه‌های این واژه‌ها را می‌توان در تاریخ جهانگشای جوینی مشاهده کرد (نک‌ : موسوی، ۵۷- ۸۹).

زبان فارسی را در افغانستان، «دری» نیز می‌نامند. در افغانستان، فارسیِ کابلی گویش اصلیِ فارسی است (لازار، «فارسی ... »[۱۸]، 70). پژوهشهایی بسیار اندک نیز دربارۀ گویش فارسی هزاره‌های افغانستان و فارسی بدخشانی و دهواری صورت گرفته است (همان، 71). واژه‌های فارسی افغانستان گاه با واژه‌های فارسی ایران متفاوت‌اند؛ برای نمونه، افغانی: تِخنیک (از روسی)، ایرانی: تکنیک (از فرانسوی)؛ افغانی: فابریکه (از روسی)، ایرانی: کارخانه؛ افغانی: پوهنتون (از پشتو)، ایرانی: دانشگاه؛ افغانی: فیصله‌نامه، ایرانی: قطعنامه؛ افغانی: فلم، ایرانی: فیلم؛ افغانی: موزه، ایرانی: چکمه؛ افغانی: حَمَل، ایرانی: فروردین؛ افغانی: دریا (به‌معنی رودخانه)، ایرانی: دریا (به‌معنی بحر) (نک‌ : ابوالقاسمی، ۹۷- ۹۹).

زبان فارسی را در تاجیکستان، «تاجیکی» می‌نامند. تاجیکی یا فارسی آسیای مرکزی افزون بر تاجیکستان، در ازبکستان، به‌ویژه در شهرهای سمرقند و بخارا (نیز در میان یهودیان این دو شهر)، و در میان برخی از ساکنان قرقیزستان، قزاقستان و ترکمنستان رایج است (نک‌ : لازار، همان، 71-72؛ ایرانیکا، V / 162؛ حاتمی، ۲۲۳-۲۲۴). افزون بر آن، بر پایۀ سرشماری ۱۹۷۸ م، ۲۲ هزار تن تاجیک در استان سین‌کیانگ چین می‌زیسته‌اند که از این شمار، ۶۰٪ در تاشقورغان، و بقیه در دیگر شهرهای کاشغر اقامت داشته‌اند ( ایرانیکا، V / 477). گویشهای تاجیکی را به دو گروه شمال غربی و جنوب غربی تقسیم می‌کنند. گویشهای شمال غربی در تاجیکستان و ازبکستان رواج دارند و مهم‌ترین آنها گویشهای شهرهای وَرزاب، فَرغانه، سمرقند، فُرِش، بخارا، شهرتوز، حصار، کَرَتَگ و پَنجیکَنت است. برخی از مهم‌ترین گویشهای جنوب غربی نیز گویشهای قره‌تِگین، گویشهای منطقۀ کولاب و گویشهای بدخشان‌اند (لازار، همان، 72-73). در ۱۹۲۸ م، خط لاتین برای نوشتن فارسی در تاجیکستان رواج گرفت، اما از ۱۹۴۰ م تاکنون از خط سیریلیک استفاده شده است (رزم‌آرا، ۱۱۱). واژه‌های فارسی تاجیکی گاه با واژه‌های فارسی ایران متفاوت‌اند؛ برای نمونه، تاجیکی: کمیسیا (از روسی)، ایرانی: کمیسیون (از فرانسوی)؛ تاجیکی: سکتور (از روسی)، ایرانی: بخش؛ تاجیکی: ضیایی، ایرانی: روشن‌فکر؛ تاجیکی: حکایه، ایرانی: حکایت؛ تاجیکی: پای‌افزار، ایرانی: کفش؛ تاجیکی: علاقه (به‌معنی رابطه)، ایرانی: علاقه (به‌معنی دل‌بستگی) (نک‌ : ابوالقاسمی، ۱۰۰-۱۰۱).

در سده‌های ۱۷- ۱۹ م / ۱۱-۱۳ ق، گروهی از ایرانیان فارسی‌زبان از خراسان به بخارا کوچیدند و اکنون بازماندگان آنان در روستایی به نام زیرآباد در نزدیک شهر کاگان در جنوب بخارا، و برخی از آنان در شهرهای بخارا و کاگان زندگی می‌کنند. شماری از آنان نخست در مرو در ترکمنستان می‌زیستند و سپس در دهۀ ۱۹۲۰ م / ۱۳۰۰ ش به بخارا کوچیدند. آنان هنوز به فارسی تکلم می‌کنند (نک‌ : محمود‌اف، ۸۱-۹۲؛ دربارۀ فارسی بخارایی، نک‌ : رجایی، سراسر کتاب). ایرانیانِ فارسی‌زبان را افزون بر بخارا، در سمرقند و در اطراف مرو در ترکمنستان نیز می‌توان یافت ( ایرانیکا، V / 232).

بلوچی، از زبانهای ایرانی نو شمال غربی، سخنگویانی در افغانستان، به‌ویژه در استانهای نیمروز و هِـلمند، و تاجیکستان و ترکمنستان، به‌ویژه در واحۀ مرو، دارد (الفنباین، «بلوچی»[۱۹]، 350-351؛ حاتمی، ۲۲۴). گویش بلوچی رایج در این مناطق، بلوچی غربی و از شاخۀ رَخشانی است (نک‌ : الفنباین، «زبان ... »[۲۰]، 10؛ آکسنوف، 22؛ جهانی، 74). بیشترِ بلوچهای ترکمنستان از نسل بلوچهایی‌اند که پیش‌تر در سیستانِ افغانستان، در ناحیۀ چخانسور در استان نیمروز، و در نواحی مرزی ایران (به‌ویژه در خراسان) زندگی می‌کردند. آنان در اواخر سدۀ ۱۹ م / ۱۳ ق، به‌سبب خشک‌سالی، به ترکمنستان کوچیدند. بیشتر آنان اکنون در ۳ ناحیۀ یُلُتان، ترکمن‌قلعه و بایرام‌علی در استان ماری (مرو) سکونت دارند.

دیگر زبان مهم ایرانی، که سخنگویانی در آسیای مرکزی دارد، زبان کردی است که همچون بلوچی، از شاخۀ زبانهای ایرانی نو شمال غربی است (کرینبروک، 1880). از میان گویشهای گوناگون کردی، کردی شمال غربی (کِرمانجی یا کُرمانجی) در خراسان و افغانستان، و کردی شمال شرقی در ترکمنستان، قرقیزستان و قزاقستان گویشورانی دارند (رضایی، معرفی ... ، ۶). همچنین گروهی کرمانجی‌زبان در نزدیکی فیروزه در جنوب عشق‌آباد در ترکمنستان زندگی می‌کنند که در سدۀ ۱۷ م / ۱۱ ق از خراسان به آنجا کوچیده‌اند ( ایرانیکا، V / 225, 233).

از مهم‌ترین زبانهای ایرانی که در تاجیکستان سخنگویانی دارد، زبان یغنابی است. این زبان از زبانهای ایرانی نو شمال شرقی (همان، VII / 650)، و تنها بازماندۀ یکی از گویشهای زبان سغدی است. مرکز اصلی رواج زبان یغنابی، درۀ یغناب در شمال دوشنبه است. این زبان خط ندارد و در ۱۹۶۶ م، حدود ۵۰۰‘۲ گویشور داشته است. افزون بر آن، در ۱۹۷۱ م گروهی از یغنابی‌زبانان به ظفرآباد در شمال تاجیکستان مهاجرت کرده‌اند (بیلمایر، 480). یغنابی دو گویش اصلی شرقی و غربی دارد. گویش غربی ویژگیهای کهن را بیشتر حفظ کرده است (همو، 487).

گویشهای پامیری نیز گروهی از زبانهای ایرانی نو شمال شرقی‌ به شمار می‌روند ( ایرانیکا، همانجا) که در فلات پامیر، در مسیر درۀ رود پنج (آب‌پنج)، به‌ویژه در استان بدخشان کوهستانی در جمهوری تاجیکستان و نیز در استان بدخشان افغانستان رواج دارند. برخی از گویشهای پامیری را در سین‌کیانگ چین نیز می‌توان یافت. گویشهای پامیری را، که شاید بازماندگان گویشهای مختلف سکایی باشند (میربابایف، ۶۰)، می‌توان به ۵ گروه تقسیم کرد که عبارت‌اند از:

الف ـ گروه شُغنی ـ روشانی، شامل: ۱. شغنی یا شغنانی در شهر خاروغ و نواحی شغنان، راشت قلعه، بَرواز و روستای بَجو در ناحیۀ روشان (گونۀ بَجوی)، و در طول شاه‌دره و درۀ غُند (گونت) در تاجیکستان و نیز در کرانۀ غربی رود پنج در افغانستان؛ ۲. روشانی، روشنی یا روشنانی در دو سوی رود پنج در ناحیۀ روشان در همسایگی نواحی شغنی‌زبان و نیز در درۀ خوف در تاجیکستان (گونۀ خوفی) و نیز در ناحیۀ روشان در بدخشانِ افغانستان؛ ۳. بَرتَنگی در مسیر درۀ برتنگ در ناحیۀ روشانِ تاجیکستان؛ ۴. رُشُروی یا اُرُشُری در مسیر رودهای مُرغاب و گودره در شمال نواحی برتنگی‌زبان در تاجیکستان؛ ۵. سَریکُلی، سَریقُلی یا سَرقولی در استان سین‌کیانگ چین در شرق رشته‌کوههای سَریکُل، با ۳ گونۀ تاشقورغانی، وِچینی و برونگسالی.

ب ـ یَزغُلامی، در جنوب شرقی تاجیکستان در درۀ رود یزغلام، که از شاخابه‌های سمت راست رود پنج است.

ج ـ اِشکاشمی ـ زیباکی ـ سَنگلیچی، شامل: ۱. اشکاشمی در درۀ اشکاشم در جنوب تاجیکستان، اما بیشتر در افغانستان در ناحیه‌ای که رود پنج به سوی شمال می‌پیچد و نیز در سرچشمه‌های رود وَردوج؛ ۲. زیباکی در سرچشمه‌های رود وردوج در افغانستان؛ ۳. سنگلیچی در درۀ سنگلیچ در سرچشمه‌های رود وردوج.

د ـ وَخی یا وَخانی، در گذرگاه وَخان در میان پامیر و هندوکش، در مسیر شمالی رود پنج در تاجیکستان و افغانستان، نیز در استان سین‌کیانگ چین.

ه‌ ـ وَنجـی، که اکنون مرده است (پین، 417-420؛ فرهنگ... ، ۱ / مقدمه، ۲۴- ۲۸)، اما ساکنان درۀ رود ونج، مسیر یکی از شاخابه‌های سمت راست رود پنج، تا اوایل سدۀ ۲۰ م / ۱۴ ق و پیش از پذیرش زبان تاجیکی، بدان سخن می‌گفتند (ارانسکی، ۱۵۰؛ پین، 420).

برخی بر این باورند که زبانی دیگر از گروه گویشهای پامیری، به نام سرغلامی، پیش از این در شرق فیض‌آباد در استان بدخشانِ افغانستان رایج بوده (ارانسکی، ۱۴۹-۱۵۰)، اما وجود چنین زبانی مورد تردید است (پین، همانجا).

همۀ گویشهای پامیری را نمی‌توان اعضای یک خانواده به‌شـمار آورد. شواهـد نشان می‌دهد که زبـانهای گروه شغنـی ـ روشانی و نیز یزغلامی و ونجی را می‌توان اعضای یک خانواده دانست، اما گروه اشکاشمی ـ زیباکی ـ سنگلیچی، و نیز زبان وخی را باید دو خانوادۀ مستقل به‌شمار آورد (همانجا؛ قس: میربابایف، ۶۱). گروه نخست را گویشهای پامیری شمالی، و گروههای دوم و سوم را گویشهای پامیری جنوبی نامیده‌اند ( فرهنگ، ۱ / مقدمه، ۲۳). در این میان، وخی ویژگیهای بسیار کهنی را می‌نمایاند که در دو خانوادۀ دیگر دیده نمی‌شود (نک‌ : پین، 421). زبانهای پامیری خط ندارند ( ایرانیکا، V / 225).

بر پایۀ سرشماری ۱۹۸۹م، زبانهای ایرانیِ آسی و پشتو نیز سخنگویانی اندک در تاجیکستان داشته‌اند («اطلس ... [۲۱]»، 236). آسی و پشتو از زبانهای ایرانی شمال شرقی به‌شمار می‌روند ( ایرانیکا، VII / 650).

زبانهای ترکی

اقوام ترک‌زبانِ چادرنشین در حدود سدۀ ۲ ق‌م از خاستگاهشان، که جایی در مغولستان امروزی بود، به سوی دشتهای آسیای مرکزی سرازیر شدند و در طول سده‌ها، به‌تدریج در مناطق مختلف آن اقامت گزیدند، به‌گونه‌ای‌که اکنون بیشترِ زبانهای رایج در آسیای مرکزی از خانوادۀ زبانهای ترکی است. تنوع زبانها و گویشهای ترکی به اندازه‌ای است که تعیین شمار دقیق آنها تقریباً ناممکن است و نمی‌توان به‌آسانی آنها را طبقه‌بندی کرد (کُرنفیلت، «ترکی و زبانها ... »[۱]، 619).

زبانهای ترکی آسیای مرکزی از ۳ دوره گذر کرده‌اند: دورۀ ترکی کهن (از اواسط سدۀ ۶ م تا سدۀ ۱۳ م / ۷ ق)، دورۀ ترکی میانه (از سدۀ ۱۱ م / ۵ ق تا سدۀ ۱۷ م / ۱۱ ق) و دورۀ ترکی نو (از سدۀ ۱۷ م / ۱۱ ق تا کنون). ترکیِ کهنْ زبان رایج در مغولستان کنونی و بخشهایی از آسیای مرکزی بود. گونه‌هایی از این زبان در امپراتوری کُکتورک (۵۵۰-۶۳۰ م و ۶۸۰-۷۴۵ م)، امپراتوری اویغور (۷۴۵-۸۴۰ م) و پادشاهی اویغوریِ قوچو در حوضۀ رود تاریم (از میانۀ سدۀ ۹ م / ۳ ق تا میانۀ سدۀ ۱۳ م / ۷ ق) رایج بود (تکین، ۴۷۸۱). کهن‌ترین آثار بازماندۀ ترکیِ کهن کتیبه‌های اُرخُن[۲] و یِنیسِی[۳] به خط رونی[۴] متعلق به حدود ۷۰۰ م است (کامری، IV / ۱۸۷). کتیبه‌های ارخن بر ستونهای یادبود دو شاهـزاده به نامـهای کول ـ تِگین و بیلگه ـ خان در درۀ ارخنِ مغولستان، و کتیبه‌های ینیسی در دره‌ای به همین نام در سیبری یافت شده‌اند (EI1,VIII / 911). کهن‌ترین کتیبۀ اویغوری کهن، به الفبای رونی ترکی، کتیبۀ یادبود یکی از خاقانهای اویغوری (حک‌ ۷۴۶- ۷۵۹ م) در شینه ـ اوسو[۵] در مغولستان بیرونی است. کتیبۀ دیگری از این نوع، که تنها بخشهایی از تحریر اویغوری آن باقی مانده است، کتیبۀ یادبود خاقان دیگری در قارابالگاسون[۶] (قره‌بلغسون) است که احتمالاً از ۸۰۸ تا ۸۲۱ م فرمانروایی می‌کرده است. آخرین کتیبه از این نوع در سوجی[۷] در مغولستان بیرونی یافت شده است، که احتمالاً به ربع نخست سدۀ ۹ م / ۳ ق باز‌می‌گردد (کلاوسن، xv).

اویغوری کهن زبان اداری و ادبی آسیای مرکزی، به‌ویژه در دورۀ قراخانیان در سدۀ ۱۱ م / ۵ ق بود (کمبل، II / 1733؛ قس: قرشی، ۵۵). بیشتر آثار بازماندۀ اویغوری کهن دست‌نوشته‌هایی است که کهن‌ترین آنها به سدۀ ۸ م / ۲ ق باز‌می‌گردد و متأخرترین آنها به سدۀ ۱۴ م / ۸ ق تعلق دارد؛ البته به‌استثنای دست‌نوشتۀ بوداییِ سووَرنَپربَهاسه‌سوتره[۸] که در سدۀ ۱۸ م / ۱۲ ق استنساخ شده، اما مسلماً تاریخ تألیف آن بسیار کهن‌تر بوده است. دست‌نوشته‌ای که به اواخر سدۀ ۱۴ م / ۸ ق تعلق دارد، لغت‌نامه‌ای چینی ـ اویغوری است که گروهی از دانشمندان چینی فراهم آورده بودند. دست‌نوشته‌های اویغوری کهن را می‌توان به دو دستۀ کلی غیردینی و دینی تقسیم کرد. دست‌نوشته‌های غیردینی به موضوعاتی همچون پزشکی، اخترشناسی، طالع‌بینی، افسونگری، پیشگویی، بازرگانی، مسائل حقوقی و جز آنها می‌پردازند. دست‌نوشته‌های دینی نیز متونی مربوط به مسیحیت نِسطوری (نِستوریوسی)، مانویت و بیش از همه، فرقۀ مَهایانۀ آیین بودایی‌اند (کلاوسن، xv - xvii, xix؛ کمبل، II / 1736). بیشتر دست‌نوشته‌های مانوی در آغاز سدۀ ۲۰ م / ۱۴ ق در ویرانه‌های صومعه‌های مانوی در واحۀ ترفان در ترکستان چین یافت شده‌اند. توبه‌نامه‌ای مانوی نیز در یکی از غارهای هزار بودا در دون‌هوانگ یافت شده است (لیو، 8).

اویغوریِ کهن هستۀ اصلی زبانهای جَغَتایی و ازبکی را تشکیل می‌دهد ( ایرانیکا، V / 228). مِنگِس (نک‌ : همان، I / 910) اویغوری کهن را عضوی از شاخۀ ترکی مرکزی، و گُلدِن (ص ۲۰) آن را عضوی از شاخۀ درون‌آسیایی (تورکوت) نامیده است. اویغوری کهن در آغاز به الفبای رونیِ ترکی نوشته می‌شد، اما اندکی پس از مانوی‌شدن بُگو، خاقان اویغور، در ۷۶۲ م، گونه‌ای از خط تحریری سغدی برای نگارش اویغوری کهن استفاده شده است (کمبل، همانجا؛ قریب، ۱ / مقدمه، ۱۷، ۲۴). آن دسته از آثار اویغوری کهن که در ترکستان چین یافت شده‌اند، افزون بر خط اویغوری برگرفته از سغدی، به خطوط رونیِ ترکی، مانوی، سریانی و براهمی هم نوشته شده‌اند (EI 1، همانجا).

زبانهای ترکی میانۀ رایج در آسیای مرکزی عبارت بودند از: ۱. قَراخانی، با آثاری از سده‌های ۱۱ تا ۱۳م / ۵ تا ۷ ق، که معروف‌ترین اثر به این زبان دیوان لغات الترک محمود کاشغری از نیمۀ دوم سدۀ ۱۱ م / ۵ ق است؛ ۲. ترکی خوارزمی، با آثاری از سدۀ ۱۴ م / ۸ ق، که معروف‌ترین اثر به این زبان خسرو و شیرین قطب از میانه‌های سدۀ ۱۴ م / ۸ ق است؛ ۳. جغتایی، با آثاری از سده‌های ۱۵ و ۱۶ م / ۹ و ۱۰ ق، که معروف‌ترین آثار به این زبان اشعار امیر علیشیر نوایی و بابُرنامه است؛ ۴. کومان یا قِپچاق، با آثاری از سده‌های ۱۳ تا ۱۶ م / ۷ تا ۱۰ ق؛ ۵. ترکی سلجوقی، با آثاری از سده‌های ۱۳ تا ۱۵ م / ۷ تا ۹ ق (تکین، همانجا).

زبانهای ترکی نو براساس آخرین تقسیم‌بندی، که از آنِ دورفِر (ص 18-19) است، به ۷ شاخه تقسیم می‌شوند. بر پایۀ این تقسیم‌بندی، زبانهای ترکی رایج در آسیای مرکزی را می‌توان از یکی از این ۴ شاخه دانست: ۱. اوغوز (شامل ترکمنی، ترکی خراسانی، ترکی آذری، ترکی عثمانی)، ۲. اویغوری (شامل ازبکی، اویغوری)، ۳. قپچاق (شامل تاتاریِ کریمه‌ای، قاراقالپاق، قرقیزی، قزاقی، باشکیر، تاتاری، کاراچای ـ بالکار)، ۴. چوواش (نک‌ : ایرانیکا، III / 245, V / 226).

بر اساس تقسیم‌بندی مهم دیگر، که از آنِ کامری (IV / 188) است، زبانهای ترکی رایج در آسیای مرکزی به این شاخه‌ها تعلق دارند: ۱. ترکی شرقی یا قارلیق (شامل ازبکی، اویغوری)؛ ۲. ترکی جنوبی یا جنوب غربی یا اوغوز (شامل تاتاری کریمه‌ای، ترکمنی، ترکی خراسانی، ترکی آذری، ترکی عثمانی)؛ ۳. ترکی غربی یا قِپچاق، دارای زیرشاخه‌های قپچاق ـ کومان (شامل زبان کاراچای ـ بالکار)، قپچاق ـ بلغار (شامل باشکیر، تاتاری)، و قپچاق ـ نُغای یا آرالی ـ خزری یا ترکی مرکزی (شامل قاراقالپاق، قزاقی، قرقیزی)؛ ۴. بلغار (شامل زبان چوواش) (نک‌ : لیووین، 110؛ نیز برای تقسیم‌بندیهای مهم دیگر، نک‌ : ایرانیکا، I / 910-911؛ بریتانیکا، XXII / 693؛ تکین، 4783؛ روهلن، I / 128-133؛ کامری، همانجا؛ کلاوسن، xxvii؛ کمبل، II / 1687-1688؛ گلدن، 20-25؛ برای فهرست کامل‌تری از زبانها و گویشهای ترکی، شمار تقریبی سخنگویان و مکان رواج هر یک، نک‌ : کامری، IV / 188-190).

سخنگویان زبان ازبکی را افزون بر ازبکستان، به‌ ترتیبِ شمار سخنگویان، در تاجیکستان، قرقیزستان، قزاقستان، ترکمنستان و شمال افغانستان می‌توان یافت (نک‌ : ایرانیکا،V / 227؛ اینگام، 46؛ کلارک، 4867). ازبکی سخنگویانی نیز در سین‌کیانگ چین دارد (شوبری، 1). زبان ادبی ازبکی بر پایۀ گویشهای ازبکی جنوبی بنا نهاده شده است که در شهرهایی چون تاشکند، سمرقند و بخارا رایج‌اند. گویشهای ازبکی این شهرها، تحت تأثیر فارسی، «هماهنگی مصوتها»[۹] را، که یکی از ویژگیهای مهم آوایی زبانهای ترکی است، از دست داده‌اند (همو، 3).

زبان قزاقی در قزاقستان، و سپس، به ‌ترتیب شمار سخنگویان، در ازبکستان، ترکمنستان، قرقیزستان و تاجیکستان رایج است. همچنین، در ۱۹۹۲ م، ۹ / ۵٪ از جمعیت ۳۰۰‘۱۵۶‘۲تنی جمهوری مغولستان در شمال غربی این کشور، قزاقی‌زبان بوده است (نک‌ : ایرانیکا، همانجا؛ «مغولستان ... »[۱۰]، 2523).

مرکز اصلی رواج زبان ترکمنی، ترکمنستان است، اما سخنگویان این زبان را می‌توان در جمهوریهای ازبکستان، تاجیکستان، ایران و افغانستان نیز یافت (نک‌ : کمبل، II / 1395؛ کامری، IV / 190؛ اینگام، همانجا). ترکمنهای ایران از ۴ طایفۀ تکه، گوگلان، نخورلی و یموت‌اند (گُلی، ۲۳۹) و بیشتر آنان در استانهای مازندران، گلستان و خراسان شمالی، به‌ویژه در شهرهای گنبد کاووس، بندر ترکمن و درگز زندگی می‌کنند (نک‌ : ایرانیکا، همانجا).

زبان قرقیزی در قرقیزستان و سپس، به‌ترتیب شمار سخنگویان، در ازبکستان، تاجیکستان و قزاقستان رایج است. شمار اندکی قرقیزی‌زبان نیز در استان سین‌کیانگ چین و افغانستان زندگی می‌کنند (هربرت، ۱). گویشهای قرقیزی را به ۳ گروه شمالی، جنوب شرقی و جنوب غربی تقسیم کرده‌اند که گویشهای جنوب غربی بسیار تحت تأثیر زبانهای ایرانی بوده‌اند (حاتمی، ۲۲۹).

ترک‌زبانانی که در آسیای مرکزی به زبانهایی جز ازبکی، قزاقی، ترکمنی یا قرقیزی سخن می‌گویند، غالباً مهاجرانی‌اند که در گذشته‌های دور یا نزدیک، به‌اسباب گوناگون به این مناطق آمده‌اند؛ برای نمونه، تاتاری کریمه‌ای، چنان‌که از نامش پیدا ست، پیش از جنگ جهانی دوم، زبان صدها هزار تن در شبه‌جزیرۀ کریمه در اوکراین کنونی بود. پس از اشغال دوبارۀ کریمه به‌دست نیروهای شوروی در خلال جنگ جهانی دوم، همۀ جمعیت کریمه به‌بهانۀ همکاری با آلمانیها به جمهوریهای آسیای مرکزی کوچانده شدند (پوپ، 44).

مـرکز اصلی رواج تـرکی خـراسانی ــ کـه گـاه قوچانی نیز خوانده می‌شود ــ شمال خراسان، به‌ویژه شهرهای اسفراین، بجنورد، درگز، سبزوار، شیروان، قوچان، کلات نادری و نیشابور است، اما این زبان سخنگویانی نیز در جمهوری ترکمنستان و شمال غرب افغانستان دارد ( ایرانیکا، III / 245؛ اینگام، همانجا).

بیشتر سخنگویان زبان قاراقالپاق در جنوب دریاچۀ آرال در ازبکستان، در دلتای رود آمودریا (جیحون) و مناطق پیرامون آن، یافت می‌شوند. آنچه باید دربارۀ زبانی که اکنون اویغوری خوانده می‌شود، دانست، این است که این زبان بازماندۀ اویغوری کهن نیست. این زبان را پیش از انقلاب ۱۹۱۷ م روسیه، تارانچی [۱۱]می‌نامیدند ( ایرانیکا، V / 227؛ بریتانیکا، XII / 108)؛ اما در ۱۹۲۱ م بـه نام اویغوری خوانده شد (GSE, XXVI / 553؛ نیز نک‌ : آکینر، ۴۲۰؛ کمبل، II / 1733). اویغوری افزون بر ناحیۀ خودمختار اویغوری استان سین‌کیانگ چین، به‌ترتیبِ شمار سخنگویان، در قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان و افغانستان رایج است (نک‌ : ایرانیکا، همانجا). این زبان ۳ گونۀ اصلی دارد: ۱. شمال غربی یا مرکزی، ۲. شرقی یا لُپ‌نُر، ۳. جنوبی یا هاتانگ[۱۲]. گویش شمال غربی ۱۰ زیرشاخه دارد و از آن میان، زیرشاخۀ ایلی[۱۳] پایۀ زبان ادبی اویغوری به‌شمار می‌رود (GSE، همانجا؛ قس: قرشی، ۵۶). گونۀ ادبی این زبان در چین، اورومچی نامیده می‌شود (کامری، همانجا).

در آغاز از خط عربی برای نگارش زبان ازبکی استفاده می‌شد، اما در اواخر دهۀ ۱۹۲۰ م گونه‌ای از خط لاتین جایگزین آن شد و سرانجام، از ۱۹۴۰ م، خط سیریلیک برای نوشتن این زبان به‌کار رفت (شوبری، ۴). در نتیجۀ ورود اسلام به آسیای مرکزی، مدتی خط عربی جایگزین خط اویغوری نیز شد، اما خط اویغوری دوباره احیا شد و تا نیمۀ دوم سدۀ ۱۷ م / ۱۱ ق کاربرد داشت (گاور، ۱۲۷- ۱۲۸؛ نیز نک‌ : GSE, XXVI / 554). اکنون اویغوری‌زبانان چین خط عربی را با پاره‌ای تغییرات به‌کار می‌برند (کمبل، بریتانیکا، همانجاها؛ نیز نک‌ : GSE, XXVI / 553)، اما اویغوری‌زبانهای ساکن در جمهوریهای بازمانده از شوروی سابق از خط سیریلیک استفاده می‌کنند (کمبل، همانجا). در فاصلۀ سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۴۷ م، گونه‌ای از خط لاتین برای نگارش اویغوری نو به کار گرفته می‌شد (آکینر، همانجا). در چین نیز برای نوشتن این زبان، گونه‌ای از خط لاتین از ۱۹۶۰ م معمول شده است (کاتسنر، ۲۳۱؛ نیز نک‌ : کامری، IV / 188).

 

ترکمنهای ایران هنوز برای نگارش زبان خویش از خط عربی استفاده می‌کنند، اما ترکمنهای آسیای مرکزی از ۱۹۲۹ م گونه‌ای از خط لاتین را به‌کار بردند که پس از ۳ بار تغییر، سرانجام در ۱۹۴۰ م جای خود را به خط سیریلیک داد (بیگدلی، ۳۱۸؛ نیز نک‌ : کمبل، II / 1697؛ گرت، 125). در ۱۹۹۵ م، رئیس‌جمهور ترکمنستان رسماً «الفبای تازه» را بر پایۀ الفبای لاتین، برای نگارش این زبان معرفی کرد (همانجا).

برای نگارش قرقیزی، در ۱۹۲۴ م خطی برگرفته از عربی استفاده می‌شد، اما در ۱۹۲۸ م، خطی برگرفته از لاتین جای آن را گرفت. قرقیزی‌زبانان از ۱۹۴۰ م برای نگارش زبان خویش گونه‌ای از خط سیریلیک را به کار می‌برند (هربرت، ۱). از ۱۹۴۰ م، دیگر ترک‌زبانان جمهوریهای شوروی سابق نیز از خط سیریلیک استفاده می‌کنند (حاتمی، ۲۲۳، ۲۲۸-۲۳۰؛ کرنفیلت، «ترکی»[۱۴]، 192؛ کمبل، II / 1691).

 

زبانهای هندواروپایی

آنچه اکنون تحت عنوان خانوادۀ زبانهای هندواروپایی شناخته می‌شود، مجموعۀ بازماندگان زبانی واحد به نام هندواروپاییِ آغازین[۱۵] است که سخنگویان آن حدوداً در فاصلۀ سالهای ۴۵۰۰-۳۶۰۰ ق م می‌زیستند (پارپولا، «از گویشها ... »[۱۶]، ۷۹). خاستگاه هندواروپاییان احتمالاً دشتهای جنوب روسیه، در شرق رود دنیِپر، شمال قفقاز و غرب رشته‌کوههای اورال بوده است. گروههایی از هندواروپاییان در حدود ۴۰۰۰ تا ۳۵۰۰ ق‌م به سوی غرب سرازیر شدند و در فاصلۀ سالهای ۳۵۰۰ و۳۰۰۰ ق‌م منطقۀ گسترده‌ای را تا شرق اروپای مرکزی به اشغال خود درآوردند و سرانجام به یونان، غرب آسیای صغیر و شرق مدیترانه گام نهادند (نک‌ : ملوری، 143-145). خانوادۀ زبانهای هندواروپایی ۱۰ شاخۀ اصلی را در بر می‌گیرد (در این باره، نک‌ : فرتسان، 154-399)؛ از آن میان، زبانهای هندواروپایی رایج در جمهوریهای آسیای مرکزی به ۶ شاخه تعلق دارند که عبارت‌اند از: ۱. آریایی، ۲. بالتی ـ اسلاوی، ۳. ژرمنی، ۴. ایتالیک، ۵. ارمنی، ۶. یونانی.

 

۱. آریایی

آریاییان گروهی از مهاجران هندواروپایی در دشتهای آسیای مرکزی بودند که پس از حدود ۱۹۰۰ ق‌م به دو گروه بزرگ «ایرانی» و «هندوآریایی» تقسیم شدند (پارپولا، «ایرانیان ... »[۱۷]، 241). زبانهای ایرانی‌ای که پیش از این دربارۀ آنها سخن گفته شد، در واقع زیرشاخه‌ای از زبانهای آریایی‌اند.

گروهی از هندواروپاییان در فاصلۀ سالهای ۱۷۰۰ و ۱۲۰۰ ق‌م (ماسیکا، 37)، با گذر از رشته‌کوههای هندوکش در شمال افغانستان کنونی، به شمال غربی هندوستان (پنجاب و نواحی مجاور آن) رفتند و سپس به‌تدریج، مناطق شرقی و جنوبی شبه‌قارۀ هند را نیز به تصرف خود درآوردند. زبان رومَنی، از زبانهای کولیان، تنها زبان هندوآریایی است که بر پایۀ سرشماری ۱۹۸۹ م، سخنگویانی در ازبکستان و قزاقستان داشته است («اطلس»، 236).

 

۲. بالتی ـ اسلاوی

این شاخه خود به دو زیرشاخۀ بالتی و اسلاوی تقسیم می‌شود. تنها زبان بالتی که بر پایۀ سرشماری ۱۹۸۹ م، سخنگویانی در قزاقستان داشته، لیتوانیایی است (همانجا). زبانهای اسلاوی را به ۳ زیرشاخۀ جنوبی، غربی و شرقی تقسیم می‌کنند. از زیرشاخۀ اسلاویِ جنوبی، بلغاری در قزاقستان؛ از زیرشاخۀ اسلاویِ غربی، لهستانی در قزاقستان؛ و از زیرشاخۀ اسلاویِ شرقی، اوکراینی، بِلاروسی و روسی در همۀ جمهوریهای آسیای مرکزی سخنگویانی داشته‌اند (همان، 235-236). زبان روسی در واقع زبان میانجی میان همۀ کشورهای بازمانده از اتحاد شوروی سابق است. این زبان به خط سیریلیک نوشته می‌شود که براساس خط یونانی ساخته شده، و در حدود سدۀ ۱۲ م / ۶ ق جایگزین خط گلاگولیتیک[۱۸] شده است (ساسکس، 351).

 

۳. ژرمنی

زبانهای آلمانی و ییدیش، از شاخۀ ژرمنی غربی، که در آسیای مرکزی سخنگویانی داشته‌اند («اطلس»، همانجا). زبان ییدیش در میان یهودیان رایج است؛ از‌این‌رو، آن را زبان آلمانی ـ یهودی[۱۹] نیز می‌نامند. این زبان به خط عبری نوشته می‌شود (نک‌ : لوید، 75).

 

۴. ایتالیک

مهم‌ترین عضو شاخۀ ایتالیکْ زبان لاتین است. یکی از بازماندگان زبان لاتین، به نام مُلداویایی یا ملدوان[۲۰]، سخنگویانی در قزاقستان دارد («اطلس»، 236).

 

۵. ارمنی

زبان ارمنی شاخه‌ای مستقل از زبانهای هندواروپایی است. فراوانی واژه‌های دخیل ایرانی در زبان ارمنی به‌اندازه‌ای است که پیش‌تر، آن را عضوی از شاخۀ زبانهای ایرانی به‌شمار می‌آوردند (بالدی، 42). هوبشمان[۲۱]، زبان‌شناس آلمانی، در ۱۸۷۵ م ثابت کرد که ارمنی را باید شاخه‌ای مستقل از زبانهای هندواروپایی به‌شمار آورد (آرلوتو، 105). این زبان سخنگویانی در همۀ جمهوریهای آسیای مرکزی داشته است («اطلس»، 235-236).

 

۶. یونانی

زبان یونانی نیز شاخه‌ای مستقل از زبانهای هندواروپایی است. این زبان سخنگویانی در ازبکستان، قرقیزستان و قزاقستان داشته است (همانجا).

 

زبانهای قفقازی

از میان زبانهای قفقازی، زبانهای گرجی، از شاخۀ جنوبی (هِـویت، 220)، چِچِنی و اینگوش، از شاخۀ شمال مرکزی (همو، 225)، و دارگی و لزگی، از شاخۀ شمال شرقی (همانجا)، در آسیای مرکزی، به‌ویژه در قزاقستان، سخنگویانی داشته‌اند («اطلس»، همانجا). سرشماری ۱۹۸۹ م وجود شماری چچنی‌زبان، دارگی‌زبان و لزگی‌زبان را در قرقیزستان تأیید کرده است، اما در سرشماری ۱۹۹۹ م، هیچ سخنگویی از این زبانها در این کشور گزارش نشده است (نک‌ : همان، 235).

 

زبانهای اورالی

از میان زبانهای اورالی، زبانهای اودمورت، از شاخۀ پِرمی[۱]، و ماری، از شاخۀ چِرِمیسی[۲]، در قزاقستان، و زبان مردوین، از شاخۀ مُردوینی[۳] (یانهونِن، 207)، در همۀ جمهوریهای آسیای مرکزی سخنگویانی داشته‌اند («اطلس»، 235-236).

 

زبان کالمیک

زبان کالمیک عضوی از خانوادۀ زبانهای مغولی است (بینیک، 437) که در ۱۹۸۹ م، ۵۲۱ گویشور در قرقیزستان داشته است («اطلس»، 235). برخی از زبان‌شناسانْ زبانهای مغولی را به‌همراه زبانهای ترکی و تونگوزی (یا تونگوزی ـ منچوری)، ۳ شاخه از خانوادۀ زبانهای آلتایی به‌شمار می‌آورند (لمان، 87؛ قس: گرونبک، 5) و بر این اساس، ترکی را آلتایی غربی، و مغولی و تونگوزی را آلتایی شرقی می‌نامند (آرلوتو، 53). با وجود این، هرچند از ‌لحاظ رده‌شناسی، شباهتهای ساختاری فراوانی میان این زبانها وجود دارد، نمی‌توان آنها را هم‌خانواده دانست. حتى وجود واژه‌های مشترک میان این زبانها به‌سبب تماس درازمدت میان سخنگویان آنها بوده است و دلیلی بر اصل مشترک آنها نیست (کرنفیلت، «ترکی و زبانها»، 620).

 

زبان براهویی

زبان براهویی عضوی از شاخۀ شمالی خانوادۀ زبانهای دراویدی، و نخستین زبانی است که از تنۀ اصلی این خانوادۀ زبانی جدا شده است (استیور، 9؛ شارپ، 1063). احتمالاً خاستگاه براهویی‌زبانان جایی در ایالتهای اُریسه و بِهار (ه‌ م‌م) در هندوستان بوده است و آنان از آنجا به سوی مناطق غربی کوچیده‌اند (استیور، 11). براهویی سخنگویانی در افغانستان، ایران و ترکمنستان دارد (افشار، ۲ / ۹۵۷؛ اینگام، 46؛ آکسنوف، 20). براهویی‌زبانان افغانستان در بیابان شوراواک در شمال غربی نوشکی زندگی می‌کنند. بیشتر براهویی‌زبانان ترکمنستان در واحۀ مرو سکونت دارند و به‌همراه بلوچها، در اواخر سدۀ ۱۹ و اوایل سدۀ ۲۰ م به آنجا کوچیده‌اند (الفنباین، «براهویی»، 388). شماری از براهوییان ایران در استانهای خراسان (به‌ویژه در سرخس) و گلستان (به‌ویژه در گنبد کاووس) پراکنده‌اند (افشار، همانجا).

 

زبان عربی

عربی از مهم‌ترین زبانهای سامی است. گروهی آن را عضوی از شاخۀ شمال غربی، و شماری دیگر آن را عضوی از شاخۀ جنوب شرقی زبانهای سامی می‌دانند (نک‌ : فابر، 12-13). از آنجا که زبان عربی ویژگیهای مشترکی با زبانهای سامی شمال غربی و سامی جنوبی دارد (کی، 665)، برخی نیز ترجیح می‌دهند که آن را سامی مرکزی (فابر، 6) یا سامی مرکزی ـ جنوبی (لیووین، 187) بنامند. گویش شرقی عربی سخنگویانی در ازبکستان (به‌ویژه در بخارا)، افغانستان و ترکمنستان دارد (نک‌ : کی و روزنهاوس، 265؛ حاتمی، ۲۲۸-۲۳۰؛ دربارۀ زبان عربهای بخارا، نک‌ : وینیکف، سراسر کتاب). در ۱۹۹۴ م، عربی‌زبانان افغانستان در ۴ روستا در دشت جیحون در شمال افغانستان می‌زیستند (اینگام، همانجا).

 

زبان دونگان

زبان دونگان گونه‌ای از زبان چینی است که سخنگویانی در قرقیزستان و قزاقستان دارد («اطلس»، 235-236). آنان خود را هوی ـ زو[۴] (مسلمان چینی) می‌نامند (چارلز، 262).

 

زبان کره‌ای

زبان کره‌ای در همۀ جمهوریهای آسیای مرکزی سخنگویانی داشته است («اطلس»، همانجا). برخی از زبان‌شناسانْ کره‌ای را نیز به‌همراه ترکی، مغولی و تونگوزی، عضوی از خانوادۀ فرضی‌ زبانهای آلتایی به‌شمار می‌آورند (کیم، 282).

جدول شمارۀ ۱ نام زبانهای رایج در جمهوریهای آسیای مرکزی را به‌همراه شمار سخنگویان هریک، بر پایۀ سرشماری ۱۹۸۹ م، نشان می‌دهد. شایان ذکر است که این فهرست مربوط به دورۀ اتحاد جماهیر شوروی است و پس‌از فروپاشی شوروی، فقط آماری از اقوام ساکن در قرقیزستان در ۱۹۹۹ م در دست است. مقایسۀ این آمار با آمار مربوط به ۱۹۸۹ م (جدول شمارۀ ۲)، کاهش چشمگیری را در برخی از اقلیتهای قومی نشان می‌دهد. به نظر می‌رسد که اوضاع در دیگر جمهوریهای آسیای مرکزی به همین گونه است و زبانهای اقلیت مهاجر کم‌کم به فراموشی سپرده می‌شوند.

جدول ۱. ترکیب زبانی جمهوریهای آسیای مرکزی در ۱۹۸۹ م («اطلس»، همانجا)

 

مآخذ

ابوالقاسمی، محسن، واژگان زبان فارسی دری، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ اُرانسکی، ی. م.، زبانهای ایرانی، ترجمۀ علی‌اشرف صادقی، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ افشار سیستانی، ایرج، سیستان‌نامه، تهران، ۱۳۶۹ ش؛ آکینر، شیرین، اقوام مسلمانان اتحاد شوروی، ترجمۀ علی خزاعی‌فر، مشهد، ۱۳۶۶ ش؛ آموزگار، ژاله و احمد تفضلی، اسطورۀ زندگی زردشت، تهران، ۱۳۷۰ ش؛ بهار، محمدتقی، سبک‌شناسی، تهران، ۱۳۳۷ ش؛ بیگدلی، محمدرضا، ترکمنهای ایران، تهران، ۱۳۶۹ ش؛ جهشیاری، محمد، الوزراء و الکتاب، به‌کوشش حسن زین، بیروت، ۱۴۰۸ ق / ۱۹۸۸ م؛ حاتمی، داوود، «چشم‌انداز زبان فارسی در آسیـای میانه»، ایران شنـاخت، تهران، ۱۳۷۸ش، شم‌ ۱۲؛ خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، تهران، ۱۳۶۹ ش؛ دبا؛ راعی، قیام‌الدین، «لغات ترکی، مغولی و چینی در تاریخ بیهقی»، یادنامۀ ابوالفضل بیهقی، مشهد، ۱۳۵۰ ش؛ رجایی بخارایی، احمدعلی، لهجۀ بخارایی، مشهد، ۱۳۷۵ ش؛ رزم‌آرا، مرتضى، «فارسی و تاجیکی: دو گونـۀ متفاوت از زبان فارسی»، نامۀ پارسی، ۱۳۸۴ ش، س ۱۰، شم‌ ۳؛ رضایی باغ‌بیدی، حسن، «چهار واژۀ دخیل سغدی در هدایة المتعلمین فی الطب»، نامۀ فرهنگستان، تهران، ۱۳۷۵ ش، س ۲، شم‌ ۳؛ همو، «کهن‌ترین متون فارسی به خطوط غیرعربی (عبـری، سریانی و مانـوی)»، همان، ۱۳۸۵ ش، س ۸، شم‌ ۲؛ همو، معرفی زبانها و گویشهای ایران، تهران، ۱۳۸۰ ش؛ زرشناس، زهره، «زبان سغدی در یک نگاه»، نامۀ پارسی، ۱۳۸۳ ش، س ۹، شم‌ ۱؛ همو، «نخستین نوشته‌های ادبی ایرانی میانۀ شرقی»، همان، ۱۳۸۱ ش، س ۷، شم‌ ۲؛ فرهنگ مصادر زبانها و گویشهای ایرانی تاجیکستان، به ‌کوشش مسعود قاسمی و دیگران، دوشنبه، ۱۳۷۶ ش؛ قرشی، امان‌الله، «تأثیر زبان فارسی در زبان اویغوری»، یادنامۀ آنکتیل دوپرون، ۱۳۵۱ ش، س ۱۱، شم‌ ۲؛ قریب، بدرالزمان، فرهنگ سغدی، تهران، ۱۳۷۴ ش؛ کاتسنر، کنت، زبانهای جهان، ترجمۀ رضی هیرمندی (خدادادی)، تهران، ۱۳۷۶ ش؛ گاور، آلبرتین، تاریخ خط، ترجمۀ عباس مخبر و کورش صفوی، تهران، ۱۳۶۷ ش؛ گُلی، امین‌الله، تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ترکمنها، تهران، ۱۳۶۶ ش؛ محمود‌اف، منصور، «گویش ایرانیان بخارا»، نامۀ پژوهشگاه، تهران، ۱۳۸۱ ش، شم‌ ۲؛ موسوی، مصطفى، «واژگان ترکی و مغولی تاریخ جهانگشای جوینی»، آینۀ میراث، ۱۳۸۴ ش، س ۳، شم‌ ۳-۴؛ میربابایف، عزیز، «تحول تاریخی زبانهای ایرانی در منطقۀ هندوکش شرقی»، نامۀ پژوهشگاه، تهران، ۱۳۸۱ ش، شم‌ ۲؛ نیز:

 

Arlotto, A., Introduction to Historical Linguistics, Lanham, 1972; Atlas of the World's Languages, eds. R. E. Asher and Ch. Moseley, London / New York, 2007; Axenov, S., The Balochi Language of Turkmenistan , Uppsala, 2006; Bailey , H. W., «Khotanese Saka Literature», The Cambridge History of Iran, vol. III(2), ed. E. Yarshater, Cambridge, 1983; Baldi, Ph., «Indo-European Languages», The World's Major Languages, ed. B. Comrie, London, 1991; Bielmeier, R., «Yaghnōbī», Compendium linguarum iranicarum, ed. R. Schmitt, Wiesbaden, 1989; Binnick, R. I., «Mongolian Languages», International Encyclopedia of Linguistics, ed. W. Bright, New York / Oxford, 1992, vol. II; Britannica, vol. XII, 1986, vol. XXII, 1994; Campbell, G. L., Compendium of the World's Languages, London / New York, 2000; Charles, N. Li, «Chinese», International … (vide: Binnick), vol. I; Clark, L. V., «Uzbek», The Encyclopedia of Language and Linguistics, eds. R. E. Asher and J. M. Y. Simpson, Oxford etc., 1994, vol. X; Clauson, G., An Etymological Dictionary of pre-Thirteenth Century Turkish, London, 1972; Comrie, B., «Turkic Languages», International ... (vide: Binnick), vol. IV; Doerfer, G., «Die Stellung des Osmanischen im Kreise des Oghusischen und seine Vorgeschichte», Handbuch der türkischen Sprachwissenschaft, Wiesbaden / Budapest, 1990, vol. I; EI1; Elfenbein, J., «Baločī», Compendium ... (vide: Bielmeier); id, The Baluchi Language: A Dialectology with Texts, Karachi, 1977; id, «Brahui», The Dravidian Languages, ed. S. B. Steever, London / New York, 1998; Emmerick, R. E., «Khotanese and Tumshuqese», Compendium … (vide: Bielmeier); Faber, A., «Genetic Subgrouping of the Semitic Languages», The Semitic Languages, ed. R. Hetzron, London, 1997; Fortson, B. W., Indo-European Language and Culture, Massachussetts etc., 2004; Garrett, J. et al., Turkmen-English Dictionary, Ashgabat, 1996; Golden, P. B., An Introduction to the History of the Turkic Peoples, Wiesbaden, 1992; Gronbech, K. and J. R. Krueger, An Introduction to Classical (Literary) Mongolian, Wiesbaden, 1976; GSE; Herbert, R. J. and N. Poppe, Kirghiz Manual, Bloomington / The Hague, 1963; Hewitt, B. G., «Caucasian Languages», International … (vide: Binnick), vol. I; Humbach, H., «Choresmian», Compendium ... (vide: Bielmeier); Ingham, B., «Afghanistan: Language Situation», The Encyclopedia ... (vide: Clark), vol. I; Iranica ; Jahani, C., Standardization and Orthography in the Balochi Language, Uppsala, 1989; Janhunen, J., «Uralic Languages», International … (vide: Binnick), vol. IV; Kaye, A. S., «Arabic», The World's … (vide: Baldi); id and J. Rosenhouse, «Arabic Dialects and Maltese», The Semitic Languages, ed. R. Hetzron, London, 1997; Kim, N. K., «Korean», International … (vide: Binnick), vol. II; Konow, S., Primer of Khotanese Saka, Oslo, 1949; Kornfilt, J., «Turkish», International … (vide: Binnick), vol. IV; id, «Turkish and the Turkic Languages», The World's ... (vide: Baldi); Kreyenbroek, P. G., «Kurdish», The Encyclopedia ... (vide: Clark), vol. IV; Lazard, G., «Du Pehlevi au persan: Diachronie ou diatopie?», Persian Origins: Early Judaeo-Persian and the Emergence of New Persian, ed. L. Paul, Wiesbaden, 2003; id, «Persian and Tajik», Current Trends in Linguistics, ed. Th. A. Sebeok, The Hague / Paris, 1970, vol. VI; Lehmann, W. P., Historical Linguistics, London, 1992; Lieu, S. N. C., Manichaeism in the Later Roman Empire and Medieval China, Tübingen, 1992; Lloyd, A. L., «Germanic Languages», International … (vide: Binnick), vol. II; Lyovin, A. V., An Introduction to the Languages of the World, New York / Oxford, 1997; Mallory, J. P., In Search of the Indo-Europeans, London, 1991; Masica, C. P., The Indo-Aryan Languages, Cambridge, 1993; Maue, D., «A Tentative Stemma of the Varieties of Brāhmī Script along the Northern Silk Road», Languages and Scripts of Central Asia, eds. Sh. Akiner and N. Sims-Williams, London, 1997; «Mongolia: Language Situation», The Encyclopedia … (vide: Clark), vol. V; Oranskij, I. M., Les Langues iraniennes, tr. J. Blau, Paris, 1977; Panaino, A., «La Religione Zoroastriana: Guida critica e bibliografica», Vendidad, tr. F. A. Cannizzaro, Milan, 1990; Parpola, A., «From the Dialects of Old Indo-Aryan to Proto-Indo-Aryan and Proto-Iranian», Indo-Iranian Languages and Peoples, ed. N. Sims-Williams, London, 2002; id, «Pre-Proto-Iranians of Afghanistan as Initiators of Śākta Tantrism: On the Scythian / Saka Affiliation of the Dāsas, Nuristanis and Magadhans», Iranica Antiqua, 2002, vol. XXXVII; Payne, J. R., «Pāmir Languages», Compendium ... (vide: Bielmeier); Poppe, N., Introduction to Altaic Linguistics, Wiesbaden, 1965; Rossabi, M., «Central Asia», Encyclopedia of Asian History, ed. A. T. Embree, New York / London, 1988, vol. I; Ruhlen, M., A Guide to the World's Languages, London etc., 1991; Sharpe, R., «Dravidian Languages», The Encyclopedia … (vide: Clark), vol. II; Sims-Williams, N., «Eastern Middle Iranian», Compendium ... (vide: Bielmeier); Sjoberg, A. F., Uzbek Structural Grammar, Bloomington, 1963; Steever, S. B., «Introduction to the Dravidian Languages», The Dravidian Languages, ed. id, London / New York, 1998; Sundermann, W., «Mittelpersisch», Compendium ... (vide: Bielmeier); Sussex, R., «Russian», International … (vide: Binnick), vol. III; Tekin, T., «Turkic Languages», The Encyclopedia … (vide: Clark), vol. IX; Vinnikov, I. N., Jazyk i Fol’klor Buharskih Arabov, Moscow, 1969.

 

حسن رضایی باغ‌بیدی

 

نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1461
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست