responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1078

اسفره


نویسنده (ها) :
حبیب برجیان
آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 6 فروردین 1399
تاریخچه مقاله

اِسفَره \ esfare(a)\ ، ناحیه و شهری در درۀ فرغانه، واقع در جنوب رود سیحون (سیر دریا). این ناحیه تا دامنه‌های شمالی رشته‌کوههای ترکستان کشیده شده است. شهر اسفره در´7 °40 عرض شمالی و ´38 °70 طول شرقی، با ارتفاع 893 متر از سطح دریا، در 107کیلومتری شرق شهر خُجَند و در کشور تاجیکستان واقع است (EIr.، ذیل «اسفره»). سبب نام‌گذاری اسفره دانسته نیست، اما این شهر با الفاظ اِسپَره، اِسفَرَه (با هاء ملفوظ)، اِسبَره و اَسبَرَة هم خوانده‌ شده است و نباید‌ با اسفره/ اَسبره‌ در‌ جنوب ‌قزاقستان اشتباه شود که بر‌ پایۀ لفظ A-shi-bu-lai / A-shih-pu-lai در منابع چینی، نام کهن آن را به‌صورت اَشپَره بازسازی کرده‌اند (همان‌جا؛ حدود العالم، 289).
در آغاز سدۀ 2ق، والی سغدیِ رُستاقِ اسفره، ولیعهد شاه فرغانه بود. این والی ظاهراً اَسفره نام داشت. در 103ق/ 721م، سغدیانی که از بیم تازیان به سوی خاور گریزان بودند، از وی پناه خواستند و او در قلمرو خویش، درۀ عِصام را برای ایشان خالی کرد. این دره هنوز هم به نام عصام ‌بن عبدالله باهِلی، والی ناحیۀ اسفره از سوی قتیبة بن مسلم، خوانده می‌شود؛ گو اینکه دولتش مستعجل بود و پس از مرگ قتیبه، سغدیان تازیان را از فرغانه بیرون راندند (بارتولد، 186؛ گیب، 62 49,؛ اشپولر، 37, 254, 302). دودمانهای محلی هنگامی برافتادند که فرغانه به قلمرو سامانیان منضم شد (250ق).
در سده‌های نخستین هجری، نام اسفره بر ناحیه اطلاق می‌شد، نه بر شهر یا آبادی، و آن ناحیه در جنوب راهِ آن روزِ اوش (ه‌ م) به خجند واقع بود؛ شهرهایش، طَماخوش و بامکاخوش، به فاصلۀ یک میل (ح 2 کم‌ ) از یکدیگر، ظاهراً کمی شمالی‌تر از شهر کنونی اسفره قرار داشتند (اصطخری، 347؛ بارتولد، 160, 161). ابن‌حوقل (ص 515) از کوههای الوان و کانهای زغال اسفره می‌نویسد (قس: اصطخری، 334؛ یاقوت 205). زغالی که استخراج می‌شد، به بهای هر 3 خروار 1 درهم به فروش می‌رفت و به مصرف سوخت می‌رسید و خاکستر آن در رنگرزی پارچه کاربرد داشت (همان‌جاها). امروزه هم در اسفره زغال‌سنگ استخراج می‌شود.
ظهیرالدین بابر نخستین مؤلفی است که از اسفره به‌عنوان شهر یاد می‌کند. او پس از اینکه تاشکند به دست شیبانی‌خان افتاد، سالی را (899-900ق/ 1494-1495م) در آبادیهای اسفره گذراند. بابر اسفره را از ولایات هفت‌گانۀ فرغانه می‌شمارد (ولایتهای دیگر: اَندِجان، اوش، مَرغینان، خجند، اَخسی، کاسان) که در 9فرسنگی جنوب غربی مرغینان واقع بود و می‌افزاید که 4 بلوکِ ولایتِ اِسفره، یعنی اسفره، وارُخ، سوخ [با واو مجهول] و هُشیار، همه کوهپایه‌ای‌اند (pp. 3-10) و نیز از دهی به نام مَحَن از توابع اسپره یاد می‌کند (p. 123). بابر می‌گوید که اسفره آبهای روان و باغچه‌های مصفا دارد، سردرختی آن بسیار می‌شود و در باغچه‌های آن بیشتر درخت بادام است (p. 7). همو می‌نویسد که مردم اسفره همگی «سارْتهای پارسی‌گوی»اند (همان‌جا؛ مراد از سارت، ده‌نشین فارسی‌زبان، در قیاس با گله‌دار ترک‌زبان بود). بابر اهالی مرغینان، همسایۀ خاوری اسفره، را هم سارت می‌شمارد (p. 6)، حال آنکه به گفتۀ همو، کمی‌شرقی‌تر، در اَندِجان، زبان ترکی رواج عام یافته بود (p. 4). به گفتۀ بابر: از عجایب اسفره تخته‌سنگی است در یک شرعی[حدود 5/ 3 کیلومتری] جنوب شهر، که آن را سنگِ آینه می‌خوانند و مانند آینه، همه چیز در آن منعکس می‌شود؛ طول آن تخمیناً 10 گز باشد و بلندی آن در برخی جاها برابر قد آدم است و بعضی جاها به کمر آدم می‌رسد (p. 7). سپاهیان بابر برای دفع فتنۀ ابراهیم سارو، دژ اسفره را 40 روز در محاصره گرفتند و در شوال 900/ ژوئن 1495، آن را گشودند (p. 53).
در روزگار شیبانیان، بازار ساخت‌و‌ساز گرم بود و در اسفره هم چندین مسجد و مدرسه ساخته شد. از آنها دو بنا (از سدۀ 10ق) بر جای است: مساجد نوگِلیم و عبدالله خان که هر دو به نمازگاه (= مصلى) مشهورند. بنای اخیر، که نیمی از آن در حادثۀ سیل 1836م ویران شده بود، مرمت و بازسازی شده است (وسلفسکی، 45؛ برجیان، 153-157). در سدۀ 12ق، اسفره‌ تختگاه خان خوقند بود. جنگهای میان خوقند و بخارا، که تا هجوم روسها (1866م) به تفاریق دایر بود، ویرانیها به بار آورد؛ ازجمله «قلعۀ بالا» از آثار سده‌های نخستین هجری، که بقایای کوشانی در لایه‌های زیرین آن یافت شده است، آسیب سخت دید. آثار دیگر اسفره، مقبرۀ امیر حمزه و مزار چارکوه (در روستای چارکوه)، دربردارندۀ نمونه‌های ممتاز کنده‌کاری روی چوب از دورۀ پیش از تیمور است («دانشنامۀ...»، 55؛ برجیان، 148؛ نیز نک‌ : داویدویچ، passim).
در تقسیمات اداری اتحاد جماهیر شوروی در دهۀ 1920م، اسفره به‌عنوان یکی از «رَیان» (شهرستان)‌های ولایت (استان) خجند، به تابعیت جمهوری تاجیکستان درآمد. بیشتر اهالی شهر و ناحیۀ اسفره هنوز فارسی‌زبان‌اند (EIr.، همان‌جا). اسفره امروزه، همچون زمان بابر، به داشتن میوه‌های خوب و باغهای پرحاصل زبانزد است و در همین حال، از صنایع نوین هم بی‌بهره نیست. مجتمع هیدرومتالورژی اسفره، که در 1974م تأسیس شد، از صنایع عمدۀ تاجیکستان به شمار می‌آید و فراورده‌های شیمیایی و فلزی، ازجمله آنتیموان و بیسموت، تولید می‌کند. آلودگی ناشی از این مجتمع و کارخانه‌های دیگر، که پسابهایشان به رود اسفره می‌ریزد، در سالهای اخیر نگرانی هواداران پاکیزگی محیط زیست را برانگیخته است.
بخشی از خاک ریانِ (شهرستانِ) اسفره، اندکی جنوب‌تر از مرز تاجیکستان، در خاک جمهوری قرقیزستان محاط است. این قطعه در سالهای اخیر اسباب کشمکش‌ میان دو کشور بوده است. ساخت جادۀ اسفره به اوش (در قرقیزستان) از تدابیری است که برای توسعه و عمران اسفره اندیشیده‌اند.

مآخذ

ابن‌حوقل، محمد، صورة‌ الارض، به‌کوشش یوهانس هندریک کرامرس، لیدن، 1939م، ج 2؛
اصطخری، ابراهیم بن محمد، مسالک الممالک، به‌کوشش دخویه، لیدن، 1927م؛
برجیان، حبیب، «آثار معماری تاجیکستان»، ایران‌شناخت، شم‌ 9 (تابستان 1377ش)؛
یاقوت، بلدان، ج 1؛
نیز:

Bābur, Z. M., Bābur-Nāma, tr. A. S. Beveridge, New Delhi, 1979, vol. I;
Barthold, W., Turkestan : Down to the Mongol Invasion, London, 1977;
Davidovich, E. & B. Litvinskiĭ, Arkheologicheskiĭ ocherk Isfornikogo raĭona, Stalinabad, 1956;
EIr.;
Èntsiklopediyai Sovetii Tojik, Dushanbe, 1978-1988, vol. III;
Gibb, H. A. R., The Arab Conquests in Central Asia, New York, 1970;
Ḥudūd al- ʿĀlam, tr. V. Minorsky, London, 1937;
Spuler, B., Iran in früh - islamischer Zeit, Wiesbaden, 1952;
Veselovskii, V. G. et al., Arkhitektura Sovetskogo Tadzhikistana, Moscow, 1978.

حبیب برجیان

نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1078
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست