responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1087

اسفزاری، ابوحاتم


نویسنده (ها) :
یونس کرامتی
آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 6 فروردین 1399
تاریخچه مقاله

اَسفِزاری \ asfezāri\ ، ابوحاتم مظفر بن اسماعیل (د پیش از 513ق/ 1119م)، طبیعی‌دان و ریاضی‌دان ایرانی. وی چنان‌که از شهرتش برمی‌آید، از مردم اسفزار (ه‌ م) بوده است. از زندگانی او آگاهی چندانی در دست نیست.
به گفتۀ قطب‌الدین شیرازی در نهایة الافکار، ملکشاه سلجوقی و وزیرش، خواجه نظام‌الملک، اسفزاری و هفت ستاره‌شناس نامدار را، از جمله عمر خیام، میمون بن نجیب واسطی، ابوالعباس لوکری، و محمد بن احمد معموری، برای رصد اعتدال بهاری (یافتن لحظۀ تحویل سال شمسی) و اصلاح تقویم رایج ایران دعوت کردند. بنابر نظر بیشتر دانشمندان، از جمله عبدالرحمان خازنی در الزیج المعتبر السنجری (گ 105 ر، 122 پ و نیز روایت مختصر آن موسوم به وجیز الزیج) و ابن‌اثیر، فرمان اصلاح تقویم در 467ق صادر شد، اما در برخی منابع، تفاوتهایی در نام دانشمندان مسئول این کار دیده می‌شود. ابن‌اثیر به جای ابوحاتم مظفر اسفزاری از ابوالمظفر اسفزاری یاد کرده، که به احتمال قوی تصحیف ابوحاتم مظفر است (ص 98؛ قس: ابوالفدا، 101، که او را ابوالمظفر اسفرائینی نامیده است؛ ساییلی، 161, 164). برخی احتمال داده‌اند که این رصد در نیشابور، ری، و حتى مرو صورت پذیرفته باشد (میِلی، 113؛ سارتن، 760؛ تقی‌زاده، 194-198؛ ساییلی، 162-164). اما اگر عبارت مندرج در نوروزنامه (ص 70) را، دربارۀ فرا خوانده شدن «حکماء عصر از خراسان، درست انگاریم، باید گفت که محل این رصد بیرون از خراسان بزرگ بوده است؛ در این صورت، می‌توان برای آنچه از سخن بیهقی (تتمة...، 163؛ نیز ناصرالدین، 95-96) برمی‌آید، اعتبار بیشتری قائل شد. به گفتۀ وی، محمد بن احمد معموری (که نامش در شمار همکاران اسفزاری یاد شده است)، به فرمان ملکشاه برای ساختن رصدخانه‌ای به اصفهان رفت.
اگر این فرضها درست انگاشته شود، باید گفت که اسفزاری احتمالاً در 467ق ستاره‌شناسی برجسته، و حدوداً 30ساله بوده، که در چنین امر مهمی از وی دعوت شده است. از این‌رو، باید تولد او را در حدود 437ق دانست. وی احتمالاً از 467ق تا اندکی پس از مرگ ملکشاه در 485ق و پراکنده شدن گروه منجمان، در اصفهان به سر می‌برده، و از آن پس به هرات، و از آنجا به بلخ رفته است. به نظر می‌رسد که او تا آخرین سالهای عمر خود با خیام ارتباط علمی داشته است، زیرا نظامی عروضی در 506ق، عمرخیام و مظفر اسفزاری را در بلخ در خانۀ شخصی به نام امیر بوسَعد جرّه دیده (ص 63)، و بیهقی هم به روابط علمی و مباحثات میان خیام و اسفزاری اشاره کرده است (تتمه، 119؛ ناصرالدین، 79؛ شهرزوری، 54).
در برخی منابع، سال درگذشت اسفزاری 454ق آمده (نک‌ : مدرس، 14؛ جهان‌پور، 51-52)، که بی‌تردید نادرست است؛ زیرا عبدالرحمان خازنی در 515ق در میزان الحکمة (ص 8) آورده است که اسفزاری مدتی دربارۀ ساختمان ترازوی ارشمیدس (چگالی‌سنج) و مسائل مربوط به آن به پژوهش پرداخت و سرانجام دو کفه به آن افزود و آن را میزان الحکمة نامید، اما پیش از به پایان رسیدن کار درگذشت. شهمردان بن ابی‌الخیر رازی نیز در نزهت‌نامۀ علایی (ص 424)، که پیش از 513ق نوشته شده (جهان‌پور، 50)، از اسفزاری با عبارت «رَحِمَه الله» یاد کرده است. پس باید گفت که اسفزاری پس از 506 و پیش از 513ق درگذشته است. گفتنی است که علی بن زید بیهقی (تتمة، 119-120؛ نیز ناصرالدین، 80؛ شهرزوری، همان‌جا)، در حکایتی بسیار شبیه به داستانی که در مآخذ اسلامی دربارۀ ارشمیدس آمده، آورده است که اسفزاری ترازوی ارشمیدس را تکمیل، و به خزانۀ سلطان سنجر سلجوقی (سل‌ : 511-552ق/ 1117-1157م) هدیه کرد، اما خزانه‌دار سلطان از بیم آشکار شدن خیانتش، آن را از میان برد و اسفزاری نیز از اندوه از بین رفتن ترازو درگذشت. اما این داستان چندان درست به نظر نمی‌رسد.

آثـار

از اسفزاری نوشته‌های مهمی در زمینۀ آثار علوی و فیزیک برجا مانده است:
1. آثار علوی به فارسی، که گاه کائنات جو نیز خوانده می‌شود. اسفزاری این رساله را پیش از 500ق برای فخرالملک، فرزند خواجه نظام‌الملک طوسی، نوشته است. این رساله چه از جنبۀ علمی و چه از لحاظ تاریخ زبان فارسی، اهمیتی ویژه دارد. برای نمونه، امروزه اُلاوئوس ماگنوس، اسقف اعظم اوپسالا (در سوئد)، را نخستین دانشمندی می‌دانند که در 1555م از اشکال منظم بلورهای برف یاد کرده است (نک‌ : EB، ذیل «برف»)، درحالی‌که اسفزاری در حدود 450 سال پیش از وی، با اشاره به بلورهای 3، 4 و 6 ضلعی برف (صرف‌نظر از ضخامت آنها)، تأکید کرده است که هرگز بلور 5 ضلعی پدید نمی‌آید (ص 12-13؛ نیز مسعودی، 93-94).
همچنین این رساله در میان نوشته‌های علمی فارسی از جایگاه مهمی برخوردار است، زیرا تا پیش از نگارش آن، هیچ اثر مستقلی دربارۀ آثار علوی به فارسی نوشته نشده بود و تنها ابن‌سینا در بخش طبیعیات کتاب فارسیِ دانشنامۀ علایی، در نهایتِ اختصار، به این موضوع پرداخته بود. البته شمار واژگان عربی در آثار علوی چندان کم نیست و حتى گاهی به جای واژگان فارسی رایج در آن روزگار، برابر عربی آنها به کار رفته است؛ درحالی‌که در آثار علمی پیش یا پس از رسالۀ اسفزاری، نسبت واژه‌های فارسی به عربی بیشتر است. با این‌همه، نثر این رساله ساده و روان است و می‌توان آن را از نمونه‌های خوب نثر علمی فارسی به‌شمار آورد (کرامتی، «آثار...»، 198، هواشناخت، 23، 27-28).
اهمیت علمی آثار علوی اسفزاری و نیز رواج فارسی‌نگاری در دوره‌های بعد موجب شد که بسیاری از دانشمندان مطالبی از این کتاب نقل کنند. شهمردان بن ابی‌الخیر رازی، معاصر جوان‌تر اسفزاری، تنها چند سال پس از درگذشت او، ضمن ستایش بسیار از این رساله، همۀ آن را، به‌جز خطبه، در کتاب نزهت‌نامۀ علایی خود نقل کرده، و تنها در مبحث صاعقه، دو نمونه از مشاهدات شخصی خود را به رسالۀ اسفزاری افزوده است (شهمردان، 424، 439-440). برخی طبیعی‌دانان ایرانی از اسفزاری انتقاد کرده، و برخی دیگر به دفاع از او برخاسته‌اند که بدانها اشاره خواهد شد.
اسفزاری در نگارش آثار علوی، بی‌تردید از رساله‌های آثار علوی اخوان الصفا، الآثار المتخلیة فی الجو من بخار المائی ابن‌خمار و الشفاء (طبیعیات) و دانشنامۀ علایی ابن‌سینا بهره برده است؛ زیرا وی به پیروی از اخوان الصفا و برخلاف همۀ طبیعی‌دانان دیگر، زَوبَعه (گردباد) و باد صَرصَر را «که قوم عاد را هلاک کرد و 8 شبانه‌روز همی آمد»، به انواع دوازده‌گانۀ بادها افزوده، و درنتیجه، از 14 نوع باد یاد کرده است (رسائل...، 71-72؛ اسفزاری، 19؛ شهمردان، 430-431؛ قس: ابن‌سینا، «المعادن...»، 61؛ ابن‌سهلان، 39-41؛ نیز دربارۀ روحانی‌پیکر بودنِ برق، و جسمانی‌پیکر بودنِ رعد، نک‌ : رسائل، 75؛ اسفزاری، 17؛ شهمردان، 429).
اسفزاری در آثار علوی، هنگام توجیه رنگین‌کمان، به جای 3 مقدمه‌ای که در متن متئورولوگیکای ارسطو آمده (در روایت عربـی تـرجمه نشـده است، در ایـن‌بـاره، نک‌ : ه‌ د، ابن‌بـطریـق)، 3 مقدمه دربارۀ انعکاس آورده، که نخستین آنها (اصل برابری زاویۀ تابش و زاویۀ بازتاب) بسیار مشهور است. مقدمه‌های دوم و سوم وی نیز بی‌تردید همان مقدمه‌های نخست و سوم ابن‌خمار در مبحث رنگین‌کمان است. بر پایۀ این دو مقدمه، اگر اندازۀ آینه بسیار کوچک باشد، شکل شیء را نمی‌توان دید، اما رنگ آن دیده می‌شود و نیز رنگی که در آینه دیده می‌شود، ترکیبی از رنگ خود آینه و رنگ چیزی است که در آن دیده می‌شود (ابن‌خمار، نسخۀ خطی شم‌ 11/ 12235، ص 128-129، نسخۀ خطی شم‌ 3/ 12087، ص 30-32؛ اسفزاری، 26- 28؛ شهمردان، 434-435).
ابن‌سهلان بی‌آنکه از اسفزاری یاد کند، همین مقدمه‌ها را با اندکی تغییر (و به همراه مقدمه‌ای دیگر از ابن‌سینا)، یاد کرد (ص 23-27)، اما مسعودی مروزی هنگام نقل این مقدمه‌ها، آنها را به اسفزاری (و نه ابن‌خمار) نسبت داده است (ص 100-102). پیداست که هیچ‌یک از این دو به رسالۀ ابن‌خمار دسترسی نداشته‌اند و این مقدمه‌ها را تنها از رسالۀ اسفزاری گرفته‌اند.
تأثیرپذیری اسفزاری از نظریات ابن‌سینا نیز کاملاً آشکار است؛ برای نمونه، اسفزاری (ص 13-14) نیز همچون ابن‌سینا (دانشنامۀ...، 67)، و برخلاف بیشتر فارسی‌نویسان دیگر، ژاله را به معنی تگرگ، و نه شبنم، به کار برده است. همچنین ابن‌سینا در فن چهارم طبیعیات الشفاء («الافعال و الانفعالات»، 204)، بخار را «قطرات ریز آبِ متخلخل» (یعنی پراکنده و شناور در هوا) برشمرده، اما در فن پنجم («المعادن»، 35)، ابر را جوهری بخاری و فشرده دانسته است که به نحوی، حد وسط میان آب و هواست (نیز نک‌ : همو، دانشنامۀ، 66). اسفزاری بی‌توجه به عبارت نخست و تنها بر پایۀ سخن دوم ابن‌سینا، بخار را «متوسط میان جوهر آب و جوهر هوا» دانسته (ص 10-12)، که نظریات مخالف و موافق بسیاری در پی داشته است.
ابن‌سهلان در انتقادی تند و غیرمنصفانه، که بیشتر جنبۀ لغوی دارد، ضمن بی‌دانش خواندن اسفزاری، برشمردن اشتباهات وی را کاری طولانی، و نظر او را ناشی از ناآگاهی از «حقیقت بخار» دانسته است؛ زیرا اگر بخار متوسط باشد میان آب و هوا، «آنگاه نه این تواند بود و نه آن...» (ص 18-20). از آنجا که طبیعی‌دانان کهن همۀ پدیده‌های مطرح‌شده در آثار علوی را ناشی از فعل و انفعالات بخار مرطوب و بخار خشک می‌دانسته‌اند، سخن ابن‌سهلان به معنی آن است که اسفزاری از آثار علوی هیچ نمی‌دانسته است، اما چنان‌که پیش از این نیز نمونه‌ای آورده شد، ابن‌سهلان بی‌آنکه به بهره‌گیری از نظریات اسفزاری اشاره کند، مطالب بسیاری را از آثار علوی او در کتاب خود آورده است. از این‌رو، به نظر می‌رسد که انگیزۀ ابن‌سهلان در انتقاد از اسفزاری، برخلاف تأکید وی، «دلسوزی برای علم» نبوده، بلکه می‌خواسته است کار اسفزاری را در مقابل کار خود، بی‌ارزش نشان دهد؛ زیرا اسفزاری تقریباً 50 سال پیش از ابن‌سهلان کتاب خود را به دربار سلجوقیان اهدا کرده بود. طبیعی است که ابن‌سهلان هنگام نگارش الرسالة السنجریة و اهدای آن به سلطان سنجر سلجوقی، نخست بایستی لزوم نگارش رسالۀ فارسی دیگری دربارۀ آثار علوی را ثابت می‌کرد، زیرا به گفتۀ خود ابن‌سهلان (ص 3)، «خزانۀ کتب پادشاه عالم از کتابهایی که تصانیف دیگران است، خود معمور است».
مسعودی مروزی نیز اگرچه از سخن اسفزاری دربارۀ بخار انتقاد کرده، همچون موارد دیگر، از وی با احترام بسیار یاد کرده است (ص 71-72). او نیز گاهی بی‌اشاره به نام اسفزاری، از آراء او بهره برده است، از جمله دربارۀ رعد و برق، آراء ابن‌سینا در الشفاء، النجاة و دانشنامۀ علایی و نیز نظر اسفزاری را نقل کرده، و در نتیجه، 3 توجیه برای پدید آمدن رعد و 2 توجیه برای پدید آمدن برق آورده است و آراء این دو دربارۀ زودتر حس شدن برق را نیز با هم تلفیق کرده است (نک‌ : ص 87-90؛ قس: ابن‌سینا، «المعادن»، 68-69، دانشنامۀ، 72-73؛ اسفزاری، 16-17؛ شهمردان، 428-429).
مدرس رضوی رسالۀ آثار علوی را نخست در 1319ش و بار دیگر، با تصحیحات و توضیحات بسیار، در 1356ش به چاپ رسانده است. همچنین نگارنده در 1381ش بخش عمدۀ این کتاب و دو رسالۀ فارسی ابن‌سهلان و مسعودی مروزی را همراه با توضیحات مفصل و مقایسۀ نظریات اسفزاری و دیگر طبیعی‌دانان یونانی و مسلمان، منتشر کرده است.
2. اختصار لاصول اقلیدس، که ظاهراً تنها فصل 14 آن باقی مانده است (نسخۀ شم‌ 2458/ 4، کتابخانۀ ملی پاریس). این فصل، که با مقالۀ معروف به «کتاب 14 اصول اقلیدس» متناظر است، 11 گزاره دارد؛ در حالی‌که متن یونانی این مقاله، که در اصل، نوشتۀ هوپسیکلِس (در مآخذ عربی: ایسقلاوس) است، تنها 8 گزاره دربارۀ 12 و 20 وجهی منتظم دارد. لویی آمِلی سِدیو ترجمۀ فرانسوی احکام 11 گزارۀ اسفزاری را در 1838م منتشر ساخته است (زوتر، 114؛ هیث، 419-420؛ سارتن، 181-182؛ GAL, S, 856؛ نیز قربانی 468؛ قس: GAS, 110).
3. تلخیص کتاب الحیل بنوموسى، که نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ منچستر (no. 351 B) نگهداری می‌شود (مینگانا، 554؛ GAL, S, 383, 856).
4. مراکز الانتقال و صنعة القفان. عبدالرحمان خازنی هر 4 باب این رساله را در آخرین بخش از مقالۀ دوم میزان الحکمة نقل کرده است (ص 38-54). رساله‌ای با نام الارشاد ذوی العرفان الی صناعة القفان در کتابخانۀ ظاهریۀ دمشق (شم‌ 4460) نگهداری می‌شود (فهرس...، 102؛ عمر، شم‌ 170) که ظاهراً نسخه‌ای ناقص از همین رساله است. به نظر می‌رسد که فخرالدین رازی در نگارش بخش «علم جرّ اثقال» جامع العلوم (ص 153-154؛ قس: خازنی، همان‌جا)، از رسالۀ اسفزاری بهره گرفته باشد.
5. مقدمة فی المساحة، که نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ لاله‌لی استـانبول (no. 2708/ 3) مـوجـود است (کراوزه، 483؛ GAL, S، همان‌جا).
6. رساله‌ای در هیدرولیک و مکانیک، که نسخه‌ای از آن (no. 351 O) در کتابخانۀ منچستر نگهداری می‌شود (همان‌جا؛ مینگانا، 559).

مآخذ

ابن‌اثیر، الکامل، ج 10؛
ابن‌خمار، حسن، الآثار المتخلیة فی الجوّ من بخار المائی، نسخه‌های خطی شم‌ 3/ 12087 و شم‌ 11/ 12235 کتابخانۀ آستان قدس رضوی؛
ابن‌سهلان، عمر، «الرسالة السنجریة فی الکائنات العنصریة»، دو رساله دربارۀ آثار علوی، به‌کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1337ش؛
ابن‌سینا، «الافعال و الانفعالات»، الشفاء(طبیعیات)، به‌کوشش ابراهیم مدکور و دیگران، قاهره، 1952-1983م؛
همو، «المعادن و الآثار العلویة»، همان؛
همو، دانشنامۀ علایی (طبیعیات)، به‌کوشش محمد مشکوة، تهران، 1331ش؛
ابوالفدا، اسماعیل، المختصر فی اخبار البشر، دارالبحار، بیروت، 1375-1381ق/ 1956-1961م، ج 4؛
اسفزاری، مظفر بن اسماعیل، آثار علوی، به‌کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1356ش؛
بیهقی، علی بن زید، تتمة صوان الحکمة، به‌کوشش محمد شفیع، لاهور، 1935م؛
تقی‌زاده، حسن، بیست مقاله، تهران، 1346ش؛
جهان‌پور، فرهنگ، مقدمه بر نزهت‌نامۀ علایی (نک‌ : هم‌ ، شهمردان)؛
خازنی، عبدالرحمان، الزیج المعتبر السنجری، نسخۀ خطی شم‌ Arab 761 کتابخانۀ واتیکان؛
همو، میزان الحکمة، دائرةالمعارف العثمانیة، حیدرآباد دکن، 1359ق؛
رسائل اخوان الصفاء، دار بیروت/ دارصادر، بیروت، 1957م، ج 2؛
شهرزوری، محمد بن محمود، نزهة الارواح...، به‌کوشش خورشید احمد، حیدرآباد دکن، 1396ق/ 1976م، ج 2؛
شهمردان بن ابی‌الخیر، نزهت‌نامۀ علایی، به‌کوشش فرهنگ جهان‌پور، تهران، 1362ش؛
عمر، محمد، فهرس المخطوطات المصورة، حلب، 1406ق/ 1986م؛
فخـرالدین رازی، جـامع العلـوم، چ سنگـی، مطبع مظفری، بمبئـی، 1323ق؛
فهرس مخطوطات دار الکتب الظاهریة (ریاضیات)، به‌کوشش محمد صلاح عایدی، دمشق، 1393ق/ 1973م؛
قربانی، ابوالقاسم، زندگی‌نامۀ ریاضی‌دانان دورۀ اسلامی، تهران، 1356ش؛
کرامتی، یونس، «آثار دانشمندان ایرانی دربارۀ آثار علوی و تأثیر نظریات طبیعی‌دانان یونانی بر آنها»، تاریخ علم در اسلام و نقش دانشمندان ایرانی، به‌کوشش محمدعلی شعاعی و محسن حیدرنیا، تهران، 1378ش؛
همو، هواشناخت، تهران، 1381ش؛
مدرس رضوی، محمدتقی، تعلیقات بر آثار علوی اسفزاری (نک‌ : هم‌ ، اسفزاری)؛
مسعودی مروزی، شرف‌الدین محمد، «آثار علوی»، دو رساله دربارۀ آثار علوی، به‌کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1337ش؛
ناصرالدین منشی، درة الاخبار و لمعة الانوار (ترجمۀ کهن فارسی از تتمة صوان الحکمة بیهقی)، به‌کوشش محمد شفیع، لاهور، 1935م (ب چ تهران، 1318ش)؛
نظامی عروضی، احمد بن عمر، چهار مقاله، به‌کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1327ق/ 1909م؛
نوروزنامه، منسوب به عمر خیام، به‌کوشش مجتبى مینوی، تهران، بی‌تا؛
نیز:

EB, 1989;
GAL, S, vol. V;
GAS, vol. I;
Heath, Th., A History of Greek Mathematics, London, 1921, vol. I;
Krause, M., «Stambuler Handschriften islamischer Mathematikers», Quellen und Studien zur Geschichte der Mathematik..., Berlin, 1936, vol. III;
Mieli, A., La science arabe..., Leiden, 1966;
Mingana, A., Catalogue of the Arabic Manuscripts in the John Rylands Library, Manchester, 1934;
Sarton, G., Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927-1947, vol. I;
Sayili, A., The Observatory in Islam, Ankara, 1988;
Suter, H., Die Mathematiker und Astronomen der araber und ihre Werke, Leipzig, 1900 (repr. Ann Arbor, 1962).

یونس کرامتی

نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1087
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست